جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۱۸۸)

سلام 

۱. شیفت یه درمونگاه شبانه‌روزی بودم. یکی از راننده های آمبولانس که چند روز به دلیل مرگ خواهرش نیومده بود سر کار اومد، با پیراهن مشکی و ریش بلند از ماشین پیاده شد و بعد یه جعبه شیرینی از روی صندلی ماشین برداشت و اومد توی درمونگاه! بهش گفتم: شیرینی برای چیه؟ گفت: توی همین چند روز بابا شدم!

۲. پیرمرده گفت: اینجا دکتر چشم هست؟ گفتم: نه،  گفت: پس چرا به دوست من گفتن باید برای جراحی چشم حتما بری شهر؟! 

۳. داشتم مریض میدیدم که گفتند تلفن کارت داره، گوشیو برداشتم و گفتم: بفرمایید یه خانم گفت: شرمنده آقای دکتر!  الان یه نفر به اسم....  میاد پیشتون بی زحمت ازش بپرسین سوییچ ماشین من پیشش نمونده؟! (آخرش هم نیومد!)

۴. (۱۳+) مریضها تموم شده بودند، نشسته بودم توی مطب که خانم مسئول داروخونه که یه دختر مجرد با سن بالا بود بی مقدمه اومد توی مطب،  گوشی تلفنو برداشت و گذاشتش روی بلندگو، بعد شماره خودشو گرفت و گفت: دکتر ببین چه آهنگ پیشواز قشنگی دارم! بعد هم گوشیو گذاشت و گفت: حالا شماره مو ذخیره نکنی مزاحمم بشی! و رفت بیرون! 

۵. نتیجه آزمایش خانمه رو نگاه کردم و گفتم: فقط تیروئیدتون یه کم مشکل داره. گفت: تیروئید چیه؟ گفتم: یه غده است جلو گردن. با وحشت گفت: پس من غده دارم؟! 

۶. خانمه گفت: بی زحمت دفترچه مو مهر کنین برم پیش متخصص آخه نه که دکترهای اینجا ناواردند! 

۷. دو نفر زیر بغل یه پسر مستو گرفته بودند و آوردنش توی مطب. پسره منو که دید با همون لحن مستانه خودش گفت: این همون کسیه که قراره یه روز منو بکشه!

۸. مرده گفت: شربت و کپسول برای من فایده نداره آمپول بنویس، بعد که نوشتم گفت: حالا آمپول به درد من میخوره؟!

۹. به مرده گفتم: از کی این طور شدین؟ گفت: سردردم یا خشکی دستم؟ گفتم: هردو گفت: هردوشون خیلی وقته! 

۱۰. یه لشکر مریض پشت در مطب توی نوبت بودند. مرده گفت: خب یه زن بره تو بعد یه مرد. خانمه گفت: زنها بیشتر از مردها هستن این طور نمیشه. مرده گفت: آخه یه بار که شما می آیید به اندازه صدبار ماست! 

۱۱. خانمه گفت: سی تا از این قرصها برای دو ماه برام بنویس،  روزی یکی میخورم! 

۱۲. شیفت شب یه درمونگاه شبانه‌روزی بودم و قرار شد تا ظهر همون جا بمونم. یکی از پرسنل گفت: خانم دکتر.....  که عصر شیفته زنگ زد و گفت چون دکتر از دیشب اینجاست و خسته شده زودتر میام. کلی منتظر شدم و نهایتا پنج دقیقه مونده به پایان شیفت اومد و گفت: دکتر پنج دقیقه زودتر اومدم چون خسته بودین!

پ.ن۱: از بس خبر بازگشت وبلاگ نویسهای قدیمیو نوشتم و فقط یه پست گذاشتن و باز ناپدید شدن توی پست قبلی جرات نکردم خبر بازگشت پزشک طرحی گرامیو بنویسم. امیدوارم ایشون دیگه ناپدید نشن!

پ.ن۲: بیشتر شبها برای عسل قصه میگم، یه شب که خیلی دیر شده بود و دیگه حال قصه گفتنو نداشتم خودمو به خواب زدم. عسل چند بار صدام کرد و وقتی دید فایده نداره یکدفعه فریاد زد «قوقولی قوقول»!

نظرات 55 + ارسال نظر
آبجی خانم روژین سه‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 12:39 ق.ظ http://rojna.blogfa.com

داستان شماره ۶ منو یاد مادر انداخت. دیشب رفته مغازه فرش فروشی، و چیزهایی سفارش داده که بیارن تو خونه نگاه کنه، بعد موقع خروج از مغازه میپرسه: حالا تو این شهر فرش فروشی خوب کیه؟

عجب!

محمد مهدی دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 11:02 ب.ظ http://noonokachelook.blog.ir

به شماره ی ۴ زنگ زدید بعدش؟

نه بابا

انه یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 12:09 ق.ظ http://manopezeshki69.blogsky.com

سلام.چرا دلتون براش میسوزه؟

سلام
توی وبلاگتون جواب میدم

بهار سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 10:50 ب.ظ

ای بابا مگه میشه اخه؟؟؟؟
همین پارسال پسرتون چهارم دبستان بود.امکان نداره.عه چرا اخه شوخی میکنین؟!!!!!
امکان نداره
راستشو بگین پیلیز. دارم به حافظم شک میکنم

پارسال ششم بود

بهار یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 12:10 ق.ظ

سلام.خوب هستین؟
من الان در جواب یکی از کامنتا خوندم نوشتین پسرتون دبیرستان میرن.
شوخی میکنین دیگه اره؟

سلام
وا مگه من شوخی دارم؟!

مرجان جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 05:21 ب.ظ

سلام آقای دکتر. سالهاست که از خوندن وبلاگ زیبای شما و همسرتون لذت می برم. امروز لازم دیدم بابت همه مطالب عالی و زیبا و مفرح و غمگین و ....تشکر کنم.
اگر مطالب این وبلاگ رو گردآوری کنید، یک کتاب جامع روانشناسی رفتار متقابل بیمار و پزشک میشه منتشر کرد
علاوه بر علمی و مستدل و حقیقی بودن مطالب، بسیار پرکشش و جذابه.
من به این وبلگ وقتی برخوردم که تازه مهاجرت کرده بودم و تنهایی خیلی آزارم میداد. الحق که این وبلاگ خیلی در غربت کمکم کرد و در شرایط تنهایی و بی کسی حالم رو از بد به خوب تبدیل کرد.
سلامت و موفق باشید.
مرجان

سلام
اولا شما لطف دارین
ثانیا خوشحالم که باعث خوشحالی شما در دیار غربت شدم

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 10:17 ق.ظ

پاسخ به رضا: اولا هر اصطلاحی که رایج بود اصولا درست نیست. دوما اصطلاح پیر دختر در فرهنگ ما برای توهین کردن استفاده می شه. سوما چه معنی داره به یک زن کامل بگن دختر؟؟؟؟؟ البته قبول دارم ازدواج کردن آدم رو کامل می کنه ولی بازم دیگه بعد از گذشتن چند سال از سن بلوغ وقتی چهره دیگه زنانه می شه دیگه باید گفت زن. در مورد مردان هم همین طور. یعنی چی می گن مثلا پسره 28 سالشه؟ 28 ساله دیگه کاملا مردونه شده.

ممنون دوست ناشناس

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 10:11 ق.ظ

ما می فرماییم که: دختر سن بالا؟ کسی که سنش از 23 و 24 می گذره دیگه یه زن کامل هست صرف نظر از متاهل بودن یا نبودن.

سپاسگزارم

[ بدون نام ] جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 09:51 ب.ظ

پیر دختر به دختری گفته می‌شود که سن زیاد داشته و هنوز ازدواج نکرده باشد، یعنی در سن تجرد قطعی باشد. در ایران تجرد قطعی برای دختران به نسبت پسران نکته منفی محسوب می‌شود و بارت «پیر دختر» نوعی توهین تلقی می‌شود. (از ویکی پدیا)

ممنون

ساناز جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 11:22 ق.ظ http://sanaz2020.blogsky.com

سلام. پست شماره ۱ من رو یاد زمانی انداخت که به دنیا اومدن‌دخترم, همزمان شده بود با فوت مادربزرگم. نمیدونستیم به مهمونها خرما تعارف کنیم یا شیرینی

سلام
پس شما هم دچارش شدین!

رضا پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 09:12 ب.ظ

ربطی هم به خواستگار داشتن یا نداشتن نداره دختری که هزار تا خواستگار هم داشته و شکل انجلا جولی هم باشه ولی همه رو رد کرده باشه و ازدواج نکرده باشه و سنش بالا تر از عرف سن رایج در جامعه باشه اصطلاحا پیر دختر گفته میشه

سپاسگزارم
اما فکر کنم بهتره زودتر یه پست دیگه بگذارم تا بحث بالا نگرفته!

رضا پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 09:08 ب.ظ

دکتر جان سلام
در مورد کلمه پیر دختر اصلا حرف بدی نزدی که نیاز به عذرخواهی باشه تو ایران به دختری که سنش بالا باشه و ازدواج نکرده باشه میگن پیر دختر و این کلمه به هیج عنوان توهین نیست همه کسانیکه اینجااعتراض کردن بفرمایید تا حالا پدر و مادرتون از این اضطلاح استفاده نکردند؟ این یک اصطلاح هست در مورد دختری که مثلا 34 سالشه یا بیشتر یا کمی کمتر و هنوز ازدواج نکرده و بنابر عرف جامعه بخصوص در قدیم اصطلاحا برای ازدواج پیر هست . این موضع گیری برای یک اسم رایج و مصطلح که توهین آمیز هم نیست اصلا بجا نیست مگر پیر بودن توهینه؟ پیرمرد توهینه؟
دکتر لطفا بابت حرفی که اشتباه نیست عذر خواهی نکن

ممنون از لطفتون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 09:15 ب.ظ

آقای دکتر تعداد دختران تحصیل کرده که سنشون بالای سی رفته و حتی چهل، خییییییلی زیاد شده به ویژه در شهرهای بزرگ. همه هم زیبا و خانواده دار بوده اند ولی به خاطر سخت گیری و کمال طلبی و بد شانسی و... هنوز مجردند. حق بدهید به این قشر بی گناه

بر منکرش لعنت
مگه من چیزی برخلاف این گفتم؟

سنجاقک دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 11:29 ب.ظ

راستش اومدم اعتراض کنم به اون مورد +۱۳
بعد دیدم کامنتا اونقد اعتراضیه که تازه مثلا تصحیح هم شده!!!
برام خیلی خیلی عجیبه که تحصیل کرده جامعه مون در مورد کسی که به هر دلیل که به ما ربطی نداره ازدواج نکرده بخوایم اینطوری صحبت کنیم و فک کنیم جک ساختیم!!
متاسفم برای این فرهنگ مون! شک نکنید که همهههههه دخترا خواستگار داشتند و دارند و خواهند داشت حتی مردها به عقب مونده های ذهنی هم رحم نمیکنند و درخواست میکنند ازشون
اولین بار بود تو این چند سال از پست تون ناراحت شدم.کاش حذفش میکردین تا تصحیح
اخه بنده ی خدا هیچ کار عجیبی ام نکرده و شما بخود گرفتی فک کردی نظر داره بهت.غیر این بود ۱۳ براش نمیذاشتین.ببخشید اگه منم شما رو ناراحت کردم اخه از یه دکتر انتظار نداشتم از طرز فکر رو

این مورد هم برای من جالب بود مثل بقیه موارد
قصد هیچ چیز خاصی رو هم نداشتم
ببخشید اگه باعث ناراحتی تون شدم

ماتاتاز دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 09:53 ب.ظ http://www.lightstory.blogfa.com

چقدر قلمتون شیرینهههه

شما لطف دارین

مینا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 05:25 ب.ظ http://WWW.dokhtaran-zamin.blogfa.com

عذرخواهی میکنم متوجه نشدم اشتباه تایپی داشتم .
اصلاح میکنم عسل بانو

خواهش میگردد

مینا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:02 ق.ظ http://WWW.dokhtaran-zamin.blogfa.com

سلام
این دفعه دیه خیلی عجیب بودن
ای جانم عیل بانو خداحفظش کنه

سلام
قبول دارم
ممنون

اناهیتا یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 08:51 ب.ظ

دکتررررررررررررررررررررررررررررررررررر

بله؟

[ بدون نام ] شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 09:16 ب.ظ

اونی که گفته بود این آخرش یه روز منو میکشه جالب بود!
شما خودتون مریضاتون این حرفا رو میزنن همونجا میخندین؟
منم به یه نفر نیازمندم براش قصه بگم :/

ممنون
مجبورم جلو خودمو بگیرم
پس بیایین برای عسل قصه بگین منو نجات بدین!

پژمان شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 11:48 ق.ظ http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام دکتر عزیز
حال و احوال خوبه؟

سلام از ماست
سپاسگزارم

رها جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 11:46 ب.ظ

امروز داشتم وبلاگتون رو زیر و رو میکردم
به خاطرات نگاه میکردم و فکر میکردم چقدر حس بدی بهم دست میده اگه یکی از دکترایی ک پیشش میرم اینجور بخواد ازم تو وبلاگش بنویسه
خیلی حس بدی پیدا کردم
البته شما ب نوشتتون ادامه بدید من حس خودم رو گفتم اصلا نمیدونم چرا گفتم
خیلی وقتا با اینا خودم خندیدم... شاید این واکنشمم از پیر شدن باشه!
من دیگه نمیام و اینجا رو نمیخونم
موفق باشید دکتر.بدرود

ممنون از لطفتون
منتظرتون هستم

دفتر نقاشی جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:59 ب.ظ http://daftar-naghashi.blogfa.com/

ایده های مریض جماعت در تجویز دارو همیشه باحاله

شایان جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:16 ق.ظ http://florentino.blogsky.com

مسته فازش چی بوده؟؟

دکتر؟؟
قاتل کی بودین شما؟؟؟

چه عرض کنم؟

x پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:35 ب.ظ http://malakiti.blogfa.com

دکتر حالامزاحمش که نشدین ؟! :))

نه بابا اصلا شماره شو نگاه هم نکردم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:56 ق.ظ

خیلی باحال بودن

حالا مگه دختره چن سالش بود تقریبا؟؟


عسل

ممنون
حدود سی که توی اون روستا عملا امکان ازدواج با یه پسر مجردو نداره

گندم پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:05 ق.ظ http://minima.blog.ir

سلام
میگن مستی و راستی ...
شماره هفت برای خودش فلسفه‌ای داشت.
جانم عسل

سلام
چی بگم والله؟

tarlan چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:42 ب.ظ http://tarlantab.blogsky.com/

سلام
مثل همیشه کلی با پستهاتون خندیدم .
چقدر شما نکته سنجین و با هوش
عسل رو عشقه بینظیره خدا بهتون ببخشه .

سلام
خنده تون مستدام
سپاسگزارم

یک عدد مامان چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 08:13 ق.ظ http://kidcanser.blogsky.com

من تا الان فکر می کردم فقط مریض هاتون عجیبن الان دریافتم همکارهاتون هم در نوع خودشون بی نظیرن
براتون اوقات مفرحی در کنار مریض ها و همکاران ارزومندم

من هم چنین چیزی ندیده بودم!
سپاسگزارم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 09:07 ب.ظ

خدا به داد همۀ دخترهای مجرّد با سن بالا برسه که خیلی هاشون به خاطر زیر بار نرفتن مردهای کم سواد، قد کوتاه، بی اخلاق، و... مجرّدند و مورد قضاوت و توهین زن و مردهای متأهل!

چه غضبناک!
من که توهینی نکردم

اناهیتا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 09:13 ق.ظ

ی خواهش
درمورد مریضی بیمار به خود بیمار چیز ی نگین مثلا مادرم رفته درمونگاه برا دندون دردش مسکن بگیره دکتره از سر دلسوزی گفت باید بری پیش دندون پزشک وگرنه ....
مامانمم اومد خونه گفت دکتر بیشعور به من میگه برو عصب کشی کن اخه بابات میتونه پول عصب رو بده...

مثلا مورد 5

فرمایش شما متین اما مسئله اینه که اگه نگیم هم میگن اگه دکتر بیشعور گفته بود که مشکل دارم یه فکری به حال خودم میکردم!

نسیم سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.mannevesht73.blogfa.com

سلام تازه زهرخر کره مار که خوبه پدر چیزای قشنگ تر هم می گن خخخ

سلام
عجب!

پونی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 11:43 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

درود
همه زیبا بود
اونکه گفته یه زن صد برابر یک مرده قطعا درست گفته
چون مادر زن من دائما در حال گزارش دادن درباره لوله گوارش و دستگاه عصبی خودشه اما پدرزنم لام تا کام بمیره هم هیچی نمیگه!!!
ژیگر عسلو

سلام
ممنون
شاهد هم از غیب رسید!

خلیل دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:15 ب.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام دو باره.

کار عسل، کار دخترم را بیادم آورد. داشت حرف می زد من هم ظاهرن گوش می کردم و چشمم به روزنامه بود، یکمرتبه پرسید: بابا چی گفتم؟ . داستان از لحطه ببعد برای مدتی، این شد بعد از هر جمله صورتم را بر می گرداند و می پرسید چی گفتم ؟ و من باید تکرار می کردم!!

سلام
خدا بهتون صبر بده!

خلیل دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:11 ب.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

حساب کردن را از ۱۱ یادگرفتی؟

سلام
مگه چیزیو اشتباه حساب کردم آیا؟

سین دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام
چقدر واقعاً همکارتون لطف کردن. فکر کنم همون 5 دقیقه رو هم داشتن توضیح می دادن چجوری زودتر اومدن.

عزیزم عسل

سلام
واقعا شرمنده شدم

مهربان دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:33 ب.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com

بی بی فیس رو چه عرض کنم .ظاهرم در حد 30 ساله س که بخاطر ریش ه!
مریضه گیر داده بود که شب واسه من سونوگرافی اورژانسی کلیه بنویس میخام ببینم سنگ کلیه م چقدره گفتم اورژانسی نیست باید بزاری تو نوبت واسه فردا
گفت میرم پیش سوپروایزر و فک کردی من آدم الکی هستم من یه آدم معمولی نیستم و بنده رو متولد 80 خطاب کرد
حالا خودش هم بیشتر از من سن نداشتا
نیم ساعت بعدش از پیش سوپروایزر برگشت
با گردن کج گفت نمیشه برادری کنید و واسم سونو اورژانسی بنویسین؟
گفتم تا حالا که خدا رو بنده نبودی همون سونویی که تو دفترچه ت نوشتم درسته برو به سلامت

امیدوارم یه روز بعضی از مردم مفهوم مشکل اورژانسی رو درک کنن

بانو ویرا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام
اعلام حضور منم پذیرا باشید آقای دکتر
عسل گلی

سلام
خوش آمدید

رها دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:22 ب.ظ http://barayekhodammmm.blogfa.com/

فیلمش طنز تلخ داشت اما جواد عزتی واقعا خوب بازی کرد کل فیلمم رو جواد چرخید
میتونم بگم ما ک کلا خندیدیم
از یه طرف سینما هم واقعا شلوغ شده بود اینجا خیلی سینما شلوغ نمیشه!
در ضمن چرا فکر کردید کسی دلم رو برده... ن کسی دلم رو برده ن فکر کنم دیگه دلم سمت کسی بره.... ای بابا !

ممنون از لطفتون
آخه نوشته بودین دیگه دلم اینجا نیست!

نیلو دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:42 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

یعنی قوقولی قوقول عسل فوق العاده بود!

ممنون

زهرا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:12 ق.ظ

پ ن 2 عالی بود

ممنون

نسیم دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:03 ق.ظ

قوقولی قوقول از همه بهتر بود

ممنون

هانیه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:08 ب.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام شماره 4 اون خانم چرا از تلفن اونجا به گوشی خودش زنگ زده بود؟یعنی می خواست نخ بده؟
عسل گناه داره زود قصه اش رو بخونید بعد استراحت کنید

سلام
چه عرض کنم؟
چشم

نسیم یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 08:48 ب.ظ http://www.mannevesht73.blogfa.com

سلام
مورد۴ چه متوهم بوده
دم عسل گرم
بابای من بود می پرید می گفت زهرخر کره مار یه دونه هم می زد تو دهنم

سلام
واقعا
واقعا
زهر خر کره مار؟!

رخساره یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:35 ب.ظ

از پرسیسکی وراج خبر ندارید؟

بعد از تبریک نوروز امسال نه

مریم یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:07 ب.ظ

کلمه پیر دختر مناسب نیست. تو دوستانم که ازدواج نکردم دیدم که چقدر حس بدی إیجاد میکنه

حق با شماست
تصحیح شد

Maryam.k یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 04:36 ب.ظ http://dreamlandd.blogsky.com

سلام دکتر
۳حتما خواستن مزاحم بشنمزاحم تلفنی مدرن...
پ.ن۱:بله ولی انگار غیب شدن :(
پ.ن۲:عسل خانمه شیرین

سلام
لابد
متاسفانه
ممنون

[ بدون نام ] یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 04:07 ب.ظ

جالب وبا مزه بود
راه چاره عسل هم عالی بود
فقط جسارتا استفاده از لفظ پیردختر و مشابه ش شایسته نیست، این نگاه قشنگ نیست، هرچند بر اساس اشنایی طولانیم با وب شما تا حد زیادی باور دارم که صرفا تو کلامتون اومده و ناشی از طرز نگاهتون نیست

ممنون
حق با شماست تصحیح شد

مینو یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:45 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

این عسل خانم شما خیلی ماهه.خدا حفظش کنه.

سپاسگزارم

رضا یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام

مورد 4 دنبال مزاحم میگشته

مزاحم خونش کم شده بود

کاش زنگ میزدی بهش فوت میکردی

سلام
احتمالا

الی یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:35 ق.ظ

salam doktor cheghad khoube k shoma minevisid lotfan shoma khateme nadid b neveshtan

سلام
سپاسگزارم
چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد