جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (115)

سلام

۱. از پیرمرده شرح حال گرفتم و میخواستم نوشتن نسخه شو شروع کنم که گفت: من یه چیز مهمو هم نگفتم. گفتم: بفرمائین. گفت: من معلم بازنشسته ام!

۲. خانمه گفت: برام یه آزمایش کامل بنویسین. داشتم مینوشتم که گفت: من میخواستم آزمایش تیروئید هم بدم وقتی آزمایش کامل بدم آزمایش تیروئید هم توش هست؟!

۳. پیرزنه فشار خونش بالا بود. یه قرص کاپتوپریل گذاشتم زیر زبونش و گفتم: چند دقیقه بیرون بشینین تا یه بار دیگه فشارتونو بگیرم. چند دقیقه بعد سرشو کرد توی مطب و گفت: ببخشید طوری نیست که آب قرصه بره پائین؟!

۴. به خانمه گفتم: کپسول بنویسم یا آمپول می زنین؟ گفت: روزه ام آمپول بنویسین شب میزنم. گفتم: اون وقت شب کسی هست که بهتون آمپول بزنه؟ گفت: دیگه چیزیه که خودت انتخاب کردی!

۵. خانمه گفت: بچه ام کارداشت نیومد چندتا قرص سرماخوردگی براش مینویسی؟ گفتم: بچه تون چند سالشه؟ گفت: نمیدونم روز آزادی خرمشهر به دنیا اومد!

۶. پیرزنه گفت: برام آزمایش قند بنویس. گفتم: صبحونه که نخوردین؟ گفت: چرا! نمیدونستم امروز آزمایشگاه هست!

۷. داشتم یه بچه حدودا یک ساله رو معاینه میکردم و اون هم فقط می گفت: بابا .... بابا! مادرش گفت: خوبه تو هم! آخه این کجاش شبیه باباته؟!

۸. خانمه گفت: بچه من سرماخورده درست مثل اره برقی صداش اصلا درنمیاد!

۹. (۱۲+) خانمه گفت: نمیدونم چرا سرما که میخورم یه آب سبزی از بینیم میاد!

۱۰. به خانمه گفتم: بچه تون چند کیلوئه؟ گفت: فکر کنم از ده کیلو بیشتر بود!

۱۱. مرده گفت: من سرماخوردگی هام خیلی شدیده. وقتی من سرما میخورم انگار ده نفر سرما خوردن!

۱۲. مرده گفت دندونم درد میکنه. وقتی براش نسخه نوشتم گفت: یه گواهی هم برام بنویس امروز سر کار نرفتم. گفتم: برای دندون درد گواهیو قبول میکنن؟ گفت: دندون دردو به انگلیسی بنویس تا حالیشون نشه مریضیم چی بوده؟!

پ.ن۱: اول از یه گلودرد کوچیک شروع شد و سعی کردم مثل همیشه بدون مصرف دارو تحملش کنم. اما کم کم نه تنها مجبور به مصرف دارو شدم که وقتی دیگه تحمل اون همه تب و لرز و بدن درد و سرفه و ... رو نداشتم مجبور شدم برای اولین بار از یه داروی قوی مثل آزیترومایسین استفاده کنم. خدائیش چند روزی هم خودم خیلی اذیت شدم هم آنی و بچه ها رو خیلی اذیت کردم.

پ.ن۲: دیشب ماشینو توی یه کوچه نزدیک مرکز ترک اعتیاد پارک کردم. چون دیشب هم شیفت بودم. ظرف غذامو هم برداشتم که شام دیشب و صبحانه امروز صبحم توش بود. بعد از تموم شدن کار مرکز ترک اعتیاد رفتم سوار ماشین بشم و برم دنبال آنی و ببرمش خونه پدرش تا ماشین بیاد و از همون جا منو ببره سر شیفت که دیدم هرچیزی توی داشبورد ماشین بوده کف ماشین پخشه و در ماشین هم بازه! یه نگاه به ماشین انداختم و دیدم دزد محترم نه کارت سوختو برده و نه کارت و بیمه نامه ماشینو اما ظرف غذای منو برده!

نظرات 71 + ارسال نظر
یک اینترن شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام دکتر. خسته نباشید. امروز اتفاقی و از تو گوگل بلاگ شمارو پیدا کردم و الانم یک ساعتی میشه دارم میخونم. کلی هم کار دارم ولی خاطراتتون جالبه و نمیذاره برم!! آقا کلی خندیدیم.
سر این مورد7 دیگه منفجر شدم از خنده
راستی شما تو کدوم شهر کار میکنید که انقد مردم جالبی داره؟!
با آرزوی موفقیت روزافزون

سلام
شما لطف دارین
شرمنده همین حالا هم خیلی ها به خونم تشنه اند!

روانشناس بالینی چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ب.ظ

وای عزیزم دکی جون کلی خندیدم تازه امروز کشفیدمت!!
تو اتاق محل کارم نشستم و وبلاگتو یافتمو( تنهاییا )
و حی ریز ریز بخند....
ممنون که اسباب شادی مارو فراهم کردی

خواهش میگردد
خنده تون مستدام

یک عدد نئو دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ب.ظ http://بلی داریم!ولی فعلن تعطیله!

5:
سلام دکتر جان
خیلی خوب مینویسین..
کلی خندیدم امشب!
با اینکه حالم اصلن خوب نبود...
راستی...
بعدن،شاید چن ماه دیگه میخام دوباره وب بلاگ اسکایمو راه بندازم ولی نمیدونم میدونین یا نه، جدیدن قالبای بلاگ اسکای کامنتاش تو ادامه مطلب باز میشه و شکلکاشم با این قبلیاش فرق داره،میخاسم بدونم که شما میتونین قالبتونو کپی کنین و برام بفرستین؟
میدونم سخته و...
الانم نمیخامش شاید 5-6ماه دیگه...ولی میخاسم بدونم که میتونم قالب قدیمی رو از شما بگیرم یا نه؟
البته میدونم که شما یخورده ویرایششم کردین...ولی تو قسمت ویرایش قالب،پایین صفحه یه قسمتی داره که آرشیو قالبای قبلیه،(حتا قبل ویرایشش!)میشه کپیش کرد و البته ثبتشم نکرد که قالبِ خودتونم نابود نشه!

سلام
ممنون از لطفتون
چشم

آسیه پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:54 ب.ظ

دکتر ممنون که راهنماییم کردین من نمیدونستم آسیکلوویر به صورت قرص هم هست حتما میخورم از دست تبخال کلافه شدم

خواهش

تیراژه پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:05 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

پی نوشت دوم چقدر تلخ بود..

امیدوارم حالتون بهتر شده باشه دکتر.

واقعا
خوب شدم دیگه ممنون

آسیه پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ق.ظ

دکتر منظورتون پماد آسیکلوویر هستش؟ ازش استفاده کردم ی مدتم از پماد ( ملیسان ) استفاده کردم ولی خیلی دیر خوب میشه

منظورم قرصش بود که از پمادش خیلی قوی تره

آسیه سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ب.ظ

سلام آقای دکتر

میخواستم ازتون یه سوالی بپرسم؟

یه مدته من زیاد تبخال میزنم تا خوب میشه دوباره یه جای دیگه ای از صورتم تبخال میزنه دیگه کلافه شدم میخواستم بدونم چرا این طوری میشه ؟

مامان و بابام کم گیر میدادن الان بیشتر سخت میگیرن میشه بهم بگین من باید چی کار کنم ممنون

سلام
تب خال یه بیماری ویروسیه که وقتی وارد بدن شد دیگه ویروسش بیرون نمیره و هروقت به هر دلیلی بدن یه مقدار ضعیف شد میزنه بیرون
اگه واقعا این قدر اذیتین میتونین یه مدت از داروهای ضد ویروس استفاده کنین مثل آسیکلوویر البته یه کم گرونه

هشت الهفت سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:36 ب.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir/

شماره 11 با خرزو خان سرما می خوره؟

احتمالا

زهره خاموش سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ق.ظ

به قول همشهریها :زیر سایه مرتضی علی

خدا رو شکر که حالتون خوبه
چیز بیشتری نمیخوایم

دکترکوچولو سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:18 ق.ظ

اپ . . . . ؟؟ :(
هنوز دللیل اب سبز دماغ اون خانومه پیدا نشد ؟؟
دکتر بیخیال ...
سپارش ب دانشمندا
شوما بیا اپ جدیدت رو بکن :)

چشم به زودی
نه ظاهرا بین علما اختلاف افتاده!
چشم

pardis دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:05 ب.ظ http://pezeshki92.ir

اولین باربود که اینجامیومدم..
جالب بود..
ایشالاوقت بشه بازم سربزنیم

خوش اومدین
باز هم تشریف بیارین

شیدا مهرزاد دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:18 ب.ظ

۳.
۴.
۵.فوووووووووق العاده بامزه.
۷.ترکیدم از خنده.
۱۱.
۱۲.امان ازاین کلک های ایرانی.
پ.ن۱:دکتراین ویروس جدیده؟خودمم یه هفته ای بی اندازه بابتش درد کشیدم.خیلی سرماخوردگی بدی بود!
پ.ن۲:دست پخت خووووووووووب.
راستی آقای دکتر یادم رفت بگم من یک دانشجو هستم!!!!!

ممنون از نظرتون
بله ظاهرا اون هم چه ویروسی
یعنی از روی ظرف دستپختو تشخیص داده؟
خوشوقتم!

marziye دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام...من اولین باره اومدم وبتون..
جالبه با وجود مشغله هاتون باز وبتون سرپاست...
از۸۷تا حالا مینویسین؟؟؟ماشالا اراده
منم شاید درآینده وبمو مث شما دفترچه خاطرات شیفتام کنم...
راستی خوش به حالتون که درستون تموم شده...ماتازه ترم بوقیم!!!

سلام خوش اومدین
واقعا
البته از پیش از 87 هم مینوشتم و مینویسم توی یه وبلاگ دیگه
امیدوارم
ای بابا چنان با سرعت بگذره که باورتون هم نمیشه

مریم یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 ب.ظ http://soir.blogfa.com

امان از گرسنگی امان!!!

امان

خبرنگار یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

خب لابد گرسنگی آقا دزده خیلی شدید بوده و انگار ده نفر گرسنه شون بوده

حتما

مرضی یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:42 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

دزد محترم گرسنه اش بوده احتمالا !

احتمالا

بیوطن یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 ب.ظ

یعنی جوابتون در حد لالیگا بود یعنی برو دیگه قیافتو نبینم

وا ....
تکذیب میشود

نسترن یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:46 ق.ظ http://بله .دارم

سلااااااام. من خیلی شوخ طبعم ها... خلاصه ببخشیداگرمرز شوخی و ادب ما یه وقتایی همچین خوب ودرست و حسابی خط کشی نمی شه.من فقط موندم خدایا ، شما کی ازین حرف ها نت برداری می کنین؟ خیلی باحالین به خدا........
سایه تون از سر ما وبگردها ، کم نشه.
وبگردی از ولگردی بدتره ها

سلام
خدا ببخشه ما کی باشیم؟
نت برداری مال وقتیه که مریض میره بیرون!
مخلصیم

elena شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ب.ظ http://elen.blogsky.com

Yani che atri dasht ghazaye ani joon

پس شما برش داشتین؟ :دی

حسین شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ب.ظ

دکتر عالی بود ! ایشاالله شیرینی تخصصت را بخوریم

راستی دکتر ، من تازه با وبلاگتون آشنا شدم ، از این به بعد با اسم حسین نظر می دم ;)

مخلصیم
شما نظر بده با هر اسمی که دوست داری نظر بده

باران شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:17 ب.ظ

یلدا مبارک... :))

ممنون
از شما هم همین طور

باران لاهیجی شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:26 ب.ظ

سلام دکتر عزیز
یلداتون مبارک
هر وقت می رم خونه و عکس "بهانه" خواهرم رو می بینم یادم میاد که باید عکسو براتون بیارم اما متاسفانه هر روز یادم می ره

سلام
یلدای شما هم مبارک
اشکالی نداره این وبلاگ تا اطلاع ثانوی همین جا هست

فروز مامان دیانا شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ http://diananini.blogfa.com

شب یلداتون مبارک ، در کنار هم شاد باشین و لبهاتون خندون

ممنونم و همچنین

زهره خاموش شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ب.ظ

دکتر زنده باشین چیزی که برا من ایندفعه جالب بود جمله بندی بیمارا بود و استفاده از افعال در جای نادرست شون ...

ممنون از نظرتون
معلوم هست کجائین شما؟

شیرین امیری شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ق.ظ

راستی منم یه چیز خیلی مهم رو یادم رفت بگم :
من هم یک معلم بازننشسته ام!

یاس جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ب.ظ http://nasimsahari.blogsky.com

خدا سلامتی بده بهتون!

ممنون و به همه دوستان

یاس جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:19 ب.ظ http://nasimsahari.blogsky.com

آخی بنده خدا گشنش بوده!یاشایدم غذا خیلی خوشمزه بوده!!
اون علامت +12 تو حلقم!!
مثل همیشه جالب بود!!

حتما

ممنون

یک عدد مامان جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:59 ب.ظ http://kidcanser.blogfa.com

اخه این همسرجان ما اهل وبلاگ خوندن نیست باید خودم صفحه روبراش باز کنم و ببرم جلوش و بگم بیا اینو بخون ببین چه بامزه هست وگرنه که اگه بگم برو فلان ادرس و این وبلاگ رو بخون عمرا اگه انجام بده

بابا وضعتون خوبه لپ تاپ دارین!

ویولنیست جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:55 ب.ظ http://www.newviolinist.blogfa.com

سلام دکتر جالب بود.
یلداتونم مبارک

سلام
ممنون یلدای شما هم مبارک

گندم جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.gandom-med.blogsky.com

راستى اقاى دکتر یادم رفته اینو بگم
من دفعه اول خاطرات شما رو تو ماهنامه میر خوندم.چند بار چاپ شد.اون وقتا دوم دبیرستان بودم و مسوءل برنامه صبحگاه که چند بار هم سر صف واسه بچه ها خوندم و جاتون خالى حسابى خندیدیم!
بعد ٣سال که اینجا پیداتون کردم خیلى واسم جالب بود:)
و درمورد این زبان صمیمیت هم که شما باید حسابى مراقب عمادجان باشید!این دهه ٨٠ایها خیلى خطرناک اند!!!:)))

شرمنده این ماهنامه میر کجا هست آیا؟

بماند نمیگم جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:30 ب.ظ

عشق منی دکتر
بوسسسسسسسسسس

جانم؟

ندا جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ب.ظ http://nedapink.blogfa.com

یلداتون مبارک

ممنون
و همچنین

ندا جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:20 ب.ظ http://nedapink.blogfa.com

سلام آقای دکتر ...

منظورم فصل جدیدی از تلاش های زندگیم بود

ولی به قول شما فصل جدیدی از زندگی هم خود به خود بعد چن روز شروع میشه

موفق باشین

سلام
میدونم بابا!

فردا پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ http://med84.blogfa.com

سلام. یادمه چند روز پیش که با گوشی خوندم به چندتا قسمت اساسی خندیدم اما الان با کامپیوتر فقط به ۷ خندیدم... احتمالا علتش تکراری شدنه مطالبه!
آزیترو داروی مورد علاقه ی منه! وقتی می نویسم واسه یه مریض، احساس می کنم این دیگه آخرشه! بهترین رو رو کردم!
یا دزده ناشی بوده یا فقط یه گرسنه بوده که مجبور به دزدی شده!

سلام
پس خواهشا دیگه نخونین میترسم این بار گریه تون بگیره
احتمالا از اقوام ژان والژان بوده

پروانه پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:11 ب.ظ http://bestmoments.blogfa.com

سلام دکتر
وای همشون عالی بودن خیلی خندیدم
پ.ن2: بدبخت گشنه بوده...
خسته نباشید.

سلام
ممنون
احتمالا
سلامت باشید

مهسا پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:48 ب.ظ http://med90mahsa.blogfa.com

سلام آقای دکتر
دوباره دارم صادقانه میگم:پ ن ها بیشتر جالب بود برام تا اون 12 خاطره!!
مثلا شماره ده اصلا متوجه نشدم منظورتونو!!

سلام
واقعا؟
شماره دهو واقعا نمیدونم چطور باید بیشتر توضیح بدم؟

إمادیوف پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:59 ب.ظ http://emadiof.ir

so amazing!

واقعا

گندم پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.gandom-med.blogsky.com

سلام
امروز حسابى سرما خوردم و دارم از خوردن قرص ممانعت کرده و حس ششمى میگوید که ایندفعه کار به انتى بیوتیک میکشد!
ادرسم عوض شده،گفتم اطلاع رسانى کرده باشم!

سلام
انشاءالله که نیازی نیست
کار خوبی کردید

سودی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:07 ق.ظ

خداروشکر که بهترین.این پست هم خیلی خنده دار بود.واسه آقای همسرهم خوندم.یک سوال؟؟؟چرا شما اکثر جوابهاتون به کامنتها تلگرافی؟؟؟؟
هه

ممنون
انتظار جواب چند صفحه ای رو دارید مثلا آیا؟!

ندا پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 ق.ظ http://nedapink.blogfa.com

سلام آقای دکتر

امیدوارم حالتون خوب باشه .

من هم میخوام انشالله یه سال دیگه پزشکی بخونم .



یادمه هر وقت میرم دکتر ، حتی اگه حالم خعلی هم بد باشه بعد برگشتن از اونجا میشینم درس میخونم . . .


خاطره هاتون هم خیلی با مزن . دست مریزاد

سلام بر دختر صورتی!
ممنون
امیدوارم هرطور صلاحتونه همون طور بشه
کار خوبی میکنین چون درس باعث میشه بخوابین و زودتر خوب بشین
ممنون

علی کور سروستونی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام. حسن کور ، خاطراتتو که می خونم اول خیلی میخندم بعدا حواسمو جمع میکنم که پیش دکتر سوتی ندم!! همیشه شاد باشی.

سلام
کار خوبی می کنید
موفق باشید

نیکی چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ب.ظ

شماره 4 منو از خنده کشت! چیزیه که خودت انتخاب کردی!
شماره7و8 و 11و 12 هم عالی بودن.
پ ن2 غم انگیز بود هم برای شما که بی ناهار موندید و هم برای اون بینوا.

خدا نکنه
ممنون
ببخشید اون شام و صبحانه منو برد چطور من بدون ناهار موندم آیا؟!

اقای حس هفتم چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:45 ب.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/

خب بیچاره گشنه اش بوده... بنزین که نمی خواسته.

حتما

فاطمه چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:55 ب.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

الهی بمیرم.واسه خیلی ازافرادمسن مهمه که بگن شغلشون چی بوده.انگاربهش افتخارمی کنن.

دزده گرسنه بوده.مثل ژان وال ژان.معرفتم داشته

خدا نکنه
ظاهرا

بیوطن چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:32 ب.ظ

سلام
چرا من همون اولی که میام خدمت شما همون بار اول آزیترومایسین می نویسین !!!!! خوب اولش دارو ننویسین تا بار دوم هم زیارتتون کنم

سلام
بده میخوام زودتر خوب بشین؟

مریم چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:48 ب.ظ

باتشکر

خواهش

مریم چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ

سلام، دکتر اگه فشار و چربی بالا یاشه خوردن قرص فشار خطرناکه؟

سلام
اگه فشارخون بالا باشه که خوردن قرص فشار لازمه
دلیلی نداره که خطرناک باشه

پزشک طرحی چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:37 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

سلام . همه خیلی خنده دار بودن .
دکتر دست خانم از بابت غذا درد نکنه ، ببینید چه عطر و بویی داشته که طرف دست به دزدی زده ....
راستی دکتر ، کلا واسه بحث ایمنی ، سر کار ، اگه پارکینگ درست و حسابی موجود نیست ، ماشین نبرید اصلا .
من سر این مساله خیلی اذیت شدم .
حتی به برف پاک کن ها هم رحم نکردن !

سلام ممنون
بله یادم هست سر اون نگهبان و دخترهای دانشجوش

سهیلا چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ب.ظ http://nanehadi.blogsky.com

فک کنم دستپخت خانمتون خیلی خوبه!!!!!!

شک نکنین

آسیه چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ

سلام آقای دکتر

در مورد توصیتون حتما بهش عمل میکنم

راستی شماره 5 خیلی خنده دار بود

پ ن 1 : چرا شما وقتی مریض شدین دارو نخوردین؟
پ ن 2 : دزد یه بار فریزیر خونه ما رو خالی کرده ما وقتی اومدیم خونه اصلا متوجه نشدیم دزد اومده مامانم روز بعد که میخواست غذا درست کنه وقتی در فریززو باز کرد دید خالیه ما بعد آقا دزدرو پیدا کردیم ولی بابام رضایت داد

سلام
ممنون
ممنون
معمولا تا مجبور نشدم دارو نمی خورم
چه دزد باحالی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد