جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (135)

پیش نویس: 

سلام 

ظاهرا قسمت اینه که من دیگه پیش از رفتن سر شیفت هول هولکی آپ کنم نمیدونم چرا؟ 

دو سه روز پیش متوجه شدم اینترنت اکسپلوررمون بعد از مدتها دوباره کار می کنه پس توی این پست باز هم اعداد فارسی خواهند بود! 

قرار بود اخوی گرامی برامون ویندوز سون رو بیاره که او هم رفت قاطی مرغا و دیگه یادش از خونواده اش رفت! 

یه چیز دیگه هم باید بگم و اون هم این که این پست تماما اختصاص داره به خاطرات مربوط به معاینه دانش آموزان بدو ورود به دبستان در تابستان امسال (خاطرات پیش از این زمان هم هنوز توی نوبتند اما دیدم دیگه مزه اینها میره!) 

1. به یه بچه گفتم: دستتو بگذار روی میز تا فشارتو بگیرم. گفت: نمیتونم. گفتم: چرا؟ گفت: آخه آستینم کوتاهه! 

2. میخواستم فشار بچه رو بگیرم که گفت: این همونه که حالا دستمو باد می کنه؟ گفتم: آره قبلا هم فشار گرفتی؟ گفت: آره یه بار اون قدر دستمو باهاش باد کردند که ترکید! 

3. به خانمه گفتم: بچه تون هیچ مشکلی نداره؟ گفت: نه فقط خوب غذا نمیخوره. بچه گفت: دروغ میگه! 

4. به خانمه گفتم: بچه تون مشکلی نداره فقط چندتا دندون خراب داشته. به بچه اش گفت: ببین! اگه دیشب مسواک زده بودی حالا هیچ مشکلی نداشتی! 

5. فشار بچه رو که گرفتم به بازوش نگاه کرد و بعد گفت: این که هیچ جای بازومو سوراخ نکرده پس چطور دستمو باد کرد؟! 

6. خانم همکارم از مادر بچه پرسید: پدرش سیگار می کشه؟ گفت: گاهی سیگار می کشه گاهی هم نمی کشه! 

7. ظهر از مسئول پایگاه پرسیدم: کس دیگه ای مونده؟ گفت: یه نفر دیگه هست. اینو که ببینین میتونین رفع زحمت کنین! 

8. (13+) توی گوش بچه رو که دیدم از مادرش پرسید: چرا هروقت می کنه توش قلقلکم میاد؟! 

9. فشارسنجو که برداشتم مادر بچه گفت: میخواین فشارشو بگیرین؟ گفتم: بله. گفت: پس بالاخره به آرزوش رسید! 

10. یکی از بچه ها با گریه اومد تو. گفتم: چی شده؟ مادرش گفت: تختو که توی اتاقتون دیده ترسیده آخه فکر میکنه تخت فقط مال اینه که روش به آدم آمپول بزنن! 

11. خانم همکارمون از بچه پرسید: کدوم مدرسه میخوای بری؟ بچه گفت: من پیامبر اعظمم! 

12. گوشیو که برداشتم بچه گفت: بامن کاری نداشته باشیا! 

پ.ن1: اگه بی مزه بودند شرمنده چون پست خاطرات بعد هم ادامه همین خاطراته! 

پ.ن2: وقتی پست قبلو نوشتم یادم اومد که یه پی نوشتو ننوشتم و بعد اضافه کردم. بعد یکی دیگه رو یادم اومد که روم نشد باز بعدنوشت بگذارم پس اینجا مینویسم: 

گوشیمو چندجا بردم برای تعویض ال سی دی که همه شون گفتند هزینه اش بین دویست تا سیصد هزار تومنه! تا این که به یه تعمیرات موبایل باانصاف نشونش دادم که با هشتاد و پنج هزار تومن ال سی دی شو عوض کرد! حالا گاهی (که البته این حالتش هم داره کمتر میشه) باید محکم تر روش فشار بیارم تا کار کنه اما درمجموع خوبه. گرچه دیگه دست دوم شد رفت! 

پ.ن3: با عسل از توی پارک میریم اون طرف خیابون براش بستنی صورتی بخرم! بهش میگم: ماشین میاد؟ میگه: آره! میگم: خب پس الان از خیابون رد نمیشیم اگه الان بریم توی خیابون ماشین میخوره بهمون «دولومبی» میفتیم (خدائیش نمیدونم این دولومبی چطور به ذهنم رسید؟!) بعد گفتم: حالا ماشین میاد؟ میگه: نه! گفتم: خب پس حالا از خیابون رد میشیم. 

موقع برگشتن بهش میگم: حالا ماشین میاد؟ میگه: آره. میگم: خب حالا چکار میکنیم؟ میگه: دولومبی میفتیم! 

پ.ن4: پزشک نمونه شدیم. اون جایزه کذائی رو گرفتیم. و حالا بعضی از پرسنل ازمون شیرینی هم میخوان! 

پ.ن5: ممکنه چند روز طول بکشه تا نظراتتون برای این پست تائید بشه. چرا؟ 

بنا به دلایلی دومین سفرمون به خارج از کشور به سال آینده موکول شد. اما با توجه به اینکه سه سال بود مسافرت نرفته بودیم (به خاطر تولد عسل و مرگ امید) تصمیم گرفتیم امسال حتما یه جائی بریم. 

باوجود این که چندجای مختلفو کاندید کردیم درنهایت (و بازهم به دلایلی) تصمیم گرفتیم بریم همون جائی که ماه عسلو رفته بودیم (ماه عسل هاااا نه ماه مربا یادتون که هست؟!) 

خلاصه که از روز پنجشنبه بعد از ده سال عازم جزیره زیبا (و احتمالا داغ!) کیش خواهیم بود. جالب این که دقیقا به همون هتل سال هشتاد و سه میریم و یه نکته جالب دیگه این که وقتی بلیتهای چارترو گرفتم متوجه شدم با همون خط هوائی داریم میریم که توی سفر ترکیه این قدر از دستشون عذاب کشیده بودیم! خدا به خیر کنه! خب این هم از دهمین پرواز من و آنی، هفتمین پرواز عماد و اولین پرواز عسل!

پ.ن6: برای اولین بار در طول تاریخ بخشی از این وبلاگ همزمان در دو نشریه مختلف چاپیده شد!

پ.ن7: انگار اعداد باز لاتین هستند که!

نظرات 41 + ارسال نظر
شاداب پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:42 ب.ظ http://rival.blogfa.com

شماره 2و 5 و 7، پنج دیقه داشتم میخندیدم :))))) بقیشونم جالب بودن..
جایزه پزشک نمونه رو به چه جور پزشکی میدن؟

خنده تون مستدام
طوری برنامه ریزی میشه که هر کارمندی پیش از بازنشستگی یه بار نمونه بشه!

علی کور جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:15 ق.ظ

سلام . حسن کور
خیلی به جنوب دل نبندین خاکش دامن گیره !! من 15 سال پیش رفتم جنوب دانشگاه تا هنوز در به در جنوبم ( سیستان. هرمزگان. بوشهر. خوزستان ) پر از خاطرات شیرین و زیبا و کمی تلخ کار پروژه عمرانی ....
کردی کبابم ....!! خوش بگذره !!

سلام
چشم

sahar پنج‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:16 ب.ظ

salam
hamishe be khoshi o safar inshallah !
Dr ! man ye comment neveshte budam bara post e ghabl kolli tush zanje mure karde budam v....
aya ersal nashode ?

فردا چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام.
سوال بی ربط: ینی الان کیش هستین؟!!

سلام
نه اما فرصت نمیشه بیام توی نت

دختر سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:07 ب.ظ http://intotheunknown.blogfa.com/

این بچه ها چقدر بی عقلن! :)
سفر خوش بگذره آقای دکتر.

فرهاد سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:50 ب.ظ

جالب بودن دکتر
بخصوص این خاطره که یکی از بچه ها با گریه اومد تو. گفتم: چی شده؟ مادرش گفت: تختو که توی اتاقتون دیده ترسیده


هنوز یادمه بچه بودم منم هروقت مراکز بهداشتی یابیمارستانی میرفتم تخت ها رو که میدیدم میترسیدم

پونی سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:38 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

خوش بگذره ایشاللا
یک ساعت پرواز که اینهمه نگرانی نداره

گیلاس آبی سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 07:53 ب.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

سلام دکتر

یک عدد مامان سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:46 ب.ظ http://kidcanser.blogfa.com

ماه عسل حسابى خوش بگذره
احتمالا از این همه تغیىراتى که توى کیش پیش اومده تعجب کنین من که وقتى بعد از 8 سال رفتم حسابى غافلگیر شدم البته اون کیش بکر رو بیشتر دوست دلشتم

مریم سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام

نیومدین هنوز؟:دی

ما که برگشتیم و البته خیلی سفر خوبی بود :دی
به شما هم خوش گذشت؟

دکتر پرتقالی دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:35 ب.ظ http://dr-orange.blogfa.com

امیدوارم سفر خوبی داشته باشین و حسابی به عسل و عماد خوش بگذره.

شاعر شنیدنی ست دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 03:03 ب.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

دولومبی!!
خوش بگذره سفر بی خطر

Bluish دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 03:02 ق.ظ http://bluish.blogsky.com

سلام
فک کنم همه ی بچه ها ازین سوتیای معمول میدن... جالب بود...
ال سی دی گوشیتونو واقعا شانس اوردین این آقای با انصافو پیدا کردین... حتا جاداره تبریک هم بهتون بگم!:دی
سفر بهتون خوش بگذره...

زینب شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:27 ب.ظ

خخخخخخخخخخ
این برای اینکه دلت خوش باشه با نمکی

عاطفه شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
مورد۸ به کلاس گفتاردرمانی نیاز داره
سفربخیر

صدای قلم2 شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:30 ق.ظ http://sedayeghalam2.blogfa.com

دمت گرم دکتر خوشمان امد لذت بردیم
از یازدهمی خوشم اومد

مهربان شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:13 ق.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com

سلام دکتر ذهنتون داره از صراط مستقیم منحرف میشه
بچه مردم چیز بدی نگفته که نوشتین +13
یهو از پل صراط دولومبی میوفتین پایینا !

خبرنگار جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:34 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

با من کاری نداشته باشیا دکتر اما شیرینی چی شد ؟

وانی جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:22 ب.ظ

جالب بود دنیای بچه هاس دیگه
اونایی که شیرینی هم می خوان همچین با پشت دست بکوبید صورتشون که مغزشون جابجا شه!
ایشالا تو پرواز دولومبی نشین زبونمو گاز گرفتم! همیشه خوش باشید و در کنار خانواده

عطیه جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 04:05 ب.ظ

شماره 2 خیلی باحال بود.
چ خوب که مطالبتون چاپ شده، ارزش چاپ رو هم دارن، تبریک.
سفرتون هم خوش و سلامت

ترانه پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام
۷. اینم مثل همون خدا عوضی بهت بده بوده!(توی یکی از پست هاتون بود که پیرزنه گفته بود!)
چه با حال حساب پروازهاتون رو دارین !!! انگار خودتون هواپیما رو اختراع کردین و حالا دارین می شمارین تا حالا باهاش چند بار پرواز کردین(شوخی بود!)
اعدا فارسی رویت شد ...
سفر تون هم خوش ...

مرضیه پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام آقای دکتر،بلیط رو اشتباه نوشتین.

سلام
ممنون از تذکرتون اما من به هردوصورت دیدم و یه جا هم نوشته بود چون بلیت کلمه عربی نیست پس بلیت میتونه درست تر باشه

خانم گل پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:36 ق.ظ

6,11:خانم همکارمون یا همکار خانمون آیا؟
پ.ن 4:شما هم جای شیرینی براشون دعا کنید یا برای امواتشون فاتحه بفرستید اینجوری هدیه هاتونم تقسیم کردید بلهههههههههههه

همون همکار خانممون دیگه
حالا شما هم سخت نگیرین دیگه!

aly چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 05:18 ب.ظ http://2earthangels.blogfa.com

خاطراتتون خیلی جالب بود آقای دکتر، من ک حسابی خندیدم
سفر خوش بگذره، منم خیلی دوس داشتم امسال برم مسافرت، ولی قسمت نشد!!

ققنوس چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:27 ب.ظ

مرسی دکتر جان بابت این خاطرات قشنگ و زیبا
سفر خوش بگذره و انشا.. به سلامت برگردید.

فاطمه چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 12:21 ب.ظ

همین که خاطره ها یه جورایی با حال و هوای الان جور بود کلی جذابترشون کرده بود !
سفر بخیر و انشالله که خیلی خوش بگذره!

MNT چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:20 ق.ظ

خوش بگذره اقای دکتررررررررررر

یاس چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.soundsoflife.blogfa.com

مورد 5 و 9 رو خیلی دوست داشتم. من هم همیشه دوست داشتم فشارم رو بگیرن. حس مهم بودن میداد بهم
سفر به سلامت

بانمک چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:08 ق.ظ

چقد این بچه ها شیرینن، البته گاهی اوقات رو اعصابن، سفر خوش بگذره..جلوی بچه ها نمیشه حرفی بزنی یه کلمه حرف بزنی دو دقیقه بعد تکرارش میکنن،بدتر اینه که سواد دار هم بشن نمیشه دیگه یه پیامم فرستاد!میخوننش..

irman چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام اقا دکتر,...کلى از دست عسل کوچولو خندیدم. خیلى خوشحالم که حداقل یک وبلاگ تو اىن وبلاگستان هست که همىشه همون طور که بوده هست و اىشا... مى مونه هم. سفر خوبى داشته باشىد. رستوران دىدنیها حتما برید!

خودم چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:45 ق.ظ http://Someone-like-me.blogsky.com

ای خدا دنیای بچه ها چقدر قشنگه و چقدر بده که گاهی تصورات بد توش جا میشه کاش وقتی باهاشون برخورد می کنیم به این مسئله دقت کنیم(البته این توصیه به خودم بود).
ممنون از نوشته های جالبتون به نظر ساده میان و روزمره اما خدایی کلی حرف توشون نهفتست

مریم چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:35 ق.ظ

کاش بجای تعویض ال سی دی خود گوشی رو عوض میکردین... معمولا بعد از تعویض ال سی دی یکم این گوشیا ریپ میزنن.

سفر خوش بگذره و یه جورایی همسفر شدیم :دی البته من نمیدونم شما کدوم هتل هستید :دی ولی خب ما هم از 5 شنبه عازم کیش هستیم

زهره خاموش چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:56 ق.ظ

سلام انشاءا.... سفر بخیر و بی خطر

پژمان چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:16 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com/

سلام
زندگی همه ما ها پر از خاطرات و اتفاقات خوب و بده ولی فقط تعداد کمی هستن که می تونن اون ها رو بنویسن و جاودانه کنن. در واقع فقط تعداد کمی هستن که میتونن خوب ببینن و به خاطر بسپارن. شما هم از اون نمونه آدم ها هستین. پست جالبی بود

Mahpari چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 04:45 ق.ظ

من ٦ سالم بود مریض شدم
از امپول میترسیدم گریه میکردم، بابا بزرگم گفت :
دکتر اومد امپول بده ، بگو نوه ی منی ، اونوقت نمیده.
ماام رفتیم دکتر معاینه کرد گفت باید پنی سیلین بزنه.
منم زدم زیر گریه گفتم:
اصصصصللللا میدوووونی من کیم؟؟؟ من نوه ى بابا امییییرم.
دکتر رو خدا رحمت کنه به بچه ٦ ساله که من باشم گفت
هر کککی میخوای باش ٤ تا پنیسیلین داد !

....... چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 12:21 ق.ظ http://...........

خداییش بی مزه بوووود

مهکامه سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:27 ب.ظ http://sepidjame89.blogfa.com

سفر بخیر

خوش به حال اون پسر بچه هه که آرزوش این بوده فشارشو بگیرن
راستی ما هم شیرینی می خوایم!! چیکار باید کنیم؟
تبریــــــــکات فراوان

من نتونستم از وبلاگ قبلیم دل بکنم!!

ستاره بامداد سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:42 ب.ظ http://morningstars.blogsky.com

سلاااااام
اتفاقا من خیلی این پست های مربوط به بچه های دبستانی رو دوست دارم ، اگه ممکنه وقتشو بیشتر کنید!
جدا اگه موارد بیشتری رو بنویسین راجع به این بچه ها خوشحال میشم
گفتین هواپیما و کردین کبابم! من قبلا ها که با هواپیما می رفتیم راضی بودم ولی یه بار چند سال پیش مشهد رفتیم باور کنین انقدر افتضاح بود که حد نداره ، دست فرمون!!!! خلبانش وحشتناک بود به ویژه موقع تیک آف ، کل مدت پرواز یه ساعت و سی و پنج دقیقه بود ولی انقدر خسته شدیم که نگو!!!! ولی در عوض موقع برگشت یه خلبان توووووپ بودکه آب تو دلمون تکون نخورد!

حسین سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:19 ب.ظ

پ.ن7 : خسته نباشی دکتر :/
پ.ن6 کدوم نشریه ؟ کدوم قسمت بلاگ ؟
پ.ن5 ایشالا سلامت برید و برگردید

دکتر کلا موفق باشی :)

هیوا سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:09 ب.ظ http://jojehordakezesht.blogsky.com/

سلام
5: عاشق این سوالای بچه هام!
6: چقدر آشنا بود..یکی داریم همیشه جواب سوال دادنش همینطوریه
7: طفلکی .. یه بار منم به مهمونمون موقع رفتن گفتم " خیلی خوش اومدین! زحمت دادین!"
12: این بچه آینده درخشانی داره!
دختر نازتون رو هم از طرف من ببوسین. خدا حفظش کنه!
سفرتون بی خطر! خوش بگذره!

خانوم کاکتوس سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 05:28 ب.ظ http://misskaktoos.blogfa.com

با من کاری نداشته باش
بابا یه کم عجله کنید ، ویندوز هشت هم داره کم کم از کار میفته
جدی مگه چه قدر از پرسنل بیچاره کار می‌کشید که وقتی‌ میخوید برید میگن رفع زحمت ؟

سفر به سلامت ، به سلامتی‌ و شادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد