جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

معتادنامه (5)

سلام 

1. سرانجام پس از مدتها آقای همکارمون که اخیرا بازنشسته شده یاد گرفت افرادی که میان مرکز ترک اعتیاد شماره پرونده دارن نه شماره تخت! 

2. خانم ویزیتور محترم یه بسته کپسول گیاهی برای هموروئید (بواسیر) آوردند و فرمودند: یک بار که مصرف کنین مشتری همیشگیش میشین! 

3. داشتیم برای یک خانم جدیدالورود پرونده درست میکردیم که خانم همراهش گفت: اینجا برای ترک قلیون هم دارو میدین؟ آقای پرستار مرکز گفت: شیشه شو بشکنین. خانمه گفت: تا حالا سه بار شکستم اما فرداش دوباره خریدم! 

4. توی یکی از درمونگاه های شبانه روزی شیفت بودم که نصف شب یه پیرمرد اومد و گفت: پسرم از این خورده. نگاه کردم و دیدم شربت متادونه. گفتم: قبلا هم میخورده؟ گفت: آره کلی هم تریاک میکشه! گفتم: خب پس دیگه مشکلی نیست. گفت: آخه دیدم روش نوشته این شربت سمی است ترسیدم! 

5. بعضی از مریضها که پولشون به اندازه یه شربت کامل نیست میان و براشون به اندازه پولشون شربت توی یکی از این استوانه های مدرج میریزیم (اسمشون چی بود راستی؟!) وقتی برای یکی از مریضها توش سی سی کردم و براش ریختم توی شیشه گفت: اینو بده به من تا براتون بشورم. بعد هم پیش از جواب دادن من برش داشت و برد سر شیر آب و توش آب ریخت و آبشو خورد و بعد شستش! 

6. به مریضه هرچقدر گفتیم: برو مشاوره گفت: نه نمیرم. آقای پرستارمون یهو اوقاتش تلخ شد و گفت: بابا مگه میخوای سنگ کول کنی؟ خب برو مشاوره دیگه! مریض بیچاره گفت: چشم! پرونده شو گرفت و دوید توی اتاق مشاوره! 

7. پسره که توی شماره پنج این پست درباره اش نوشتم اومد و گفت: لطفا اگه بابام اومد شربت منو بهش ندین! گفتیم: چرا؟ گفت: آخه خودش میخوره شون به من نمیده! 

8. مرده با بچه اش اومد و شربت گرفت. بچه اش گفت: این چیه؟ مرده گفت: شربت پرتقاله! امیدوارم اون بچه نصف شب هوس شربت پرتقال نکنه! 

9. تعدادی از بیماران مرکز ترک اعتیاد مدتی میان و غیب میشن. اما بالاخره فهمیدم یکیشون کجا رفته چون اعلامیه شو دیدم! 

10. برای کار توی مرکز ترک اعتیاد از شبکه بهداشت یه نامه گرفتم که به من در ساعات غیر اداری نیازی ندارند. حالا مسئول مرکز ترک اعتیاد میگه: ببین میتونی یه نامه بگیری که صبح ها هم بهت احتیاج ندارن؟! 

11. پسره اومد و گفت: دارم میرم مهمونی نمیخوام با شربت برم آبروم بره. بعد یه شیشه عطر از جیبش بیرون آورد و گفت: فقط پنج سی سی توی این بریزین تا امشب حالم بد نشه! 

12. آخر کار درآمد مرکزو تحویل صاحب مرکز دادم و اومدم بیرون. پسره دم در به دوستش گفت: نگاه کن آقای دکترو. پولهای مارو جمع کرد حالا داره میره! 

پ.ن1: فکر نمیکردم از معتاد نامه قبل تا حالا این همه وقت گذشته باشه. ظاهرا تعداد موارد جالب توی مرکز ترک اعتیاد زیاد نیست. 

پ.ن2: خانم پرستار سابق مرکز یه روز پیش از رسیدن من یه سر اومده بود مرکز و رفته بود. ظاهرا همین روزها وقت زایمانشونه! پس بگو چرا یهو تصمیم گرفت دیگه نیاد سر کار! 

پ.ن3: توی کیش سوار تاکسی بودیم. عماد نگاهی به تبلیغات کنار جاده کرد و گفت: بریم پارک آبی؟ راننده تاکسی گفت: پارک آبی هنوز کامل نشده. هنوز دارن میسازنش. عسل یکدفعه گفت: بریم پارک مرمز (ترجمه: قرمز!)

نظرات 40 + ارسال نظر
محمدجواد شنبه 3 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:56 ب.ظ

اقای دکتر در مورد این مشکل من لطفا قویترین داروها رو معرفی کنید مثلا برای بالا بردن سروتونین من این داروها رو میشناسم ولی نمی دونم کدومش قویتر هست لطفا کمکم کنید...
فلوکستین
فلووکسامین
پاروکستین
سیتالوپرام
سرترالین
اسسیتالوپرام
فلوکس
زیملیدین
داپوکستین

یه داروی خیلی قوی هست که یه مدت طول میکشه تا اثر کنه
به اسم زمان
اونو بهتون توصیه میکنم

محمدجواد شنبه 3 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام اقای دکتر من محمدجوادم شاید الان منو به خاطر نیارین اما من از 5 سال پیش تو وب شما نظر میذاشتم و از همون موقع تا به حال وبتون رو می بینم اما نظر ندادم شرمنده الان سروکله ام پیدا شده من یه مشکل حادی دارم و به یه ادم وابستگی شدیدی دارم و اون با من مشکل داره تا الان پیش دوتا رونپزشک رفتم و متوجه شدم که اینا نمی خوان زیاد کمکم کنن چون طبق تحقیقاتی که انجام دادم میشه این وابستگی های افراطی رو از بین برد یا به حداقل رسوند مثلا اگه سروتونین بالا باشه و ادرنالین و نورادرنالین و دوپامین و اکسی توسین و وازوپرسین و فنیل اتیلامین کم بشه یا اصلا نباشه این وابستگی ها از بین میره ولی روانپزشک فقط رو سروتونین تمرکز کرد و بقیه رو بیخیال شد تو رو خدا کمکم کنید من حتما باید بتونم این کارو انجام بدم خواهش می کنم اسم داروهایی که این کارو می تونن انجام بدن رو معرفی کنید(با دوز بالا) اصلا هم به عوارضش فکر نکنید چون اصلا مهم نیست برام و مسئولیتش گردن خودم هست به خدا تحمل ندارم....

سلام
شما را توصیه می کنم به مصرف داروهائی که پزشک براتون تجویز کرده و عدم مصرف خودسرانه دارو
پزشکتون مطمئنا چیزهائی رو میدونه که شما نمیدونین

شاعر شنیدنی ست چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:16 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

پارک مرمز..ایی جااااااننممم عاشق این عسلیم یعنی

ممنونم

پرنیان یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:16 ق.ظ

حالا که بحث استوانه مدرج و از این حرفا شد ، به نظر من یه بورت ببندین به دیوار ، سهم هرکس و بریزین تو دهنش ، اخه ٥ سی سی تو شیشه بریزین دو سی سیش می چشبه در و دیوار شیشه بیرون نمیاد که اخه....

آخه همه که اون مقدار نمیخوان همون یکی بود فقط

miti جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:34 ب.ظ

سلام دکتر ممنون از همدردیتون...اما نگفتین راهکارتون رو؟؟؟؟چه کار میکردین جا من بودین؟

سلام
برای اسفند میخوندم چون ظاهرا چاره دیگه ای نیست

گندم پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.gandom-med.blogsky.com

اعتیاد خیلى بده
اصلا نمیتونم به این خاطرات لبخند بزنم خیلى تلخه

حق دارین

mardebozorg پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:54 ق.ظ http://yeman.blogfa.com

سلام دکتر خدا قوت

سلام
ممنون

irman چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:15 ب.ظ

vay dr ....ye post faghat benevisid be esme asal name...jigare dokhtaretun

در این باره چند پست پیش توضیح دادم خانم دکتر
گفتم اگه این کارو بکنم چند روز بعد باز همه میگن چرا از عسل ننوشتی؟!

یک دانشجوی پزشکی سابق چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام آقای دکتر. خوب هستید از اینکه در این مدت من رو فراموش نکردید خیلی ممنونم. کوچولوهاتون خوبن. آنی خانم چطورن

سلام خانم دکتر
چه عجب
ممنون اونها هم خوبند

یاس چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:27 ق.ظ http://nasimsahari.blogsky.com

سلام این کامنت من بود مثل اینکه اسمم ثبت نشده بوده.
ببخشید شما بعد از برگشتن از این مرکز افسردگی نمیگیرید؟من همین چندتا مورد رو که میخونم حالم بد میشه.
خدا پشت و پناهتون.موفق باشید

ضمن اینکه کامنت shirin هم منو خیلی ناراحت و غمگین کرد.ما داریم به کجا میریم واقعا!:((
خدایا خودت کمکمون کن.

سلام
ممنون از توضیحتون

miti سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام مجدد نه دکتر من وبلاگ ندارم... اونجا ماجرا رو میگم از شما بدترم که 4 سال الان بنده رو سر همین کسری معدل پره نگه داشتن و هر چی التماس درخاست بهم نمره بخش همش 13 میدن همششششششششش نمدونم به قران چه لجی با من دارن شما فقط بخش عفونیت اونجور بود اما من تموم بخشام....خیلی دارم دیوونه میشم تازه بدتر از اون این امتحان پره هست که از امسال از شانس من افتاد دوباره دست دانشگاهها و قطبی شده و کشوری نیست ...فکر میکنین بزارن من بالاخره شماره نظام بگیرم با این اوضاع دانشگاه و رفتارشون بامن... در صورتیکه که من بقران بچه درس نخونی نبودم معدل 3 سال ام 17 بود ولی از وقتی رفتم بخش دیگه نپرس که چی کارار نکردن تازه بعدشم همش بهم 13 میدادن ....چی کار کنم الان امسال بالاخره به پره رسوندن که شهریور پره دادم یعنی 12 نفر دادیم که اونا اسفند با 60 افتادن ولی الان که قطبی شده همشون قبول شدن اونم با نمره 140!!!!!!! فقط من یک نفر با 90 بیفتم .... خیلی اتیش گرفتم چرا رییس دانشگاه با من لجه و کوتاه نمیاد ... براچی ازار من براش لذت بخشه؟!!!!!! در صورتیکه تو دانشگاه درپیتهایی میشناسم که ........


دکتر بنظر شما چی کار کنم الان چه رویه ای پیشنهاد میکنید چون بهم گفتن باید بیای دوباره اسفند بدی و بار اخرته!!!!!!! خیلی ناامیدم دارم دیوونه میشم ...شما جای من بودین چی کار میکردین
من 30 سالمه و مجرد ولی با یک دل پر از غم ولی بقران بچه تنبل ودر نخون نیستم بخدااااااااااا..........ممنون میشم از ته دل راهنمایی کنین اگر جای م ن بودی چی کار؟؟

سلام
واقعا متاسفم
اما باور کنین نمیتونم قبول کنم که همه با شما لج باشن
رد شدنتون توی امتحان پره هم فکر نکنم ربطی به لج بودن با شما داشته باشه
به نظر من حالا که تا اینجا اومدین حیفه ولش کنین وگرنه همه میگن عرضه ادامه راهو نداشتین

عطیه سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:30 ق.ظ

دلم داشت برا شماره 4میسوختا، خوب شد روشنگری کردید.
تو داروهاتون مگه چی میریزید؟؟؟(9)
بیمارای ترک اعتیاد خیلی جالبن. نمیدونم چرا. خواهر منم تو مرکز ترک اعتیاد کار میکرد و چیزای جالبی ازشون تعریف میکرد.

واقعا
چی میریزیم؟ خب متادون!
جالبند اما قابل ترحم هم هستند

miti سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:12 ق.ظ

سلام دکتر خسته نباشی من وبلاگتون رو خوندم کم وبیش شرح حالی شبیه من ولی مال شما بهتر و مال من خیلی بدترررررررر ...راستی دکتر شما الان متاهلین؟؟؟ دستیاری رو چی کار کردین؟؟؟؟ حدودا چن سالتونه؟؟چون خیلی امید وارو جوون هستین

سلام
شما وبلاگ ندارین آیا؟ چون بعید میدونم وبلاگی از این بدتر هم وجود داشته باشه!
من متاهلم و دوتا بچه دارم یه پسر و یه دختر
دلم هم جوونه!

ققنوس سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 ق.ظ

دکتر جان این پست بیشتر اشکم را درآورد .... چقدر این انسان ها مشکل دارن.... از همه نظر.
عسل خیای نازه ماشا...

متاسفانه همین طوره
ممنون

مری69 دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:45 ب.ظ http://squeamish69.blogsky.com

سلام
من از خیلی قبلا هر از چندگاهی می یومدم و می خوندمتون تا الان دیگه نیومدم و حالا که وب دار شدم اومدم وبه یاد قدیم ی نگاهی به پستاتون انداختم به وب منم سر بزنید

سلام
مزاحم میشم

صدای قلم2 دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:42 ق.ظ http://sedayeghalam2.blogfa.com

ممنونم

زهره دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:19 ق.ظ http://zohrehvameysam.blogfa.com/

سلام آقای دکتر
عیدتون مبارک

سلام
ممنونم
عید شما هم مبارک

مهربان یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:02 ب.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com

یه معتاد ، معتاده حتی اگه خلافش ثابت بشه . درمان اعتیاد و اینا که ...
دکتر MMT گرفتین؟ میشه بپرسم هزینه دورش چقدره؟

حتی اگه خلافش ثابت بشه؟!
سال پیش مدرکشو گرفتم 400000 تومن

shirin شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:48 ب.ظ

از اونجایی که سال بعد کنکور داریم تو کلاسمون بحث اینه که شیشه بگیریم هممون با تمرکز بشینیم سردرس که اینده مون تضمین شه من فقط قبول نکردم البته یه کم نرم شدما ولی امیدوارم مقاومت کنم کارمون به اینجور جاها نکشه....

هرگز هرگز و هرگز چنین کاری رو انجام ندین
نتایجش فوق العاده اسفبار خواهد بود

گیلاس آبی شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 05:53 ب.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

سلام دکتر
شماره 11 باحال بود!!
ظاهرا جلوی دَر بازرسی بدنی میکنند میپرسند این چیه؟!!

سلام
ممنون از لطفتون

مریم شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:01 ق.ظ

8 - باید به بچش میگفت یه چیز تلخه تا کلا فراموشش کنه، نه اینکه بگه شربت پرتقاله و همیشه تو ذهن بچش بمونه و بخواد کشفش کنه!

پ.ن3 - ای جان بچه
خدا حفظش کنه.

دقیقا
ممنون

پژمان شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:03 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com/

نمی دونم چرا از آیتم های با نمک این پست دلم گرفت؟

حق دارین

[ بدون نام ] جمعه 18 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:52 ب.ظ

ببخشید شما بعد از برگشتن از این مرکز افسردگی نمیگیرید؟من همین چندتا مورد رو که میخونم حالم بد میشه.
خدا پشت و پناهتون.موفق باشید

حق دارین
واقعا ناراحت کننده است دوست ناشناس من

رها جمعه 18 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.nemidoooonaam.blogfa.com

سلام
مگه شربت ها چنده؟
چقدر حس بدی داره اینجور مراکز. این رو از نوشته ها حس کردم
نه ک بخوام انتقاد کنم ی نطر کاملا شخصیه که امیدوارم مثل همیشه شر نشه!
اما اصلا معتادنامه ها رو دوست ندارم. اما خب یهو خوندم!

سلام
از چندهفته پیش که گرون شده یه شربت اندازه دیفن هیدرامین 20000 تومنه
حق دارین
آدم ناراحت میشه وقتی میبینه پولی که باید صرف خونواده شون کنن اینطور خرج میکنن

پونی جمعه 18 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:42 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

داره اعتیاد بچه های این مرز و بوم عادی میشه دکتر

رفتین پارک مرمز؟

متاسفانه
نه پارک سبز و زرد هم نرفتیم!

دکتر نقاش پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.pezeshkejavan.blogfa.com

پ ن 3: این خاطره رو خوب یادم هست. مهد کودک میرفتم. زنگ آخر بود بچه های کلاس ما رو تو حیاط نگه داشته بودند تا مامانامون بیان ما رو ببرن. ی بچه گفت: اجازه بریم مسابقه دو! یکی از اینور داد میزد مسابقه دو. یکی از اون ور. ما هم میکفتیم: نه مسابقه یک. نه اصلا مسابقه ی سه!

حالا بالاخره مسابقه چند دادین؟!

معصومه پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:06 ب.ظ http://my-daily-routines.blogfa.com/

سلام آقای دکتر خوب هستید ؟
آرشیو وبلاگتون رو خوندم خیلی جالب بودن حتی اون ناجالب هایی هم که نوشتید هم جالب بودن دستتون درد نکنه
بعد یه چیزی مثل اینکه با توجه به نوشته هاتون شما موقع نوشتن گاها نوشته هاتون می پره و دوباره مینویسین واسه همین چرا تو آفیس ورد کامپیوترتون اول نمینویسید که بعدش اینجا کپی کنین ، حتی میتونین موقع نوشتن هر چند سطر یه بار سیو کنین که اگه یه وقت هم پریدن همشون نپرن ، البته ببخشیدا شما استادین

سلام
ممنون
اتفاقا فکر خیلی خوبیه
شاید برای این که آدم فکر نمیکنه باز هم این اتفاق بیفته

رخساره پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:47 ب.ظ http://doctoregharib.mihanblog.com

وای حرفایی مثل شماره 12چقدر زوووووور دارن...ادم میخواد طرفو خفه کنه...خداصبرتون بده

تا حالا چندتاشونو خفه کردم!!
شوخی بود
ممنون

شیرین امیری پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 04:16 ب.ظ

ممنون که تلخی پستو با شیرینی ته پست کم تر کردین. واقعا عسل تشریف داره خانم

پس این پست من عکس خیار شده ظاهرا! (تهش شیرینه بقیه اش تلخ)
ممنونم خانم دکتر

بانمک پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:58 ب.ظ

چ معتادای شیرینی!خخخخخ، آقای دکتر خوش میگذره بهتون سرکار..

ممنون
من فقط خوشمزه هاشو مینویسم

زهره پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:06 ب.ظ http://zohrehvameysam.blogfa.com/

سلام آقای دکتر

یه سوال ؟ شربت متادونو برای ترک اعتیاد به معتادا میدن ؟
مورد 6 و 8 بامزه بود

ای جانم عسل

سلام
بله
ممنون
باز هم ممنون

آنا پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:48 ب.ظ http://abcdarti.persianblog.ir

استوانه مدرج=مزور

ممنون

فردا پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام. برنامه درمانگاه چه طوره؟ یعنی هفتگی میرین یا ماهانه یا روزانه؟!
به نظرم حوصله ی زیادی میخوان جماعت دود و دمی!

سلام
بعدازظهرها
از شنبه تا چهارشنبه
واقعا

هیوا پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ http://jojehordakezesht.blogsky.com/

سلام
اگه این عسل خانم نبود که این پسته (به ضم پ) شیرین نمی شد.
این مورد 2 و 3 ، طفلکی بودند چقدر

واقعا که چقدر اعتیاد و ترک اعتیاد سخته! همه هم می گن " یه جو غیرت می خواد". اصلا هم به نظر من غیرت نمی خواد . معجزه می خواد. من که اگه یه روز معتاد بشم مطمئنم نمی تونم ترک کنم. تو سه سال اخیر هر اعتیادمو با یه اعتیاد دیگه برطرف کردم.

سلام
ممنون
واقعا
کاملا با شما موافقم
حتی اگه ترک کنن تا مدتها احتمال عود هست

فاطمه پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:19 ب.ظ

دکتر جان من پروژه ارشدم در زمینه اعتیاده . یک سوال داشتم . تو مرکز شما و مراکز مشابه نوجوان ها هم می آیند؟ کلا اگه بخواهیم روی نوجوان ها مطالعه کنیم باید کجا بریم؟

خوشوقتم
راستش تا حالا جوون تر از متولد 1371 نداشتیم اما خیلی شون از نوجوونی شروع کردن
چی بگم؟ بهزیستی یا زندان شاید بهتون کمک کنن

ندا پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:34 ق.ظ

خدایی خیلی خندیدم
منم از محصل هام چیزهای خنده دار خیلی می شنوم ولی چون نمی نویسم یادم نمی مونه خوشحالم با وبلاگتون آشنا شدم منم یکی عین این می زنم ماجراهای خنده دارو می نویسم

خنده تون مستدام
منتظر آدرس وبلاگتون هستم

ستاره بامداد پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:12 ق.ظ http://morningstars.blogsky.com

متاسفانه استفاده از قلیون خیلی رواج پیدا کرده ف پیر و جوون هم نداره همه ازش استفاده می کنن
اتفاقا خواهر کوچولوی منم به قرمز می گه مرمز!

متاسفانه
بخصوص با این معسل ها!
واقعا؟

خانم کاکتوس پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:46 ق.ظ http://misskaktoos.blogfa.com

ای جانم پارک مرمز

وانی پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:03 ق.ظ

وای چقدر جالبن که فکر می کنن دارن زرنگی می کنن!" اسمش درسته استوانه مدرج یا مزور . همین مونده دفه ی بعد بیاید بگید براشون بیست لاندا متادون ریختم!طرف سر سمپلر رو هم قورت داد

واقعا
ممنون از راهنمائی تون

زرین پنج‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:22 ق.ظ

1.آخه قبلنا تو فیلمها معتادو رو به تخت میبستن
5. شربت نسیه!!!!
11. چرا شربت رو باید با خودش ببره؟؟؟؟ البته ببخشید که پرسیدم...
و عسل باهوش

1. مسئله اینه که ایشون اخیرا بازنشسته شدن
11. برای این که وسط مهمونی استخوناش ذق ذق نکنه!
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد