جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

معتادنامه (6)

سلام 

طبق قراری که با خودم گذاشتم یه پست غیر خاطراتی مینویسم. امیدوارم به اندازه من فکر نکنین که بیمزه اند! 

1. به پسره که تازه میخواست توی مرکز ترک اعتیاد پرونده درست کنه گفتم: اصلا چرا معتاد شدی؟ گفت: از بی پولی و بدبختی اعصابم خرد بود. یک ساعت بعد همین سوالو از یکی دیگه پرسیدم گفت: توی دبیرستان بابام اونقدر بهم پول توجیبی میداد که نمیدونستم چکارش کنم رفتم تریاک خریدم! 

2. خانمی که توی مرکز نزدیکمون کار میکنه ازم پرسید: شما توی درمونگاه .... هم شیفت میدین؟ گفتم: بله چطور؟ گفت: پس خودتون بودین شش سال پیش که داداشم توی درمونگاه مرد. وقتی ما گریه می کردیم شما چقدر آروم بودین! 

3. آقای پرستار مرکزمون به پسره گفت: خونواده ات میدونن درحال ترکی؟ گفت: اصلا نمیدونن من معتاد بودم. فکر می کنن این شربتو هم برای ناراحتی کلیه ام میخورم! 

4. مرده گفت: میشه توی متادون آب ریخت و خوردش یا اثرش از بین میره؟! 

5. مرده یه بیمار قدیمی مرکز بود که شربتشو با تخفیف می گرفت. یه روز دوسه تا شربت گرفت و رفت بیرون. چند دقیقه بعد دوباره برگشت و چندتا شربت دیگه گرفت. آقای پرستار مرکزمون گفت: تو که همین الان شربت گرفتی! مرده گفت: من یه سی سی شونو هم نمیخورم! آقای پرستار مرکزمون کنجکاو شد و دنبالش رفت بیرون و وقتی برگشت گفت: داشت اون بیرون شربتهارو به چندتا معتاد دیگه میفروخت! به اندازه تخفیفش هم سود میکرد! 

6. مدتی بود که چند نفر از معتادین محترم می اومدند و می گفتند: شربتی که به ما دادین توش آبه! بعد از کلی بررسی فهمیدیم بعضی ها میان و دوتا شربت میگیرن و بعد یه شیشه آب میدن و میگن: حواسمون نبود پول کم آوردیم فقط یه شیشه میبریم! 

7. (18+) خانمی که توی مرکز نزدیکمون کار میکنه صدام کرد و گفت: تو آقای .... رو میشناختی که مریض ما بود؟ گفتم: نه چطور؟ گفت: چند روز پیش دونفر رفتن اداره پلیس و خودشونو تسلیم کردن و گفتن: ما رفته بودیم خونه آقای ..... شیشه می کشیدیم که یکدفعه دیدیم یه گوسفند اومد توی اتاق. گرفتیمش و سرشو بریدیم و تکه تکه اش کردیم. وقتی حالمون سر جاش اومد دیدیم صاحبخونه بوده! 

8. مرده اومد توی مرکز و گفت: دنبال کار میگردم. گفتم: مدرکتون چیه؟ گفت: لیسانس پیشگیری از اعتیاد دارم. (خنده دار نبود اما پیشگیری کجا درمان کجا؟) 

9. نوروز سال پیش صاحب مرکز برای عید یه جعبه گز بهمون عیدی داد. امسال عیدیش تبدیل شد به یه دونه کیک! 

10. مدتی بود که آقای پرستار مرکزمون می گفت: از عید دیگه نمیام سر کار تا این که یه روز نزدیک عید یه نفر اومد و گفت: گفتن بیام کارتونو یاد بگیرم بعد از عید به جاتون بیام. آقای پرستار مرکزمون هم فرمودند: نه خودم میام. و دیگه مثل بچه آدم اومد سر کار! 

11. مرده اومد توی مرکز و گفت: شما اینجا دکتر دارین؟ گفتم: بفرمائین. گفت: من امروز نرفتم سر کار میشه یه گواهی برام بنویسین؟! 

12. (13+) آقای دکتر مرکز نزدیکمون روز بیست و هشتم اسفند ازدواج کرد. دو روز پیش بهم گفت: چرا متاهل ها میگن ازدواج بده؟ به من که تا حالا خیلی هم خوش گذشته! 

پ.ن1: (14+) فکرشو هم نمیکردم بعضی ها اون جوک عهد دقیانوسی که توی پست قبل بهش اشاره کردم نشنیده باشن. اما ظاهرا تعدادشون هم کم نیست. پس اون ورژنیشو که من شنیدم اینجا میگذارم: 

یارو میمیره. بهش میگن: طبق اعمالت تو میری جهنم. اما چون چندتا کار خوب هم انجام دادی میگذاریم خودت انتخاب کنی که جهنم ایرانی بری یا اروپائی. یارو هم میگه من یه عمر دوست داشتم برم اروپا و نشد. حالا دست کم بریم جهنم اروپائی. 

وقتی میره میبینه سر هر ساعت میان و یه مقدار قیرو داغ میکنن و یه قیف میگذارن انتهای دستگاه گوارششون (!) و قیرو خالی میکنن اونجا. بعد از چند هفته یارو به خدا میگه: میشه چند روز برم جهنم ایرانی به اقوامم سر بزنم؟ وقتی بهش اجازه میدن و میره میبینه همه خوش و خرم نشستن دور هم! میگه: پس اینجا خبری از قیف و قیر نیست؟ میگن: چرا اما یه روز قیف نیست، یه روز قیر نیست، یه روز مسئولش نیست امضا کنه، یه روز ما مرخصی هستیم، .... 

پ.ن2: سه روز پیش بعد از چند ماه عسلو بردم پارک. فقط از کنار تاب می دوید کنار سرسره بعد از اونجا کنار الاکلنگ (؟) و دوباره کنار تاب. سوار هیچکدوم هم نشد! فکر کنم دوران پارک رفتن عسل هم داره به سر میرسه!

نظرات 41 + ارسال نظر
عطیه سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:48 ب.ظ

گزینه 7واقیت بود؟؟؟؟؟!!!!!!
برای چند لحظه ذهنم هننننننننننگ بود. فکر نمیکردم تا این حد روی مغز اثر بگذاره

برای من این طور گفتن

رها جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 07:10 ب.ظ

وا به پودر شدنمون گفتین آمین!

hanieh پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 07:45 ب.ظ http://hanieh-friends.blogfa.com

سلام
واااای شماره 7 رو خوندم حالم بد شد
ینی تا این حد توهم زاست؟؟؟؟!!!

سلام
حق دارین
بلکه هم بیشتر

دریا پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:16 ق.ظ

سلام یه سوال:کنکوری هستم و به شدت کم طاقت و خواب آلود...بیشتر از 10ساعت درس میخونم سر گیجه میگیرم.راستی کم خونی هم دارم از نوع مینورش...میشه یه راهماییم کنید چکار کنم خوب شم؟؟بنظرتون قرص جوشان(مولتی ویتامین)خوبه؟؟فولیک اسید چطور؟؟فک کنم میومدم مطبتون میشدم جز خاطرات جالبچون صد در صد یه گریه ای هم میکردم از بس که افسردم
اگه جواب بدید ممنون میشم

سلام
من که تا حالا ندیدم کسی گربه بکنه!
اگه مشکلتون خواب آلودگیه بهتون کپسول فلوکستین رو پیشنهاد میکنم هم باعث بی خوابی میشه و هم ضد افسردگیه
البته داروهائی که خودتون گفتین هم خوبند اما اگه مینور هستین قرص آهن عملا کمکی بهتون نمیکنه

مجید پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 03:37 ق.ظ

سلامآقای دکتر
خیلی ممنون از وبلاگ جالبتون من تازه پیداتون کردم دارم از اول میخونم خاطراتتون را بعد از مدتها از ته دل خندیدم چون افسردگی دارم خیلی کم پیش میاد بخندم

سلام
کار خوبی کردین!
خنده تون مستدام

زرین پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام آقای دکتر، بین جوابا کلاس آموزشی هم دارید که...
جواب سوال خانم یا آقای من.
واقعا فقط یه هفته مصرف نکنن تو آزمایش نشون نمیده؟ این که خیلی بده
راه حلی ندارید که کسی فریب این یه هفته رو نخوره!
مثل همیشه ممنون.

سلام
اگه بتونم به دوستان کمک کنم چرا نکنم؟
فقط امیدوارم چیزی نپرسن که بلد نباشم!
خب یه چیزهائی هست اما اونها دیگه فوت و فن حرفه ایه!

من چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:10 ق.ظ

می دونم صداقت خوبه.راستی نمی دونم تشخیص دادید یا نه اما من یه دخترم.بخوام برم دکتر و تو خونه چیزی ببینن کلمو می کنن.من فقطوسوسه کشیدنشو دارم.یعنی تا ساعت 4 میشه و تنها باشم جایی دلم ضعف میره بکشم.نمی دونم چیکار کنم.شبا همش میگم از فردا دیگه تمومه اما بعدش دوباره وسوسه میشم

بله متوجه شدم که دخترین
اگه واقعا فقط وسوسه دارین بدون هیچگونه علائم جسمی و امکانشو دارین میتونین به کلاسهای معتادین گمنام مراجعه کنین
اگه هم امکانش براتون نیس (که فکر کنم همین طور هم باشه) بهتون کپسول نالتروکسان رو توصیه میکنم.
البته فکر نمیکنم بدون نسخه بهتون بدن
این کپسول دارای موادیه که وقتی مصرفش می کنین هرچقدر مواد مخدر هم مصرف کنین هیچ تاثیری روی بدنتون نمیگذاره!

مریم چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:02 ق.ظ

جوک بدی نبودش که بخواد +14 باشه :دی
همه هم شنیدنش :دی

ظاهرا که همه نشنیده بودن

92در92 چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:26 ق.ظ http://92dar92.blogfa.com

درود .
در باب موفقیت مینویسم .
آپم با یک سوال .
ایام ب کام.

علیک درود
کار خوبی میکنین
مزاحم میشم
و همچنین

رها سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 04:02 ب.ظ

ی اتفاق وحشتناک ک گفتن نداره، خداکنه سالی ک نکوست از بهارش پیداست برامون صدق نکنه وگرنه ته سال همه پودر میشیم

واقعا
آمین

سپیده سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام دکترررر
یه سوال متادون واسه درمانه یا جایگزین ترو فرزتری واسه تریاک (منظورم اون قرص کوچیک سبزکمرنگان)؟

سلام
به جوابی که برای من نوشتم مراجعه کنین
ضمنا توی مراکز ترک اعتیاد قرص متادون وجود نداره فقط شربت متادون هست

سنجاقک دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:35 ب.ظ

فقط یا ابرفرزززززز به اون شماره هفت

واقعا

من دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 06:21 ب.ظ

اگه میشه راهنماییم کنید. بین 25 تا 30 سن دارم.قبلنا ماهی یه بار تفریحی تریاک مصرف می کردم.سال 92 شد ماهی دوبار.سال 93 شد هفته ای 6بار.یعنی به جز جمعه هاش که خونه بودم دیگه.هیشکیم به جز یه نفر نمی دونه.اما آخرای سال همون یه روزم نتونستم تحمل کنم و شربتشو می خوردم.الان با توجه به اینکه من مصرفم خیلی نیس و روزی یه بس (گرمی بلد نیستم) مصرفم شده چجوری می تونم ترک کنم؟یه سوال دیگه اگه شربت بخوریم و بریم آزمایش بدیم باز میگن معتاده؟ و آخرین سوالم چقدر وقت از مصرف باید بگذره که تو آزمایش معلوم نشه اعتیاد و برای ازدواج از دختر هم آزمایش اعتیاد می گیرن؟

چون هیچ راهی برای گذاشتن پیام خصوصی براتون ندارم مجبورم همین جا بنویسم
بگذارین رک و راست بهتون بگم: خیلی از بیماران ما توی مرکز ترک اعتیاد میگن ما زمانی که موادو ترک میکردیم این قدر اذیت نمیشدیم که حالا موقع کم آوردن متادون اذیت میشیم.
درواقع متادون فقط یه جایگزینه که باعث میشه معتاد اولا یه چیز صنعتی و بدون ناخالصی مصرف کنه و ثانیا عوارض کمتری از نظر جسمی و روحی ببینه و ثالثا هزینه کمتریو صرف کنه و رابعا بتونه مثل یه آدم عادی توی جامعه زندگی کنه. اما قطع متادون اصلا کار ساده ای نیست و باید خیلی آهسته و با احتیاط انجام بشه.
بنابراین اگه مقدار مصرف موادتون واقعا کمه و تحمل یه مقدار درد و ناراحتیو دارین بهتون توصیه میکنم کم کم مصرف موادو کم کنید و همزمان داروی مسکن و آرامبخش (تحت نظر پزشک) مصرف کنین و دور متادون و امثالهم رو هم خط بکشین.
درواقع تنها فایده متادون و مصرف طولانی مدتش دراین مورد کم کردن وسوسه مصرف مواده. اگه موادو بدون جایگزین بگذارین کنار درآینده باید با یه وسوسه شدید تا مدتها مبارزه کنین.
درمورد سوال بعدی تون درمورد ازدواج و امثالهم فقط مورفین چک میشه پس اگه متادون بخورین تستتون منفی میشه مگه این که خود متادونو آزمایش کنن که دراین صورت مثبت میشه که معمولا این کارو نمیکنن. ضمنا کافیه سه روز تا حداکثر یک هفته مواد مصرف نکنین تا آزمایشتون منفی بشه. اما از من به شما نصیحت صداقت خیلی چیز خوبیه.

tarlan دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:28 ق.ظ http://tarlantab.blogfa.com/

سلام
چقدر تاسف میخورم وقتی از اعتیاد جوونا میشنوم خیلی ناراحت کنندس.
لیسانس پیشگیری از اعتیاد رشته جدیدیه ؟ نشنیده بودم.
زنده باشه عسل .اقای دکتر بچه ها زود بزرگ میشن چند سال دیگه از خواستگارهای عسل مینویسین خدا براتون حفظش کنه.[گل]

سلام
واقعا
من هم ندیده بودم تا حالا
شما لطف دارین
یعنی این وبلاگ تا اون موقع پابرجاست؟

وانی دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:39 ق.ظ

امیدوارم صاحب مرکز و پرستارش از اینجا بی خبر باشن دو ماه بعد که قسط هاشون عقب افتاد و اختلاف ها شروع شد حال آقا داماد رو بپرسید

ظاهرا که هستن!
مگه قسطهای دکترها هم عقب میفته؟!

رها یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:59 ب.ظ http://razhaye-man.blogfa.com/

واسش گواهی نوشتین؟
اون اقای دکتر میخواست هنوز یه ماه نشده چه چیزی از ازدواج ببینه!بهش بگین 5 سال که نه 2 سال صبر کن بعد نظرت رو بگو!هه هه
در ضمن خب ی چشمم بسته بود یکی باز! هه هه

نه بابا
گفتم اما توی دلم!

زهره خاموش یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:06 ب.ظ

سلام سال نو مبارک باشه
انشاءا... سال پرخیرو برکتی باشه
پ.ن2: نه بابا دوره پارک رفتن به این زودی تموم نمیشه ...احتمالا از ذوقش هیجانزده شده بوده

سلام عید شما هم مبارک
ممنونم
روز سیزده به در یه بار از سرسره اومد پائین فقط یه بار!

محمد یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:41 ق.ظ http://gandomzareman.persianblog.ir

اصلا دکترا تحملشون بالاست
ما هر وقت میرفتیم شمال مریض میشدیم، یه آقایی به ما آمپول میزد
پاش مصدوم بود
از این سر اتاق تا اون سر پاشو میکشید
راه 10 ثانیه ای رو تو دو دقیقه میومد، زجر میکشیدیم
اون همینجوری بی احساس
خدا به شما عمر بده، این سری رفته بودیم فوت شده بود
به طرز احمقانه ای و عجیبی خوشال بودم
نمیدونم شاید برمیگشت به همون دوران
خدا منو ببخشه
اما تمام خاطراتی که از دکترا دارم به جز چنتا استثنا همراه با رنج از جانب من و پوکر فیس از جانب اونا بوده
طبیعی هم هست

شما لطف دارین
خدائیش با اون اضطرابی که شما میکشیدین بهتون حق میدم!

یاس یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 03:02 ق.ظ

اعتیاد چه کارها که با آدم نمیکنه!!
خدایا خودت به همه ی انسانها کمک کن!!!
یه استادی داشتیم میگفت،پولداری زیاد مثل بی پولی بده!

از این بدتر هم هست
خدا به خانواده هاشون رحم کنه

خاله آذر یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

1)پس بگو چرا ما معتاد نشدیم!

شاداب شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 08:20 ب.ظ http://rival.blogfa.com

6. عجب ابتکاری! یا کلا باهوش بودن یا مواد کاری میکنه که خلاق میشن!
7.

شاید هم هردو

مامان طهورا شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 04:34 ب.ظ

سلام
سال نو رو به شما و خانواده محترم تبریک میگم و کلی چیزهای خوب براتون آرزو میکنم

سلام
ممنونم
من هم برای شما و خانواده تون همین آرزو رو دارم

مریم شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:19 ق.ظ

3- اینقد بی توجه آخه!

7- خدای من! چقدر توی توهم بودن!

12- من فقط میخندم در این مورد :))
اگه من بودم یه جواب +20 میدادم تا خجالت بکشه پررو :دی

پ.ن1- چرا +14؟:دی

ممنون از نظرتون
14+ نمیخواست یعنی؟

مهرسا شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 07:55 ق.ظ http://shabe-mahtab-25.blogfa.com

سلام
دیگ کمک نمیخام
نمیخاد پست هارو زیرو رو کنین
خدانگهدار

سلام
خب خداروشکر که مشکلتون حل شد

ترلان جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 06:41 ب.ظ

چی بگم؟ عالی بودن:))))))))

هرچی دوست دارین ممنون

هیسسس‏ جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:03 ب.ظ http://yadat.mihanblog.com

اول همه اومدم پ.ن1 روخوندم:دی! آره شنیده بودم ولی این قسمت +14 شویادم رفته بود که یادآوری کردین.ممنون.
6. چه کلاهی!
7.یا ابوالفضل!
پ.ن2: ای جونم!خانوم بوده خانوم تر شده!

ممنون از نظرتون
پس اصلشو یادتون رفته بود!

سودا جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:42 ب.ظ http://sowda.blogsky.com

سلام.نمیشه گفت خاطرات بی مزه اند، درواقع هرچه به اعتیاد ربط داره تامل برانگیزه و تاسف آور...
اون مورد (+18) وحشتناک بود...واقعا روانگردانا وحشتناکن.
جهنم ایرانیا هم که معرف حضور میباشه!!
و اما عسل! فک نمیکنم دوره ش سر اومده باشه به این زودی! حداقل سمت ما که حالا حالاها دوره شون تمدید میشه!!

سلام اون که بله
ممنون که بهم سرزدین

ساتین جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:04 ب.ظ http://sapphiree.persianblog.ir

سلام دکتر :)
چه معتاد باحالی بوده اونی که شربت ها رو میفروخته
اون حکایت در مورد شیشه :| بیچاره صاحبخونه هه ، چه مرگ سختی داشته :|||

سلام
و زرنگ
واقعا

مهربان جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:50 ق.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com

سلام
کی گفته معتاد نامه بیمیزه س .
البته اون مورد همکارتون (اقای دکتر متاهل مرکز کناری) هنوز قسمتای خوبترش مونده

سلام
خودم!
اون که بله خودم هم تجربه شو دارم

رها جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:40 ق.ظ

راستش خیلی جای تعجب بود که اپ کردید اونم امروز!
الان ک چشمام بستس بعد میام می خونم
حالا اینکه چرا این کامنت و دادم نمی دونم!

مگه امروز چشه؟
با چشم بسته تایپ میکنین؟ آفرین

زهرا.ش جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:46 ق.ظ http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

2.آقای دکتر بزنین تو سروکله خودتون دیگه!
واقعا همچین انتظاری داشتن؟؟
5.بز بازی به این جرین اطلاق می شود!
6.اینا از کی یاد می گیرن این کارا رو؟آقا اینا رو بفرستیم واسه توافقات هسته ای!
8.یعنی شما اعتقاد ندارید که پیشگیری بهتر از درمان است؟این بود آرمان های ما؟؟؟
12.بهش خوش گذشته دیگه،ما مگه بخیلیم؟شما ماه بخیلید؟حسود هرگز نیاسووووود
وای چه بامزه!یعنی همینجور عین فرفره فقظ دویید؟عسل جان خانم رو ببرید شهر بازی،وقت چرخ و فلک و تونل وحشته دیگه کم کم!

ممنون از نظرتون
نه بخیل چرا؟ امیدوارم همیشه خوش باشند

پونی جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:03 ق.ظ

کمبود امکانات و بیش بود آن هردو مضر است واسه همینه که قشر متوسط جامعه بهترین و کارامد ترین و سالم ترین آن ها بوده هست

سیزدهت به در به خوشی

واقعا هرچیزی اندازه داره

الف.واو پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 10:55 ب.ظ http://www.cafeordibehesht.blogfa.com

واقعا سر بریده بودند!؟؟؟؟

به من که اینطور گفتن

مهرسا پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 03:41 ب.ظ http://shabe-mahtab-25.blogfa.com

سلام آقای دکتر
میشه بهم سر بزنین ومطالب من رو بخونین
شایدتونستین کمکم کنین

سلام
چشم
انشاءالله

زرین پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:37 ق.ظ

سلام،سال نو مبارک آقای دکتر
شماره 7، واقعا اتفاق افتاده....؟!؟!
از توضیح پ. ن1،ممنون. حالا باید برگردم به بار دیگه پست قبلی رو بخونم....
خب وقتی چند ماه یه دفعه عسل رو میبرین پارک همین میشه دیگه.
سال خوبی در کنار خانواده داشته باشید.

سلام ممنون
به من که اینطور گفتن

ستاره بامداد پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:41 ق.ظ http://morningstars.blogsky.com

سلاااااااااام
سال دیگه احتمالا بهتون یه دونه آدامس عیدی می دن . یه بسته نه ها ! فقط یه دونه!

سلام
بعید نیست

رضا پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:24 ق.ظ

عجب داستان هایی دارین شما :-/ حسابی خوش میگذره ها

همیشه که نه

maryam.k پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 07:34 ق.ظ http://ashkiyesargardan.blogfa

1بعله اندازه نگهدار که اندازه نکوست...
2وااااااااااااا؟
3همین خانوادهای سهل گیر هستن که بجهای...من یه پاکن ببرم خونه مامان تا تهشو درنیاره...
4خواسته زیادش کنه,حالا میشه؟
5کار خوبیها,بزنیم تو این کار!
6اوه اوه جه زرنگ
7
8خنده نداره خب جوونا بیکارن
9مهم اینه که داده ناشکری بدها!
10مگه میشه؟دکتر من یه مدت بیام وردستت وایسم یاد بگیرم...؟
11خخخخخخخخخخخخخخخخخ
12تو ایام فاطمیه ازدواج کرد؟
پ.ن1دستتون دردنکنه,خداخیرتون بده جقد جوون رو از کنجکاوی نجات دادید,ولی بامزه بود انصافا
پ.ن2خوبه دیگه خوشبحال شما...ولی فک کنم دستش گرم نشده اگه دفعهای بعدم اینطوری بود اونوقت مطمین میشید...وای وای وای عسلللل بوووووووس

ممنون از نظرتون
10. همین طوری که نه مدرکشو هم داشت

سیدعلی پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 03:46 ق.ظ

سلام دکتر. خیلی بامزه بودن! ممنون.
عسلم جای من ماچ کن!

سلام خواهش
چشم

مرجان_رشت پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:11 ق.ظ

سلام .خیلی وقت بود نوشته هاتون رو نخونده بودم رسیدین به معتاد نامه :)

سلام
چرا آیا؟

خاطره پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:57 ق.ظ http://rahabayat.blogfa.com

سلام
2.بنده خدا انتظارداشته شما هم گریه کنین ،راستی اصلا خودتون بودین یا نه؟
3.عجب خانواده ای البته اگه بشه اسمشو گذاشت خانواده
7.حقیقت داره واقعا؟چه وحشتناک ،اما خب حقش بوده

سلام
2. ظاهرا من که اصلا یادم نبود اون هم شش سال پیشو!
7. چه عرض کنم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد