جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (118)

سلام

۱. خانمه گفت: برام آزمایش بنویسین. گفتم: چه آزمایشی؟ گفت: قراره قبل از بارداری بشم! (ترجمه: آزمایشات پیش از بارداری)

۲. پیرزنه گفت: دفترچه مو مهر کن برم پیش متخصص. گفتم: برای کی مهرش کنم؟ گفت: برای خودم!

۳. از بس مسئول محترم تزریقات اصرار کرد برای مریض سرم نوشتم و گفتم: برین تزریقات تا بهتون بزنن. گفت: نه میریم خونه خودمون می زنیم!

۴. پیرزنه برگه آزمایششو داد بهم و گفت: نمیدونم این آزمایشه یا جواب آزمایش؟!

۵. خانمه گفت: بچه ام تب نداره اما بدنش داغه!

۶. خانمه دفترچه شو گذاشت جلوم و گفت: رفتم پیش متخصص چشم برام قطره نوشت گفت برو پیش دکتر خودتون تا براتون کپسول بنویسه!

۷. پیرزنه درحال نقش بازی کردن (اون هم به صورت کاملا تابلو) اومد توی مطب و خودشو پرت کرد روی صندلی. پشت سرش یه زن جوون هم اومد تو. گفتم: بفرمائین. پیرزنه آستینشو زد بالا و گفت: فشارمو بگیر. زن جوون هم گفت: دکتر! بی زحمت فشارشو بگیر. بعد از گرفتن فشار پیرزنه گفت: گلومو نگاه کن درد می کنه. زن جوون هم گفت: دکتر! بی زحمت گلوشو نگاه کن درد میکنه. بعد پیرزنه گفت: دکتر به دادم برس. زن جوون هم گفت: دکتر! بی زحمت به دادش برس!

۸. پیرزنه یه بچه رو آورده بود و گفت: مریضه. دفترچه شو باز کردم و دیدم مال یه پیرمرده! گفتم: ایشون هم مریضند؟ گفت: خدا نکنه اون هم مریض بشه!

۹. خانمه دوتا آمپول دگزامتازون از کیفش درآورد و گفت: الان که زانوم درد میکنه کدومو بزنم؟ گفتم: اینها که یکیند. گفت: خب حالا کدومو بزنم؟ نگاهشون کردم و اونو که تاریخش نزدیک تر بود بهش دادم و گفتم: اینو بزن!

۱۰. نسخه پیرزنه رو نوشتم و دادم دستش. وقتی داشت می رفت گفت: دکتر اون پیرمرده که گاهی میاد اینجا و بدنش میلرزه شوهرمه زیاد بهش محل نذار!

۱۱. (۱۴+) خانمه پرونده شو آورد و گفت: دکتر! شوهرم داره بعد از نه ماه از کویت میاد دیگه لازمه قرص جلوگیری برام بنویسی! 

۱۲. نسخه پیرمرده رو دادم دستش و گفتم: ببرینش داروخونه. گفت: چی توی داروخونه است؟ آدمه؟!

پ.ن1: چند روزه با گوگل کروم نمیتونم برای وبلاگ های پرشین بلاگ کامنت بگذارم اما توی اینترنت اکسپلورر میشه کامنت گذاشت. یه نکته جالب دیگه اینکه توی همه بروزرها نمیشه لینک گذاشت! به نظر شما چرا آیا؟

پ.ن2: بعد از چند پست همراه با تسلیت گوئی خوشحالم که دست کم یه بار همه چیز به خیر گذشته. اینجارو ببینین.

پ.ن3: عماد از مدرسه اومده و میگه: به من افتخار می کنین؟ میگم: مگه چکار کردی؟ میگه توی مسابقات شطرنج مدرسه ثبت نام کردم!

پ.ن4: رفتم سایت وبلاگستان تا به حذف بعضی از لینکهام اعتراض کنم که دیدم نوشته از این به بعد وبلاگهائی که یک ماه تمام آپ نشن از لیست لینکها حذف میشن! خلاصه که حذف لینکهارو از چشم من نبینین! خدا رحمتت کنه گودر!

نظرات 55 + ارسال نظر
Naderianos شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:57 ق.ظ http://axpishi.blogfa.com

تو اگه دکتری خودتو شفا میدادی نه منی رو که یه عمره بپات سوختم

من که دیگه کارم از شفا گذشته شمارو هم خدا شفا بده

دانشجوی پزشکی (جواد) شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:13 ب.ظ http://rozhayejavad.mihanblog.com

10. خیلی با پیرزنه حال کردم
11. عجب روزگاری شده !!

کلا همشون خوب بودن , مرسی

خواهش میگردد

حافظ کوزه شکسته پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ب.ظ http://jamewazhehha.blogfa.com

5. من آخر سر در نیوردم آدم کی تب داره کی نداره. بنده یکی از متخصص های مریض شدم هستم! سرما خوردن من یکی از ویژگی های پاییز بود.مثلاً اگه سرما نمی خوردم اون سال پاییز نمی اومد!! در ایام پسقلی تب هم زیاد داشتم، خودم می دونستم بدنم داغه ولی وقتی به مامانم می گفتم: ببین تب دارما... فردا مدرسه نـــــرم؟!! مامانم: نخیر تب نداری!
7. به چنین همراه هایی می گن اکو سیار!!
11. من دیگه حرفی ندارم!بجان حافظ که!
سلام راستی!

ممنون از نظرتون
اگه فقط توی پائیز این طور میشین هیچ بعید نیست از حساسیت هم باشه ها
سلام راستی

دکترکوچولو دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:50 ب.ظ

اگه مال اونجا بودین میتونستین کمکم کنین ، شاید ...
اشکالی نداره ...
سعی میکنم جور دیگه ای حلش کنم
مرسی بابت پاسختون

شرمنده که اینجام نه اونجا
به هر حال امیدوارم موفق باشید

شاعر شنیدنی ست دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:56 ب.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

سلام عجب ملتی داریم خداییش هر وقت میام اینجارو می خونم روانم شاد می شه رسماً /حالا خداییش اینا واقعنی هستن یا یه خورده توش دست بردی که جالب تر باشه مثلا آیا؟؟ آخه من خودم یه چیزی می بینم بعد میرم می نویسمش ولی فقط اولش واقعنی میشه بقیه ش تخیلاته جالب اینجاست که هرکی میاد میخونه فکر می کنه اون اتفاقه واسه من افتاده کلی هم دلسوزی می کنن قربونشون برم

سلام
اینها واقعیه
مطمئن باشید

پرنیان دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:29 ب.ظ http://parn.blogfa.com

برای اینکه اکسپلورر همرا ویندوز خودشو آپدیت می کنه

پس برای همینه
ممنون

گیلاس آبی دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ق.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

ممنون

دکترکوچولو یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 ب.ظ

ای کاش بودین
شاید میشد کمکم کنید
مرسی ک پاسخ دادین

چی شده مگه؟
خواهش

گندم یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:15 ب.ظ http://www.gandom-med.blogsky.com

سلام
والا اقاى دکتر ما یه دختر ٤!!!ساله تو فامیل داریم،گاهى یه حرفایى میزنه من از خجالت اب میشم میرم زیر زمین!یعنى قشنگ بلند میشم از شدت خجالت اتاق رو ترک میکنم!
بامزه بود دکتر
درضمن همیشه به عمادجان افتخار کنید حتى اگه مسابقه شطرنج هم اسم ننویسه:)))

سلام
امان از بچه های امروز
ممنون
چشم

دکترکوچولو یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:01 ب.ظ http://na7777777vid.blogfa.com

وااا ؟؟
مژگان خانم ؟؟
اون خانم بارداره وضعیتش اورژانسیه !!
بزار ال ی ازمایش واسه اون بنویسه بعد فشار اینو. بگیره !!
والااااااااااااا !!!

والا!
درضمن در پاسخ به کامنت خصوصیتون باید بگم نخیر!

nasrin یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام
مرسى دکتر
ایمیلم هم گذاشتم
آره دیگه اسم وبم یادداشتهایى براى صلحه

سلام
خواهش
مزاحم میشم

مژگان امینی یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

دکتر بی زحمت بعد از این که فشارشو گرفتید یک پست جدید بنویسید.

دغلامی شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:40 ب.ظ http://dandaan.blogfa.com

سلام دکتر جون.اجازه میخوام فعلا ناشناس باشم.غیر از النا هم مشکلات زیادی هست و هم کسان دیگر ...که بماند

سلام
هرطور که مایلید

باران شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ب.ظ http://withmygod.blogfa.com/

سلام دکتر
امروز خیلی روز بدی داشتم اما وقتی اومدم اینجا حالم بهتر شد...
ممنونم...
عماد مثل همیشه حرفای بامزه می زنه باریکلااا شطرنج خیلی خوبه
می گم طفلی شوهر اون پیرزنه که می گه بهش محل نذارین.. گناه داره طفلی...
افراد پیر معمولا برای جلب توجه یه وقتایی تظاهر می کنن به مریض بودن طفلی ها نباید هیچ وقت بذاریم این طوری شن..

سلام
پس هر روز بیائین تا حالتون بهتر بشه!
ممنون
واقعا
کاملا با شما موافقم

سنجاقک شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ http://sanjaaghak.persianblog.ir

2.دکتر جان دقیقا یه دکتر از خدا بیخبر که خععععععلی هم معروف هست دفترچه مارو مهر کرد واسه ی اتاق عمل!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!واسه عمل دیسک!!!!!!!!ینی وقتی بردیم بیمارستان اون اطلاعات بیمارستان کلی بهمون خندید که یارو چی فرضمون کرده مرتیکه ی @!$&%^*)&* با اون مدرک و معروفیتش!!
3.این مورد هم اتفاقااااا باز دوباره از طرف یه دکتر معروف مورد عنایت واقع شدیم..کلیییی دلم سوخت وقتی فهمیدم هیچی تو سرمش نبوده و بچه ام الکی اینهمه زجه زده!! :(
5.دختر منم تب نداره ولی همیشه داغه خیلی هم به دکترش گفتم :|
11.ابزار حفاظت از ایدزم بهش معرفی میکردین :|
7 و 10 هم خعللللللللی خنده دار بود..

ممنون از نظرتون
گرچه از 2 خدائیش زیاد سردرنیاوردم مگه اشکالی داره به بیمارستان معرفی کردن آیا؟

نسرین شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:29 ب.ظ http:// yadashthayesolh

دکتر من اولین باره که اومدم به وبتون راستش سعى میکنم مریض نشم که دکترا و نبینم اما الاٱن نظرم فرق کرد.همه دکترا شبیه دکتر ما نیستن
اجازه ک دوباره سر بزنم؟

خوش اومدین
هیچکس مثل یه نفر دیگه نیست
هروقت دوست داشتین تشریف بیارین
اما خودمونیم واقعا آدرس سایتتون همینه؟!

ستاره شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:25 ق.ظ http://razesukoot.blogfa.com

سلام
شماره 7 احتمالا عروس و مادر شوهر نبودن؟
از همه جالب تر افتخار کردن به پسر گلتون بود استعداد هاش رو داره کشف می کنه بچه خب

سلام
احتمالا
ممنون واقعا

نیایش شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ق.ظ http://1392niayesh.blogfa.com

سلام.چه زود حذف میکنن!...خاطراتتون جالب بود

سلام واقعا ممنون

دغلامی جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:45 ب.ظ http://dandaan.blogfa.com

عالیست دکتر جون خسته نباشی

مخلصیم دکترجون

مهران جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:59 ب.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com/

سلام دکتر من جای شما بودم به مورد 11 به جای قرص یه روش دیگه توصیه میکردم و میگفتم بهشون بگین به ما یه سر بزنن و HIV HBV HCVو اینا رو چک میکردم

سلام
میدونم چیو میگین اما توی ولایت ما بعید میدونم به این توصیه ها عمل بشه

شکلات جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:21 ب.ظ

سلام آقای دکتر مهربون
اینبار خاطراتتون خیــــــــلی خنده دار بودندمخصوصا ۷و۱۰

ای جانم عماد....

ممنون که از خنده هاتون رو با ما به اشتراک میذارید. من عاشق اینجام.

سلام از ماست
ممنون
باز هم ممنون
دوباره ممنون!

خبرنگار جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:33 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

منظورم از به دادش برس همون مریضتون بود، نه خانم دکتز آشپز

یک دندانپزشک جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ب.ظ http://1dandanpezeshk.blogfa.com

سلام...عالی بود...کلا کیف کردم...

سلام
ممنون
کیفتون مدام

علی کور سروستونی جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ

سلام حسن کور . شماره 11 خیلی جالب بود ، خدا صبر و طاقتشو زیاد کنه !!!! شاد باشی.

سلام ممنون و آمین!

بنیامین جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:08 ق.ظ http://blog.benyam.in

کار شما هم همش خاطره س ها! طبابت کردن هم عالمی داره برا خودش!

همه اش که خاطره هست اما همه شون جالب نیستند

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:41 ب.ظ

3. شما هم !
7و11 دکتر بی زحمت برای ش قرص بنویسید.

نه همیشه
حتی برای 7؟

پونی پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

خاطرات بسیار دلچسبی بودند
دست مریزاد

ولی عوام الناس هم چندان صاف و ساده هم نیستند ها

مخصوصا از نوع مونث هاش!

ممنون
اون که بله!

باران بهاری پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 ب.ظ http://baranbahari.blog.ir

سلام
وبتون خیلی خوبه...
مخصوصا جهت تقویت روحیه ; )
موفق باشید

سلام
شما لطف دارید
پس روحیه خودمو ندیدین
باز هم تشریف بیارین

خبرنگار پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:40 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

پ ن 1 : ما نیز هم

بابت اتفاقی هم که برا دکتر آشپز افتاد یعنی بخ خیر گذشت خوشحال شدم

دکتر بی زحمت به دادش برس

اگه راه حلشو پیدا کردین لطفا به ما هم اطلاع بدین
و همچنین
ایشون که خدائیش خیلی درست رفتار کردن نیازی ندارند کسی به دادشون برسه

physio پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:29 ب.ظ

سلام دکتر خدا قوت
وای چه پیرزن های باحال و بامزه ای ،خدا به اون عروس های .....خوشبختشون رحم کنه ولی من عاشق همه پیرزن و پیرمرادم الهــــــــــــــــــی
از نگاه جالبتون به قضایای اطرافتون خیِــــــــــــــــــلی خوشم میاد
راستی عماد فکر کنم پیچوندتون

سلام
واقعا
ممنون
یعنی کار دیگه ای کرده بوده؟!

پاپیون پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:57 ب.ظ http://http://oinion.blogsky.com/

آقا این شماره ی 12 عججججــــــــیب منو تو فکر فرو برد!!

اونی که پرسید تو داروخونه چی هست وجدانن چی جوابشو دادین؟؟!

چرا؟
گفتم بله!

سودی پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:33 ب.ظ http://peyghamesoroush.persianblog.ir

سلام خسته نباشید
8-
10-
11-
ای جان ،حرف عماد هم خیلی جالب بود خدا حفظش کنه

سلام سلامت باشید
ممنون از نظرتون
شما لطف دارین

بهار پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام روزخوش
هفته پیش با وبلاگ شما آشنا شدم و اینقدر لذت بردم که تمام صفحاتشو خوندم. عالی بود. قلم شیوایی دارین.
اعتماد بنفس عماد منو کشته
برادرزاده منم به من میگه مامان قیافه مادرش دیدنی میشه
آخر هفته خوبی داشته باشید

سلام
شما لطف دارین
واقعا
چند سالشه مگه؟
ممنون و همچنین

کیمیاگر پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ق.ظ

10 فوق العاده بود
ای کاش جوابایی که خودتون به بیمارا در قبال این حرفا میدادین هم مینوشتین مثلا بعضی شماره ها جون میده برای سربه سر گذاشتن بیمارا البته با طنز وشوخی

ممنون
یعنی من جرات شوخی باهاشونو دارم؟!
راستی شما همون کیمیاگر خودمون هستین؟ از وبلاگتون چه خبر؟

وانی پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ

باید به این خانومای ساده گفت نخیییر الان لازمه از شوهرت آزمایش ایدز و سیفلیس و سوزاک بگیری بعد خونه راش بدی!!!
عالی عالی فوق العاده بودن همه اشون

خب اون که بله
ممنون

شلیل پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ق.ظ http://ghalbamzand.blogfa.com

همیشه با پستای شما از ته قلبم میخندیدم
ولی با اینکه خیلی جالب بودن این روزا حتی اینجا هم خوشحالم نمیکنه.

شما لطف دارین
نمیدونم چرا اینطوری شده اما امیدوارم هرچه زودتر بازهم خنده روی لبهاتون بیاد

م چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ب.ظ

11- چه ضایعن از این حرفا هم می زنن

حتی بدتر!

soodi چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ http://www.soodi.blogfa.com

5و9و12خیلی باحال بودن....چی میکشین شما
راستی آقای دکترخیلی وقته ک لینک شدید، اگه دوس داشتین لینکم کنید

ممنون
من چیزی نمی کشم هرکی گفته دروغ گفته!

رویا چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:05 ب.ظ http://love5790.blogfa.com

شما چطوری دکتر شدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من رشتم تجربیه هدفمم پزشکیه
ولی خب نمیدونم چطوری درس بخونم که پزشکی بزنم

به سختی
شرمنده فکر نکنم تجربیات من به درد شما بخوره چون مال عهد دقیانوسه

یوکابد چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ

1.
2.
3.
4.دمش گرم بابا
9.الهی
پ ن3.این آقاعمادبااینکه نمیشناسمش خیلی باحاله

ممنون از نظرتون

شیرین امیری چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:36 ب.ظ

ایول بعد دوازده ساعت تدریس مداوم و خستگی شدید واقعا ازته دل خندیدم !
دم مریضاتون گرم ایضا خودتون که اینقدر باحال مینویسین!
با ده و یازده دیگه قهقهه بودا نه خنده..
و افتخارات عماد !
باید به همچین پسری افتخار کنید
یادم میاد واسه شاگرد اولیم مدرسه یه ساعت جایزه داده بودن...
بابام که دید به جای هرگونه تشویق گفت اگه راست میگی خیلی زرنگی یخچال تلویزیون جایزه بگیر!
اون موقع ناراحت شدم و لی الان همیشه یادم میافته خنده ام میگیره!

دوازده ساعت؟ واقعا؟ خسته نباشید
شما لطف دارین
احتمالا پیشرفتهای امروزتون به خاطر سختگیری های ایشونه!

وکیل چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:32 ب.ظ

سلام
از روی مواردی که با چشم خودم دیدم بفرمایید +٥ !

البته خاطر جمع باشین، چشامو چندبار مالیدم که خواب نباشه! نبود!
چندبار از جلوی دبستانی در خ کریمخان زند رد شدم، نمیتونید تصور کنید بچه های ٧-٨ ساله با چه الفاظی خانم هایی که در پیاده رو درحال گذر بودن صدا میزدن! من خجالت کشیدم!

شاد باشید در کنار خانواده

سلام
خدا به داد چند سال بعد برسه که این بچه ها میان توی اجتماع
اما فکر کنم باید گوشهاتونو میمالیدین!

parvane چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:04 ب.ظ http://bestmoments.blogfa.com

سلام
10بیچاره شوهرش
11

ممنون

سلام
واقعا
ایضا
خواهش

ﺁﺑﻲ چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:41 ب.ظ

ﺩﻛﺘﺮ ﺩﻳﺮﺑﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺎﻱ

شرمنده عیالواریه دیگه!

زهره خاموش چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام خسته نباشین ...با برفا چکار میکنین ساعت کار شمام کم شده یا نه ؟البته بجهت بارشای خوب خدا را شکر تندیس شکرگذاریو دیدین؟ ظاهرا موج سرماخوردگیها کم شده ...که اونم شکر خدا ...
نوشته هاتون باعث میشه شما رو هم به جمع کارمندای زحمتکش دولت که بعضیا روی مخشون میرن اضافه کنیم ..شما هم مثل ما مظلومین!!!!!

سلام سلامت باشید تحمل می کنیم!
روزهائی که توی مراکز شبانه روزی هستیم که نه چون باید سر ساعت شیفتو تحویل بگیریم
ممنون

سرندیپیتی چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:15 ب.ظ http://zerzer1.persianblog.ir

موارد 10 و 11
با تمام استرسی که کارتون داره، اما دیدن همچین چیزایی و اون لبخندی که بعدش روی لبتون میاد تا حدی میتونه آروم و خشنودتون کنه هاااااااااا

دقیقا

آسیه چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام دکتر

مورد 3 : هیچ وقت مامانم نمیذاره به جز خودش کسی دیگه بهم آمپول و سرم بزنه

مورد 7 و 10خیلی خنده دار بود

عماد کوچلورو از طرف من ببوسین

سلام
کار درستی می کنند
ممنون
چشم

یک عدد نئو چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ب.ظ http://بلی:D

بله+8!
آدم یه خبرایی تو صفحه حوادثِ روزنامه ها میخونه و یه چیزایی میشنوه که فک میکنه این موارد گاهی+3هستن و ما از دنیا عقب بودیم در زمان کودکیمون!

اون که بله

مرسده چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ب.ظ http://avaiezendegi.blogfa.com

سلام دکتر راستش بار اوله که از طریق لینکای دوستام اومدم وبتون خیلی جالب مینویسین
خوبی این موارد که واستون پیش میاد اینه که حالت طنزش خستگی رواز تنتون بیرون می کنه
اما پشت بعضی از این اتفاقا یه سادگی خاص و دوست داشتنی حس میشه
درهر حال براتون بهترین ها رو آرزو می کنم

سلام خوش اومدین
واقعا
شما لطف دارین

مژگان امینی چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام
نظرات چی شدن ؟!

سلام
وقتی سایتو با مرورگر گوگل کروم باز میکنم نمیتونم برای پرشین بلاگها کامنت بگذارم اما وقتی با اینترنت اکسپلورر بازشون میکنم میشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد