جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

سلام به همه

بعد از اقدام ناجوانمردانه رویابلاگ در فیلتر کردن بی دلیل وبلاگم تصمیم گرفتم اونجا را برای همیشه ترک کنم و به جای اونجا از این به بعد اینجا بنویسم 

اینم چند تا از آخرین مطالبم در وبلاگهای دیگه ام:

نظر نمیدی نیا تو
همه چیز از همه جا

دایی هر چه میخواهد بگوید اما من که باور نمیکنم جوانانی که دیروز برابر تیم ملی ساخته دایی بازی کردند واقعا تیم ملی چین بوده باشند.

پس بازیکنانی چون هائو های دونگ یا فان زی هی کجا رفتند؟

لی تیه چطور؟

یعنی همه آنان به ناگهان با تیم ملی خداحافظی کردند؟

یا سرمربی جدید چین هم همچون برخی در پی جوانگرایی صرف است؟

که در این صورت نتایج به دست آمده هم طبیعی است.

گر چه یادمان نرفته که اخیرا کویت هم ذوب آهن را تیم ملی ایران نامیده بود.

اما به گمانم این تیم ملی چین با دو شکست خود مجوز انجام چند بازی دیگر با تیم دایی را به دست آورد.

لابد باید چند روز دیگر هم برای دایی هورا بکشیم چون تیم ملی سنگاپور را شکست داده است!!

اما خودمانیم هر وقت به بازی با سنگاپور فکر میکنم افسوس میخورم چون میتوانستیم با ایستادن بر روی سکو در جام ملتهای ۲۰۰۷ از این مسابقات مقدماتی معاف باشیم.

افسوس که آن پنالتی خطیبی گل نشد وگرنه حالا مطالب من هم «۳۶۰ درجه» فرق میکرد.

به هر حال در آن بازی هم همه بازیکنان و کادر فنی «کل یوم» تلاش خود را کردند.

?abol ye cheshm | 1387/10/21 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

سلام

شاید مطالب منو در وبلاگهای rezasr2 دنبال کنید و در این صورت میدونید که اینترنت من مدتیه که بعد از خرید کامپیوتر وصل شده.
من مطلبی نوشته بودم و میخواستم بعد از پیدا کردن سایت ریاست جمهوری اونو براشون ایمیل کنم که توی سرچ تصادفا به وبلاگ رئیس جمهور برخوردم و مطلبو به صورت یک کامنت براشون گذاشتم.
اما متاسفانه نه تنها هیچ جوابی دریافت نکردم بلکه ایشان حتی حاضر نشدند اون کامنتو توی وبلاگشون بگذارند خواسم مطلبو توی وبلاگهام بگذارم اما ترسیدم فیلتر بشن پس تصمیم گرفتم با ساخت یک وبلاگ جدید اونو به قضاوت همه مردم بگذارم.
گر چه هیچ وقت دوست نداشتم هیچ مشخصاتی توی وبلاگهام از خودم بگم اما ظاهرا چاره ای نیست.
اگه استقبال شما را از این وبلاگ دیدم مطالب دیگه ای از این دست رو باز هم خواهید دید این وبلاگ همچنین آماده درج نظرات و مطالب مشابه شماست.

آدرس وبلاگ جدید:

www.rezasr3.royablog.com

و در صورت فیلتر شدن یکی به شماره اون اضافه خواهد شد

البته نه اینکه فکر کنید من قبلا وبلاگ rezasr.com هم داشته ام ها نه...............

?abol ye cheshm | 1387/10/19 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

هنوز یادمان نرفته سخنان برخی را که در زمان قطبی رفاقت در تیم نبود و حالا بازیکنان برای پیروانی جان

میدهند.

اما کم کم آش آنقدر شور شد که صدای آشپز هم درآمد

بعد از بردهای خفیف برابر تیمهای ضعیفی چون استقلال اهواز و تساوی با تیم درب و داغان دایی تیم پیروانی برابر تیم نه چندان قدرتمند ملوان شکست خورد و پس از آن برابر ذوب آهن به معنای واقعی کلمه تحقیر شد.

حال امید که با تغییرات صورت گرفته این تیم هم دوباره پا بگیرد و سیمای یک مدافع عنوان قهرمانی را بیابد

به امید آنروز

واقعا که:

قطبی کجایی که پرسپولیستو کشتن.............

?abol ye cheshm | 1387/10/17 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

حق کاملا با جناب کاپلو ایران است و تیم ملی امید ایران برای ایشان بسیار کوچک است!

بالاخره هر چه باشد ایشان یکبار در زمان تیرکمون شاه استقلال را نایب قهرمان آسیا کرده اند و پس از آن هم کارنامه ایشان در تیمهایی چون استقلال ذوب آهن استقلال اهواز نساجی و ... بر همگان مبرهن است.

اما از شوخی گذشته شاید بتوان گفت در میان مربیان حال حاضر ایران غلام پیروانی یکی از بهترین انتخابها بود چون سالهاست در حال کار کردن با بازیکنان جوان است اما من گمان نمیکنم هرگز تیمی را برای کاری بالاتر از ماندن صرف در لیگ برتر بسته باشد و به نظر من از تلاش برای کسب رتبه های بالا در او اثری نیست.

لابد از این پس باید پس از بازیهای تیم امید بشنویم که (با لهجه شیرازی خوانده شود) :

بچه ها خوب بازی کردند

یه موقعیت تک به تک رو آقای حاج صفی خراب کرد

ما امروز مستحق باخت نبودیم

هموطور که تو بازی قبلی جلو افغانستان هم مستحق برد نبودیم اما خدا را شکر بازیو بردیم

......

?abol ye cheshm | 1387/10/16 | پیوند | 1 نظر | ارسال نظر

بار دیگر اوج قدرت تیم ملی ساخته شده توسط علی دایی را دیدیم.

در حالی که به اعتراف گزارشگر تلویزیونی تیم ما تاکنون در برابر اکوادور مغلوب نشده بود این بار با یک بازی بی هدف و ناهماهنگ در برابر تیمی که باز هم به اعتراف همان گزارشگر تنها سه نفر از اعضای تیم ملی حاضر در جام جهانی را در اختیار داشت شکست خورد.

صرفنظر از مواردی چون سقوط در رنکینگ فیفا و اعلام ایران به عنوان یک تیم درجه دو آسیا از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا و... اصولا این پرسش پیش می آید که آیا جمع کردن چند جوان از لیگ و نامگذاری آنان به عنوان تیم ملی چه سودی دارد؟آیا میخواهیم آنها را با هم هماهنگ کنیم؟خوب به فرض که آنان با هم هماهنگ شدند وقتی در بازیهای رسمی بسیاری از آنان با بازیکنان باتجربه تر جایگزین میشوند چه سودی از این هماهنگی خواهند برد؟جز آنکه حس اعتماد به نفس این بازیکنان جوان را که در بازیهای دوستانه در برابر حریفان نه چندان مطرح مغلوب شده و سپس با لژیونرها جایگزین میشوند نابود میکنیم؟

اصلا چگونه است که مسئولان تیم سایپا هر چه کردند نتوانستند با علی دایی در عربستان تماس بگیرند تا به او خبر دهند قصد دارند دشمن دیرین او محمد مایلی کهن را در این تیم به کار بگمارند اما دایی به سادگی توانست تمامی بازیهای لیگ را از راه دور و در طی مناسک حج کنترل کند و آمادگی همه بازیکنان را بسنجد و از جمله بفهمد که پژمان نوری که جز بازی با پاس در پرسپولیس نیمکت نشین بود به درد تیم ملی میخورد؟! و حتی فهمید که در طول سالهای اخیر تمامی مربیان اشتباه میکردند که از بنگر در خط دفاع استفاده میکردند!!!

یاد بلاژویچ (یا شاید هم ایویچ!) به خیر که تنها دلیل عدم دعوت از هادی طباطبایی بهتیم ملی را نیمکت نشینی او در استقلال میدانست.

یاد کلمنته به خیر که برای او دیدن بازیهای لیگ از راه دور گناهی نابخشودنی بود ولی این امر برای حاج علی دایی که با سری نتراشیده (او قبلا هم به حج تمتع رفته بود؟ پس چرا درست پیش از بازی تیم ملی دوباره به حج رفت؟ گر چه از مربی تیم ملی که بازی دوستانه با ازبکستان را در ظاهر به دلیل خستگی بازیکنان و در واقع برای سفر شخصیش به آمریکا لغو میکند بیش از این انتظار نمیرود!) بر روی نیمکت تیم ملی قرار گرفت مباح است!

واقعا که حاج علی دایی زمان مناسبی را برای سفر به حج انتخاب کرد چرا که فرد عازم حج نباید به کسی بدهکار باشد و حاج علی دایی با این سبک مربیگری احتمالا تیم ملی را از حضور در جام جهانی آینده محروم خواهد کرد و برای همه عمر به همه ملت ایران بدهکار خواهد شد.

قدرت فوتبال ما یادش به خیر                               ملبورن و کپنهاگ هم یادش به خیر 

?abol ye cheshm | 1387/10/6 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

بالاخره اینترنت پرسرعتم پس از ایرادهای بنی اسراییلی که مخابرات بر سر مالکیت خط تلفن گرفت وصل شد یه مطلب هم آماده کرده بودم که بنویسم اما به خدا اصلا حالشو ندارم

باشه برای بعد

?abol ye cheshm | 1387/10/4 | پیوند | 1 نظر | ارسال نظر

سلام

اگه خدا بخواد این آخرین باره که از کافی نت براتون مینویسم

آخه بالاخره کامپیوتر را خریدم (هوررررررررااااااااااااااا!!!!!!!!!!!)

قرار بود امروز بیان ای دی اس ال را وصل کنند که به دلایلی نشد و رفت برای یکشنبه

آره بابا از همین اول کار میخوام ای دی اس ال بگیرم

پس تا بعد 

?abol ye cheshm | 1387/9/14 | پیوند | 1 نظر | ارسال نظر

سر انجام افشین قطبی به سزای اعمال خود رسید.

اصلا چه معنی داردوقتی علی دایی توی این مملکت هست فرد دیگری بخواهد بگوید در مورد تیم ملی با او صحبت شده است؟

چه معنی دارد کس دیگری بخواهد برای اداره تیم ملی به فدراسیون فوتبال برنامه بدهد؟

اصلا آقای دایی که روی چشم همه ما جا دارند نیازی به دادن برنامه و این مسخره بازیها ندارند و بدون اینکه اسمشان توی لیست مربیان پیشنهادی باشد سرمربی تیم ملی میشوند.

قطبی مسلما باید مجازات میشد تا دیگر نتواند روی حرف جناب شهریار حرف بزند ولی قهرمانی پرسپولیس در فصل پیش و دست و پا زدن تیم تحت امر جناب دایی در انتهای جدول برنامه را کمی به تعویق انداخت بنابراین در آغاز فصل جدید ابتدا بهترین گلزن پرسپولیس (محسن خلیلی) در اردوی تیم ملی به تیر غیب گرفتار شد و سپس انواع مزاحمتها در تیم برای وی فراهم گردید به گونه ای که مثلا همه تیمها در خرید و فروش بازیکن هیچ محدودیتی ندارند اما در پرسپولیس حتی با رفتن دی کارمو و علوی جای خالی وجود ندارد مگر برای بازیکنی که قطبی روی او نظر مساعدی نداشته باشد.

در بیشتر بازیهای پرسپولیس اشتباه داوری وجود داشت اما معلوم نیست چرا همیشه باید این اشتباهات به ضرر این تیم باشد.

در پایان هم که به دلیل نرفتن نیکبخت با تیم دایی برای شرکت در یک بازی دوستانه درپیت هر چه مجازات به ذهنشان رسید علم کردند و حتی شاید او را از باشگاهش هم محروم کنند حتی اگر قبلا هم بازیکن دیگری چون هادی عقیلی هم دعوت دایی را اجابت نکرده باشد اما او که تحت نظر قطبی نبود که چنین مجازاتی بخواهد (!) گرچه شاید با رفتن قطبی مجازات (دست کم باشگاهی) نیکبخت هم ختم بخیر گردد.

آقایان!

قطبی رفت اما شما با او خوب تا نکردید.

گمان میکنید دیگر نخبگان ایرانی مقیم خارج با دیدن سرنوشت قطبی حاضر خواهند بود به ایران بازگردند و هر یک در رشته خود به بازسازی کشورمان کمک کنند؟

?abol ye cheshm | 1387/9/8 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

قبلا نوشتم بخت با علی دایی یار بود که بازی بعدیش با امارات است که هر در سه بازی پیشین شکست خورده است اما در این بازی بار دیگر اوج هوشمندی دایی را دیدیم!

استفاده از بازیکنان آماده (!!) و این که سن فقط یک عدد است نه چیزی دیگر (سخنان درستی که دایی از آنها استفاده نادرست میکند) نتیجه خود را نشان داد.

در حالی که امارات تا کنون در بازیهای رسمی حتی موفق به زدن گل به ایران نشده بود این بار نه تنها تیم ضعیف و قعر جدولی امارات به تیم ما گل زد و در اکثر دقایق بازی از ایران پیش بود بلکه اگر درخشش رحمتی (بهترین بازیکن این میدان) نبود چه بسا گلهای دیگری را هم میخوردیم و اگر کریم باقری هم مثل علی کریمی از حضور در تیم ملی خودداری میکرد شاید این بار با نخستین شکست در بازیهای ملی خاک امارات را ترک میکردیم.

در تمامی زمان بازی پناه بردن دایی و بازیکنان ما به خداوند مشهود بود چرا که بجز او کسی نمیتواند به داد این تیم ملی برسد و رحمتی باید پس از پایان بازی این چنین از خداوند سپاسگزاری میکرد چرا که اگر بازی چند دقیقه بیشتر ادامه پیدا میکرد با تاکتیک نادرست دفاعی تیم ملی احتمال خوردن گلی دیگر بسیار زیاد بود.

دایی (به قول خودش) فقط بازیکنان آماده را به تیم ملی دعوت میکند چرا که این تنها حق علی دایی بود که در همه بازیها بطور کامل بازی کند چه آماده باشد و چه نباشد به گونه ای که حتی تعویض او در اواخر بازیها که به ندرت رخ میداد برای مردم بیشتر به یک رویا شبیه بود.

تنها افراد آماده به تیم ملی دعوت میشوند اما مطمئنا بازیکنی چون جواد کاظمیان آماده نیست حتی اگر در تمامی بازیهای تیم باشگاهی خود خوش بدرخشد چرا که در مخالفت با علی دایی با ورود او به پرسپولیس این تیم را ترک کرد.

ایمان مبعلی نیز حتما تا هنگامی که خاطره آن تکل محکم در سوپر جام باشگاههای ایران از یاد دایی نرفته است به آمادگی کامل نخواهد رسید و همچنین شماری دیگر از بهترین بازیکنان ایرانی که هر یک به دلیلی مورد غضب دایی هستند.

جناب آقای کفاشیان!

میدانم که شما هوای دایی را دارید چون او هم هوای شما را دارد (به نقل از مطلب چند روز پیش یکی از روزنامه های ورزشی) به گونه ای که حتی بدون هیچ مناقصه ای لباسهای ساخت کارخانه اش را بر تن همه فوتبالیستهای این کشور پوشانده اید و چون نیکبخت در برابر دایی تمرد کرده بود کم مانده بود سر او را هم ببرید و پیش پای دایی بیندازید ولی بدانید که بازی بعد ما با کره جنوبی است که دیشب عربستان را با اقتدار در خانه حریف شکست داد.

مگر دل مسئولان تیم کره جنوبی به خاطر آشنایی با افشین قطبی به حال تیم ما بسوزد.

فردا خیلی دیر است.........

?abol ye cheshm | 1387/8/30 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

دیروز باز هم از لپ تاپها خبری نشد منهم قیدشو زدم و شنبه میخوام برم یه کامپیوتر از مغازه بخرم

نظر شما چیه؟

?abol ye cheshm | 1387/8/30 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

شرمنده که خبرم دیر شد اما به خدا من مقصر نیستم.

گرچه هنوز اتفاقی که قرار بود نیفتاده اما همینجا مینویسم.

قرار بود خبر این باشه:من......کامپیوتر ............... خریدم!

بله تعجب نکنید من هنوز که هنوزه کامپیوتر ندارم و همه مطالبم را یا توی کافی نت مینویسم یا خونه اقوام کامپیوتردار.

تا اینکه دو سه ماه پیش توی اداره برای لپ تاپ قسطی نامنویسی کردند و منهم اسم نوشتم.خدا میدونه تا حالا چند بار قرار بوده لپ تاپ ها را بدن ولی باز عقب افتاده.

آخرین قرار هم فردا بود که باز موکول شد به چهارشنبه آینده.

تا بعد

?abol ye cheshm | 1387/8/18 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

سلام

به زودی یک خبر مهم (دست کم از نظر من) در این وبلاگ درج خواهد شد

لطفا چند روز منتظر باشید

?abol ye cheshm | 1387/8/4 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

این مطلب را بلافاصله پس از اتمام بازی ایران با کره شمالی آماده کردم اما به دلایلی در این چند روز به اینترنت دسترسی نداشتم تا اینکه بالاخره خودم را به یک کافی نت رساندم.

خدا را شکر که دست کم اینقدر در سر دایی عقل بود که درک کند تیم ملی که درست کرده ایرادهای فراوانی دارد و به مدد بازیکنان باتجربه نیازمند است و به همین دلیل بازیکنانی را که تا همین چند روز پیش از دیدگاه وی مصدوم و ناآماده بودند ناگهان مفید و موثر شدند وبه تیم ملی اضافه شدند.

گرچه مهدوی کیا که یکی از الگوهای فنی و اخلاقی در فوتبال ماست بلافاصله به دعوت دایی پاسخ گفت و این امر جای تقدیر دارد ولی از سوی دیگر من پاسخ منفی علی کریمی را نیز ستایش میکنم.

هنوز از یادمان نرفته که دایی که به لطف تیمهایی چون گوام و مالدیو و .... عنوان به اصطلاح آقای گل جهان را به دست آورده چگونه ناتوانی خود در ارایه یک بازی قابل قبول یا زدن گل در جام جهانی را به گردن علی کریمی و پاس ندادن او می انداخت.

هنوز فراموش نکرده ایم که تا همین چندی پیش علی کریمی از نظر دایی مصدوم بود و حتی تمرین نمیکرد اما دایی اصلا تصور نمیکرد که علی کریمی ناگهان سر از لیگ ایران و باشگاه پرسپولیس درآورد و بازیهای درخشان و بدن آماده اش را به رخ همه مردم و علی دایی بکشد.

در اینجا دو اختمال مطرح میشود:

۱- علی کریمی از اول آماده بوده و دایی دروغ می گفته است.

که در این صورت چنین فرد دروغگویی اصولا صلاحیت سرمربیگری تیم ملی را ندارد.

۲-کریمی واقعا ناآماده بوده و با حضور در پرسپولیس ناگهان آماده شده.

در این صورت هم سرمربی که قادر است با چنین سرعت و کیفیتی به بازسازی ستاره های ناآماده بپردازد مسلما صلاحیت بیشتری برای حضور در تیم ملی دارد.

بگذریم

در نهایت دیدیم که بازیکنانی در به ثمر رسیدن هر دو گل موثر بودند که در اروپا به بازی مشغولند و از تعلیمات مربیان بزرگ بهره میبرند و همانها هم جور خط حمله ضعیف و ناآماده تیم دایی را کشیدند.

ضمنا باید دید آیا داور عمانی که با ذوق زدگی فراوان از پیروزی تیم ایران حتی چند ثانیه زودتر از پایان وقتهای تلف شده ای که خود اعلام کرده بود بازی را به پایان رساند نیز همچون مارک شیلد تا چند روز دیگر از دنیای داوری خداحافظی خواهد کرد یا نه؟!

و در نهایت باز هم بخت با علی دایی یار است که بازی آینده خود را با تیمی برگزار میکند که تا کنون در هر سه بازی خود شکست خورده است.

بگذار دایی دلش با چنین پیروزی هایی خوش باشد وگرنه همه میدانیم پیروزی بر تیمی که حتی با دروازه بانی چون بهزاد غلامپور بر آن پیروز شده بودیم افتخار چندانی ندارد کمی صبر کنید تا به همسایه اش برسیم!

?abol ye cheshm | 1387/7/27 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

چند روز پیش به طور تصادفی به کسی برخوردم که بعد فهمیدم آقای خداداد احمدی پدر سرباز احمدی است. همان جوانی که فصل پیش در آخرین بازی نیم فصل اول لیگ برتر فوتبال تنها بیست روز پس از اعزام به خدمت سربازی چشمان خود را بر اثر نادانی چند جوانی از دست داد که گمان میکردند با انفجار ترقه آنهم بیست دقیقه پیش از آغاز بازی میتوانند به تیم محبوب خود یاری برسانند اما آیا حتی تمامی سه امتیازهای عالم ارزش چشمان نابینای این جوان بیگناه را داشت؟

مصدومیت این جوان -که متاسفانه نتوانستم با خودش ملاقات کنم و پای درد دلش بنشینم- تنها سبب شد که برخی او را چون پیراهن خونین عثمان بهانه ای برای گرفتن زهر چشم از دیگران نمایند، پنج امتیاز از تیم سپاهان کسر شد، -شاید- برای اینکه هواداران پرسپولیس که اخیرا شش امتیاز را بر اثر ندانم کاری و لج بازی وقت و پیشین خود از دست داده بودن کمی آرامتر شوند. مجازاتهای سنگین دیگری چون جریمه نقدی بالا و محرومیت چند ماهه از میزبانی از دیگر محرومیتهای سپاهان بود.

اما چه میتوان کرد که افکار عمومی گرچه قدرتمند است اما حافظه ای کوتاه مدت دارد و خیلی زود همه چیز را به دست فراموشی میسپارد. وقتی آبها از آسیاب افتاد و همه چیز فراموش شد پنج امتیاز کسر شده از سپاهان به سه رسید و شاید اگر خجالت نمیکشیدند آنرا کلا لغو میکردند، جریمه سرانجام پرداخت شد و محرومیت هم همچون خود فصل به پایان رسید و سرانجام همان دو تیم کسر امتیاز شده در پایانی فینال گونه رودرروی هم قرار گرفتند تا شاید سرانجام حق را به حقدار برسانند.

اما در میان این غوغا مسئله اصلی فراموش شد و دیگر کسی حتی سراغی از جوانی نگرفت که شاید اگر او را در آغاز معرفی نمیکردم اصلا او را از روی نامش به خاطر نمی آوردید.

دیگر هیچکس نپرسید که اصلا جوانی که آموزش چندانی ندیده باید برای حفاظت از کسانی اعزام شود که خود به جای آنکه حفاظت شوند نابود میکنند. گویی که گلوله ای از پنبه را برای محافظت از دو توده بزرگ آتش در میان آنها قرار دهند.

آقای خداداد احمدی از دستگیری شش نفر به جرم پرتاب آن ترقه نفرین شده سخن میگفت ولی هیچ اثری از شادی در چهره اش دیده نمیشد، از دریافت پنجاه میلیون تومان از باشگاه سپاهان خبر میداد اما چشمانش از خوشحالی نمیدرخشیدند اما وقتی میگفت که با وجود تمامی تلاش پزشکان چشمان پسرش بهبود نیافت و به ناچار هر دو چشمش تخلیه شده و برایش پروتز تهیه کرده اند غم از صورتش میبارید، چرا که میدانست به جای آنکه در سالهای پیری پسرش عصای دستش شود خود او باید عصاکش پسر نابینایش شود، پسری که شاید تا پیش از آن روز شوم حتی یکبار پای به ورزشگاه فوتبال نگذاشته بود و اصولا اهل پیگیری اخبار فوتبال ایران و اروپا نبود.

اما چه میشود کرد که دیگر همه این جوان را فراموش کرده اند. بحث امروز فوتبال ما بحث پنالتی مشکوک بازی پرسپولیس-مس و خداحافظی مسعود مرادی است بحث امروز بحث حق پخش تلویزیونی بازیهاست، بحث امروز بحث ذربی است.

امروز باز هم هواداران سپاهان باید الگوی همه تماشاگران فوتبال ایران باشند چرا که قرار است رئیس جمهور مشکل حق پخش را حل کند و سپاهان را هم مانند پرسپولیس به جام باشگاههای آسیا بفرستد. همان تماشگرانی که بارها صحنه های مختلفی از توهین به داور و تیم حریف و تماشاگران آنرا از خود نشان داده اند و حتی به قول یک شاهد عینی بارها پس از کتک زدن یکی از تماشاگران تیم حریف با تعویض لباس با دوستان خود سبب رد گم کردن و مانع از طرح شکایت شده اند.

چه میتوان کرد؟ شاید این بار هم همچون موارد بیشمار دیگر در ایران امروز بهترین راه حل پاک کردن صورت مسئله و راه ندادن تماشاچیان برای تماشای بازیهای این فصل پرسپولیس-سپاهان باشد.

?abol ye cheshm | 1387/7/13 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

تجربه نشان داده مربیان آلمانی با سبک فوتبال ایران سازگار نیستند. اگر از ورنر لورانت که با یارگیری مناسب و راه انداختن تیم سایپا در نهایت منجر به قهرمانی این تیم در لیگ برتر شد که بگذریم (هر چند برخی به اشتباه عامل اصلی این قهرمانی را علی دایی میدانند، که اگر چنین بود سایپا در فصل پس از آن نیز موفق بود)، دیگر مربیان خطه ژرمنها هیچیک نتوانسته اند کارنامه ای موفق در خاک ایران داشته باشند. هنوز زمان درازی از افتضاح رولند کخ در استقلال نگذشته بود که راینر زوبل همین تجربه را در پرسپولیس تکرار کرد. در حال حاضر نیز نتایج نامناسب تیمهای سایپا و سپاهان گویای همین مطلب است که مهمتر از همه افتضاح روز گذشته سایپا و شکست پنج بر یک سایپا در ازبکستان در جام باشگاههای آسیا بود. امید که مسئولان باشگاههای ایران به خود آیند و در انتخاب مربیان خارجی صرفا به مهر پاسپورت آنها نگاه نکنند و از به کار گیری مربیان دست چندم آلمان و کرواسی و ... خودداری کنند. به امید پیشرفت فوتبال ایران.
?abol ye cheshm | 1387/7/4 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

بدینوسیله از همه تماشاگران محترم و فهیم فوتبال در ورزشگاهها درخواست مینماییم برای یک هفته هم که شده به جمع تماشاگرنماهای محترم و فهیم(!) بپیوندند و برخی از داوران محترم و فهیم تر از خودشان را مورد لطف و مرحمت فراوان خود قرار دهند، باشد که آنان هم همچون آقای مسعود مرادی لطف فرموده عطای قضاوت در این فوتبال را به لقای آن ببخشند، شاید که قضاوت در فوتبال ایران اندکی بهبود یابد. جناب آقای مرادی! شما که در یکدندگی و تبدیل مرغ به فلامینگو (منظور ایستادن آن بر روی یک پاست!) دست بعضی ها را از پشت بسته اید، آیا واقعا انتظار دارید پس از اشتباهات فاحشی که منجر به تغییر در نتیجه بازی برای تیمی میشود که در هفته های گذشته هم به همین دلیل امتیازات زیادی را از دست داده تماشاگران برایتان کف بزنند و هورا بکشند؟! جناب آقای مرادی! آیا شما بازی نیمه نهایی جام ملتهای اروپا در سال 2000 میان تیمهای فرانسه و پرتغال را به خاطر دارید؟ در آن بازی مهاجم فرانسه -شاید به عمد- در هنگام سانتر توپ از کنار محوطه جریمه پرتغال توپ را به دست «آبل ژاویر» مدافع پرتغال کوبید که تنها چند سانتیمتر آنرا از بدنش دور کرده بود و به لطف همان پنالتی فرانسه راهی فینال و در نهایت قهرمان شد. چگونه است که آن برخورد توپ به دست پنالتی بود ولی برخورد توپ با دست مدافع تیم مس در بازی با پرسپولیس که ظاهرا در میانه زمین قصد «از جلو نظام» داشت پنالتی نیست و تصمیم گیری در این مورد به روح قانون ربط پیدا میکند؟ اصلا شما به روح اعتقاد دارید؟ پس .....! (اینجا را خود سانسوری فرمودیم!). جناب آقای مرادی! هنوز از خاطرمان نرفته که در فینال جام حذفی چند سال پیش تیم صبا باتری تهران سابق (!) به لطف دو پنالتی مسلمی که شما به سود ابومسلم نگرفتید به قهرمانی دست یافت و راهی جام باشگاههای آسیا شد، گرچه شما در آنزمان هم هرگز به اشتباهات خود اعتراف نکردید. جناب آقای مرادی! شما در پایان بازی دو فصل پیش استقلال و صبا باتری نیز در حالی بارها اعلام کردید این بهترین قضاوت عمرم بود که همه شاهد بودند گل سوم و پیروزی بخش استقلال در آن بازی با خطای مسلم بر روی دروازه بان صبا باتری به ثمر رسید حال اگر واقعا بهترین قضاوت شما اینگونه است پس خدا به داد دیگر قضاوتهای شما برسد! جناب آقای مرادی! من نمیدانم شما چگونه قضاوت یک بازی از مرحله حذفی المپیک پکن را به دست آوردید؟ چرا که قضاوتهای درخشان شما سبب شده بود که اصولا به جام جهانی راه پیدا نکنید و در جام کنفدراسیونها هم بعد از قضاوت در تنها یک بازی که نتیجه آن عملا از پیش مشخص بود (فرانسه-نیوزیلند) به ایران دیپورت شدید. شاید هم قضاوت شما مانند اجناس موجود در بازار دارای تفاوت فاحش کیفیت میان انواع داخلی و خارجی است، همچنانکه فرموده اید قصد دارید فقط از قضاوت در داخل کشور انصراف دهید اما آیا شما گمان میکنید به داوری که در لیگ کشور خودش بکار گرفته نشود در میادین بین المللی میدان داده خواهد شد؟ جناب آقای مرادی! اگر گمان میکنید سخنان شما در مورد کناره گیری ای داوری در فوتبال ایران تهدیدی است که مردم از آن ترسیده و دیگر علیه شما شعار نخواهند داد اشتباه میکنید، شما آرزوی قلبی بسیاری از ما را بر زبان آوردید و ما از این پس هر شب برای عملی شدن این تهدید شما دست به دعا برخواهیم داشت. به امید بهبود شرایط فوتبال کشور گرچه با این مدیران و این مسئولان آنچه البته به جایی نرسد فوتبال است!
?abol ye cheshm | 1387/6/25 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

بخت با علی دایی یار بود که مارک شیلد در نیمه اول بازی ایران با عربستان آن خطای پنالتی را به سود حریف نگرفت. بخت با علی دایی یار بود که از چند مو قعیت طلایی عربستان در طول بازی هیچ یک به گل تبدیل نشد. بخت با علی دایی یار بود که نکونام و شجاعی از چندی پیش در یک باشگاه در اروپا همبازیند و یکدیگر را به راحتی در زمین پیدا میکنند وگرنه این مربی کم تجربه و کار نابلد که از همین آغاز کار خود را با کلمنته قیاس میکند و چیزی جز گرته برداری از روشهای برانکو در چنته ندارد باید پس از آن وعده ها در مورد پیروزی بر عربستان دست از پا درازتر به کشور بازمیگشت و طبق معمول هزار و یک دلیل منطقی و غیر منطقی برای شکست تیم ملی مطرح میکرد.

چه حس دوگانه و ناخوشایندی بود وقتی با تمام وجود آرزوی پیروزی تیم ملی کشورمان را داشتیم و از سوی دیگر میدانستیم این پیروزی جایگاه شخصی چون دایی را در تیم ملی فوتبال محکمتر خواهد کرد.

دایی و حامیانش در فدراسیون فوتبال بدانند که او همیشه اینقدر خوش اقبال نخواهد بود.

در روزی که تاکتیکها و تعویضهای عجیب و غریب دایی حتی کارشناسی چون امیر حاج رضایی را هم گیج کرده بود، تیم ملی فقدان شجاعت و شوتهای سهمگین کریم باقری، سانترهای مواج مهدوی کیا، ضربات ایستگاهی ایمان مبعلی و دریبل های علی کریمی و مهمتر از همه یک مربی کاربلد بر روی نیمکت را فریاد زد.

مگر باز هم خدا به داد تیم ملی فوتبال ایران برسد.

 

 

 

 

 

?abol ye cheshm | 1387/6/18 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

فردا مراسم اختتامیه المپیک پکن برگزار میشود و کاروان پنجاه و چند نفره ایران که یکی از بزرگترین کاروانهای ایرانی شرکت کننده در المپیک در طول تاریخ بود به رغم تبلیغات فراوان در جدول رسمی مسابقات تنها موفق به دستیابی به یک مدال طلا و یک مدال برنز شد تا وعده هایی همچون کسب مقام سوم در بازیهای آسیایی آینده به ادعای در سطح آسیا بودن کشتی گیران ما تغییر یابد (خدا پدر آقای یزدانی خرم را بیامرزد ما تا به حال نمیدانستیم تمام کشتی گیرانی که تا کنون به عنوان تیم ملی ایران در بازیهای جهانی و المپیک مدال گرفته اند در واقع ایرانی نبوده اند!!).

از برخی ورزشکاران که ظاهرا حضور در المپیک برایشان کافی بوده و تنها قصد کسب تجربه را داشته اند که بگذریم برخی از ورزشکاران پر آوازه ما همچون سجاد مرادی، عباس صمیمی، احسان حدادی و حمید سوریان و ... هم در حد و اندازه خود ظاهر نشدند.

درباره علل این شکستها سخن زیاد است. ضمن اینکه مطمئنا پس از پایان مسابقات هم طبق معمول کمیته ای برای بررسی علل شکستها تشکیل خواهد شد و بیانیه ای صادر خواهد کرد و بعد همه چیز فراموش میشود تا مسابقاتی دیگر، شکستی دیگر، و کمیته ای دیگر.

اما از همه چیز که بگذریم در نهایت تمامی ناکامیها متوجه سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک خواهد بود.

اگر عملکرد ریاست محترم کمیته ملی المپیک در طی چند سال گذشته مشابه عملکرد ایشان در فدراسیون فوتبال در ماههای اخیر باشد، باید گفت کسب همین نتایج هم قابل تقدیر است!

مسئولانی که در یک اقدام نسنجیده و حتی خنده دار تیم ملی فوتبال المپیک را نه روز پیش از بازی با تیم استرالیا به این کشور فرستادند -و نتیجه این کار را هم دیدیم!- تنها چند ماه بعد و باز هم بدون دلیل از حضور ورزشکارانی که مسابقاتشان تنها چند روز پس از مراسم افتتاحیه آغاز میشد در این مراسم جلوگیری کردند تا آنان را از یکی از خاطره انگیزترین اتفاقات ورزشی و حتی کل عمرشان محروم نمایند.

از دیگر کارهای جالب توجه مسئولان برگزاری مسابقات دوستانه برای تیم ملی بسکتبال با تیم استرالیا بود در حالی که تنها چند هفته بعد از آن این دو تیم باید در المپیک با هم روبرو میشدند و جالبتر آنکه اختلاف امتیاز دو تیم در پایان هر بازی بیشتر از بازی قبل بود و سرانجام در المپیک این اختلاف به بیشترین حد خود رسید تا نتیجه این فکر بکر مسئولان نیز آشکار گردد.

متاسفانه امسال بخت هم با ورزشکاران ما یار نبود و هیچکدام از آنها با ورزشکاران اسرائیلی همگروه نشدند و لذا نمیتوانند ناتوانی خود در کسب مدال را به گردن استکبار جهانی بیندازند که -لابد عمدا- با همگروه کردن ورزشکاران این دو کشور میخواستند مانع از افتخار آفرینی های فرزندان میهن اسلامی شوند.

در چند دهه اخیر ورزش در کشور ما نه بر اساس استعدادیابی و پرورش استعدادها بلکه تنها بر اساس یافتن جوانانی است که همچون گیاهی خودرو در دشتی بزرگ به گونه ای تصادفی شناسایی میشوند و به همین دلیل است که عدم حضور تنها یک ورزشکار همچون حسین رضازاده -که حتی در صورت حضور به احتمال فراوان آخرین المپیک خود را پشت سر میگذاشت- به ضایعه ای غیر قابل جبران بدل میشود.

تجربه نشان داده جوانان مستعد ایرانی در صورت پرورش صحیح میتوانند در ورزش هم همچون دیگر زمینه ها در اوج باشند. نمونه آن ورزشکاران ایرانی الاصلی که در مسابقات گوناگون با پیراهن تیم های دیگر راهی میدان میشوند از سعید آذربایجانی -کشتی گیر آزاد کار کانادا در المپیک پکن- تا سیامک غفاری- برنده مدال نقره کشتی فرنگی المپیک آتلانتا برای تیم آمریکا و یا از اشکان دژآگه تا ارغوان رضایی و .... که شک دارم در صورت زندگی در ایران میتوانستند در مسابقاتی بزرگتر از المپیاد ملی ایرانیان شرکت کنند.

به امید روزی که مسئولان ورزش ایران به دور از تعصب و افراط و تفریط به فکر بهبود شرایط ورزش کشور باشند.

آیا جالب نیست در حالی که ورزشکاران چین با ورزشکاران تایوان -که چین آنرا استانی از خود میداند- در مسابقات مختلف روبرو میشوند ایران المپیک هزار و نهصد و هشتاد مسکو را به دلیل حمله ارتش شوروی به افغانستان و المپیک بعد در لس آنجلس را نیز به دلایل مشابه تحریم نمود؟!

هنوز از به یاد آوردن صدای گوینده خبر ورزشی تلویزیون چندی پیش از المپیک سئول عرق شرم بر پیشانیم مینشیند وقتی با خوشحالی زایدالوصفی مژده میداد:

«سرانجام پس از مذاکرات فراوان مسئولان ورزش کشورمان با مقامات برگزار کننده المپیک موافقت شد که تابلوی نام ایران به جای یک بانوی کره ای توسط یک مرد حمل شود»!!!!!!

واقعا که چه موفقیت عظیمی!

?abol ye cheshm | 1387/6/2 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود

یه تیمی بود اسمش پرسپولیس، مربیش هم یکی بود که بهش میگفتند: «سلطان
».

«سلطان» خیلی آدم باحالی بود. پرسپولیسو یه روزی با چنگ و دندون نگه داشته بود، صندوق عقب ماشینش شده بود رختکن تیم، تپه های داوودیه هم زمین تمرینش.

اون موقع هم مثل حالا تو مملکت ما قحط الرجال بود، برای همین «سلطان» ما رو با حفظ سمت کردند سرمربی تیم ملی. اما اون خیلی با معرفت بود، برای همین به همه کسانی که میخواستند اون فصل بیان پرسپولیس گفت که اگه میخواید برای تیم ملی بیاین پرسپولیس خط میخورین.

جونم براتون بگه، همون روزا تو اردبیل یه جوونی تو یه باشگاه در پیت فوتبال بازی میکرد اما از شانس خوبش برای دانشگاه و خدمت سربازی سر از تهران درآورد و همونجا موندگار شد و کم کم سری تو سرها درآورد و هم ولایتی هاش بهش گفتند: «شهریار».

بر خلاف همه که در به در دنبال «سلطان» میدویدند که برن پرسپولیس، خود «سلطان» برای «شهریار» پیغام داد که: بیا تیم من وگرنه بد میبینی! اما «شهریار» به حرف «سلطان» گوش نکرد و آخرش هم از تیم ملی خط خورد. اما معلوم نشد چطور شد که فصل بعد یکدفعه هم سر از تیم «سلطان» درآورد و هم تیم ملی.

بعد هم که از مملکت رفت ولایت عربها و بعد هم فرنگستون و کار به جایی رسید که وقتی دوباره برگشت ولایت عربها و بعد هم به مملکت خودمون و پرسپولیس که از قضا باز هم دست «سلطان» بود، کلی وضعش توپ شده بود. اون که یه روز عقب وانت می نشست حالا مرسدس بنز سوار میشد و کارخونه و شرکت داشت. حتی یه قرارداد هم با فدراسیون فوتبال بست که لباس همه فوتبالیستها را فقط از او بخرن و پولشو هم فقط به او بدن.

مزه پول حسابی زیر دندون «شهریار» رفته بود. برای همین در حالی که دیگه پا به سن گذاشته بود هر طور بود خودشو توی فوتبال و تیم ملی نگهداشت، حتی وقتی تعداد گلهای زده اش توی باشگاه هاش و تیم ملی سال به سال کمتر میشد و توی جام ملتهای آسیا با شیرین کاری اون جلو کره جنوبی حذف شدیم.

مربی فرنگی هم که برای تیم ملی اومده بود حسابی باهاش عیاق بود و توی همه بازیها اونو فیکس بازی میداد و حتی کسی رو که جرات کرده بود روی پای «شهریار» تکل بره دیگه به تیم ملی دعوت نمیکرد.

اما خودمونیم هر کس دیگه ای هم که توی همه بازیها تنها مهاجم نوک تیم ملی باشه به هر صورت سالی چند تا گل رو میزنه دیگه.

تا اینکه بالاخره تیم ملی رفت جام جهانی و اونجا چنان گندی بالا آورد که «شهریار» تا مدتی جرات نکرد که برگرده به مملکتش و رفیق فرنگیش هم که دیگه اصلا برنگشت و از همون طرف رفت فرنگستون به ولایت خودش.

از اتفاقات بعد از اون ماجرا بگذریم اما چرخ زمونه گشت و گشت و گشت تا یکی از ایرونی های از فرنگ برگشته اومد و جای «سلطان» را توی پرسپولیس گرفت و اونقدر خوب کار کرد که نیومده پرسپولیسپ برد بالای جدول لیگ و آخر فصل هم قهرمانش کرد.

آخرهای فصل بود که باز هم برای تیم ملی دنبال مربی میگشتند و اومدند سراغ این مربی که اونهم یه لقب پیدا کرده بود: «امپراتور».

«امپراتور» هم قبول کرد ولی تا خواست روی صندلی سابق «سلطان» بشینه که تازه یه مربی دیگه به نام «ژنرال» از روش بلند شده بود بشینه یهو «شهریار» بدو بدو اومد و اونجا نشست!

اولین کارش هم این بود که نصف تیم ملی را پر کرد از بچه های باشگاه خودش که داشت آخرای جدول لیگ دست و پا میزد و بعد هم گفت: ببخشید اگه من مربی این تیم نبودم بیشتر از اون دعوت میکردم!!

«شهریار» اصلا مثل «سلطان» نبود، اما ما که نفهمیدیم چرا اول فصل بعد کلی از ستاره های لیگ خواستند برند به باشگاه اون که البته دیگه مربیش نبود بلکه یکی از اعضای هیئت مدیره اش بود.

بچه های عزیز قصه ما هنوز به سر نرسیده کلاغه هم به خونه اش نرسیده، کی میدونه؟ شاید از این به بعد فوتبالیستهایی که «شهریار» اونها را به تیم ملی دعوت نکرده اسم کارخونه اونو روی لباسشون درشت تر بنویسند یا شاید هم بعضی دست به دامن «کاملیا» خانوم بشن تا شفاعتشونو بکنه.

?abol ye cheshm | 1387/5/12 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر

فدراسیون فوتبال ما کارهایی میکند کارستان، کارهایی که به قول عادل فردوسی پور فقط در فوتبال ما دیده میشود. گرچه شروع برخی از این کارهای اشتباه از دوره ریاست روسای پیشین فدراسیون بوده ولی متاسفانه آقای کفاشیان نه تنها گامی برای بهبود اوضاع برنمیدارد بلکه در حال افزایش مشکلات است.

برخی از این مشکلات عبارت است از:

1.دو گروهی کردن لیگهای دسته اول و دوم که در تقریبا در همه سالها در نهایت به جنجال کشیده شده است. از درگیری راه آهن و صنعت نفت گرفته تا مشکلات مربوط به بازی علی انصاریان در سایپا در بازیهای پلی آف و غیره. حتما بیاد دارید دو سال پیش را که پگاه با وجود کسب نتایجی قابل تحسین در لیگ یک صرفا به دلیل بد شانسی و شکست در پلی آف به لیگ برتر راه نیافت ضمن اینکه امسال هم هیچ یک از تیمهای اول دو گروه راهی لیگ برتر نشدند.

2.امکان خرید و فروش امتیاز تیمها آنهم با هر شرایط واقعا از عجایب دنیای فوتبال است. شکی نیست که تیمی همچون فولاد خوزستان صلاحیت حضور در لیگ برتر را دارد اما وقتی این تیم طبق قانون (هر چند قانونی نادرست) در پلی آف شکست خورده دیگر حق حضور در لیگ برتر را ندارد. آیا به راستی ارزش زحمات چند ساله بازیکنان و کادر فنی سپاهان نوین در شروع از صفر و رساندن تیمشان به لیگ برتر تنها چهار میلیارد تومان بود؟

آیا اگر تیمی ثروتمند در حال حاضر به فرض امتیاز یکی از تیمهای استقلال، پرسپولیس یا سپاهان را بخرد واقعا صلاحیت حضور در جام باشگاههای آسیا به عنوان نماینده ایران را دارد؟

3.قانونهای جدید فدراسیون فوتبال در منع استفاده از دروازه بانهای خارجی و خرید بازیکنان خارجی دارای سابقه ملی در جهان فوتبال پیشرفته جایی ندارند (البته جز اجرای قانون دوم در لیگ برتر انگلستان) و ظاهرا از قوانین امارات گرته برداری شده اند!

آیا فوتبال کشوری همچون ایتالیا از حضور دروازه بانی همچون «دیدا» ضربه خورده است؟!

آقایان! همچنان که آب مسیر خود را باز میکند و سنگها قادر به جلوگیری از مسیر آن نیستند جوانان مستعد هم در شرایط سخت تر با تلاش بیشتر خود را به آنانی که باید، میشناسانند و اتفاقا حضور رقبای قویتر بر انگیزه آنان خواهد افزود. جالب آنکه تیمهای قهرمان و نایب قهرمان فصل پیش و نیز هیچ یک از فینالیستهای جام حذفی (البته به جز ایلیچ که اتفاقا به دلیل نیمکت نشینی از سوی یک جوان ایرانی و بومی در میانه لیگ مفقودالاثر شد) هیچکدام از دروازه بان خارجی سود نمی بردند.

4.هر بار قرار است تغییری در کادر فنی تیم ملی فوتبال پدید آید نخستین پرسش این است:

سرمربی داخلی باشد یا خارجی؟ در حالی که این پرسش اصولا نادرست است!

آیا اینکه چه مهری بر پاسپورت یک مربی خورده باشد به خودی خود دارای ارزش است؟

یک کارگر افغان هم خارجی است پس آیا گزینه مناسبی برای سرمربیگری تیم ملی فوتبال است؟! یا توان و استعداد مربی فارغ از مکان تولد او حرف اول را میزند؟

به امید روزی که یک مربی شایسته سکاندار تیم ملی فوتبال ایران باشد.

5.سرانجام، قانون جدید فدراسیون مبنی بر منع حضور بیش از دو تیم از هر استان در لیگ برتر واقعا از عجایب است.

آقایان! وقتی جوانان یک استان دارای دو تیم در لیگ برتر میدانند دیگر تیمی از استان آنان حق شرکت در لیگ برتر را نخواهد داشت با چه امیدی در لیگ دسته اول به میدان بیایند و تلاش کنند؟

آیا این قانون جز ناامیدی تیمهای استانهای فوتبال خیز ثمر دیگری هم دارد؟

یعنی دیگر تیمهایی چون صنعت نفت آبادان، چوکای تالش، بسیج مقاومت فارس، و.... باید برای صعود به لیگ برتر تنها منتظر سقوط یکی از تیمهای هم استانی به لیگ دسته اول باشند؟

میدانید این انتظار برای تیمهای تهرانی برای سقوط سرخابی ها تا کی میتواند طول بکشد؟!

اگر یک تیم تهرانی از دسته اول صعود کرد و در دیگر استانها مشتری نیافت تکلیف چیست؟

بیایید همه برای فوتبال ایران دعا کنیم.

?abol ye cheshm | 1387/4/22 | پیوند | 0 نظر | ارسال نظر
نظرات 17 + ارسال نظر
امیر حسام دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 05:31 ب.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛ دکتر چقدر فوتبالی بودین. یا بهتره بگم هستین. عجب!

دیگه نه مثل اون زمان

[ بدون نام ] جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 04:14 ب.ظ

همت ما ناشی از شیرینی نوشتار شما و کمی هم کنجکاوی بود

سپاسگزارم

سارا جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 04:36 ق.ظ

خب بلخره تموم شد. دو سه هفته پیش نمیدونم با چه تصادفی (شاید سرچ علایم یه بیماری) گذرم به وبلاگتون افتاد و از آخر به اول خوندم...
خیلی پیشرفت کردین. واقعا سطح نویسندگی و مدیریت مطالب از جهت طول و عرض و ارتفاع در سالهای متمادی رشد کرده و تبریک میگم بابتش. خیلیا به من که احساس تراوشات ادبی داشتم پیشنهاد تاسیس وبلاگ دادن ولی هیچوقت همتش رو نداشتم.
پس، همتتون رو هم میستایم.
از اواسط مطالعه وبلاگتون یکی از انگل هام برای رسیدن به آخر وبلاگ، کشف ولایتتون بود که خوشحالم به این مهم نایل شدم.
من اصلا با نوشتار فوتبالی بخصوص در نقد فوتبال داخلی حال نمیکنم و جسارتا هربار لینک‌دادین به بلاگ فوتبالیتون، درجا تگ رو بستم. این پستهای اولیه تون رو هم یکی در میون نگاه کردم و البته در این‌مورد که دایی با مربی گری های اولیه ش، خیلی وجهه خودش رو خراب کرد موافقم شدید. در زمان بازیکنی هم ازش خوشم نمیومد البته

همت شما که بیشتر قابل تحسینه
ممنون از لطف شما

عاطی.ی. جمعه 5 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 01:23 ق.ظ

بالاخره بعد از کلی مدت از سر بلاگ رسیدم به تهش!!! تماما با موبایل!!! بیشتر از دو ماه شد فک کنم...!
این موفقیت رو به خودم و شما تبریک میگم!!!
عجب خوب می نویسین...

اوخیش
خب حالا برگردم سرش، فک کنم چند تا پست جدید تو مدت گذاشته باشین

تبریک میگم!
چندتا که نه!

سارا.. دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:36 ب.ظ http://myhappyframes.blogsky.com/

سلام...
فک کنم این قدیمی ترین تاریخی باشه که ... واسه پستاتون دیدم ....۲۲ تیرماه ۸۷... واقعا دمتون گرم!

این همه سال وبلاگ نویسی کردین و ...رهاش نکردین ... اونم یه وبلاگ درست و درمون...

منکه از عهده اش بر نیومدم... تنها وبلاگیم که تقریبا هم سن وبلاگ شماست.... وبلاگ کاریم هست ...
بوک مارک کردم وبتون رو ... حتما میام و تا جاییکه وقت کنم ...ارشیو را میخونم ...
بهروز باشید....

سلام
شرمنده میکنید
ممنون

[ بدون نام ] چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:13 ق.ظ

؟؟

رضا یکشنبه 21 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:04 ق.ظ

دکتر کل ارشیوتو خوندم! خیلی از وبلاگت خوشم میاد ( دمت گرم ) ایشالا همیشه موفق باشی

ممنون از لطفتون

سامانه پیامک جمعه 15 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:01 ب.ظ http://panel.mida -co.ir/

بنام خدا با سلام خدمت شما مدیر گرامی شما می توانید فقط با پرداخت ده هزار تومان صاحب یک پنل پیامک همراه با خط اختصاصی ارسال و دریافت شوید. با این خط می توانید پل ارتباطی جدیدی برای کاربران خود فعال نمائید.لازم به ذکر است پیامک های نرفته به شما برگشت داده می شود.همچنین می توانید خط مورد علاقه خود را میان ده هزار خط انتخاب نمائید .جهت دیدن دمو و ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمائید panel.mida -co.ir/register.php شماره تماس 09125063543 با تشکر میدا

با علیک سلام
فقط همین یه کارمون مونده دیگه فقط ببخشید پیام های نرفته از کجا برمیگردند آیا؟

شاه پری دختر بهار پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ق.ظ

از قبل کنکور تصمیم داشتم کل آرشیو بخونم ولی وقت نمیشد که بلاخره دیشب شدددددد چشمام یه کاسه خون شده بود ولییییی تونستم کلشو بخونم. دیگه نای نظر دادن نداشتم الان اومدم ازتون تشکر کنم عالیییییییییی بود کلی با خاطراتتون خندیدمممم خیلیییی بامزه تعریف میکنینا اصلا یه وضی!تازه کلی هم پیشرفت کردیناااا اصلا این اخریا با اون اولیا قابل مقایسه نبود

از لطفتون ممنون
اما باور کنین این وبلاگ فرار نمیکردا!
پس اگه اون پستهائی که حذف شدن میخوندین چی میگفتین؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:07 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:03 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:02 ب.ظ

idenshz جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:13 ب.ظ http://www.idenshz.mihanblog.com

با سلام خدمت شما دوست
عزیز و گرامی وبلاگ
خوبی داری ازش استفاده
کردم اگه موافق باشی با
هم تبادل لینک کنیم اگه
موافقی به وبلاگ من سر
بزن و منو با خبر کن
ممنونم از شما دوست
عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد