جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

تغییر

سلام

بچه که بودم، موقع بیمار شدن معمولا پیش یکی از این دو پزشک می رفتم:

1. آقای دکتر «ح» که گفته می شد اولین پزشک با طب جدید در استان ما بوده. یه پیرمرد با سر بدون مو که خیلی از مردم به سرش قسم میخوردند. خدا رحمتش کنه چند سال پیش با به جا گذاشتن یه لشکر بچه که خیلی از اونها هم پزشک شدند عمرشو داد به شما.

2. آقای دکتر «غ»، یه متخصص بیهوشی که به عنوان پزشک عمومی مطب زده بود و کارش هم گرفته بود. وقتی وارد مطبش می شدم اولین چیزی که توجه منو به خودش جلب میکرد صندلی بزرگی بود که دکتر روش می نشست با چرخ های زیرش. همون صندلی که الان خودم هم تقریبا هر روز روش می نشینم. نمی دونم شاید اولین چیزی که علاقه منو به پزشکی به وجود آورد میل به نشستن بر چنین صندلی بود و درک احساس لذتبخش حرکت بر روی چرخهای اون صندلی!

خلاصه که این آقای دکتر هم وقتی من دانشجوی پزشکی بودم توی یه تصادف اتومبیل رفتند اون دنیا.

سال ها گذشت. من بزرگ شدم و باتوجه به اون انگیزه قوی که گفتم پزشک شدم! و بلافاصله بعد از اتمام طرح ازدواج کردم.

از همون اول با آنی تصمیم گرفتیم که به جای تلاش برای به دست آوردن پول و پول و پول سعی کنیم از زندگیمون لذت ببریم. و مدتی بعد تصمیم گرفتیم به جای زدن مطب همون حقوق شبکه رو مصرف کنیم و بعد از وقت اداری پیش هم توی خونه باشیم.

چند سال دیگه هم گذشت. من صبح ها سر کار بودم و ماهی چند روز هم شیفت می دادم. تا اینکه کار به جائی رسید که دیدم داریم کم میاریم. (از نظر اقتصادی البته) این بود که شروع کردم به خریدن شیفت های همکاران. اول یکی، بعد دوتا و کم کم کار به جائی رسید که گه گاه چهار یا پنج شیفت یک روز درمیون داشتم.

هم من و هم آنی خسته شده بودیم. اما چکار باید میکردیم؟ صرفنظر از قولی که به هم داده بودیم احساس میکردم تاسیس مطب علاوه بر نیاز به یه سرمایه اولیه قابل توجه نیاز به آدمی داره که بتونه حسابی مردمو جذب کنه که اون آدم هم طبیعتا آدم ساکتی مثل من نبود!

چند سال پیش یکی از پزشکان استخدامی شبکه که داشت دوره تخصصشو شروع میکرد ازم خواست به جاش برم توی مرکز ترک اعتیادی که کار میکرد. رفتم و محل کارشو دیدم و زیاد خوشم نیومد و رد کردم.

الان حدود یک ساله که با یه گروه وابسته به بهزیستی به خونه بعضی از پیرزنها و پیرمردهای نیازمند میریم و ویزیتشون می کنیم. هم برای اونها خوبه و هم برای من. اما توی چند ماه گذشته مسئول گروه اون قدر اصرار به نوشتن داروی کمتر و کم کردن هزینه هاش داره که هربار تصمیم میگیرم بهش بگم دیگه نمیام. اما اون وقت قسط دوتا وامی که داریم میدیم و هزینه زندگیو چکار کنیم؟

تا اینکه چند ماه پیش توی خونه نشسته بودم که موبایلم زنگ زد. خانمی که پشت خط بود از طرف یکی از متخصصین سرشناس شهر تماس میگرفت و گفت برای یه کاری برم اونجا و من هم رفتم.

اونجا بود که متوجه شدم ایشون هم برای مرکز ترک اعتیادی که داره نیرو میخواد. گفتم: من حتی دوره ترک اعتیادو هم ندیدم. گفت: این هم پول گذروندن دوره. برو دوره شو ببین. اونی که شما رو معرفی کرده گفته حتما با شما کار کنم! هرچقدر هم پرسیدم کی منو معرفی کرده؟ چیزی نگفت.

خیلی فکر کردم. خدائیش از سر و کله زدن با یه لشکر معتاد خیلی خوشم نمیومد. اما قرار بود برای سه چهار ساعت کار در بعدازظهرها به اندازه همه اون شیفتهای شب پول گیرم بیاد و این بد نبود.

تا چند ماه بعد خبری از برگزاری دوره ترک اعتیاد نبود. پس رفتم دنبال گرفتن پروانه مطب که فهمیدم چون هیچوقت به فکر زدن مطب نبودم توی این چند سال میزان برنامه های بازآموزی که گذروندم خیلی کمتر از اونیه که برای گرفتن پروانه مطب کافی باشه.

کلی پول خرج برنامه های غیرحضوری توی اینترنت کردم تا جائی که امتیازم با 25 امتیاز کلاس ترک اعتیاد به میزان مورد نظر می رسید. و به این ترتیب من در روزهای اخیر دوره ترک اعتیادو گذروندم تا انشاءالله بعد از گرفتن پروانه مطب راهی کار در مرکز ترک اعتیاد بشم.

جالب اینکه همین دیروز یکی دیگه از همکاران با من تماس گرفت و خواست منو با حقوق یک و نیم برابر اون پزشک متخصص استخدام کنه که به دلیل تعهد اخلاقی که احساس میکردم قبول نکردم گرچه نمی دونم با این وسوسه چکار کنم؟!

نمی دونم شاید از این به بعد با کم شدن تعداد شیفت هام از تعداد خاطرات (از نظر خودم) جالب کم بشه و شاید هم معتاد نوشت بهشون اضافه بشه!

اما واقعا زندگیم به یک تغییر نیاز داشت حتی اگه کاملا هم خوشایندم نباشه.

پ.ن1: یه روز سر کلاس یکی از معتادین سابق گروه معتادان گمنامو آوردند که می گفت ما دوستی داشتیم که بعد از شش سال پاکی لغزش کرده و توی یه مجلسی شراب خورده. دکتر «ش» که از همکاران محترم غیر مسلمان هستند در گوش من گفت: پس ما که توی یه مراسم از روز هشتم تولدمون شراب بهمون میدن یه معتاد بالفطره ایم و خودمون خبر نداریم!

پ.ن2: دارم سر قبر امید به مردم خرما تعارف می کنم. مرده یه خرما برداشته و درحالی که داره سرشو تند تند به بالا و پائین تکون میده میگه: داداشته دیگه؟!

پ.ن3: دارم برای پیرمرده نسخه مینویسم. میگه: همین طوری مشکی پوشیدین یا برای یه مُرده پوشیدین؟ میگم: برای یه مُرده پوشیدم. میگه: خب جوون که نبوده اشکالی نداره!

پ.ن4: روز پزشک امسال شیفت بودم. پس برای اولین بار توی پست گذشته از سرویس جدید بلاگ اسکای استفاده کردم و پستو یک روز بعد از نوشتن آپ کردم. ظاهرا هم که جواب داد!

پ.ن5: قبل از درگذشت امید داشتیم برای یه مسافرت برنامه ریزی می کردیم. یه روز به آنی گفتم: فلان آژانس مسافرتی تور تاجیکستان آورده بود بریم؟ عماد گفت: تاجیکستان دیگه کجاست؟ گفتم: یه کشور دیگه که مثل خودمون حرف میزنن. گفت: من دارم میرم کلاس زبان فقط برای اینکه هروقت رفتیم یه کشور دیگه باهاشون انگلیسی صحبت کنم حالا میخواین مارو ببرین یه کشوری که مثل خودمون حرف میزنن؟!

نظرات 52 + ارسال نظر
مریم1 چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ب.ظ

چقدر این عماد باحاله

ممنون

Maryam دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:30 ق.ظ http://soir.blogfa.com

امیدوارم این تغییر برای خانوادتون مفید باشه. وایشالله هست. من معتقدم هر آدمی برای تصمیماتش باید اول سنگاشو باخودش وابکنه. چون قرار نیست چندین بار زندگی کنه که. به نظرم هرکاری دوست دارین همونو انجام بدین

ممنون از نظرتون
واقعا هرکدومشون خوبی ها و بدی های خودشونو دارن

سنجاقک شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ

موفق باشین..بعدشم یه نسخه مجازی ترک چای واسه من بنویسین
در ضمن عمادم درست میگه بچه.برین لندن خو!

ممنون
اونو که اگه فهمیدین به خودم هم بگین :دی
لندنو دوست ندارم هواش ابریه!

نیلوفر جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ق.ظ

من تازه با وبلاگ شما و خانومتون آشنا شدم.
اول تسلیت میگم .امیدوارم همیشه خبر های شادی و سلامتیتون را بشنویم و بخونیم.
من دانشجوی سال شش پزشکی ام.
پزشکی واقعا فقط یه شغل نیست روی همه ی زندگی آدم تاثیر میگذاره.
ان شاالله موفق باشید .
معلومه که پسر کوچولوتون هم مثل مامان و باباش باهوشه.

خوش اومدین
ممنون از لطفتون

سیدعلی پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ب.ظ

سلام
مادرم یه دعایی داره میگه:
خدایا همیشه پول بیاد سراغ پسرم نه اینکه پسرم سراغ پول بره...
انشالا همیشه پول سراغت بیاد سید..
معتاد نوشتم جالب میشه ها
در ضمن هرچند دیر شده ولی تسلیت میگم...

سلام
چه دعای جالبی دارن مادرتون
ممنون از لطفتون
راستی کاش ترکیشو هم مینوشتین

×بانــو! پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:57 ق.ظ http://s-parlos.blogsky.com/

سلام
هم تسلیت میگم و هم تغییرات شغلی جدید مبارک باشه

سلام
ممنونم
آدرستون عوض شده باز؟

شیرین امیری چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:50 ب.ظ

همیشه میخونمتون وازقلم زیباتون لذت میبرم..فقط کامنت نمیزارم که ...
ممنون ازلطفتون..
امیدوارم این اخرین دردسری باشه که برادرهام برامون درست میکنن..
همش هم ندانم کاریه ...
قصدشون معمولا خرابکاری نیست..درواقع ما نمونه های واقعی پت ومت رو تو خانوادمون داریم که خرابکاریهاشون یه نوع دیگه هست
بایت فوت اقای امید هم خیلی متاثر شدم
امیدوارم ماجرهای بعدی همش شادی باشه

شما لطف دارین
من هم امیدوارم شما هم طعم خوشبختی بیشتر و کامل ترو بچشین

cna یـــه سرباز پشتـــ کنکـــوری!!! چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ب.ظ http://captain-medic.blogfa.com

خیلی خیلی با تاخییر روزتون مبارکـــــ
خو چیه مگه؟؟؟
من سربازمـــــ

از لطفتون ممنون
وا حالا مگه من چی گفتم؟

morteza سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ب.ظ http://psoriasis2.blogfa.com/

سلام دکتر
تسلیت میگم به شما و همسرتون...
امیدوارم که در کار جدید موفق باشید فقط اینکه گیر رفیق ناباب نیفتید تو اون مرکز :))
اینجوری که من دیدم، اگه تغییر شغل هم بدین به اندازه ی کافی مطلب واسه نوشتن دارین:))

سلام
ممنونم
باز هم ممنونم
شما لطف دارین

دکتر کوچولو سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.na7777777viid.blogfa.com

سلام :)

خیلی برام جالب بود ... راستش ی زندگی ارمانی نه .. اما ی زندگی ذلنشین ...
جوری ک نتیجه تفاهم دوتانونه .. جوری ک با هم تصمیم گرفتین .باهم انتخاب کردین .. شادیم باهم ریسک کردین اما بودن کنار هم رو ترجیه دادین ب چیزهایی ک مزایای زیادی داره اما از هم دورتون میکنه ...
بهترین چیز همون چیزیه ک شما احساس کردین و موندین پاش :)
بهتون تریک میگم
هم شما هم انی جون

+ دلم گرفت .. خیلی .... کاش میشد اقا پسر منم ی ذره فقط ی ذره ارزش قایل میشد ب احساسی ک میتونه رو هر ضعفی غلبه کنه
+ براتون ی دنیا ارزوهای رنگی دارم :)
خوش باشین دکار کنار انی جون و پشر و دخمل توپولوتون

سلام
از لطفتون ممنونم
اما خودمونیم میدونین اگه این متنو همین طوری برای امتحان املاتون مینوشتین نمره تون چند می شد؟!

یک داروساز سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام دکتر. انشاءالله که هر تصمیمی گرفتید دل خوش و خیر و برکت در رزق حلال براتون مقدر شده باشه.

سلام
ممنونم خانم دکتر

شالیزه سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.bali-baraye-paridan.blogfa.com

به سلامتی ایشالا آقای دکتر...حتما از اتفاقات محل کار جدیدتون برامون بگین..

سلامت باشید
چشم

باران سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:01 ق.ظ http://barf-va-baran.mihanblog.com

چقد این بچه ماهه
انگیزه ی بزرگی داشتین بار پزشک شدن

ممنون
بله بله به بزرگی یه صندلی چرخدار!

سیمن سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ق.ظ

سلام
تسلیت می گم از بابت امید.
یک کتابی است که می گه همه ما در مدارس یاد گرفتیم که برای پول دار شدن باید سخت کار کرد ولی به نظر کتاب این راهش تیست بلکه باید یاد بگیریم پول برای ما کار کند پیشنهاد می کنم بخوانید.
<بابای پولدار و بابای بی پول>

سلام
ممنونم
نخوندمش تا حالا اما اگه دیدمش چشم

بیوطن سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام
خیلی از این جور تغییرات خوشم میاد ... خیلی زیاد هم توی زندگی لازمه ... یه فرصته که امیدوارم ازش خوب استفاده کنید ... من شنیدم شبکه قصد داره مراکز ترک اعتیاد را تحت پوشش بگیره خوب برای خیلی از پزشکان وسوسه کننده اس ..چی کم نداریم معتاد ...من جای شما باشم تعهد معهد اخلاقی سرم نمیشه فلذا آفرین به شما ....
موفق باشید .

سلام
به شدت شایع شده مراکز ترک اعتیاد قراره در طرح پزشک خانواده ادغام بشن اما مسئله اینه که فعلا خبری از پزشک خانواده هم نیست چه برسه به طرحی که باید توش ادغام بشه!

مهدیه دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ http://harfedelam74.blogfa.com

داماد خوشگل تر باشه که خیلییییییییییی بده
به هر حال گفته بودم که منظوری ندارم
ممنون که سر زدید

چرا بده آیا؟
میدونم من هم برای شوخی گفتم که کم نیاریم :دی
خواهش میشود

خبرنگار دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

از کرامات قالب وبلاگه


برا بار ا.ل که کلیک میکنین صفحه تبلیغاتی باز میشه
مجددا کلیک کنید باز میشه دکتر جان

(آیکن گل )

واقعا؟
چشم

دکی دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:55 ب.ظ

گمونم مورد اول دکتر حسینی بودن خدا رحمتشون کنه ما که سعادت دیدنشونو نداشتیم.

دقیقا

اقای حس هفتم دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:12 ب.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/


اقا پاریس..... اقا سوتی وحشتناک ما!
قرار بود بنویسم پاریسه نوشته شده پارسیه!!
یه پیشنهاد دیگه: چین هم همسایه تاجیکستانه هزینه شم نفری از سه و نیم تا 4ونیم بسته به امکانات تور. ضمن اینکه بعضی اژانسا با نظام پزشکی قرارداد دارن برای تورهای ارزان که نه ولی قسطی... . معمولا ته مجله نظام پزشکی آگهی هاشون رو دیدم . میشه یه سر به خود نظام پزشکی هم بزنین

فهمیدم بابا محض انبساط خاطر بود
ممنونم ولی اون حتی قسطی هم بشه برای ما یه مقدار سنگینه!

ریحان دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://itwasntme.persianblog.ir

براتون ارزوی موفقیت دارم. ایشالله تغییر مثبتی باشه
و عماد جقدر صادق حرف میزنه

ممنونم خانم دکتر
واقعا

mahtab دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:28 ب.ظ http://neveshtehayemahtab.mihanblog.com

سلام.
دکتر نری اونجا خودتم معتاد بشی

سلام
مطمئنین نیستم؟!

حس هفتم دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:49 ب.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/

1- خب بجای اینکه اینهمه هزینه کنین و درس بخونین تا پزشک بشین می رفتین یه صندلی می خریدین از این ور خونه باهاش دور می خوردین تا اون ور خونه...
2- الان که با اینهمه بازآموزیهای غیر حضوری نیاز به زحمت کشیدن نیس.. کافیه نیم ساعت بشینین پای اینترنت و فرمهای باز اموزیی که دانشگاه های مختلف و در راس اونها دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار می کنن رو تکمیل کنین و 25امتیاز سالانه که هیچی 250 امتیاز هم میشه پیش خرید! کرد.
3- برای همذات پنداری با عزیزان مراجعه کننده برای ترک، پیشنهاد میدم یه چند وقتی معتاد بشین که بعدا وقتی میگن درد می کشم بتونین درکشون کنین که درد یعنی چی!!!!
4- تاجیکستان خوبه.. برای شروع. ولی در نهایت برنامه هاتون رو جوری بریزین که هیچ وقت طرف ترکیه و دوبی و حتی مالزی نرین.. پیشنهاد من : مسکو (سن پطرزبورگ) - یونان و صد البته پارسیه.
5- اصلا سوغات نمی خوایم....

راست میگینا به عقلم نرسید :دی
واقعا فقط یه کم مایه میخواد
عمررررررررا
ما فقط یه سفر خارجی تا حالا داشتیم اون هم به ترکیه پس نمی تونم راجع به بقیه کشورهائی که گفتین حرفی بزنم اما تا جائی که میدونم فعلا از پس هزینه شون برنمیام.
گرچه نفهمیدم این پارسیه کجا هست؟!
حالا کی سوغات آورد؟ :دی

مریم دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ب.ظ

سلام
یه اظهار نظر ازتون میخواستم
ببخشید براتون تو نظرا میذارم ک ربطی به این بست شما نداره
من خیلی بزشکی دوس دارم
ولی
امسال سراسری قبول نمیشم
ازاد و بین الملل قبول میشم
نمیدونم ک باید برم یا دوباره وا۳ سراسری بخونم
و
اینکه بین ازاد و بین الملل کدوم بهتره
و
اینکه الان ک شما در بازار شغل هستید ایا به مدرک توجه میشه یعنی فرقی بین مدرک ازاد و سراسری و بین الملل هست یا نه و چیز مهمی به حساب میاد
ممنونم از اینکه جواب میدید

سلام
در این مورد که کدوم یکی بهتره واقعا نظری ندارم
اما توی بازار کار معمولا فقط کافیه شما مدرک پزشکی داشته باشین

ند نیک دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:04 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

اول تسلیت میگم.
بعدم عماد راست میگه دیگه.
سوم باید اون پیشنهاد که حقوق بیشتری داشت را قبول میکردی. اشتباه کردی.

ممنون
واقعا
شاید

مــیــنوحــه دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:57 ق.ظ http://flyrisklady.persianblog.ir/

اصن همیشه مساله این است!داشتن یا نداشتن!

پولو عرض مینومایم!

واقعا

خبرنگار یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:44 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

به امید تغییرهای بزرگتر و بهتر



+ مجددا تسلیت

آمین
ممنون
فقط من مدتیه وقتی میخوام براتون کامنت بگذارم یه صفحه تبلیغاتی برام باز میشه به نام پیچک دات نت
چرا آیا؟

آزیتا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:26 ب.ظ

نه اون موقع از این قرطی بازیا نبود. ما فقط یه مدرک گرفتیم.هیچ کس هم نگفت این یعنی 25تا.
بد شد که اون یکی کاره هم ترکه.اما باز من سر حرفم هستم.
راستی شما خیلی خیلی جالب و بامزه جواب کامنت میدین بعضی وقتا میام و اونا رو میخونم.

واقعا
ممنون از لطفتون گفتم که خودم هم حرفتونو قبول دارم
ممنون
به شرطی که یادتون نره خود وبلاگو هم بخونین

یک معلم یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ق.ظ http://jafari58.blogfa.com/

به امید روزی که مطب بزنید

پس هنوز هم انسانهای متعهد وجود دارند احسنت

مطمئن باشید تو زندگیتون حتما تاثیر مثبت خواهد داشت

ماشاالله به این عماد خان ولی خداییش انگار شما

بیشتر پسری هستیدا چرا از عسل جون

نمی نویسید

ممنونم
آخه عسل هنوز از این حرفها نزده

دکتر نفیس یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

برادرم انگیزه ات را !

بالاخره اینم یه تجربه است .واسه آدم مثبتی مثل شما همه چیز تجربه مثبتیه ..

خواهرم کامنتت را!
واقعا ممنون

Angel یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:28 ق.ظ http://a-restless-mind.blogfa.com

سلام
یکی از دلایلی که هیچ وقت علاقه ای به خوندن رشته ی پزشکی و امثالش نداشتم همین شب زنده داریاش بود. اصلا هم مسئله ی گربه و دست و گوشت و اینا نبودا امیدوارم حالا بتونید وقت بیشتری با خانواده تون بگذرونید. موفق باشید.

سلام
بهتون حق میدم
شما هم موفق باشید

pamela یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:12 ق.ظ http://pamelafff.blogfa.com

مجازی شادیم
مجازی غمگینیم
مجازی تفریح میکنیم
مجازی
درد و دل میکنیم
مجازی عاشق میشیم
ولی واقعی از عشق مجازی لطمعه میخوریم

خوشبختانه عاشقی من مجازی نبوده تا بخوام به خاطرش لطمعه بخورم

آزیتا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ

2نکته:
1:از خوندن مطلبتون سوختم!چون نمیدونستم کسی که دوره ترک رو گذرونده 25 امتیاز داشته!موقع تمدید پروانه میتونستم ازش استفاده کنم!
2:به نظر من این احتمال وجود داره که نه گفتنتون به اون پیشنهاد بهتره به خاطر پایبندیتون به اخلاق نبوده باشه بلکه به خاطر رودرواسی بوده باشه!(البته با عرض معذرت!).و باز این احتمال هست که اصلا شما رو به خاطر قابلیتهای منحصر به فردتون نخواسته باشن بلکه به این خاطر باشه که کسی این شغل فرسایشی و پر دردسر رو قبول نمیکنه(بازم معذرت!).من به عنوان کسی که تو این کار بودم و دایم هم در حال رد کردن پیشنهاداتم اینو میگم.ویه احتمال زیادی هم وجود داره که اون پزشک متخصص نه تنها متوجه این حسن نیت شما نشه بلکه بعد از مدتی احساس کنه که اون بوده که لطف بزرگی به شما کرده!من به عنوان آدمی که از این کارا کرده و همچین نتایجی گرفته اینا رو میگم.امیدوارم قانعتون کرده باشم که بیخیال کار اعتیاد شین و اون شغل با درآمد 1.5 برابر رو بگیرید!بهر حال خبرشو بدین.

احتمال اینکه حق با شما باشه نه تنها کم نیست بلکه زیاد هم هست
فقط جهت اطلاع اون یکی شغل هم کار توی یه مرکز ترک اعتیاد دیگه است!
مگه موقعی که شما توی کلاس ترک اعتیاد شرکت کردین امتیازاتتون توی سایت درج نمی شد؟

یک عدد مامان شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ب.ظ http://kidcanser.blogfa.com

واسه ما هم تنوعی میشه و با دنیای معتادا هم اشنا میشیم
عماد واقعا دوست داشتنیه

ممنون از نظر و لطفتون

حنانه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:27 ب.ظ http://bahare-zendegie-hana.blogfa.com

من همیشه اول نظر میذارم بعد میخونم پستو با موبایل

شما لطف دارین
چه نظر بگذارین چه نظر نگذارین

پونی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:26 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

امان از این نیاز مالی

دنیای معتادا خیلی باید پرتنوع و متفاوت باشه

موفق باشی

واقعا
ممنون

عاطفه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

آقای دکتر سلام مجدد
ببخشید واقعا ببخشید با تاخیر روز پزشک رو بهتون تبریک میگم

سلام
چیو باید ببخشم آیا
مگه شما تعهد دادین که مرتبا به من تبریک بگین؟

مهدیه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ق.ظ

سلام
ان شالله تغییری که تو زندگیتون به وجود آمده خیلی زیاد براتون مثبت باشه
واقعا عماد حرف حساب زده....

سلام
ممنون
واقعا

عاطفه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 ق.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
اول از همه تسلیت میگم خیلی ناراحت شدم واسه آقا امید..خدارحمتشون کنه
منم میخوام مهندس نباشم کارم با چوب و سنگ و چیزای بیجون نباشه...
نمیدونم ولی معماری هم واسه خودش دنیایی داره واسه بچه های معماری که عاشقشن...ولی نه برای من...شایدوقتی بچه بودم برای گرفتن آبسلانگ!!!!!!!ولی وقتی بزرگ شدم و اطرافمو نگاه کردم پزشکی رو واسه ی چیزای دیگه میخواستم چیزایی بزرگتر از گرفتن یه آبسلانگ در دست!!!
میدونم شما هم الان به این نتیجه رسییدید
ایشالا که هر روز بیشتر و بیشتر تو کاراتون موفق باشید...

سلام
ممنون
درک می کنم
ممنونم شما هم همین طور

زهره خاموش شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:27 ق.ظ

عجالتا عمادو یه بوس کنید

فعلا که رفته کلاس زبان

صدرا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ق.ظ

سلام دکتر جان
دیگه یادی از دوستان قدیم نمی کنید.
من هستم دکتر
گرچه درگیر بودم و اثری از وبم نبود اما هستم و خوشحالم که شما هم هنوز هستید و وبتون رو عوض نکردید.

سلام
اختیار دارین
وقتی اثری از وبتون نیست من چطور باید برسم خدمتتون؟!

فاطمه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ق.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

الان من دقیقا نفهمیدم دارید مطب می زنید یامی رید تومرکز ترک اعتیادکارمی کنید؟

تاجیکستان باید مردم خوبی داشته باشه
به علاوه آب وهوای خوب
سوغاتیم خیلی داره

ظاهرا قانونی تصویب شده که تا یک سال توی مرکز یه نفر دیگه کار نکنیم نمی تونیم خودمون مطب بزنیم
گاهی هم شایع می شه که میخوان کلا ترک اعتیادو تبدیل کنن به بخشی از وظایف پزشک خانواده ها!
ممنون از لطفتون اما فعلا که از مسافرت خبری نیست دیگه

وانی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ب.ظ

وااای عزیزم عمااادمرکزی که قراره برین پر از تجربیات جدید و خاطره های آموزنده خواهد بود.. شاید این تغییر نه فقط برای شما که برای ما هم لازم باشه..

ممنونم
انشاءالله
برای شما؟!

مهسا جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:26 ب.ظ

آنی خانم چی خوندن؟ پزشکن؟ به نظرتون زندگی 2 تا پزشک سخته یا راحت‏؟

آنی پزشک نیست خوشبختانه
میگم خوشبختانه چون دارم سختی های زندگی بعضی از زوج های پزشکو میبینم

پزشک طرحی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:47 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

سلام دکتر .
خدا رفتگانتون رو بیامرزه . ایشالا همهیشه تن خودتون و اطرافیانتون سالم باشه.
واقعا این تغییرا لازمه . من الان دارم دیگه کم میارم . خیلی خیلی خسته شدم .( می دونین که چی می گم )
خرجای زندگی هم که واقعا بالاست .
دکتر کلا خواستید برید با تور ، یه جای بهتر برید ! عماد جون حق داره ....

سلام
ممنون
دقیقا درک میکنم
چشم فقط یه مسئله سه حرفی وجود داره (به قول دیادیا)

فاطمه جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:44 ب.ظ

جالب بود !

ممنون

گیلاس آبی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

راست میگه دیگه بچه
قبلی اسم نداشت

واقعا
تکرار نشه :دی

[ بدون نام ] جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:12 ب.ظ

راست میگه دیگه بچه

واقعا

دکتر نگار جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:49 ب.ظ http://drnegar.lxb.ir

خدا رحمتشون کنه.چند بار خواستم پیام بدم.قسمت نظراتتون میگفت کد تصویری رو اشتباه وارد کردین.خلاصه نشد
خدا به انی و خونواده شون صبر بده

ممنونم
شرمنده
ممنون

پروانه جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://bestmoments.blogfa.com

سلام آقای دکتر،
پ از این به بعد معتاد نوشت هم دارین!
امیدوارم موفق باشین.
پ ن2:
پ ن5:وای حرف عماد خیلی بامزه بود خداییش عجب چیزی بهتون گفته

سلام
احتمالا
ممنون
ایضا
واقعا

ویولنیست جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:56 ب.ظ http://www.newviolinist.blogfa.com

سلام آقای دکتر
پس ما از این به بعد منتظر معتاد نوشت هاتون هستیم!

سلام
انشاءالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد