جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (121)

سلام

اولا شرمنده به خاطر تاخیر که به دلیل شیفت و ایستادن توی صف سبد کالا (!) و ... رخ داد.

۱. به خانمه گفتم: چربی تون خیلی بالاست باید قرص چربی بخورین. دخترش که همراهش بود گفت: این قرص قند میخوره طوری نیست قرص چربی هم بخوره؟!

۲. مرده گفت: چند روز پیش هم اومدم و برام نسخه نوشتین اما بهتر نشدم. نسخه شو دیدم و گفتم: اینو که من ننوشتم. گفت: چه فرقی می کنه توی همین درمونگاه نوشتن دیگه!

۳. خانمه اومد توی مطب. گفتم: بفرمائین بشینین. گفت: خیلی ممنون. یادتونه من چند روز پیش بچه مو آوردم گفتین برای اطمینان ببرینش پیش متخصص؟ گفتم: خب؟ گفت: بردیمش متخصص دیدش و گفت چیزیش نیست. میخواستم بدونین اگه باز یه بچه رو اون طوری آوردن چیزیش نیست!

۴. برای یه بچه سرماخورده کپسول ۲۵۰ میلی گرمی نوشتم. پدرش گفت: میشه توی دفترچه اش کپسول ۵۰۰ میلی هم بنویسین؟ گفتم: نه چون کپسول ۲۵۰ میلی نوشتم دیگه نمیشه. گفت: خب اینو که دیگه برای بچه نمیخوام که، برای خودم میخوام!

۵. نسخه مریضو که نوشتم همراهش گفت: اگه با این داروها بهتر نشد باز بیاریمش یا بهتر میشه؟!

۶. خانمه گفت: برام آزمایش بنویس. وقتی نوشتم گفت: خب حالا باید برم آزمایشگاه؟!

۷. به بچه گفتم: دهنتو باز کن. مادرش گفت: این که همیشه دهنش بازه!

۸. نسخه خانمه رو که نوشتم گفت: داروهاشو از همین جا بگیرم؟ گفتم: بله. رفت و اومد و گفت: داروخونه اینجا داروهامو نداشت حالا میشه از بیرون بگیرم؟!

۹. (۱۴+) یه دختر شونزده ساله رو آوردند و گفتند: بدن درد داره. گفتم: الان کجاتون درد می کنه؟ گفت: پاهام درد میکنه و ک.و.ن.م!!

۱۰. مرده اومد و گفت: دکتر بی زحمت یه نوار قلب برام بنویس. نوشتم و دیدمش و گفتم: نوارتون سالمه. گفت: بی زحمت یه آزمایش ادرار و یه سونوگرافی شکم هم برام بنویس. گفتم: شما اصلا مشکلتون چیه؟ گفت: راستش من تازه از کربلا اومدم میخوام مطمئن بشم اونجا هیچ مریضیی نگرفتم!

۱۱. مرده گفت: مریضمونو با آمبولانس نمیفرستین بیمارستان؟ گفتم: نه حالش اونقدرها هم بد نیست خودتون باید ببرینش. گفت: اون وقت اگه توی راه پنچر شدیم چی؟!

۱۲. مرده گفت: ببخشید برای یبوست داروی شیمیائی هم وجود داره؟!

پ.ن۱: مسئول واکسیناسیون یکی از درمونگاه ها ناراحت بود. گفتم: چیه؟ گفت: سی سال پیش که داشتم استخدام می شدم همه تلاشمو کردم تا پیش از تعطیلات نوروز استخدام بشم و توی ایام نوروز حقوق داشته باشم و بالاخره روز بیست و هشتم اسفند اومدم سر کار. حالا بهم میگن اگه فقط یه روز بعد از عید می اومدی سر کار یه حکم توی سال جدید هم برات می زدیم و پونزده میلیون تومن به پاداش پایان خدمتت اضافه می شد!

پ.ن۲: آقامعلم کلاس عماد (سوم) رو با خانم معلم کلاس چهارم عوض کردند. وقتی علتو از مدیر مدرسه پرسیدیم فرمودند: آموزش و پرورش گفته معلم کلاس چهارم دبستان و بالاتر باید حتما همجنس باشه!

پ.ن۳: توی چند پست از کارهای عسل نوشتم و یکی از دوستان کامنت گذاشتند که: از عمادجان هم بنویسین ظاهرا عسل داره کلا جاشو میگیره. از عماد نوشتم یکی از دوستان فرمودند: چرا دیگه از عسل نمینویسین! یه لحظه یاد ملا و پسرش افتادم که نمیدونستن کدومشون سوار الاغشون بشن و برن شهر!!

پ.ن۴: امسال قرار نیست خرید آجیل تحریم بشه؟ پارسال کلی از هزینه هامون کم شد! 

پ.ن۵: وقتی از همه جا ناامید شدم (البته به جز خدا) یه ایمیل برای مسئولین بلاگ اسکای فرستادم و ازشون کمک خواستم که لطف کردند و کد وبلاگمو مال وقتی که هنوز کد وبلاگستانو بهش اضافه نکرده بودم برام فرستادند. حالا تنها مسئله اینه که چندتا وبلاگی که اواخر کار و بعد از اضافه کردن کد وبلاگستان لینک کردم توی لینکهام نیستند. فعلا دوتاشونو یادم اومده و اضافه کردم. به امید پیدا کردن یه بلاگرول درست و حسابی. باز هم خدا رحمتت کنه گودر!

نظرات 76 + ارسال نظر
مامان حنا پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 06:07 ب.ظ http://barayehana.blogfa.com

ای ول
یکی پیدا شد گودر رو یادش بود

آره
پیر شدیم رفت

ریحان سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 ق.ظ http://itwasntme.persianblog.ir

کلی خنده شد! بچه ی هن باز!

خنده تون مستدام خانم دکتر

مژگان امینی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:50 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

پ.ن1.من 29 اسفند ازدواج کردم وام ازدواجم رفت جزو دیون چون وام هر سالی تا پایان همان سال داده می شد.

morteza شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:41 ب.ظ http://psoriasis2.blogfa.com

همین بالایی دیگه
چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ق.ظ

آهان

morteza چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ب.ظ http://psoriasis2.blogfa.com

دکتر جان کامنت ناشناس واسه من بود، یادم رفت مشخصات رو بنویسم

کدومشون؟!

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ق.ظ

کلی خندیدم دکتر، مرسی واقعا
شماره 3 : بهتون رفرانس یا چیزی واسه مطالعه ی بیشتر معرفی نکرد؟

شماره ی 5 : نمونه ی بارز follow up
شماره ی 9 : این هم مصداقی بر این که " پزشک محرم است "
شماره ی 10 : ملت دانشمند! دکتر حالا شما چرا نوار نوشتین واسش؟

خنده تون مستدام دوست ناشناس من
10. گفتم حتما یه ناراحتی داره که میگه خو!

خیلی ناراحت دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ

لازم به گفتن نیست . زوری که نیست . آقا از ما خوشتون نمیاد.

ولی دکتر جون ما همچنان مزاحم شما هستیم .

تو این دنیا فقط اینجا داریم بخندیم

به عسل عماد آنی سلام برسونید

انشاالله هزار سال در کنار هم زنده باشید شاد و سلامت

شما هروقت دوست داشتین تشریف بیارین

ستاره دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ب.ظ http://razesukoot.blogfa.com

سلام
دکتر .... با ما زیر دیپلم حرف بزن بلاخره عسل هست یا نیست؟!!!!
ما که اصلا" سبد نداریم که بخوایم کالا داشته باشیم
ما خرید هامون رو نتی انجام می دیم

قابل شما رو نداشت امید که مشکلتون رو حل کرده باشه

سلام
چی هست یا نیست آیا؟

خیلی ناراحت دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 ق.ظ

سلام دکتر

شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر

ماخیلی خوشحال میشدیم قبلا شما تشریف میاوردید وبلاگمون .


ولی انگار شما ......

نترس دکتر جان تنها ییم واگیرنداره

سلام
خواهش میگردد
شما بفرمائین منظورتون کدوم وبلاگه ما باز هم تشریف میاریم

سنجاقک یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:54 ب.ظ

3.میگم منو یادم خودم میندازین همش!!
دخترم دوتا ناخناش داره میفته..بردمش داخلی که همیشه میریم میکونازول داد و..
بردمش متخصص پوست گفت دارویی نمیخواد.بخاطر تبی هست که چندماه پیش کرده وادامه ماجرا..
مث همین خانمه فکر میکردم اینبار که رفتم بهش بگم چون منو خیلی ترسوند بخدا!!ولی خب دیگه نمیگم نره تو وبش بنویسه :)
پ ن اولی مث خاطرات شما بود..چهارم وبالاتر؟!!ینو نمیگفتن میترسیدن شما برای ششم بچه امید داشته باشی اونوخ؟!
من که بیخیال اجیل شدم.تا من نخرم تا روز اول عید کسی تو خونه متوجه نمیشه!

حالا ناخنهاش دراومد؟
این چهارم و بالاتر یعنی چی اون وقت؟

سراب شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:43 ب.ظ http://lotusland.blogfa.com

سلام خوبین؟
واقعا طوری نیس قرص چربی و قندو باهم خورد؟؟
اینم یه خاطره کوچولو ازمن
یه آقا اومده بود دنبال پرونده چند سال پیش بچش همکارم ازش پرسید اون موقع بچتون نوزاد بود گفت نه زیادم نوزاد نبود کلاس دوم سوم بود

سلام
چه عجب از این ورا!

فردا شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:48 ب.ظ

راستی کالا رو تو سبد می دادن یا بی سبد؟!
من که کالا نمیخواستم!(نه که فک کنید بم ندادنا!! خودم نخواستم!) ولی چشمم دنبال سبدش بود..!

نه سبدشو به ما هم ندادن فکر کنم خودشون بلندش کردن نامردا

باران شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ http://withmygod.blogfa.com/

چه سوژه های باحالی!!!!!
خوب هستین دکتر عماد و عسل خوبن؟ وااای چقدر زود گذشتااا هنوز که هنوزه باور نمی کنم دوتا بچه دارین
شماره 9 رو باورم نمی شه چطوری روش شده!!!!

واقعا
ممنون
چی زود گذشت آیا؟
من هم همین طور

ستاره شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ق.ظ http://razesukoot.blogfa.com

نمی ذونم این بلاگ چرخون به دردتون می خوره یا نه!!!

آدرسش:


http://weblogstan.ir/

واااااااااااای شما خیلی به من کمک کردین
چطور جبران کنم آیا؟!

ستاره شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ق.ظ http://razesukoot.blogfa.com

سلام
:ددددددددددددددددی
نمی دونستم عسل خانم هم تشریف دارن خدا براتون حفظش کنه نه که ازاول همراهتون نبودم خبر نداشتم
به قول امیر حسینم (بخشید)
خب خدا رو شکر که سبد کالاتون هک نشد

سلام
نه الان تشریف ندارن اون طرف دارن با توپ بازی می کنن
خواهش میگردد
مگه مال شما هک شد؟

خبرنگار شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 ق.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

دکتر سبدشم گرفتین ؟؟؟

نه ندادنش نامردا

دکترکوچولو جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:01 ب.ظ

دکتر جان از الان رفتین تا نوبت بعدی سبد کالا ایــــــــــا ؟؟ :))

+ اپ کنین دیگه !!
شکوفه ها در اومدن دیگه اینجا ، پستای بهاری بنویسین دلمون شاد شه ...

مگه نوبت بعدیو هم میدن؟
نه بابا شیفت بودم

هیچی دیگه جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:52 ب.ظ http://asam20.blogfa.com

دیگه یه پست جدید بذار دکتر!

چشم

دکتر تینا جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:41 ب.ظ http://tinaparsa.persianblog.ir

سلام دکتر ،
اینا که برا بقیه جوکن برا ما خاطره هستن

سلام
پس شما هم از خودمونین؟

فردا جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:14 ب.ظ http://med84.blogfa.com

سلام.
۳.
۷.

سلام
ممنون

نویــــد هستم یکـــ C.N.A پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:06 ب.ظ http://captain-medic.blogfa.com

:)
خدا رو شکـــر که اوضاع خوب و عالیه!
ایشالله همیشه بهتر از این باشه ...

آمین

وانی چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:20 ب.ظ

دکتر قبلن میومدم وبلاگ شما و بعدش به لینک هاتون نگاه می کردم که به ترتیب آپ شدن قرار می گرفتن. اما حالا هی باید دونه دونه برم چک کنم ببینم کی تازه نوشته و کی ننوشته! الان شما مسئول مشکل من هستین لطفن پاسخگو باشین!!

شرمنده واقعا
تقصیر وبلاگستانه که داشت یکی یکی لینکهامو حذف می کرد خو

نسرین چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:52 ب.ظ

دکتر احتمالا"مورد 9 یه چیزایی شنیده که میگن دکترا محرمن دیگه خواسته خیلی راحت باشهمن عذر میخوام بجاش
راستی سبد کالاو حیوونای توشو گرفتین یا نه

احتمالا
نه حیوونهارو دزدیده بودند به ما ندادند نامردا!

گیلاس آبی چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ق.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

چرا به سبد کالا تکه میندازی دکتر؟

اون همه اش یه تیکه هست!

yas چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:07 ق.ظ

Na taghsire shoma naboud.net ma ghat shoud

آهان

yas چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ق.ظ http://nasimsahari.blogsky.com

Afarin be shoma;ham gerefteed ham tamoom shod!!!

هانیه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 ب.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام شماره ای 9 عجب دختر بی ادبی بود

احساس کردم واقعا اسم دیگه ای براش نمیشناسه

ندنیک سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:23 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

این مورد 3 داشت بهت یاد میدادا. یادگرفتی؟
راجع به عسل و عماد هم با شماره بنویس.مثلا عسل شماره1. عماد شماره 2. اینجوری دیگه کسی نمی تونه بهت برچسب بزنه. هرکس اومد گفت تبعیض میگذاری نشونش میدی. میگیاینا 5 تاعماد دارم 5تام عسل


این هم فکریه

ققنوس سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 ق.ظ

حرف به حرف گذاشتن یعنی چی؟؟؟؟ متوجه نشدم ....
اشکالی نداره برای مزاح پیگیری می کردم... از پاسخ‌هایی که می دهید خوشم می اد آقای دکتر...
به قول معروف
مستمع صاحب سخن را به شوق آورد.

حرف به حرف گذاشتن؟
من گفتم؟

پریسا سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ق.ظ http://new5664.persianblog.ir/

سلام همسر من گفتار درمانه میگه :
صبح اول وقت یه نفر اومده قسم و ایه که پنجره رو باز کن وقتی باز کردم و ازش میپرسم کارت چیه با التماس میگه تورورخدا اقای دکتر این برگه ها رو برام کپی کن!!!!
حالا من اون موقع

سلام
کپی؟!

مهسا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.eltiam.persianblog.ir

عالی بود

ممنون

مریمانه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ http://nurse841.blogfa.com

خداییش فکر نمیکردم خاطرات یه دکتر اینقدر بامزه باشه.خخخخخخخخخخخخخ.کلی خندیدم.

کجاشو دیدین؟!

بهار دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ب.ظ

سلام دکتر.ممنون از نوشته هاتون
من یک آموزگار مدرسه ی پسرانه هستم راجع به تغییر معلمان غیرهمجنس تاحالا چیزی نشنیدم اگر دستوری هم اومده باشه در این موقع سال کار نادرستی هست.فکر می کنم علت تغییر معلم چیز دیگری بوده حتماوالدین باید اعتراض خودشون رو به اداره آموزش منطقه مربوط برسونند خیلی به ضرر بچه هاست.

سلام
ممنون از لطفتون
اما باتوجه به معلمی که داشتند فکر کنم هرکس دیگه ای هم جانشینش می شد به نفعشون بود :دی

یاس دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:35 ب.ظ http://nasimsahari.blogsky.com

عاغا من یه بار اومدم یه تومار کامنت نوشتم اینترنت قطع شد پرید مخلص کلام٬خیلی جالب و بامزه بود ٬مرسی.
فقط یه سواال خیلی ذهن منو درگیر خودش کرده.الان شما هم سبد کالا میگیرید؟؟؟

اگه تقصیر من بوده شرمنده
نخیر گرفتیم تموم شد!

عاطفه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:54 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
چه قانون هایی درمیاره از خودش این آموزش پرورش
راستی عسل هنوز به شما میگه دایی؟

سلام
واقعا
توی پست بعدی عرض میکنم!

منصوره دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:23 ق.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

سلام
اره واقعا گازز میگرفت
والا انقدر رگ گرفتیم تا خوب شد

سلام

ققنوس دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ق.ظ

دکتر جان حداقل یه فتحه روی کاف بزارید ......:))))))))))))))

یعنی این حرف به حرف گذاشتن کافی نیست؟!

رکسانا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:32 ب.ظ http://iranbanooo.blogsky.com

سلام
همه عالی . ممنون
پ.ن1 : توی کشور ما زمان خیلی ارزش داره دکتر ، خیلی !!!
پ.ن2 : کی کودکستان شامل قانون میشه ؟

سلام
خواهش میکنم خانم دکتر
خیییییلی
انشاءالله به زودی

×بانو! یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:58 ب.ظ http://x-banoo.blogfa.com

سلام
3 خیلی هم ممنون!!!
9.
11. لاستیک زاپاس براش می‌نوشتید!!!
پ.ن.2

سلام
خواهش
من هم یه لحظه همین طور شدم!

دقیقا

ققنوس یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:05 ب.ظ

آیا آن جمله درست شد؟؟؟؟
هنوز که باز هم یه جوریه؟؟؟؟؟؟

چه جوریه دیگه آیا؟

Angel یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 ق.ظ http://a-restless-mind.blogfa.com

سلام
مثل همیشه خواندنی نوشتید
ممنون
در ضمن عیدتون پیش پیش مبارک

سلام
ممنون
عید شما هم مبارک

سینا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ق.ظ http://www.sinaa.blogsky.com

دکتر خیلی باحال بود کلی خنیدیم مخصوصا همون لاستیک آمبولانس

ممنون

گل پونه شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:08 ب.ظ

سلاااااااااااااااام
۹. عجب دختره چشم سفیدی!!
۱۰.قبلا مردم میرفتن کربلا شفا میگرفتن الان چی بگم والا
ژ.ن۲ البته معلم ورزش استثناست جنسیتش موردی نداره البته از اینکاروشون در عجبم

سلام
واقعا
حالا هم میرن شفا بگیرن خو میخوان مطمئن بشن که شفا گرفتن یا نه؟
واقعا

راضیه شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:47 ب.ظ

دکتر خیلی هم ناشناس نبودم . اسمم پاک شده بود و نفهمیده بودم

maryam شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:43 ب.ظ http://innizbogzarad19.blogfa.com

مثل همیشه عالی

ممنون

سودی شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:42 ب.ظ

جالب بود .
الهی واسه این مسئول واکسیناسیون غصه خوردم

ممنون
واقعا

دکترکوچولو شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:29 ب.ظ

دکتر جان بی زحمت وقت شد از دایی عسل جان هم ی چند خطی یاد بفرمایید ، ما درکنار بقیه دلتنگ ایشان نیز میباشیم :)

+ هنوز شخصیت شما براش جا نیفتاده ؟؟

وقتی سطر آخرو خوندم تازه پنج تومنیم افتاد

شیرین شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:01 ب.ظ http://silversky5.blogfa.com

سلام
3.هه هه...
6. نه دیگه اصل همون خلوص نیته...
10.یه چکاب کامل مخصوص از کربلا برگشتگان واسش مینوشتین
پ ن 2 : آقا اصن نه عسل خانم و نه آقا عماد بلکه هر دو...

سلام
ممنون از نظرتون
چشم

soodi شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:53 ب.ظ http://soodi.blogfa.com/

سلام آقای دکتر...
مورد7اگه مامان منم بودهمینومیگفت...
9یعنی این حرفوواقعازد؟استغفرالله...
پ.ن2هم بخداازون حرفاست...خودشون کار یادبچه های معصوم میدن بخدا...اصانمیدونی چی بگی...

سلام
یعنی شما هم؟
واقعا
همینو بگو

افسون شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ

عالی بود مثل همیشه!
در مورد مورد 3 باید بگم من هم بعد از این که یه دمدان پزشک محترم هزار جور بلا سرم آورد و یه کوه انتی بیوتیک بخوردم داد و چندتا عکس دندون گرفتم از یه دندونه پر شده و مهمتر از همه بعد تحمل یه عالمه درد آخرش هم خودم فهمیدم مشکل از شکستن یه گوشه از مواد پرشده و اذیت شدن لثه موقع غذا خوردن بود. میخواستم برم بهش بگم اگه مورد اینجوری اومد اینش رو هم چک کنه جای دوری نمیره!
پ.ن1 : آخی

ممنون
گفتین؟!
واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد