جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

آمدیم

سلام 

چند ساعت پیش رسیدیم ولایت. 

اول خوابیدیم و بعد رفتم لباس فرم عمادو بگیرم که هنوز آماده نبود و گفت فردا صبح پیش از رفتن به مدرسه بیایید سراغش!

فردا هم که اول باید عمادو ببرم مدرسه بعد آنیو ببرم یه شهر دیگه که امسال کارشناسی ارشد قبول شده.

به زودی پست بعدیو میگذارم.