جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (140)

سلام 

1. خانمه گفت: من خودم این مریضیو نگرفتم. از کس دیگه ای گرفتم! 

2. خانمه گفت: توی خونه قرص .... داریم. گفتم: پس دیگه براتون ننویسم. گفت: نه بنویسین. به هرحال قرص مال خود آدم باشه که بهتره! 

3. به خانمه گفتم: بچه تون قبلا آمپول زده براش بنویسم؟ بچه گفت: اگه دوست داری بنویس من که نمی زنم! 

4. خانمه دفترچه شو داد بهم و گفت: دیروز اومدم اینجا دکتر برام آزمایش نوشت اما انگار کم نوشته چندتا آزمایش دیگه هم بهش اضافه کنین! 

5. خانمه گفت: برای نوزادمون هنوز دفترچه نگرفتیم توی دفترچه خودم براش آزمایش زردی مینویسین؟ گفتم: باشه. گفت: باز هم مینویسین؟ آخه سه قلو هستن! 

6. نسخه پیرزنه رو که نوشتم گفت: یه کم فشارمو هم بگیر! 

7. مرده گفت: چند روزه وقتی روی زمین میشینم دیگه نمیتونم راه برم! 

8. خانمه اول صبح اومد و گفت: برام یه آزمایش ادرار بنویس. نوشتم. ظهر جوابشو آورد و گفت: حالا مثبته؟ تازه فهمیدم آزمایش حاملگی میخواسته! 

9. مرده گفت: بی زحمت برام دوتا آزمایش بنویس! 

10. پیرمرده گفت: من دیروز اومدم اینجا گفتند فشارت بیسته. آخه اصلا چنین چیزی ممکنه؟! 

11. خانمه گفت: از وقتی دندونمو کشیدم به گل محمدی حساسیت پیدا کردم! 

12. خانمه گفت: میشه گاز و باند برام بنویسین زخممو توی خونه پانسمان کنم؟ اما نه کی پانسمان کنه؟ اصلا میام همین جا! 

پ.ن1: مدتیه تعداد این خاطرات و بخصوص بامزه هاشون کم شده شرمنده. 

پ.ن2: رفتیم دنبالش که ببینیم چرا فقط یه بار بهمون کارانه دادن و قطع شد. بهمون گفتن: نامه اومده که کارانه فقط مخصوص نیروهای قراردادیه نه رسمی! یه نامه نوشتیم و امضا کردیم و فرستادیم برای رئیس مرکز بهداشت استان تا ببینیم چی میشه. 

پ.ن3: بعد از پارک با عسل رفتیم مغازه. وقتی داشتیم از مغازه میومدیم بیرون عسل یکدفعه دستشو کرد توی ظرف پر از خیارشور که دم در مغازه بود و یکی برداشت و شروع کرد به گاز زدن! یه نگاه به صاحب مغازه کردم که گفت: مشکلی نیست. نوش جونش. دفعه بعد هم دقیقا همین کار تکرار شد! باز هم مغازه دار بیچاره گفت: نوش جونش مشکلی نیست! گفتم: فکر کنم چند بار دیگه بیام اینجا باید پول نیم کیلو خیارشورو هم بهتون بدم! از اون به بعد موقع خروج از مغازه همیشه بین عسل و ظرف خیارشور قرار میگیرم!

نظرات 58 + ارسال نظر
پزشک طرحی جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:42 ق.ظ http://pezeshketarhi.blogfa.com

ممنونم .
بله ، پ.ن 2 و 3 !

خواهش میگردد
تکرار نگردد

پزشک طرحی سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 10:22 ب.ظ http://pezeshketarhi.blogfa.com

سلام دکتر ربولی.
مثل همیشه کلی خندیدم .
پ.ن . 1 : امان از این تغییر و تحولات در حقوقا !
پ.ن.2 : به به چه چیز خوشمزه ای

سلام خانم دکتر
خنده تون مستدام
فکر کنم شماره پ.ن ها رو اشتباه نوشتین!

دخی جلفه سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:17 ق.ظ http://sporty-girl93.blogfa.com

آخ این عسل کجاست که من بخورمش با این شیرینکاری هاش
عسل چندسالشه؟

اواخر تیرماه دو سالش تموم شد

سارا پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:22 ق.ظ http://khateraat-man.blogfa.com/

بیماراتون اینطوری سوتی میدن شما خندتون نمیگیره؟!!!!

عسل دخترتونه؟

دیگه یاد گرفتم خودمو کنترل کنم
بله

باران لاهیجی شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:19 ب.ظ

بچه هه چه باحال بود من که امپول نمی زنم

سه قلوها چه جالب بود

ممنون از لطفتون

پرنیان جمعه 30 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:58 ق.ظ

٣.من هنوزم که هنوزه میرم دکتر می ترسم دو تا درد یا مریضیمو با هم بگم ، یا روم نمیشه بگم مثلا چرا اینجوری شدم ، حالا بچه ها.... اوه اوه ادم میترسه یهو یه تیکه بندازن نتونه جواب بده
٥. ای جان

3.بچه های این دوره اند دیگه ...
5.من هم همین طور

هیچی دیگه سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:04 ق.ظ http://asam92.blogfa.com

سلام
شماره 10
شماره12خود درگیری حاد داشته

سلام
ممنون
ظاهرا

مژگان امینی دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:45 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

خیار شور خوشمزه است ولی برای سن عسل زیاد خوب نیست همون بهتر که نذارید بخوره
مینا الان یک سال نیست که خیار شور می خوره.
اما پسرم از اولش دوست داشت .فکر کنم یه ارتباطی با کم خونی داشته باشه البته شما که ما شا اله استادید.

ممنون از نظرتون
اختیار دارین پس نقش تجربه چی میشه؟

سارا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام
متشکرم که جواب کامنتم رو دادید
چون قبلا که وبلاگ ایشان را میخواندمیخواندم
ایمیلشون بود
البته مطمئن نیستم
ممکنه یه موقع وقت کردیدبهشون ایمیل بزنید که راضی هستن یانه؟
ممنون میشم ازتون
بهشون بگیدیه راهنمایی کوچیک میخام ازشون و زیادمزاحمشون نمیشم
متشکرم

سلام
چشم

گندم شنبه 24 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.gandom-med.blogsky.com

سلام
خوبید؟
حالا مردم کمتر سوتى میدن یا شما پیر شدید حس طنز یابى تون کم شده؟:))

سلام
ممنون
شاید هم هردو!

شیرین امیری شنبه 24 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 05:18 ب.ظ

ممنون همین چند تا خاطره بامزه هم خنده و گاهی قهقهه رو سبب میشه
خواهرای همسر پرستارن و رسمی کارانه بهشون تعلق میگیره ولی.
جدیدا اینجوری شده؟
مام بچه بودیم عاشق خیار شو بودیم
مادرم میگه بچه دلش شوری میخواد بهش بدین

ممنون
چی بگم؟ به ما که اینطور گفتن
چشم

مژگان امینی شنبه 24 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:34 ب.ظ http://mozhganamini. persianblog.ir

سلام
واقعا توی خونه خیارشور نمی خوره

سلام
چندبار بهش دادم یه گاز زد و تفش کرد!

آیدا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ق.ظ

چرا تو این شهر دکترها سه چهار تا مریض با هم میفرستن تو مطب؟؟
حتی دکتر زنان هم که میری سه نفر رو با هم میبره تو اتاق
این چه مدیه؟؟
با این اوصاف من ترجیح میدم که اصلا نرم دکتر
تازه با چنان عجله ای کار میکنن و آدم رو ظرف 3-4 دقیقه میفرستن بیرون که آدم عذاب وجدان میگیره مزاحم وقت همایونی شده

واسه نونه واسه نونه....

سارا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:46 ق.ظ

سلام آقای دکتر
ممنون از وبلاگ زیباتون
ببخشید شما ایمیل دکتر آرش(پزشک قانونی)رو ندارید
ممونم که جواب میدید

سلام
ممنون
ایمیلشونو دارم ولی مطمئن نیستم راضی باشن که بهتون بدم

مهرگان جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.m12b.blogfa.com

سلام سلام

تفریبن بعضی از مطالبو خوندم

عسل و عماد و چه زندگی شیرینی :))

پزشک نمونه شدنتون هم تبریک داره..خیلی..خیلی :)

سلام
ممنون از لطفتون

dr.x جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ http://med-diaries.blogsky.com

سلام آقای دکتر
خاطراتتون خیلی با مزه هستن ... با اینکه درس داشتم ولی نیم ساعتی میخکوب شدم
با اجازتون لینکتون کردم
شما هم اگه دوست داشتید لینکم کنید و بهم سر بزنید
مرسی

سلام
اگه امتحانتون خراب شد به من ربطی نداره گفته باشم
ممنون از لینک
مزاحم میشم

دکتر نقاش پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:13 ب.ظ http://www.pezeshkejavan.blogfa.com

سلام.ظرف خیار شور که خوبه. فک کنین ما با چه ترفندی با بچه از جلو اسباب بازی فروشی رد میشدیم!
آزمایش ادرار حاملگی: همینکارا میکنین که مریض میاد میگه این دکتره ... اما دستش خوبه!
آخییییییی سه قلو بوده باید سه تا دفترچه بگیره...
خاطرات با مزه بود دلم نیومد نظر نذارم!

سلام
واقعا درکتون میکنم!
ممنون از نظرتون

aly چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:23 ب.ظ http://2earthangels.blogfa.com

انگار نظرمو بی اسم گذاشتم
بعضی از پزشکا بامعرفت بودن نمینوشتن بعضی ها مینوشتن من ی جوری در میرفتم
الانم میرم دکتر تاکید می کنم آمپول ندین... اونایی که منو میشناسن میگن خانوم دکتری که از آمپول بترسه رو ندیدیم
مسخره ام میکنن نامردا

عجب حرف غیرمنطقی میزنن خداییش!

saeed چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:56 ب.ظ

سلام دکتر. یه سوال چرا برای خونگیری از پاشنه پا در نوزادان استفاده می کنن؟

سلام
چون خونگیری ازش راحته و امکان آسیب به رگها و عصبها هم کمه

زهره چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:22 ب.ظ http://zohrehvameysam.blogfa.com/

سلام آقای دکتر
مورد 3 خیلی خنده دار بود براش آمپول نوشتین ؟

ب. ن 1 به نظر من خاطراتتون همیشه بامزه ست

ای جانم عسل نوش جونش باشه

سلام
نه!
ممنون
باز هم ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:03 ب.ظ

ها هاها ها هاها هی ه هی هی هر هر هر هر تر تر تر تر

ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:20 ب.ظ

چقدر کار بچه با مزه بودهههههه من ک بچه بودم همون اول ک میرفتم دکتر میگفتم خواهش میکنم آمپول ننویسین
دخمل خانومیه بامزه ای دارین.از قدیم گفتن مرغ همسایه غازه...از نظر عسل خانوم اون خیارشورا خوشمزه تر از یکیای توی خونه میاد...

قبول هم می کردن؟
حتما

شالیزه سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:08 ق.ظ http://www.bali-baraye-paridan.blogfa.com

این عسل خانمتون دل ما رو برده.....خدا حفظش کنه

ممنون از لطفتون

رها(من و نمی دونم) سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 03:04 ق.ظ

خب خودم خوندم که نوشتین!
حالا زد یا نه؟
حرف حقوق شد خواستم بپرسم راسته پزشکای روستا درامدشون تو طرح شده ماهی 11 میلیون؟

نه نزد
بستگی به میزان محرومیت و جمعیت و ... داره
اینجا حداکثرش ده میلیونه که البته شامل حال ما که توی روستا نیستیم نمیشه

رها(من و نمی دونم) سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:55 ق.ظ

3.حالا نوشتید؟
خب مگه چی میشد خیار شور بخوره!یدونه بود دیگه!
اصن دلم کباب شد نمیدونم چرا!

نه!
هربار یه دونه!
چرا؟

هیوا دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:33 ب.ظ http://jojehordakezesht.blogsky.com/

سلام
یعنی با دست پارکی از تو ظرف خیارشور؟؟؟؟؟

سلام
با اجازه تون

شادی دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:14 ب.ظ

وااااااااااااااااااااااااااای!!!!!
عسل جوووووووووووووووووووووون.....!!!!!
نازی کوچولو......
اون ظرفو واسه عسل بخرین بزارین همونجا بمونه...
خیارشور خوردن لذت زیادی داره......

ممنون
ظرف فلزی هفده کیلوئیو؟!

خانوم کاکتوس دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 05:59 ب.ظ http://misskaktoos.blogfa.com

از کیس دیگه :دی

چه با کلاس :)))))

ای جانم ، نوش جونش ، خوب دخملی دوست داره ، چرا نمی‌گذارین بخوره ؟

ممنون
چشمهاتون باکلاس میبینه!
مال مردمو؟

مادر دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 04:03 ب.ظ

بله ،شهرباران های نقره ای.شما از آقای دکتر دیادیا خبردارین؟آقا مابه این پسرمون گفتیم درس هاتو خوب بخون تامثل آقای دکتر.........بشی !میگه خیلی زرنگی مامان ،من جمعه ها برم کشیک شما با بابا بری بگردی!؟ درپناه حق باشید.

فکر کنم فهمیدم منظورتون کجاست
گه گاه برام توی فیس بوک یه لایکی میزنه!
چه پسر عاقلی دارین

سبا دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام
خدا عسل جونو حفظ کنه براتون
من چنوقته نظر نمیذارم. نمیدونم چرا نظرم نمیاد
الانم اومدم اعلام حضور کنم
مرسی از خاطرات قشنگتون

سلام
ممنون از لطفتون
شما سر هم بزنین ما خوشحال میشیم

سمیرا دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:41 ب.ظ

وایییی چقد این عسل خوردنی عزیزم :****

نوش جان!

ققنوس دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:25 ب.ظ

سلام دکتر جان
مورد سه خیلی بچه بامزه بود...فکر کنم از اون آدم هایی می شه که کاری نداره دیگران چی می گن...می زاره همه نظر بدن ولی کاری که خودش درست بدونه را انجام می ده.
کار عسل هم حرف نداشت. عزیزم.. چقدر خیارشور دوست داره.
امیدوارم خودتتون مریضی را نگیرید... از کسی هم نگیرید.

سلام
اگه بگذارن استعدادش شکوفا بشه!
ممنون
باز هم ممنون

golnaz دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:02 ب.ظ

مشابه مورد 1من به فراوانی دیدم!!!حالا نمیدونم بگم خوشبختانه یا متاسفانه؟!نمیدونم چرا مردم فکر میکنن هر چی بیشتر قرص داشته باشن بهتره.اصلا اینو باید گفت:
چون قرص نباشد تن من مباد!!
مرسی بابت نوشته های شیرینتون

فکر کنم منظورتون 2 باشه اما درمجموع حق با شماست

پژمان دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:55 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com/

سلام دکتر جان با اجازه لینک شدین

سلام
ممنون

morteza یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:37 ب.ظ http://psoriasis2.blogfa.com

سلام
١،٢: یاد جمله ی " بیست گرفتم، ده داد بهم" افتادم
٣. تاکید دوباره بر شنیدت حرف راست از بچه
٤. یه خانمومه اومد دفترچشو داد بهم گفت چکاپ بنویس، آنزیم های قلبی رو هم بنویس
٥. ای جان! بنده خدا
٦. نگفت هر دو دست رو بگیر؟
٨. شاید منظورش active u/a بوده
١٠. بیست معمولا علامتدار نیست ایا؟
پ ن ٣. دکتر از شما بعیده

سلام
ممنون از نظرتون
10. همچین بی علامت هم نبود
پ.ن3. از من یا عسل؟

[ بدون نام ] یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:12 ب.ظ

راستش همینقدرم که مینویسید جای تعجب داره، من که هر وقت رفتم دکتر بیشتر از ۱ دقیقه آقای دکتر رو زیارت نکردم، امروز رفتم دکتر، ۱۰ تا مریض با هم رفتیم داخل مطب، شبیه سمینار یا سخنرانی بود، ۱۰ نفر روبروی دکتر نشسته بودند، و نوبتی میرفتن کنار میز دکتر،همه هم سرتاپا گوش و چشم متأسفانه نفر اول هم بودم و بابام بیرون منتظرم بود وگرنه میخواستم بگم فداکاری میکنم آخرین نفر ویزیت میشم ولی نشد، به ناچار تا حد امکان آروم با دکتر صحبت کردم...خیلی ناخوشایند بود.
موفق باشید دکتر

بله از این دکترها اینجا هم هست متاسفانه

دکتر نیلوفر یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:24 ب.ظ

آی قربون این عسل خانوم نازنین

ممنونم

رخساره یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:05 ب.ظ http://doctoregharib.mihanblog.com

کار عسل چه بامزه بود...شما همون کارای عماد و عسل رو بنویسین بامزگیش کفایت میکنه

ممنونم

دکتر نگار یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:09 ب.ظ

ای ول.
عسل بسیار شیرینی دارین.

ظرفه تمیز بود.دور از جون مریض نشه

ممنون
تا حالا که نشده!

پژمان یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:42 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com/

شماره 11 خدا بود دیگه عسل عشق منه یه عکس از عسل بزار دکتر جان

ممنون
عکس عماد و عسل در آخرین پست وبلاگ آنی موجود می باشد

اسمان یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:23 ق.ظ http://mennomen.mihanblog.com

دکترواقعا خاطراتتون برای من بامزه وخنده دار هست :))

شما لطف دارین

وانی یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:40 ق.ظ

نسخه گاز و باند نه دکتر همشون خوبن
فدای عسل دخملی که طی عملیات ضربتی خیارشور می خوره خیلی کوچیکه وگرنه مجبور بودید هر دفه توضیح بدید بهش که بی اجازه دست زدن کار زشتیه و..

ممنون
حالا دیگه یاد گرفته که اول باید پول بدیم

Mahpari یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:18 ق.ظ

ارزو میکنم خدا به من ٢،٣ تا ازین عسل ها بده

آمین

آنا شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:49 ب.ظ

فکر کنم این مورد شیش با استاد من دکتر ف.ف نیابت نزدیکی داره چون ایشون هم دم به دقیقه میاد به ما میگه بیاید کمی!!!! باشه جلسه تشکیل بدیم

احتمالا

yasaman شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:42 ب.ظ

من هم همین کار عسل رو می کردم! خیارشور و زیتون

نوش جانتون

سروش شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام اقای دکتر مرسی کلی خندیدیم راستی میگن با طرح تحول اقتصادی خیلی وصع جی پیا خوب شده صحت داره/؟؟؟
میگن تو شهرای بزرک درامد شده 8 ملیون؟ در عرض جند ماه؟قضیش چیه اقای دکتر؟

سلام
این جا که فقط حقوق پزشک های خانواده روستائی زیاد شده

ستاره بامداد شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 05:13 ب.ظ http://morningstars.blogsky.com

3. به خانمه گفتم: بچه تون قبلا آمپول زده براش بنویسم؟ بچه گفت: اگه دوست داری بنویس من که نمی زنم!
خخخخخخخخ به این میگن جواب دندون شکن! حالا
آخرش واسش نوشتین؟؟؟

واقعا
پ نه پ باید انتقام می گرفتم دیگه! خخخخخ

شاداب شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 03:06 ب.ظ http://rival.blogfa.com

گل محمدی :)))) واای چقد سوژه ان:))
دکترسخت نگیرید، اینجاوبلاگ وخاطرات شماست،هرچی دوس داریدبنویسید...
خوب چرا برا عسل خیارشور نمیخرید؟

واقعا
ممنون
مسئله اینه که توی خونه نمیخوره!

الی شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:36 ب.ظ http://WWW.ADRINABANOO.BLOGFA.COM

اتفاقن خیلی هم بامزه بودن. بسی خندیدیم مخصوصن 11 . شماره 8 هم عالی بود
کار عسل بانو هم خیلی بامزه است بزارین بخوره نوش جونش

ممنون
چشم

مریم شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:48 ب.ظ

الهی عسل
من وقتی بچه بودم یه مشت تخمه برمیداشتم

واسه مورد 5 هم یه سوال داشتم، میشه تو دفترچه بیمه مامان بچه برای بچه آزمایش زردی نوشت؟ بعد بیمه قبول میکنه؟

ممنون
بله توی چند روز اول تا دفترچه بچه آماده نشده میشه نوشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد