جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

من به این چالش دعوت شدم

سلام

یک فروند پست خاطرات دیگه (البته به همون بی مزگی پست قبل) برای امروز تدارک دیده بودم. اما از طرف خانم شارمین و یکی از خوانندگان وبلاگشون به دو چالش دعوت شدم. اولیو همون موقع انجام دادم و توی وبلاگ خودشون گذاشتم و این هم دومیشون: (هر چه فریاد دارید بر سر شارمین بکشید )

فکر کن بدون هیچ محدودیتی می توانی برای یک روز هرطور دلت خواست زندگی کنی. آن یک روز را توصیف کن.

خیلی به این موضوع فکر کردم. آخه بدون هیچ محدودیتی یعنی چی؟ از نظر اقتصادی؟ اخلاقی؟ وجدانی؟ یا هرچی؟ بعد دیدم نه اهل بعضی کارها که کلا نیستم. حتی اگه براشون مجوز داشته باشم. بعضی چیزها را هم که اصلا نمیشه نوشت! نهایتا اگه بتونم یه روز فقط به فکر خوشحالی خودم باشم و مثلا راه بیفتم و برم سفر! بعد گفتم همون یک بار که توی تایلند آنی و بچه ها را به درخواست خودشون برای چند ساعت ول کردم برای هفت پشتم بسه! پس مجبورم اونها رو هم با خودم ببرم. اما مسئله اینه که اونها نمیتونن پا به پای من بیان. ای بابا حواسم کجاست؟ قراره هیچ محدودیتی وجود نداشته باشه پس میتونن بیان! خب پس شروع می کنیم.

طبق معمول هوا هنوز تاریکه که از خواب بیدار میشم. بالاخره باید طوری بیدار بشم که صبحانه بخورم و آماده بشم برای رفتن به سر کار و طوری بریم که بقیه پرسنل پیش از ساعت هفت و نیم توی روستا انگشت بزنن. اما راستی امروز بدون محدودیته ها، باز یادم رفت. پس فعلا یه چرت دیگه بزنیم تا بعد. اصلا امروزو مرخصی باحقوق میگیرم بدون این که از ذخیره مرخصی هام کم بشه. با مرخصی هم بدون این که قبلا اطلاع داده باشم بدون هیچ ایرادی فورا موافقت شد. خب دیگه چرت زدن هم بسه فقط همین امروزو فرصت داریم.

فقط با یه بشکن همه خانواده آماده و لباس پوشیده دم در ایستادن. خب کجا بریم؟ نمیدونم میشه طول امروزو تا جائی که بخوام طولانی کنم یا نه؟ اما فکر نکنم دیگه این قدر هم بدون محدودیت باشه. پس با سیرالارض میریم سراغ جاهائی که همیشه دوست داشتم ببینم و نشده. طبیعتا از سمت شرق هم شروع میکنم که هوا زودتر روشن شده. طبیعتا اگه بخوام همه چیزو بنویسم این پست خیلی طولانی و حوصله سربر میشه پس لطفا همین مختصرو از من قبول کنین.

اول یه سر به "نیوزیلند" میزنم. با جزیره شمالی شروع میکنم و "اوکلند" و بعد هم طبیعت اطراف اون. یه توقف کوتاه توی پایتخت (ولینگتون) تا ببینم پایتختی که بیشتر روزها داره توش باد میاد چطوریه؟ سری به لوکیشن های فیلمهای" پیتر جکسون" میزنیم. بعد از دریای تاسمان میگذریم و میریم سراغ بزرگترین خشکی قاره اقیانوسیه. بعد هم یه سره میرم "سیدنی" و ساختمان" اپراهاوس". یه چرخی اونجا میزنیم و ... ای وای چیزی نمونده بود که عسل بیفته توی آب! به موقع گرفتمش. بعد میریم سمت "ملبورن". وقت زیادی صرف ملبورن نمیکنم چون میدونم هرلحظه ممکنه هواش به شدت تغییر پیدا کنه اما واقعا نمیشه از اون معماری زیبای اروپائی گذشت. حالا میریم به سمت شمال جزیره و "بریزبن" زیبا و بعد هم یه سر به منطقه توریستی فوق العاده "cairns "میزنیم که اتفاقا همین الان از بهترین ایام سفر به اونجاست. بعد یه سر میریم به قلمرو شمالی و دیدن بزرگ ترین سنگ یکپارچه جهان، "اولورو". گرچه به خاطر قداست مذهبی که برای بومیان داره مدتی هست که بالا رفتن از اونو ممنوع کردن اما همه مون ازش بالا میریم و کسی هم نمیتونه حرفی بزنه چون ما امروز هیچ محدودیتی نداریم. بچه ها دارن خسته میشن پس اون همه مسیرو تا "پِرت" نمیان. اما خودم میرم و سری هم به تنها نقطه شهری مهم استرالیای غربی میزنم. بعد یه دوری هم میزنم و یه سر به "آدلاید" میزنم بیشتر برای حس نوستالژیکی که آدمو یاد سریال مهاجران میندازه. بعد برمیگردم سراغ آنی و بچه ها که فرستادمشون "بالی" و مشغول لذت بردن از ساحل و تفریحات اونجا هستن. من هم باهاشون همراه میشم و چرخی اونجا میزنیم. سری به "جزیره کریسمس" میزنیم و به خرچنگها دستور میدم کمی از اون مهاجرت معروفشونو بهمون نشون بدن! بعد به سمت شمال میریم. به سمت نیویورک شرق، یکی از پرجمعیت ترین شهرهای جهان، "شانگهای". بعد کمی میریم بالاتر و طول دیوار چینو طی میکنیم. بعد از مسئولین اونجا گواهی دیدار از دیوار بزرگ و به قول "مائو" مرد شدن را میگیریم. خداروشکر که گرسنه نمیشیم چون جرات این که توی چین غذا بخوریم نداریم! به سمت غرب میریم و دیدار ازکاخهای زیبای "لهاسا". بعد دوباره به سمت غرب میریم. از مرز میگذریم تا میرسیم به شهر "آگرا" و بازدید از ساختمان زیبای "تاج محل"که خیلی ها اونو مظهر عشق میدونن. بعد به سمت شمال میریم تا توی دهلی "آکشاردام" را ببینیم و دوباره به سمت غرب ادامه مسیر میدیم. اول میریم سراغ اهرام ثلاثه. واقعا آدم از ساخت این ساختمانهای عظیم اون هم با امکانات محدود اون زمان حیرت میکنه. بعد یه سفر کوچیک به جنوب و دیدار از جزیره زیبای "ماداگاسکار". عماد دنبال شیر و گورخر و زرافه میگرده اما نمیدونه هیچکدوم از این حیوونا که توی انیمیشن ماداگاسکار بودن درواقع در این جزیره زندگی نمیکنن. یه سر هم به سواحل "کیپ تاون" میزنیم و برمیگردیم به سمت شمال. از آبشار زیبای "ویکتوریا" میگذریم. بعد از روی "نیل" پرواز میکنیم تا به "مدیترانه" میرسیم. بعد از چرخی توی "لارناکا" و جزیره "سانتورینی" میریم "ونیز" و دست در دست آنی و با همراهی بچه ها سوار "گاندولا" میشیم. مگه میشه تا اونجا بریم و زیبائیهای معماری "رم" و "فلورانس" و "میلان" و "واتیکان"را نبینیم؟ پس میبینیم. بعد یه سر میریم "پاریس" تا بچه ها با "دختر کفشدوزکی و پسر گربه ای" بازدید کنن اون هم بالای "ایفل"! از اون بالا "شانزه لیزه" را نگاه میکنیم (نمیدونم واقعا از اون بالا پیداست یا نه اما ما الان محدودیتی نداریم!)

وقت چندانی نداریم پس سریع به شرق برمیگیردیم و از "براتیسلاوا" که جا مونده بود بازدید میکنیم. "استانبول" نمیریم چون قبلا دو سه بار رفتیم و میدونم زیباترین شهریه که تا قبل از امروز دیده بودم. دوباره برمیگردم به سمت غرب و میرم "برلین". دیدن "بوندستاگ" و دهها ساختمان زیبا و تاریخی آلمان. از کانال" مانش" میگذریم و سری به "لندن" ابری میزنیم و پل تاریخی و ساعت "بیگ بن" را میبینیم. کمی به سمت غرب میریم و با دیدار از "استون هنج" دوباره در شگفتی غرق میشیم. بعد به سمت شمال میریم تا بچه ها چند تا ماهی برای "نسی" بندازن و بعد از دیدار از "ایسلند" کوچک ولی زیبا (در این فصل) از" اقیانوس اطلس" میگذریم و دقیقا از روبروی "مجسمه آزادی" سردرمیاریم! چند دقیقه ای اونجائیم و بعد میریم سراغ "پارک بزرگ شهر". بعد کمی به سمت شمال و تماشای آبشار زیبای "نیاگارا". بعد میریم سمت جنوب و "گرند کنیون" را میبینیم و بعد سری به" لس آنجلس" و "اورنج کانتی"  میزنیم. بعد به سمت جنوب میریم. اول" ماچوپیچو" را میبینیم و بعد میریم سراغ شهر زیبای" ریو". حالا که محدودیتی نداریم و سردمون نمیشه یکدفعه یه سر میریم قطب جنوب و بعد از این سفر طولانی از آرامش اونجا لذت میبریم. و بعد برمیگردیم خونه. به آنی میگم: واقعا که هیچ جا خونه خود آدم نمیشه. من برم بخوابم که فردا باید برم سر کار. شب بخیر!

نظرات 33 + ارسال نظر
دخترمعمولی جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:02 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

آقای دکتر، درسته که آلمانی خیلی "ش" داره و خیلی از s هاش ش تلفظ میشن، ولی اون یکی استثنائا بوندس تاگه ؛-) (مثل بوندس لیگا).
--
نصف این جاهایی که گفتینو من اسماشونم باید سرچ میکردم :).

ممنون بابت توضیحتون
نصحیح شد

زهرا..‌. جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 05:27 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام اقای دکتر
واقعا روز زیبایی میشه البته بهتره که محدودیت زمانی هم نداشته باشیم

سلام
اگه بشه که چی میشه

نسرین* جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:30 ق.ظ

سلام دکتر
فریاد نمی کشم، مظلومانه منتظر پست خاطره می مونم

سلام
چشم
امروز اتفاقی خواهد افتاد

مریم چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:37 ق.ظ

یه روز خیلیییی کمه من نمیتونم اینطوری جایی برم هرکجابرم باید حداقل 5روز بمونم
بنابراین بادوستام مجردی میریم صفاسیتی
محدودیتم که نیست حالی به حولی
( چیه یه روزم که میخوام برم همسروبچه راه بندازم دنبال خودم)
توایران خانوما خیلی اذیت میشن
گاهی به خانومای خارجی غبطه میخورم
تامجردیم یجور متاهلیم یجوردیگه مطلقه باشیم واویلا بیوه بشیم وامصیبتا
مثلا من بااسمی که همیشه میام نیومدم چرا؟؟؟چون بااین حرفا نگرانم ذهنیتتون نسبت بهم عوض بشه وهزارجور فکرناجورکنین درصورتی که هیچکدوم همونمیشناسیم ولی اینطوری باراومدیم دیگه!
ببخشید ذکرمصیبت کردم

حق دارین اما از اول شرط شده بود که یه روز وقت داریم
واقعا درک میکنم یادم افتاد به وبلاگ یکی از همکاران که خانمه ازش پرسیده بود: مگه خانمهای خارجی هم پریود میشن؟
اختیار دارین شیرین خانم موفق باشید

منجوق چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:18 ق.ظ

خودمونیم تا سیدنی رفتی و یه طر به نسرین نزدی؟ خوبه والا

اولا آدرس نداشتم
ثانیا چی نزدم؟!

فریبا سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 09:09 ب.ظ

خسته نباشید.اگر یک جا رو با آرامش ببینید بیشتر لذت میبرید.
شانزه لیزه از طاق پیروزی خوب پیداست اگر حوصله کنید از پله هاش بالا برید .
اگر کانادا رفتید لبردور رو حتما ببینید با همه جای دنیا فرق داره.
جزیره جنوبی نیوزلند هم بکرتر وقشنگتره.

ممنون
حق با شماست اما فقط یک روز فرصت داشتیم

zahragoli سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:13 ب.ظ http://zahragoolii.blogfa.com

چقدر جا تو ذهنتونه برای گشتن
من این نکته رو تو نوشتتون فهمیدم که چقدر عاشق خونوادتونین که حتی یه روزم بدون اونا جایی نرفتین

واقعا
ممنون

لیلا دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 08:05 ب.ظ

اول متن رو که خوندم گفتم من میرم ایتالیا و جزایر یونان. ولی بعد که تمام پستتون رو خوندم بهتون حسودیم شد

ممنون
اتفاقا جزیره سانتورینی را یادم رفت بنویسم
الان اضافه میکنم خوب شد گفتین!

رافائل دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:08 ب.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام.
توصیه میکنم قبل از برگشتن و تموم شدن وقتتون یه سر برید مسکو و سن پترزبورگ و از شبهای سپید اونجا لذت ببرید. بعد برگردید خونه.

سلام
چشم

سعید دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 07:48 ق.ظ

سلام بر دکتر زیبا
دیگر هیچ محدودیتی که نداریم.
ابتدا اتصال وای فای منزل را تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و به این اطلاعات جغرافیایی شما هم غبطه می‌خورم. بسیار عالی و خواندنی بود ... اولورو، تا به حال نشنیده بودم.
ممنون

سلام (اگه منو از نزدیک ببینین دیگه نمیگین دکتر زیبا!)
همیشه محدودیتهایی هست
سپاسگزارم

زندگی در خیابان بیست و پنجم یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 08:51 ق.ظ https://24street.blogsky.com/

سلامم
برای من که عاشق سفرم این متن مثل یه رویا بود... کاش بشه واقعا همه اینجا هارو ببینیم. مخصوصا ماچوپیچو و شانزه لیزه :)

سلام
ممنون
واقعا

دل ارا یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 07:30 ق.ظ

سلام آقای دکتر
چه سفر رویایی ای!
از باب خواننده ی غرغرو عرض می کنم که این دفعه جهت سفرتون رو برعکس کنید وگرنه وقت کم میارید!
به فیلیاس فوگ سلام ما رو برسونید!

سلام

ایشون هشتاد روز وقت داشت من فقط یک روز!

نسرین یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:12 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

آفرین به شما. آدم عاقل به شما میگن، حتماً بمن راًی بدین. آخه می خوام واسه همه مردم دنیا خونه را هم مجانی کنم.
در مورد منلی خیلی نزدیک حدس زدین
آکواریوم دومی و کوچکتر همون منلی هست.
راستی اگه سیدنی اومدید، ممکنه من خونه نباشم، اگه رسیدید و از فرودگاه زنگ زدین که پس کجایی؟ ولی من تلفنمو جواب ندادم، هتل بگیرید و بعد با اتوبوس برید باغ وحش "تارانگو" را هم ببینید چون تمام حیوانات، جانوران، خزندگان، پرندگان و... استرالیا اونجا نگهداری میشن. خیلی خیلی جای بزرگ و دیدنیه. من نمیام چون نمی تونم اون زبون بسته ها رو تو قفس ببینم ولی چون شما وقتتون محدود شده به یکروز و وقت ندارید میگم چون تنها راهیه که همه رو در عرض یک روز ببینید... البته واقعا یک از صبح تا عصر دیدنشون طول میکشه و اونوقت دیگه جاهای دیگه رو نمی تونید ببینید.

چشم حتما
ما اینیم دیگه!
اتفاقا توی تایلند هم به جای کاخ پادشاهی و ... رفتیم باغ وحش!

سودا شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 08:39 ب.ظ

سلام
عالی بود این گشت و گذار خانوادگی.
رفتم تو فکر که هر کس در طول عمرش چقدر جاهای دیدنی و زیبای زمین رو می بینه!

واقعا تا جایی که مقدور باشه باید رفت و دنیارو دید.

سلام
ممنون
دقیقا

Marjan شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام آقای دکتر، چه سفر خوبی.ولی یه سر به ما نزدین ها. حداقل اون امانتی رو‌می گرفتین.

سلام
شرمنده
اما باتوجه به شیوع کرونا و وضعیت اقتصادی فعلی ما تا اطلاع ثانوی منتظرمون نباشین

مهربانو شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:29 ق.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام دکتر جان ..
چه پست خیال انگیز و خوبی بود داشتیم حسابی کیف می کردیمااا.
خیلی برام جالب بود که اولین مقصدتون نیوزلند بود آخه دوست عزیزم سینا اونجاست و من بخاطر اون دوست دارم برم اوکلند
اما هیییچ نمیبخشمتون که تا سیدنی رفتین و نایب الزیاره ی ما تو بالکن معروف نسرین نشدین .
یکی از ارزوهام اینه که بشینم کنارش و تو بالکنش صفا کنم
بعد هم ندیدم اصلا سری به دیزنی لند بزنید !!!!واااقعا چطور میتونید تو چشمای عسل نگاه کنید و اونجا هیچ توقفی نداشته باشید ؟؟
برای من دیزنی لند و نور لند( مزرعه و خونه ی رویایی مایکل جکسون که در زمان حیاتش کودکان بی‌سرپرست و بیمار رو به صورت رایگان به آن جا دعوت می کرد)
در صدر لیست قرار دارند

سلام
ممنون
همون سینای توی داستانتون؟!
شرمنده آخه آدرس نداده بود!
اصلا حواسم به دیزنی لند نبود!

زری .. شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 10:31 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام، دکتر چقدر جغرافیای خوبی دارید!
من هم قبلا همینطوری فکر میکردم که دوست دارم همه ی زیبایی ها را ببینم اما الان به یه بینشی رسیدم که فکر میکنم چشم آدم به دیدن زیبایی ها عادت میکنه پس لازم نیست اینقدر به خودم زحمت بدهم. اگر یک جای خوب قسمت بشه که هم زیبایی های مکانی را دم دست داشته باشد و هم سایر الزامات برای زندگی خانوادگی را داشته باشد، ترجیح میدم همچین جایی را برای یکجا نشینی انتخاب کنم:)
یه سوال، اگر بین شهرها و کشورهای دیگه برای زندگی حق انتخاب داشتید بدون هیچ محدودیتی، کجا را انتخاب میکردید و چرا اونجا را انتخاب میکردید؟ به تربیت اولویت لطفا سه جا؟

سلام ممنون
حق با شماست ولی فعلا این امکاناتو نداریم
یادمه توی دبیرستان یه بار نشستم همه کشورها رو بررسی کردم و نهایتا رسیدم به یکی از کشورهای اروپائی
اما الان نظرم به یه جای دیگه نزدیک تره! گرچه نهایتا جائی برو نیستیم!

... شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 09:22 ق.ظ

سلام
تا یکی دو سال پیش توکیو با ۴۰ میلیون ساکن، پر جمعیت ترین شهر جهان بود،
آیا شانگهای از این مرز گذشته؟

سلام
الان چک کردم حق با شماست
ظاهرا جائی که من خوندم اشتباه نوشته بوده. تصحیح شد
باز هم ممنون

هوپ... جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:17 ب.ظ

من نمی دونم دکتر! دقت کرده باشین من بین چالش هاش انتخابین "یا" نذاشتم، "و" گذاشتم. یعنی حق انتخابی نیست

اون وقت دیگه خوانندگان محترم پوستمو میکنن

نسرین جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:40 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

اینم آدرس، ببینم بهانهِ دیگه ای هم دارید؟ اتوبوس شماره 90 را سوار بشید تا سر خیابونمون میارتتون بقیه رو هم که دیگه پیاده دو قدمه. با تاکسی صد دلار کرایه تون میشه یه موقع هوس نکنید، بلیط اتوبوس پنج دلاری میشه
سیدنی، خیابانی که یک ساعت رانندگی به اُپرا هاوسه، سمت راست کوچه آخر_ سمت چپ ساختمون دوم _ طبقه اول شماره هشت. کد پستی هم 2099

اگه این خواسته برای هر چی آرزو بود واسه من خوشمزه تر بود. ولی خب اینم واسه فقط خودمون بود و خوش گذشت.
من اگه قدرت داشتم اعلام می کردم: خدا و دین یکی، زمین یکیست پس مرز بی مرز و کشور یکی، زبان هم یکی.
دیگه جنگی در نمی گرفت و هیچکس مهاجرتش غربت نبود. سیاستمداران تمام کشورا هم سفره شونو جمع می کردن و می رفتن دنبال کار.
بعدشم هر شهری روی زمین مثل سیستان و بلوچستان بود را آباد می کردم. از مدرسه بگیرید تا درمونگاه و آب آشامیدنی برای تمام مردم دنیا بخصوص اونایی که تا بحال محروم بودن. جاده ها آسفالت، پیاده روها مثل اینجا رعایت حال معلولین را می کرد و خلاصه اینجوریا...
خدا از سرتون نگذره که ما رو رویایی کردین رفت... یکی بیاد منو پیدا کنه... مهربانوووو
راستش مدتیه از بس خبرای بد از ایران بدستم میرسه افسردگی بدی گرفتم. شبها کم خوابی و روزها عصبی... خوبه تنهام وگرنه خدا باید بداد مزدک میرسید و بس.

چشم اگه یه بار دیگه محدودیت ها لغو شد مزاحم میشم
من این بار به شما رای میدم

طیبه جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:24 ق.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام
خیلی خیلی خوب بود
ممنون
کاش می شد من خواب این سفرتون رو درباره ی خودم و نیکان و باباش می دیدم،خوابه دیگه،شاید باباش پایه بود

سلام
ممنون
خوشحالم که دوباره کامنت گذاشتنو شروع کردین

نسرین جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:35 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

یعنی شما تا سیدنی میاین و نمیان یه تک پا سری به من بزنید و یه چایی قند پهلو تو بالکنی معروف من نوش جان کنید؟ دست شما درد نکنه.
اُپرا هاوس انتخاب خوبیه، ساختمانی که شصت هفتاد سال پیش با هزینهء 50 هزار دلار درست شد و بیرون ساختمان شبیه یک کشتی هست. معمار این ساختمان بینهایت زیبا بیست سال پیش به دولت پیشنهاد داد که داخل این ساختمون را می تونه بازسازی کنه و بصورت کابین کشتی در بیاره که موافقت نشد.
درون این کشتی پر از سالن های باشکوه تاًتر و باله و اُپراست و رستوران های گرونقیمت. اما وقتی اونجا برید حتماً آکواریومی که زیر دریا درست کردن را هم برید ببینید، خیلی بهم نزدیکند و بسیار دیدنی. کوسه ها و سفره ماهی ها و... همه رو از زیر دریایی که فقط یک شیشه بین شما و اونهاست می بینید. بچه ها که بیشتر لذت می برند.
در مورد برج ایفل و دیدن شانزه لیزه از اونجا، بله میشه.
زیباترین منظره ای که من در عمرم دیدم آبشار نیاگارا در قسمت کاناداش بود. من اگر به این چالش بخوام برم یکبار دیگه اونجا خواهم رفت.
اهرام ثلاثه مصر را هم خواهم دید ووو
آخرش چرا اینقدر راحت و محکم زدید تو ذوقمون و از خواب خوش بیدارمون کردین؟
داشتیم همراهتون صفا می کردیم. ولی خودمونیم خیلی بدو بدو شد. نباید محدودیت زمانی داشت چون مثلاً قسمتی از لذت سفر چشیدن بعضی از غذاهای معروف هر کشوریه. مثلاً میشه آدم بره ایتالیا و پیتزای اونجا رو نخوره؟
لازانیا و اون دسری که من عاشقشم، ترامیسو.. نه شما همسفر خوبی نیستی همش آدمو می دوونی...
اما خارج از شوخی، منهم اگر فقط یک روز زمان داشتم مسافرت یه قسمتش بود نه تمامش. برای مثال دیدن بعضی از عزیزانم حتماً جزوش بود یا...

آدرس ندادین آخه!
ممنون برای توضیحاتتون نمیدونستم
شما که میدونین من عادت دارم آخر داستان ضربه رو بزنم
آره خیلی هول هولکی شد
برای خصوصی هم ممنون

دلفین جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:44 ق.ظ http://dolfin2021.blogfa.com/

اول متن رو خوندم خودم رو به یه جزیره آروم و زیبا دعوت کردم که تقریبا بیشتر روز رو حمام آفتاب میگیرم بعدشم یه جای خوب همون جزیره کنار دریا یه صرف غذای خوب در حالی که نسیم دلنوازی به ساحل میاد و تماشاگر غروب در جزیره باشم .
جالب شد برام شما هم سفر رفتید ولی این همه جااا . دکتر ،آنی و بچه ها رو تجسم میکنم در حالی دویدن ازین کشور به اون کشور هستن بالاخره قبل از غروب آفتاب باید از همه زیبایی های دنیا لذت برد !

فکر شما هم عالیه
اما تعداد جاهائی که دوست داشتم ببینم خیلی زیاد بود!

لیدا پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:44 ب.ظ

طولانی بود.حوصلم نگرفت بخونم.اما ایده جالبی بود.یک روز بی محدودیت.فکر کنم همون بدون روسری برم بگردم کلی کیف میکنم

ممنون از لطف شما
امیدوارم موفق باشید

سارا پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 09:51 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

چه روز کوتاه و بلندی بود کوتاه چون فقط یک روز بود بلند چون کلی جاهای مختلف رفتید ....

دیگه محدودیت که نباشه همین طور میشه!

مریم پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 05:30 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام آقای دکتر
الهی که تمام این چیزهایی که نوشتید رو در واقعیت هم در کنار خانواده محترم تجربه کنید
خدا قوت و پرتوان باشید
مادر من هم در اثر کرونا بیمارستان بستری شد و ۶۴ساله ها این هفته نوبت واکسنشون می‌شد ولی دیگه کرونا گرفت نمی زنند تا سه ماه دیگه

سلام
امیدوارم ممنون
عجب امیدوارم هرچه زودتر بهبودی حاصل بشه و تا وقتی بخوان واکسن بزنن بیماری کلا ریشه کن شده باشه

افسون پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 04:59 ب.ظ

چه گشت و گذاری شد!
چقدر ذهن من به محدودیتها عادت کرده، بیشتر جاهای متن هی میگفتم باخودم نمیشه که اااا نمیشه که!

واقعا
خب محدودیت نداشتیم دیگه

هوپ... پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 04:39 ب.ظ

می بینم که توانایی طی الارض هم پیدا کردین :-))))
در هر صورت باید به چالش های دعوتی من هم لبیک بگین.

فقط برای یک روز
بعد جواب بقیه را که یه چالش دیگه رو میکنن چی بدم؟

صبا پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 03:43 ب.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

عه! من دیدمتون کنار اپراهاوس

پس شما بودین دست تکون دادین؟

safa پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:55 ب.ظ http://mano-tanhae-va-omid

دو دنیا در یک روز ...
انشااله که موفق باشین .

بله بله
ممنون

شارمین پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:32 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.
خیییلی خوب بود.
ولی جدی چقد محدودیت‌هامون زیاده و بهشون عادت کردیم‌ها!

اون‌جایی که گفتید خانم آنی و بچه‌ها با یه بشکن آماده می‌شن،یه نکته‌ی عمیقی داشت

سلام
ممنون
چقدررر
خوشم میاد همه چیزو زود میگیرین!

آتنه پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:05 ب.ظ http://arianeh.blogfa.com

سلام
ممنون،نمیدونم چرا هرجور تصور کردم هیچ گیت و بلیط و وسلیه‌ی نقلیه‌‌ی معمولی درکار نبود،رو قالیچه پرنده بودید تو ذهنم!:-)

سلام
حق دارین. وسیله دیگه ای نمیتونه این طور بره!

نون سین پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:05 ب.ظ http://free-like-a-bird.blogsky.com

اولا چقققدر جغرافیتون خوبه:)
ثانیا یه جایی رو جا انداختید که من آرزومه برم:) یه سری ابشار هست توی مرز برزیل و ارژانتین به اسم ‌iguazu که به نظر من بینظیرن:)
سالزبورگ رو هم به نظرم تو برنامه بذارید چون خیلی فوق العاده بود! و hallstatt
خوش بگذره به هر حال:) نگران بچه ها هم نباشید انقدر این جاها قشنگن که خودشون وقت نمیکنن خسته شن و غری بزنن:)

ممنون
نشنیده بودم. ممنون. همون جا نیست که توی انیمیشن UP رفتند؟!
اونجا رو که بله سرچ کردم و واقعا زیبا بود.
چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد