جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

روزی که «ولایت» آمد

پیش نویس: 

سلام 

بعد از مدتها میخوام برم سراغ خاطرات عهد عتیق. 

دوستان قدیمی تر احتمالا این دست خاطراتو که از زمان شروع دوره دانشجوئیم شروع شد به خاطر دارند. خاطراتی که با پایان دوره دانشجوئی هم ادامه پیدا کرد و به جائی رسید که قرار بود انتقالیمونو بگیریم و برگردیم ولایت. اما با ماجراهائی که پیش اومد و با حذف بعضی از پستها (فعلا) تموم شد٬ کلا دیگه حال و حوصله نوشتن ادامه شو نداشتم. اما فکر کنم دیگه وقتش باشه چگونگی برگشتن به ولایتو براتون بگم: 

حدود سه سال توی شهر «اسمشو نبر» بودیم. یکی دوبار درخواست انتقالی داده بودم که موافقت نشد و گرچه دیگه امتیازم به میزان مورد نیاز برای انتقالی رسیده بود هنوز خبری نبود. 

در همین زمانها بود که  آنی ازم خواست با توجه به اینکه ماه عسل ما تبدیل به ماه مربا شد (راستش یادم نیست اون پستو هم حذف کردم یا نه؟ دوستان قدیمیتر یه کم به حافظه شون فشار بیارن لطفا!)

اون موقع هم طبق معمول شبکه کمبود پزشک داشت اما با هر زحمتی که بود تونستم چند روزی مرخصی بگیرم و یه تور جزیره کیش گرفتیم. 

چند روز پیش از رفتن به سفر بود که از شبکه بهم زنگ زدند و گفتند با انتقالی من موافقت شده و برم دنبال کارهاش! 

با حداکثر سرعت کارهای انتقالی و تسویه حسابو انجام دادم و اومدم شبکه بهداشت ولایت که امیدوار بودند هرچه سریعتر کارمو شروع کنم چون اینجا هم کمبود پزشک وجود داشت و بالاخره با زحمت موفق شدیم بریم مرخصی. 

وقتی رسیدیم کیش متوجه شدیم به جز ما فقط یه زن و شوهر جوون دیگه با این تور اومده اند که از قضا خانم همراهمون یکی از همکاران جدیدمون از آب دراومد که البته از وقتی که بخشی از شهرستانمون بخشی از یک شهرستان جدید شده به شبکه بهداشت اون شهرستان منتقل شد. 

کیش جای زیبائی بود. صرفنظر از هوای نسبتا گرم (حتی در آبان ماه) و نبودن میوه و سبزی مناسب و گرونی بعضی از چیزهای روزمره واقعا بهمون خوش گذشت. 

تور لیدرمون گفت: اگه بخوایم بریم پارک دلفینها بلیتش ۲۵۰۰۰ تومنه (الان چقدره؟) گفتیم صبرکن فکرهامونو بکنیم ..... روز بعد چهار نفرمون گفتیم باشه بریم که گفت: این هفته دیگه برنامه نداره! 

اما از اون کشتی که باهاش میشد کف دریا رو دید و ساختمون کاریز و اون درخت انجیر معابد و نبودن سیم های آویزون برق توی جزیره و ممنوعیت بوق زدن و اون ماشینهای مدل بالا و .... واقعا لذت بردم. از بعضی از تفریحات (مثل اون دوچرخه های دونفره) هم نتونستیم استفاده کنیم (علتشو از عماد بپرسین که از چند ماه پیش همراه آنی بود!) (درباره عماد به زودی یه پست کامل میگذارم) ضمن اینکه توی رستوران مجاور بازار مریم خوشمزه ترین ماهی کباب همه عمرم تا حالا رو خوردم. 

درنهایت و بعد از اتمام تعطیلات برگشتیم ولایت و کارمونو اینجا شروع کردیم که به زودی درباره اش مینویسم. 

پ.ن۱: ببخشید این پست خیلی بی مزه شد اما باید مینوشتمش تا بتونم به خاطرات ادامه بدم. 

پ.ن۲: مدتی بعد فهمیدم دلیل اصلی مهربون شدن مسئولین شبکه بهداشت «اسمشو نبر» و دادن انتقالی به من این بود که امتیاز من از اونها بیشتر بود و اونها نمیتونستند پیش از من انتقالی بگیرند. 

پ.ن۳: وقتی از اونجا اومدیم تا حدود یکسال آنی همچنان مسئول اون مهدکودک بود و هر چند هفته به اونجا سر میزد ولی بالاخره از خیرش گذشت و اونجا رو واگذار کرد به شبکه. 

پ.ن۴: خواهش میکنم از نوشتن اسم شهر توی نظراتتون خودداری کنید حال و حوصله فحش و درگیری دوباره رو ندارم. 

پ.ن۵: مامورین محترم درحال جمع آوری آنتنهای ماهواره توی محله مون هستند. عماد ازم میپرسه: بابا اگه بریم بهشون بگیم الان میریم به پلیس زنگ میزنیم فرار نمیکنند؟! میگم: اینها خودشون پلیسند. با تعجب میگه: پس چرا آنتنهارو میدزدند؟ میگم: چون دولت گفته کسی اجازه نداره ماهواره داشته باشه. میگه: پس با اینکه دولت اجازه نداده مردم دوست دارند ببینند؟ میگم: آره میگه: اینترنت هم ممنوعه؟ میگم: هنوز نه!

نظرات 35 + ارسال نظر
ایرمان پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ

همه پستتون یک طرف..اون پ.ن ۵ یک طرف....

ممنون خانم دکتر

خلوت دل شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ http://khalvated.blogsky.com

موفق باشید

سلامت باشید

taty جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ

man hatman chand sale dige daneshjoye pezeshki misham moalemam ke hamino migan shomam 2a kon khob hala dige manam beram sare darsam

امیدوارم هرچی صلاحه همون بشه

تاتی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ

میدونین که مدرسه ی نمونه دولتی جیه؟

کاملا

تاتی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

دانشجو نه دانش آموز مدرسه ی نمونه دولتی
فکر کنم گفتم مدرسه نه دانشگاه

خوب پس دیگه گناهت سنگینتر شد :دی

Taty پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ

Salam!
Migam on hanoz na ro khob omadi doctor!
Akhe ye zemzemehayi shenide mishe!
Akh ke age in nabashe man yeki ke hich tafrihi nadaram!
sobh ke madrese asr ham ke dars alanam ke masalan zange tafrihe chand daghighe miyam net ke majbor nabasham be gheybate bache haye khabgah gosh bedam!ah taze delam vase mamanam ham tang shode!Baba dc torokhoda postaye shad bezar!

سلام
امیدوارم این زمزمه ها حقیقت پیدا نکنه
نمیدونستم توی خوابگاهین
پس شما چه دانشجوهائی هستین که نمیتونین چند روز کلاسهارو بپیچونین؟!

متین بانو پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:43 ب.ظ

سلام .

هوووومممم .. من به آینده ی عماد خیلی امیدوارم ... با توجه به اینکه خوب حواسش جمعه و باهوشه یکی از فعالین مدنی سیاسی اجتماعی مون میشه همچین درست و حسابی...
وای فک کنم پستی که در مورد عماد بخواین بنویسین خیلی بامزه میشه ! منتظرشم از الان !

سلام
حالا این دعا بود یا نفرین آیا؟!
یکدفعه بفرمائین چند سال دیگه باید بریم اوین ملاقاتش!

دانشمنگ پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ق.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

ببین بچه ها از همین الان با چه تناقضاتی روبرو میشن...

واقعا

خودنویس چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ http://www.jamedadiyeman.blogfa.com

سلام تو شهره ما صدای هلیکوپتر که میاد میفهمیم که دوباره ارن جمع میکنن مال مردم رو
اینترت ا س ل ا م ی میاد

سلام
مال مردم رو؟!
مثل بقیه چیزها که اسلامی شده

مژگان امینی چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

اسمشو نبر با خاطرات خوبی تمام شد.

آره خوشبختانه

سحر چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ

Dr jan kheili ba ajale va mokhtasar neveshtiii
detail midadin bad nabud.
manam neshastam tu forudgah weblog haro mikhunam!1saat dg parvaz daram!

شرمنده
نمیخواستم زیاد طولانی بشه
حالا گریه چرا؟ امیدوارم به سلامتی برین و برگردین
پشت سر مسافر گریه شگون ندااااره!

دختر باران چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:21 ق.ظ

خاطراتتون واقعا جالبه. البته توی همه جای ایران این اتفاقات می افته. ولی تو بعضی جاها بیشتر، بعضی جاها کمتر.
ممنون

ممنون
نمیدونم من توی استانهای دیگه طبابت نکردم اما باتوجه به وبلاگهای دوستان به نظر میرسه حق با شماست

یک معلم سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

جالبه این طوری سرمون رو گرم می کنند منظور جمع کردن ماهوره نیست

دستشون درد نکنه
نه که منطقه ما سردسیره اقلا سرمون گرم بشه :دی
اما خدائیش با شما موافقم

راسکلنیکف سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://soir1991.blogsky.com

سلام.جوابتون کوبنده بود ..هنوز نه!

سلام
چه عجب از این طرفا
خوش اومدین دوباره

سمیرا سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:38 ب.ظ http://ekhrajiha90.blogfa.com

گم و گور سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ب.ظ http://njatanha.blogfa.com/

سلام
خوبه؟
یعنی منم بنویسم؟؟
خاطراتمو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خصوصیاشو چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟
بدآموزی نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
پ نه پ خوب نیست!
خوب آیه نیومده که همه چیو بنویسین که!

نانی نار سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ق.ظ http://ran-haskik.persianblog.ir/

ا مگه جمع میکنن باز؟؟؟ول نشده هنوز؟؟؟
بابا ماهواره و اینترنت میخواین چیکار؟؟؟
بگذارید باز گردبم به همان قرون ما قبل تاریخ خودمان
عماد جان زمان شما اینترنت نخواهد بود جانم به قربانت
هیچی ماهی کباب نمیشه وووی میمیرم براششش

چرا دیگه تموم شد
ما هم یک هفته ای هست که دوباره علمش کردیم :دی
البته به شرطی که خوب درست بشه

الهه باران سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.elahebaran.blogfa.com

سلام.
منتظر ادامش هستم

سلام
چشم

من جون دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

ایول عماد!

دکتر خیلی با حالی دمت جوش!!!

مخلصیم

من+لبخند=خداوند دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ http://smmnilo.blogfa.com

سلام
خدا قوت!
نوشته این متن زمان برده اما جالب بود و اصلا ب یمزه نبود یک واقعیت هم تلخ هم شییرین توش بود!
منتظر ادامه خاطرات جذابتون هستیم
این عماد هم خیلی با مزه و با هوش است.ماشالا خدا حفظش کنه اما بهتر است در کودکی بمونه و سر از دنیای آدم بزرگا در نیاره!اینقدر وقت واسه بزرگی داره در آینده....بهتره بچگی کنه.......

سلام
ممنون
اگه به آرزو بود که خودم هم دوست داشتم هنوز بچه بودم

دکتر ژیلا دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ http://www.drjila.com

درود
چه ماه عسلی شده ماه عسلتون با این خبر خوشی که قبلش بهتون دادن
چه جالب شما هم مثل ما ماه عسل کیش رفتید!!!
عماد خیلی باهوشِ و با نمک

سلام
البته ما قبلش یه ماه مربا هم رفته بودیم!
ممنون انشاءالله عماد شما :دی

لژیونلا دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ

سلام
من هم کیش رو خیلی میپسندم برای مسافرتهای داخلی...
در مورد خارجی ها هم باید از خاله آذر سوال کنیم!

سلام
موافقم
خاله که ماشاءالله تالی مارکوپولو هستند که میفرمود: جاده وطن منه

[ بدون نام ] دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

سلام
خاک بر سر ما ایرانیا
ن واقعا موندم تو بقیه جاهای دنیا که همه چی آزاده مردمش همه فاسدند ؟؟؟؟؟؟
راستش ما ماهواره نداریم ولی حالا که دارن جمعش میکنن مصمم شدم یه دونه بخرم ببینم چی داره که جمعش میکنن؟؟؟؟
راستی ما تو کشورمون اصلا فساد نداریم نه ارتباط نامشروع نه دین های نو ظهور نه تیپ و قیافه های ناجور نه فساد مالی ونه... ولی اگه ماهواره باشه حتما و یقینا مبتلای همه اینها میشیم .......
پس بشکن بشکن ریسورتو بشکن
نه نمیشکنم نمیشکنم

سلام
توی ماهواره هم مثل اینترنت همه چیز هست شما میتونین از هرنوع برنامه ای که مورد علاقه تون هست استفاده کنین

زری دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ق.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

این دزدی رو خوب اومد...البته بزودی دیشهای بهتر وقویتر رو همون دزدا عرضه میکنن...جای نگرانی نیست

من از زدن حرف ۳۰یا۳۰ معذورم شرمنده

خانوم معلم دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ

سلام
خوبین؟
ببخشین این بار با کمی تاخیر اومدم کامنت بدم.سرمون شلوغ شده و گرفتاری ها زیاد!
اول بگم خاطرات پست قبلی تون بسی خنده دار بود دست گلتون درد نکنه.
ماه مربا هم جالب بود..ایشالله این دفعه میرین کیش هم میرین پارک دلفین ها هم سوار دوچرخه دونفره میشین!
جای مارم خای می کنین
این عماد خیلی بچه محشریه.. به آنی خانوم بگین براش اسپند دود کنه.ماشالله بچه باهوشیه! خدا حفظش کنه.
فعلا بای

سلام
ممنون
خواهش
انشاءالله
ممنون

دکتر پرتقالی دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

امیدارم منم از شهر حوالی اسمشو نبر شما انتقالی بگیرم، راستی بچه ها چقدر خوب می فهمن ..

من هم امیدوارم

نشیمو دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://kalepook.blogsky.com

دکتر جان این عزیزان دل و جان تا دوسال دگ اینترنت را هم اینترانت کرده..و دسترسی را به همه جا قطع میکنند.خودتو برای جواب + دادن آماده کن

دکتر نفیس یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

پی نوشت 2 :پس خوبه عقل شون می چربیده وگرنه اگه همینم نداشتن که کلاهتون پس معرکه بود !همتون مادام العمر می موندین !
چند روز پیش تی وی از پزشک های عمومی ولایت شما گزارش می گرفت می گفتن ماهی 8 میلیون درآمد دارن !

واقعا
من خودم این گزارشو ندیدم اما شنیدم
شایعه است شما باور نکنید :دی

افسون یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ

خیلی خوبه که ادامه خاطرات تتون را دارید مینویسید منتظر ادامه ش هستیم
اون« هنوز نه» رو واسه ممنوعیت اینترنت خوب گفتید!

جواب قبل تکرار میگردد

[ بدون نام ] یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

خیلی خوبه که ادامه خاطرات تتون را دارید مینویسید منتظر ادامه ش هستیم
اون هنوز نه رو واسه ممنوعیت اینترنت خوب گفتید!

ممنون
چشم
باز هم ممنون

neda یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

سلام
وای اگه نت ممنوع بشه که من رسما میمیرم!!

سلام
ممنوع که نمیشه اینترنت پاک میاد :دی

مریم یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ب.ظ

شما هم عجب دورانی داشتینبه عماد بگین ی وقت فک نکنه پلیسا ک قراره حافظ مال مردم باشن حالا میان انتنا رو ب زور میببرنا
نه اونا هدفشون خیرهمیخان مردم گمراه نشن هرچند ک در قران اومده لاتجسسو

حالا این که مال جاهای خوبش بود
چشم یه کم بزرگتر بشه بهش میگم

پریا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://drparya.blogfa.com

سلام
ماه مربا!
چه سوال کاربردی برای عماد پیش اومده!واقعا چرا؟!!!

سلام
آره!
واقعا

تاراس یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ب.ظ http://fatemehalinezhad.mihanblog.com/

پس منتظر ادامه اش هستیم....

چشم

دلژین یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://drdeljeen.com

ای جااان که این عماد چقدر باهوشه

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد