جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

بسه دیگه!

سلام

ممنون از لطف همه شما دوستان عزیز.

نمیدونم قبلا هم مسائل ناراحت کننده همین طور برامون اتفاق می افتاد و من بهشون توجه نمیکردم یا کلا از این خبرها نبود؟!

خراب کردن خونه کلنگی که خریده بودیم تازه داشت شروع میشد که باجناق گرامی که عملا همه زحمتهای این کارو میکشه شوهر خواهرشو از دست داد و فردا قراره بریم مراسم.

از اون طرف دختر پنج ماهه اخوی گرامی از دست برادرش افتاد و شروع کرد به استفراغ و بستری شد (و خوشبختانه بدون مشکل خاصی مرخص شد)

مادر گرامی هم بعد از اتمام دوره اول شیمی درمانی مقداری حساسیت نشون داد که با یه داروی ضد حساسیت مشکلش برطرف شد اما دفعه دوم توی همون بیمارستان‌ حساسیت شدید نشون داد و برای دقایقی دچار اختلال در تنفس شد که خوشبختانه به خیر گذشت. قراره این هفته بریم پیش دکترشون و ببینیم امکان تغییر دارو هست یا نه؟

پ.ن۱: فکر کنم دیگه صحبت از غم و غصه کافی باشه. هرچند توی این چند هفته خیلی از خاطرات (از نظر خودم) جالبو اصلا روی کاغذ ننوشتم و از طرفی مقدارشون هم کمتر شده تصمیم داشتم امروز یه پست خاطرات بنویسم که با این اوضاع میگذارمش برای دفعه بعد.

پ.ن۲: عسل هم از اول مهر رفته کلاس اول و چون لوحه ها و بعضی از حروفو توی پیش دبستانی خونده داره حوصله اش سر میره.

نظرات 40 + ارسال نظر
Atena دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام*انشالله همه چی درست میشه وخداکمک میکنه*راستی شهریوراومدیم شهرتون .......، ....و…همون روزی هم که بارون شدید وکوتاهی اومد......بودیم(البته که اونجااین باروناعادیه نه؟)خلاصه خوش گذشت شهرتمیز ،آروم!!!

سلام
ممنون از لطف شما
شرمنده برای سانسور

نرگس دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 02:06 ب.ظ http://asheghanearam143@blogfa.com

براتون ارزو میکنم که مشکلات رو بخوبی پشت سر بذارید و انشالا پایان خوششان باعث فراموش کردن رنج این دوران شود

سپاسگزارم

زرگانی یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام
خدا ان شاالله به مادر بزرگوارتون سلامتی عطا کنه. سال ها پیش پدرم من هم سرطان کلیه داشتن و باید بگم بدترین روزهای عمرم همون روزها بود. زندگی با بیم و امید.
دو تا سوال داشتم ازتون.
اول: از دکتر آرش که پزشک پزشکی قانونی بودن خبر ندارین؟ البته تا الان دیگه باید روانپزشک شده باشن. منظورم اینه وبلاگ جدید یا کانالی ندارن که شما ازش مطلع باشین؟
دوم: من دو هفته نیست که با وبلاگ تون آشنا شدم. اما همه نوشته هاتون رو خوندم. بعضی از خاطرات یا نکاتی که می نویسین، ایده های خوبی برای داستان هستند. آیا اجازه دارم از اونا برای نوشتن داستان واسه مجله مون الهام بگیرم؟

سلام
ممنون از لطف شما
خودم هم خیلی نوشته های ایشونو دوست داشتم ولی نه متاسفانه خبری ازشون ندارم
شما لطف دارین ممنون با ذکر منبع بلامانع است

دکتر امیر یزدانی یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:34 ق.ظ

سلام نخیر بهار خانم شخصیت هیستریونیک ندارم و هیچ کاری نکردم ک جلب توجه ای کرده باشم فقط در رابطه با بیماریم از دکتر جان سوال کرده بودم ک فک کنم اسهال تو منطقه شما ناشناخته محسوب میشه فک کردین جلب توجه بوده یا همون اسم خارجیگینی

عاطفه جمعه 20 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 04:16 ب.ظ

سلام
عادت کرده بودم اخر هفته ها بیام وبلاگ منظم شما رو بخونم بخندم و برم
حواسم نبود کی عادت کردم به خانواده عماد و عسل و مامان باباشون
نگران مادرتون هستم
هر اخر هفته که سر میزنم استرس و امید باهام هست
سخته میدونم ولی زندگی کجاش آسونه
من به جای شما حرصم از یزدانی و اون خواننده عجیب که از غم دیگران اینطور تعبیرای مسخره میکنه در اومد
البته که شخصیت شما بسیار محترمه که ندیده میگیرید
ولی بهشون میگم
یزدانی جان خیلی هنوز خرد عقل هستی که معنی حرفات. و نمیفهمی انگار یا خودت رو میزنی به نفهمی؟!
بی نام و نشان محترم جان شما هم خوشت نمیاد نیا بخونی
همه ما سوتی میدیم من خودم هفته پیش حین تدریس برای فهم مخاطب مثالی زدم که حواسم نبود چقدر مثبت هجده حرف زدم
و دیگه نشد ‌سرا رو جمع کنم دخترا که توداری کردن
حالا یعنی بچه ها برا هم تعریف نمیکنن بخندن؟ خب وقتی مثبت نگر باشیم دنبال شاد شدن و شاد کردن هستیم! معنی اش هم تمسخر نیست!!!!

سلام
سپاسگزارم
شما لطف دارین

بهار جمعه 20 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:45 ق.ظ

یزدانی خوبه؟ یه کم آنرماله به نظرم تو ده ما بهش میگن شخصیت هیستریونیک:
خدا به همتون سلامتی بده دکتر. خدا رو شکر حال برادرزادتون خوبه مادرتون هم که داره بهتر میشه خونه هم بالاخره ساخته میشه و با شادی توش ساکن میشین.
لطفا مثبت بمونید، میدونم روزای سختی رو میگذرونید اما خیلی خوبه که میگذرن، زمستون تموم میشه و بالاخره بهار میاد

یه لحظه فکر کردم همولایتی تونه!
ممنون از لطف شما

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام مجدد
دکتر چند روز پیش داشتم وبلاگ یک پزشک دیگه رو می خوندم. این قدر نثرشون و نوع خاطره نگاری شون شبیه کار شما بود که من رسما شک کرده بودم خود شما هستین در یک وبلاگ دیگه!!

سلام مجدد؟
من قبلا هم وبلاگ داشتم که ولشون کردم
فعلا فقط اینجاست و وبلاگ فوتبالی توی پرشین بلاگ که اونو هم چند ماهه توش ننوشتم چون بهم اجازه نمیده!

سنجاقک چهارشنبه 18 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 06:16 ب.ظ

انشالا سلامتی و روزهای خوش برگرده به خانواده تون
اخی،برادرزاده تون همسن دوقلوهای منه،خیلی ناراحت شدم.خدا رو شکر به خیر گذشته
ارزوی سلامتی براتون دارم

امیدوارم
واقعا
ممنون

مینا سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 03:09 ب.ظ

اینا ناخوشی نیست . وسط اونهمه خوبی های زندگی ،چندتا اینجوری هم در میان . اینجوری به قضیه نیگا کنید . برای مادرتون خیلی خیلی دعا میکنم . حق مادرا نیست که اذیت بشن . خودمون بچه بزرگ کردیم میدونیم چی کشیدن . ایشالا خبر خوش بهتر شدنشُ همینجا بنویسید . از مدل خونه و نقشه اش هیچی نمیخوای بگین ؟؟؟؟میگن اسم هرکسی واقعا برازنده شه . راست میگن . عسل واقعا عسله .

ممنون از لطف شما
راستش تجسم فضایی من زیاد خوب نیست هرچقدر به خط خطی های روی نقشه خونه نگاه کردم نتونستم درک کنم چه شکلی میشه

بهار دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:14 ب.ظ

دکتر حال مادرتون بهتره؟

ممنون
فعلا که در حال شیمی درمانیه

دانشمنگ یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:31 ق.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

امیدوارم پایان همه ناخوشی ها باشه و ارزوی سلامتی مادر گرامی

سپاسگزارم

امیر یزدانی شنبه 14 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 07:06 ب.ظ

سلام منظورم از بی پدر منظوری نداشتم دکتر جان.دکتر یه بیماری دارم سه روزه تب لرز دارم سر درد و موقعب میرم دسشویی ا.س .ه.ا.ل.م.پنج دقیقه قبل و بعدشم دل درد شدید میگیرم رفتم دکتر بشه امپول و سرم نوشت زدم یه استامینوفن داد با یه قرص هیوتکس۱۰ از دو روز پیش بهترم ولی تو دسشوایم خونه و خیلی کم میاد بیرون فرض کنید مثله هموروعید هنوز اسهال خونی وکمی دل درد خوب میشه ایا چون این میگن اینه کل کشوره گفتم یه توضیح هم بدین خیلی ممنون دیگه سوال تخصصی نمیپرسم کمی نگرانمم

سلام
اگه واقعا تب و اسهال خونی دارین نیاز به آنتی بیوتیک دارین مثل مترونیدازول یا نالیدیکسیک اسید یا ....

دکتر امیر یزدانی شنبه 14 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:44 ق.ظ

یه پراید خریدم تا باهاش برم دانشگاه و... هشت تومن خریدم صاحب ماشین خیلی تعریف کرد منم بی پدر خریدمش الان فهمیدم چقدر خرج داره ماشین میخوام بدمش ب اسقاطی خدا لعنت کنه اینا همون ادمایی ان ک من قراره یع روز رایگان اگه پول نداشتن مداواشون کنم شرمنده جایی پیدا نکردم دلتنگیامو بگم گفتم کجا بهتر از اینجا

یه مقدارش هم تقصیر خودتون بوده
بی پدر؟!

هنرمند جمعه 13 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.honar5556.blogfa.com

نخست ثانیه‌ها

کمی بعد

دقیقه‌ها

ساعت‌ها

روزها ...

به خودت که می‌آیی

می‌بینی

سال‌هاست درد می‌کشی

و چیزی حــــــس نمی‌ کنی ...


"محمد مرکبیان"


سلام وعرض ادب[گل]

ممنون از لطف شما

ونوس جمعه 13 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:21 ق.ظ http://calmdreams.blogfa.com

ان شاءالله که همه چی ختم به خیر شه
عسل خانمو قربون

آمین
ممنون

Maryam.k. جمعه 13 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 04:21 ق.ظ

سلام دکتر ای بابا...ایشالا ک همه مشکلاتتون به سلامتی بگذره و خیر فقط سر راهتون باشه
عسل خانم خوشگلم ببوسین...یهو الان یاد خاطره خیارشور برداشتن عسل از سطل خیارشور سوپرمارکت افتادم یادش بخیر

سلام
ممنون
من هم امیدوارم
یادش به خیر

نل پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:23 ب.ظ

روزی نیست که واقعا به یاد شما و‌مامانت نباشم..همیشه غمگینی دوستهام اذیتم کرده..
امیدوارم از تک تک تانیه های باهم بودنتون استفاده کنین و روز به روز عالیتر بشه حالشون:-)
خدارو شکر برای خیلی از نعمتهای زندگی.خصوصا پدر و مادر ..همسر و فرزند..خانواده..

خداروشکر که همه ارو داری و حسابی ازشون لذت ببر

شما لطف دارین ممنون
چشم

لیلا شبهای مهتابی پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 07:42 ب.ظ http://yalda4000. blogfa. com

میتونید برای عسل خانم کتاب قصه مخصوص اولی ها رو بخرید از رو تصویر داستان‌ها رو توضیح بده مثل همون لوحه. فیلم‌های آموزشی کارتن منظورمه هم میشه تو خونه براش گذاشت. نقاشی های خلاقانه و کاردرستی های مختلف هم راه خوبیه. از طرف یه معلم کلاس اولی

این هم فکر خوبیه
ممنون

شیرین پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 07:05 ب.ظ http://khateraha95.blogfa.com

دکتر جان هر چی بیشتر درباره چیزهای بد فکر کنی و بشماریشون بیشتر میشه پس بهتره خوبیها رو بشماری و به اتفاقات بد توجه نکنی
انشالله ازین به بعد همش خبرای خوب بنویسی

حق با شماست
ممنونم

افسون پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 04:47 ب.ظ

چون بد آید پشت هم هی بد شود
یک بلا ده گردد و ده صد شود
آتش از گرمی فتد مهر از فروغ
فلسفه باطل شود منطق دروغ

من هم به چند ستل اخیر کا فکر میکنم و اتفاقایی که از سر گذروندم فکر میکنم اونی که طاقت اورده من نیستم اصلا...

امیدوارم خبرهای خوب و اتفاقات خوب براتون پیش بیاد و این روزها رو از یادتون ببره

حق با شماست
ممنونم

پونی پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 03:13 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

به امید فرداهایی بهتر
شادی و تندستی شما آرزوی ماست

مخلص آقا مرتضی
ممنون

مطهره پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 02:26 ب.ظ

انشالله به زودی حال مامان خوب میشه وحال وهوای این وب هم به گذشته برمیگرده....خونه هم انشالله بدون مشکل ساخته بشه وشما وخانواده آسایش وراحتی داشته باشین...

ممنون از لطف شما

مینو چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 02:49 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

امیدوارم بعد از این شاهد اتفاقهای ناگوار نباشین و حال مادرتون بهتر بشه.

سپاسگزارم

irman سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 06:13 ب.ظ

ایشالله همه عزیزانتون همیشه سلامت باشند.من متحیر شدم که عسل مدرسه ای شده....

ممنون خانم دکتر شما لطف دارین
متحیر چرا؟ عمر زود میگذره

اسحاقی سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 05:35 ب.ظ

سلام دکتر خوبین ؟ جویای احوالتون از انی خانم بودم
امیدوارم ختم به خیر شه همه ی مشکلاتتون ..
حتما صدقه بدین برای رفع بلا ..

سلام
ممنونم خانم اسحاقی محترم

رافائل سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 12:51 ب.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

اگر به اتفاقات بد فکر کنیم زنجیروار ادامه پیدا میکنند. یه اتفاق خوب رو برا خودتون بزرگ کنید و هی توی فکرتون بگید پس اتفاقات خوبی توی راهه. حتما خیر و خوشی پیش میاد.
مادر من اول هر سال بعد از دو تا اتفاق بد هی میگه امسال سال بدیه چون فلان اتفاق و بهمان اتفاق افتاده. بعد تا پایان سال هی یاد بدیها میفته و بدتر و بدتر پیش میاد.
من دو ساله سعی کردم همش بگم امسال سال خوبیه و برای خودم اتفاقات خوب رو بلد کنم تا ذهنم فقط دنبال خوبیها باشه.
ان شاءالله با تغییر داروی مادر حالشون هرچه سریعتر رو به بهبود بره. خونه هم حتما حکمتی داشته. شاید قراره قیمت آهن و سیمان بیاد پایین!

ممنون از لطف شما
امیدوارم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:55 ق.ظ

حالا فکر کن دکتر مادرتون بیاد تو وبلاگش یه پست طنز راجع به مریضش که مادرتون باشه(از نوع پیرزن) و نوع بیماریش بذاره!!
آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگری نیز نپسند. درسته که از نظر دلخوشان مرگ خوبست آما برای همسایه اما زمین به طرز شگفت انگیزی گرده.

فرض کنیم که ایشون وبلاگ داره
اولا ممکنه حرفهای مادرمو برای وبلاگش مناسب ندونه
اگه هم بنویسه ممکنه من هیچ وقت نفهمم
فرضا هم که بفهمم وقتی اسمی آورده نشده و کسی نمیفهمه مریض مادر من بوده چه اشکالی داره؟
از همه این حرفها گذشته برام جالب بود کسی که توی خرداد برام کامنت گذاشته که دکی جان به جای اینکه بری وب این خاله و اون عمو نظر بذاری بیا وبتو آپ کن والاه.
حالا چنین کامنتی میگذاره!

سعیده سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:10 ق.ظ

خداوند دوبار تو قران تاکید کرده ان مع العسر یسرا....
مطمئن باشید بعد از این روزهای سخت آرامش و راحتی بزرگی در انتظارتونه.
ورود عسل خانوم هم به جرگه آموزندگان دانش مبارک
این سیستم آموزشی جوابگوی بچه های باهوش نیست.سر رفتن حوصله اش هم طبیعیه.

از لطف شما ممنونم

هنرمند سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 07:53 ق.ظ http://www.honar5556.blogfa.com

آیینه رازحضورت
ازپس لحظه ها قاپیدم
تا تنهایی ات را
حس نکنم
(هنرمند)
.................................
سلام و درود
وعرض ادب[گل][گل][لبخند]

از لطف شما ممنونم هنرمند گرامی

طیبه دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 04:00 ب.ظ

سلام دکتر مهربون
"همه چی آخرش خوب میشه،اگه هنوز خوب نیست پس آخرش نیست".پس خونه تون به خوبی و خوشی ساخته میشه و به سلامتی میرید توش می شینید و برادرزاده هم که خداروشکر خوبه و مادر بزرگوار هم حتما و حتما با داشتن بابای خوبتون و بچه های دسته گلشون مثل شما و خانواده ی محترمتون و عنایت ویژه الهی حتما دوران سخت رو پشت سر میذارن و با بهبودشون همه مون رو خوشحال می کنند.
از عسل که می نویسید خیلی دوست دارم.از نیکان پرسیدم مدرسه رو دوست داری گفت راستش نه چون باید همش صاف بشینم من دلم می خواد آزاد و راجت بشینم

سلام
ممنون از لطف شما
امان از راحت طلبی نسل جدید

سیدآشنا دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام.
برای همه عزیزانتون آرزوی سلامتی دارم
این اتفاق ها همیشه هست، اما وقتی یه بیماری برای عزیز ترین عزیز آدم پیش میاد کوچکترین تلنگرها یه لگد یا لقد! اساسی به نظر می رسه
خدا حفظتون کنه

سلام
از لطف شما ممنونم
لقد؟

هستی دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:02 ق.ظ

امیدوارم کارهای خونه سریع انجام بشه .

خداروشکر برادرزاده جان هم سالم هستن.

خدا به مامان سلامتی کامل بده ؛ بنده چقدر اذیت شده تو این مدت.

امیدوارم پست بعدی پر از خبرهای خوب باشه.

کلاس اولی شدن عسل خانوم مبارک.

من هم امیدوارم
ممنون

سارا دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 01:19 ق.ظ

ما با شماییم. ان‌شاءالله همه این بلاها یه خیری از خودش بجا بذاره.
برای عسلک کتاب های غیردرسی بخرید تا تشویق بشه حروفی که بلده رو توی کتابها پیدا کنه و حوصله ش سر نره.

شما لطف دارین
انشاالله
چشم

خلیل یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 09:15 ب.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

گاهی همه چیز قاطی می شود. امیدوارم تا حالا اوضاع عادی شده باشد.

سلام
واقعا
ممنون

[ بدون نام ] یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 03:12 ب.ظ

میگن چیزی که تو رو نکُشه، قوی ترت میکنه! زندگی همینه جناب دکتر. عرصه جنگ و میدان مبارزه. هر کی جنگجوی استوارتری باشه، پیروز میشه.
برای جمیع فامیل و خانواده تون آرزوی موفقیت و سلامتی می کنم.
ضمنا به شدت چشم انتظار خاطرات شما هستم.

حق با شماست دوست ناشناس من

دکتر امیر یزدانی یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام .خیلی سایت خوبیه دکترجدا ازحرفای زشتی ک بهم میزنن.انشالله حال مادرتون خوب بشه واقعا سخته .وزیر بهداشتمونم ک دیروز گفت حاضر نیستیم یه میلیارد برای دوسال سن بیشتر افراد هزینه کنیم. واقعا متاسفم درسته از شهرستان شهر خودمونه عموش اینجا معروفه هم پزشکه هم داروگیاهی داره همه بهش رای دادیم ولی بنظرم اصلا خوب نیست با طرح سلامتش حقوق بعضی پزشکان شد میلیاردی حقوق بعضیا هم سه تومن نهایت و اینم ک وضع بیماره بی پوله اصلا بنظرم درمان مردم باید رایگان باشه هزینه پزشکارو هم طبق تعرفه دولتی بدن همه برابر باشن.هر گونه انتقادی هم دوباره دارین بگین انشالله همه مریضا حالشون خوب شه

سلام
ممنون
به هم فحش میدن؟!
شما به وزیر بهداشت رای دادین؟
چشم
ممنون

یک عدد مامان یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:09 ق.ظ http://kidcanser.blogsky.com

ای بابا
امیدوارم دوباره بیوفتین روی دور خوش شانسی و اتفاقات خوب

ممنون از لطف شما

ریزوریوس ❤:) شنبه 7 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:47 ب.ظ http://risorius.blog.ir

اتفاقای بد پشت سر هم می افتند متاسفانه ...
امیدوارم هرچه زودتر بیفتید رو دور روزای کم دغدغه تون ...

برای مادرتون هم آرزوی سلامتی دارم

متاسفانه
امیدوارم
ممنون

واگویه که قبلا وبلاگ داشته شنبه 7 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 08:20 ب.ظ

ان شاء الله خبرهای خوب در پیش روتون باشه

امیدوارم

پرنده گولو شنبه 7 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام
آدم وقتی تحت فشاره حساس میشه به اتفاق ها، الان شرایط قشنگی برای شما نیست، ولی ان شاء الله منجر به خیلی اتفاق های خوب و شفای مادر و خانه ی قشنگ نو و سلامتی میشه

ای جونم به عسل که بزرگ شده ان شاء الله راه علم آموزشی و موفقیتش همیشه هموار باشه

سلام
واقعا
ممنون از لطف شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد