جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

غلط بگیر پول هم بگیر!

سلام

توی اون چند هفته ای که به جز سایتهای نسخه نویسی عملا سایت دیگه ای باز نمیشد یک روز وقتی رفتم سر شیفت میخواستم آدرس یکی از سایتهای نسخه نویسی را بنویسم که تصادفا موقع نوشتن اولین حرف انگشتم خورد روی یک کلید دیگه و فورا به عنوان پیشنهاد آدرس یه سایت دیگه بالا اومد که تا اون روز اسمشو هم نشنیده بودم. کنجکاو شدم و بازش کردم که سایت باز شد  ولی بعد از چند ثانیه صفحه کاملا سفید شد درحالی که بخشهائی که تا چند ثانیه پیش عکس و نوشته بود رنگ روشن تری داشت. و این نشون میداد که سایت کاملا بسته نشده. اومدم پائین تر و در پائین سایت متوجه چند گزینه شدم و یکی یکی بازشون کردم ولی هیچکدومشون باز نشدند تا این که رسیدم به گزینه وبلاگ. روش کلیک کردم و وارد وبلاگ اون سایت شدم که پر از انواع مقاله های مختلف درباره شهرهای مختلف کشور و جاهای دیدنی و سوغات اون شهرها وامثالهم بود.

وقتی مریضها را رد کردم اون وبلاگو باز کردم و چرخی توی اون زدم. طبیعتا اول ولایتو سرچ کردم و بعد شهرهائی که خودمون رفته بودیم (و متوجه شدم توی هر شهر چند جای دیدنی از دستمون در رفته) و بعد هم جاهائی که تا به حال نرفته بودیم. از خوندن اون وبلاگ کلی لذت بردم و دیگه هروقت سرم خلوت میشدسری به اونجا میزدم بخصوص که انتخاب چندانی هم نداشتم. اما به تدریج خوندن اون نوشته ها برام عذاب آور شد. من که همیشه به غلطهای املایی حساسیت داشتم حالا با نوشته هایی روبرو بودم که نه تنها پر از غلط املایی بودند بلکه اشتباه های عجیب تاریخی و جغرافیایی هم داشتند! برای نمونه در مورد یک مکان تاریخی نوشته شده بود: این مکان در زمان ساسانیان ساخته شده و تاریخ بنای آن متعلق به بیش از 2500 سال پیش است! یا درمورد یکی از جنگل های شمال نوشته بود: در صورت رفتن به اعماق این جنگل مراقب باشید چون محل سکونت ببر است! درحالی که الان چند دهه از انقراض ببر در ایران میگذره.

تا جایی که تونستم تحمّل کردم اما بعد دیدم دیگه این اشتباه ها بیش از حد شدن و حسابی دارن روی اعصابم رژه میرن! عملا گزینه های دیگه ای هم روی میز نداشتم که بخوام از خیر این وبلاگ بگذرم و برم سراغ سایت های دیگه. پس شروع کردم براشون کامنت گذاشتن اون هم با اسمی که نه اسم واقعی خودم بود و نه ربولی حسن کور! و غلطهای هر متن را براشون گفتم. دو سه هفته بعد بود که متوجّه شدم یک نفر برای چندتا از کامنتهام جواب گذاشته و توی همه شون هم یک متن را نوشته: درصورتی که مایل به همکاری با این سایت هستید یک ایمیل به این آدرس بزنین. بعد هم یک ایمیل گذاشته بود. یکی دو روز فکر کردم و بالاخره براشون ایمیل فرستادم. یکی دو هفته گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد اما یک روز برام ایمیل اومد و ازم شماره تلفن خواستن! شماره مو هم براشون فرستادم و دوباره  هیچ خبری نشد. اما بعد از دو سه هفته یک روز عصر که داشتم توی خیابون پیاده روی میکردم موبایلم زنگ خورد و گوشی را جواب دادم که خانمی که تماس گرفته بود خودشو معرفی کرد و گفت از طرف همون سایت تماس گرفته. ازم پرسید کجا کار میکنم که این همه روی غلطها حسّاسم؟ من هم طبق معمول زمانهایی که خودمو معرفی میکنم گفتم: کارمند شبکه بهداشت هستم. که اون خانم گفتند: اما من ایمیلی که داده بودین سرچ کردم و متوجه شدم توی Linked in نوشتین که پزشک هستین! گفتم: بله هستم. گفتند: سابقه نویسندگی هم داشتین؟ گفتم: نه اصلا! گفتند: رزومه تونو در مورد گردشگری بگین! گفتم: رزومه خاصی ندارم. من یک پزشک عمومی ساده ام که به بعضی از شهرها سفر کردم! فرمودند: به هرحال رزومه تونو برامون ایمیل کنین! شب براشون ایمیل زدم و نوشتم: من هیچ تخصّصی درباره گردشگری ندارم و فقط به سفر علاقه دارم و از غلطهای املایی بیزارم. بعد هم شهرهایی که رفته بودم براشون نوشتم.

چند هفته گذشت و هیچ خبری نشد. یک شب برای اون خانم یه ایمیل دیگه زدم و نوشتم: حکایت ما شده حکایت همون نگهبان پیری که پادشاه بهش گفت الان میگم یه لباس گرم برات بیارن و پیرمرد بیچاره تا صبح یخ زد! من که داشتم مطالبمو میخوندم و کامنتمو میگذاشتم. چرا بیخود تماس گرفتین و منو هوایی کردین؟! که چند روز بعد زنگ زدند و گفتند: هنوز مجوّز همکاری با من براشون صادر نشده. بعد هم خواستند هزینه مدنظرمو برای همکاری براشون بفرستم. واقعا نمیدونستم چه مبلغی را برای همکاری بهشون پیشنهاد بدم که نه خیلی بالا باشه و نه خیلی پائین. یکی دو روز فکر کردم و نهایتا به یاد خانم دکتر "خ" افتادم که یه زمانی براشون مطالب وبلاگو میفرستادم و ایشون هم توی نشریه شون چاپ میکردند. (دوستان قدیمی حتما یادشون هست) اما مسئله این بود که توی حادثه نابود شدن همه اطلاعات  گوشیم، (که حتما اونو هم دوستان قدیمی توی ذهنشون هست!) شماره ایشون هم حذف شده بود. یکی دو روز دیگه فکر کردم و یه بخشی از ایمیلی که مطالبمو به اون میفرستادم یادم اومد. خوشبختانه جیمیل  بقیه آدرس ایمیلو یادش بود و به محض این که چند حرف از آدرسو زدم بقیه شو هم برام آورد! یه ایمیل برای دکتر "خ" فرستادم و جریانو براشون توضیح دادم که چند ساعت بعد جواب دادند و بعد از حال و احوال و یادی از گذشته گفتند طبق آخرین دستورالعمل های متعلق به امسال هزینه کاری که من میخوام بکنم برای هر کلمه سیصد تومنه.

باوجود این که مبلغی که میخواستم را پیدا کرده بودم اما حقیقتش روم نشد براشون بفرستم و اصلا هیچ حرفی از هزینه نزدم. اما همچنان به چرخیدن توی وبلاگ ادامه دادم و غلطها را پیدا کردم و به دستور خانمی که با من تماس گرفته بود به جای گذاشتن توی وبلاگ برای ایشون ایمیل میکردم و ایشون هم هرچند روز یک بار توی همون ایمیل تشکر میکردند. تا این که یک روز رفتم سراغ مطالبی که غلطهاشونو گرفته بودم و دیدم به جز دو سه مورد هیچکدومشون درست نشدن! توی ایمیل بعدی گله کردم که گفتند چون تا به حال سابقه نداشته کسی این طور همکاری باهاشون داشته باشه هنوز این مسئله داخل روال کاریشون نشده و یکی دو هفته بعد دوباره ایمیل زدند و گفتند همه اون موارد اصلاح شدند که چک کردم و دیدم که درست میگن.

یک روز به خودم اومدم و دیدم روز اول شهریوره و بیشتر از یک ماهه که دارم غلطهای وبلاگو پیدا میکنم و ایمیل میزنم. گرچه باز هم روم نشد که مبلغی را بگم اما با کلی خجالت شماره حسابمو براشون فرستادم و هیچ توضیح بیشتری ندادم. و تصمیم گرفتم تا زمانی که جوابی بهم ندادند دیگه بهشون ایمیل نزنم. بعد از یکی دو هفته که مطالب وبلاگو میخوندم و غلطها را میدیدم ولی نمیخواستم تصحیحشون کنم تصمیم گرفتم دیگه اصلا وبلاگو باز نکنم تا بیشتر از این حرص نخورم. اواسط مهرماه بود که یک پیامک برام اومد و دیدم پونصد هزار تومن به حسابم واریز شده. خیلی فکر کردم و تنها گزینه منطقی که به ذهنم رسید از طرف اون سایت بود.

بعد از چند هفته که باهاشون قهر کرده بودم و حتی سایتشونو هم باز نمیکردم رفتم سراغ وبلاگشون و در کمال تعجب دیدم مطالب جدیدشون  غلط های خیلی کمتری دارند. و به ندرت میشه ایرادی توشون پیدا کرد. اما بعد از خوندن چند مقاله باز هم غلط ها به صورت خودکار توی ذهنم خودشونو نشون دادن. من هم دوباره شروع کردم به غلط  گیری و زدن ایمیل. بعد هم نوشتم: با وبلاگتون قهر کرده بودم! که ایمیل اومد: قهر چرا؟ ما یک واریزی برای شما داشتیم. اما داریم بررسی میکنیم که پرداختی مون برای شما روال خاص و قانونی خودشو داشته باشه! خلاصه که فعلا دوباره همکاری یکطرفه مون شروع شده. تا ببینیم در آینده چی میشه.

پ.ن1. نمیدونم چی شده اما از حدود یک هفته پیش دیگه کل سایت برام باز میشه که بخش اعظم اون درمورد رزرو اتاق و ویلا و ... توی شهرهای مختلفه. (طبیعتا اگه اسم این سایت را توی کامنتها بنویسید من تکذیب میکنم!)

پ.ن2. بعد از دیدن اعلامیه یکی از همکلاسیهای دوران دبستان و چند هفته بعد یکی از همکلاسیهای دوران دبیرستان حالا اعلامیه های دو نفر از دبیران دوران راهنمائی مونو به در و دیوار میبینم. نمیدونم توی این ایام سالمرگ مامان من بیشتر به این چیزها توجه میکنم یا جناب عزرائیل داره حلقه محاصره را تنگ تر میکنه!

پ.ن3. عماد دیشب اومد خونه و ظاهرا خوشحاله از این که توی کلاسشون هفت تا پسرند و سی نفر دختر! به گفته خودش از وقتی گفته پدرش دکتره هم دخترها بهش بیشتر احترام میگذارن! بیچاره ها خبر ندارن که پدرش یه پزشک عمومی فسیل شده بیشتر نیست!

نظرات 46 + ارسال نظر
reza دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام سالها پیش گاهی میخوندمتون. همینطور سرچ میزدم خاطرات یک پزشک که وبلاگ شما اومد بالا. ولی دنبال وبلاگتون نبودم. تا چشمم خورد یادم آمد یک زمانی هم یک دکتر ربولی رو هم میخوندم. کلا یادم رفته بود‌ بهترین فضای مجازی که هرگز ارزشش رو از دست نمیده. موفق و موید و منصور باشید

سلام
خوش برگشتین.
امیدوارم از این به بعد بیشتر اینجا ببینمتون.

مهتاب سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 04:21 ب.ظ

باباش به جای اینکه یه عده زنو دور خودش جمع کنه درسشو می خوند الان یه پزشک فسیل شده عمومی نبود بی شک!

اگه منظورتون همکاران داخل درمونگاهه که اونجا هرکسی کار خودشو انجام میده و کسی بقیه را دور خودش جمع نکرده.
اگر هم منظورتون خوانندگان محترم اینجاست که من دوستان مجازی زیادی از هر دو جنس دارم که چیزهای زیادی ازشون یاد گرفتم و اینجا هم کسی بقیه را دور خودش جمع نکرده.
امیدوارم شما که کسی را دور خودتون جمع نکردین بتونین خیلی بیشتر از من موفق باشید.

غزل چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 06:59 ب.ظ

چه خوب بود پستتون
ازین به بعد میخونمتون

شما بزرگوارید
پس منتظر کامنتهای بعدی تون هستم

سودا سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 09:44 ب.ظ

سلام جناب دکتر
چه خوب که انقدر پی‌گیر هستید!
اخیرا چند جلسه‌ای است که در کلاس آن‌لاین ویرایش شرکت می‌کنم. هفته‌ای یک‌ ساعته، از آقای دکتر صفرزاده و تقریبا در این ۴ جلسه مواردی مطرح کردند که برام خیلی باعث تعجب شد. یکیش این بود که باید در ویرایش کتاب به جز استثناها پیشوند و پسوندهارو جدا بنویسید، مثلا دانشمند باید دانش‌مند با نیم فاصله و یا بیچاره باید بی‌چاره نوشته شود، دیگه تک‌واژه‌ها مثل خوشحال که جای خود دارد که گفتند بعد از این به شکل خوش‌حال باید نوشت
روح مادر گرامی شاد و در رحمت الهی باشه.
دیگه به سلامتی داستان عماد جون هم با دخترا شروع شد

سلام
ممنون
فکر میکنم بیشتر از چیزهایی که توی بچگی خوندیم استفاده کنیم مثلا من هیچوقت نتونستم به جای همزه روی ه از ی استفاده کنم و مثلا بنویسم خانه ی علی. این نیم فاصله که دیگه جای خود داره.
ممنونم
بله. در این مورد به شدت از من فعال تره

تیلوتیلو شنبه 13 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 04:21 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/


خیلی کم پیدا شدینا

به زودی ان شاءالله

پروفسور جمعه 12 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 01:36 ب.ظ https://otagham.blogsky.com/

از نظر من کلا یه چند ماهی هست که عزرائیل فعال ترشده.
همینجوری پشت سر هم خبر مرگ میشنوم. امروزم عموی خودم فوت کرد.

پس شما هم متوجه شدین
تسلیت میگم

Man پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 02:00 ب.ظ

سلام. غلط گرفتن که هیچی دست به سانسورتونم خوبه من چند بار ازتون خرده گرفتم نذاشتید

سلام
شما؟

فرشته به مریم خانم چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 06:18 ب.ظ

خوب ما هم میدونیم قابل افتراقه که یکی رو نوشتیم غلط تایپی یکی رو غلط املایی. بجای برداشت جنبه ی طنز ماجرا(که با ایموجی ها مضاعف شده) چرا ربطش میدین به فهم و این تعابیر. پناه بر خدا از لحن کامنتتون. دعوا دارین؟ من رو مجددا مورد خطاب قرار ندین که برای من ادب مرد به ز دولت او.

واقعا امیدوارم یه دعوای دیگه درست نشه

ماهی چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 04:28 ب.ظ https://redfishi.blogsky.com/

این ه که به کلمات می چسبانند فکر کنم بخاطر اینکه که اعراب را دیگه نمی گذاریم
پیوست : پسر من یکبارحین آماده شدن برای امتحاناتش در یکی از کتابهای درسیش یک اشتباه پیدا کرد با ناشر تماس گرفت یک کتاب با کارت 50 یورویی براش فرستادند .بعد از اون بجای این که متن را عمیق بخونه و نمره بیاره همش دنبال اشتباه می گرده پول در بیاره
حالا نمی دونم این ه های من اشتباه است؟؟

ه های شما درسته اما اون جمله اولتونو من نمیدونم

مریم به فرشته خانوم و آقای دکتر سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 03:36 ب.ظ

غلط املایی از غلط تایپی قابل افتراقه و فکر کنم برای فهمیدن نکته به این سادگی نیاز به تحصیلات نباشهخود من چشمام ضعیفه موقع تایپ با گوشی غلط تایپی دارم نه املایی متوجه شدین

من اون قدر ساده ام که موضوع به این سادگی را هم نمی‌فهمم
اگه ناراحت شدید شرمنده.

یک دکتر ادبیات سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 12:37 ب.ظ

نمی‌دونید چرا این کار را می کنم؟ دقیقاً کار خودتون را می کنم. شما خودتان را پشت ربولی حسن کور پنهان می کنید من پشت اسمهای دیگر.
می خواهید یک نظر عجیب غریب بگذارم بعد بگویید واه! این یعنی دکتر ادبیاته؟

آهان از اون لحاظ
گرچه یادم نمیاد هیچ وقت چنین حرفی زده باشم اما باز هم هرطور که صلاح میدونین

یک دکتر ادبیات سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 09:18 ق.ظ

سلام دوباره
من می خوانم و اغلب نظر هم میگذارم ولی با اسمهای دیگر
از آن هزار تا مراجعه به وبلاگتان پانصد تاش منم ببینم سوتی جدید چی دارید.
این بار بیشتر به خاطر قدردانی خودم را آفتابی کردم.

سلام
نمیدونم چرا این کار را میکنید اما هرطور که صلاح میدونین.
ممنون از لطف شما

جیجیل سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 06:12 ق.ظ

دکتر به پولای کوچیک کوچیک علاقه داری و یه جورایی میچسبه بهت مث اون جارو برقی یا همین غلط گیر و.‌‌‌‌.....کودک درونت فعاله

خوش به حالتون که پونصد تومن براتون پول کوچیکه
کودک درون که فعلا داره چهار دست و پا میره

مارال دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 07:11 ب.ظ

منم قبلا برام غلطا مهم بود
الان خودمو وفق دادم با نسل جدید

ظاهرا چاره ای نیست.

یک دکتر ادبیات یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 07:57 ب.ظ

سلام
از آدمهای بادقت خوشم میاد؛(شما)

سلام
باید حدس میزدم که فقط چنین پستی میتونه شما را دوباره وادار به گذاشتن کامنت کنه!
چه عجب دوست قدیمی!

الف مثل الی یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 05:59 ب.ظ

بله، خاطرم هست که چقدر اشتباه می‌گرفتین و اعصابتون خورد می‌شد

کارتون و صبرتون ستودنی هست

سپاسگزارم

تیلوتیلو یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 04:28 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

پس کلا به غلط های املایی حساس هستید؟
دیدم گاهی از دست منم حرص میخورید

بله
شرمنده

تیلوتیلو یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 04:27 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

چرا من این پست را اصلا ندیده بودم؟
انگار به عینک نیازمند شدم

چه عرض کنم؟
حتما از کم سعادتی ما بوده

افق بهبود یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 11:40 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

من به نظرم این آدما(غلط بگیرها) خیلی رو اعصاب میومدن(وی در دوران مدرسه و دانشگاه و بعدها سر کار اصلا غلط نمی نوشت و اصلا حواس پرت نبود ولی یک سری انسان غلط پیدا کن (!) تحت عناوین معلم و استاد و مدیر نتایج درخشان یک متن ،امتحان یا گزارش کاری را به فاجعه تبدیل میکردن)
تا اینکه در یک جلسه آموزشی درباره ی منابع انسانی فهمیدم این تیپ آدمها چقدر برای شغل های بازرسی و کنترل کیفیت و اینا خوبن(کارایی که من همیشه توشون رفوزه بودم)خوبن و از آن به این آدمها علاقه مند شدم و با آنها همزیستی مسالمت آمیز در پیش گرفتم و کارهای این تیپی خود را تا جایی که میشد به آنها سپردم (البته که کارهای باب میل خودم را برای آنها انجام میدادم)برد-برد

ببخشید که روی اعصابتونم

فرشته شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 11:20 ب.ظ

سلام آقای دکتر
جالبه چند تا از عزیزانی که گفتن به غلط املایی حساس هستن، یک غلط تایپی در کامنت هاشون هست

سلام
بله

مینا شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 02:46 ب.ظ

حالا مثلن اسم سایت رو بگید چی میشه؟؟!! ما میریم پیداشون میکنیم و غلطهاشونو میگیم و دیگه ب شما پول نمیدن یا مثلن میریم بهشون میگیم وای تو وبلاگ ربولی ازتون بد گفتن امان از این سندرم سیکرت بازی وبلاگنویسها!!


از کجا فهمیدین؟

لیمو شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 12:33 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com

سلام دکتر
من وسواس داشتم. وقتی کسی باهام چت میکرد اگر غلط املایی داشت میگفتم و خودمم خیلی زیاد حواسم بود و کسی نمیتونست ازم سوتی بگیره و خب یه بدی که داشت با اینکه نهایت تلاشم رو میکردم که ناراحت نشن اما خب اکثرا یه کم ناراحت میشدن. حالا خیلی تلاش کردم که اونطوری نباشم و چیزی نگم اما مثلا کتابی رو ببینم غلط املایی داره کلا دیگه نمیخونمش. یا اگر کسی بد بنویسه سعی میکنم دیگه پیامی ازش نگیرم! یه نفر بود فکر کنم پنج بار باهاش چت کردم و انگار شکنجه م میدادن. کلا هکسره رو برعکس استفاده میکرد!! مثلا: برایه من نمی ارزِ. داشتم دیوانه میشدم دکتر.

سلام
گاهی واقعا عذاب آور میشه!

سارا شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 12:00 ب.ظ

احتمالا من خیلی کم براتون کامنت گذاشتم ولی الان برام جای تعجب داره که این همه سختگیریتون در مورد مشخص نشدن اسم و ولایتتون علتش چی میتونه باشه؟ شهری که خودم ساکنم و البته اهلش نیستم و برای اینکه قضاوتی در مورد مردمش نشه اسمش رو نمینویسم مردم به شدت محافظه کار، مشکوک و مایل به اسرارآمیز نشون دادن خودشون داره و اگر مطمئن نبودم که شما مربوط به مناطق تقریبا مرکزی هستید تصور می کردم باید اهل اینجا باشید، کسی که بخواد تو کارتون فضولی کنه احتیاجی به این همه محافظه کاریتون نداره با کوچکترین سرنخها ته و توی همه چیزو در میاره، ولی واقعا حیفه دارید زحمت میکشید و کیفیت اون سایت رو بالا میبرید ولی به خاطر محافظه کاریتون نه خودتون اسم سایت رو میگید و نه حتی اگر کسی حدس بزنه پیامشو تائید میکنید
با این حال من از طرف خودم برای زحمتی که میکشید تا مطالب اون سایت رو با دقتتون تصحیح و تکمیل کنید تشکر میکنم حتی اگر من هیچوقت نتونم ازشون استفاده کنم

ممنون از لطف شما
اما وقتی خودتون حاضر نیستید توی کامنت اسم شهرتونو بگین از من چه انتظاری دارین؟

دزیره شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 11:46 ق.ظ https://desire7777.blogsky.com/

واقعا افرین اقای دکتر که انقدر حساسین ئ احساس مسئولیت میکنین احساس مسئولیتی که مسئولین محترم ندارن
و شما یک پزشک عمومی فسیل نیستین یک پزشک حاذق و نویسنده حاذقی هستین و اینم یک تعارف نیست و البته پدر پزشک یک اپشن ویژه است هم برای پسرها و هم برای دخترها !!!

از لطفتون ممنونم
شما بزرگوارید

نسیم شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 09:56 ق.ظ

پدر دکتر داشتن همیشه باعث افتخاره

سپاسگزارم

شیرین شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 09:25 ق.ظ

عمادشیطووووون هنوزمهرقبولیش خشک نشده نقطه ضعف دخترارو فهمیده!

دکترشما نوشته هارومیخونی منوبگو که دوران کروناکتاب صوتی گوش میکردم ودیوانه میشدم ازون همه غلط و تلفظ اشتباه
وقتی هنوز نمیدو نستم که خیلی از گوینده های کتاب صوتی هم اشتباه تلفظ میکنند ونظارتی رو خوانش اونا نیست
راوی میگفت " نگاهی به حسن یوسف کرد "
منم مات ومبهوت که حسن یوسف کیه !؟ عربه؟؟
اینکه تواتاق تنهابود !

تازه بعدازچندبارپلی کردن فهمیدم منظورش گل حسن یوسف بوده
انقدر اشتباهاتشون زیادبود که دیگه ازهرچی کتاب صوتی بود متنفرشدم .

برخلاف پدرش حواسش جمعه
پس حسن یوسف را حسن یوسف میخونده

شادی شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 08:53 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

یه موضوع دیگه که نشون می ده عملکرد عزرائیل خوب بوده، امروز در طول مسیر اومدن به اداره بنر یک موسسه برگزار کننده تخصصی مراسم ختم نظرم رو جلب کرد که در مسیر حدود 10کیلومتری که اتوبان های مهم و اصلی هم هست بیش از 4 تا بنر دیدم ازشون.

پس واقعا دست به کار شده

شادی شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 08:44 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

سلام
تبریک می گم که مسئولیت پذیری شما جواب داد و امیدوارم قدردانی شایسته ای ازتون بشه.
در مورد عزرائیل هم فکر کنم درست می گید عزرائیل آمارش رو داره بالا می بره برای پاداش. چون توی یک هفته ده روز گذشته توی محل کار من هم بیشتر از 10 نفر از همکارها پدر و مادرهاشون رو از دست دادن.

سلام
ممنونم
عجب پس همه جا همین طوره

سعیده شنبه 6 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 07:59 ق.ظ

سلام
متاسفانه نسل جدید به شدت با کسره اضافه نشان مالکیت هست و ه که در انتهای بعضی کلمات صدای کسره دارد به شدت مشکل دارند که دلیلش هم کتاب فارسی اول دبستان و شیوه نادرست آموزش در این کتاب هست.ما بچه های قدیم کلاس اول در درس "اکرم سه روز بیمار بود" به خوبی این مطلب رو یاد گرفتیم و برامون ملکه شده.
من هم متن هایی که این اشتباه رو زیاد دارند اصلا نمیتونم بخونم و اعصابم خورد میشه.

سلام
کتابهای درسی که الان تقریبا هرسال دارن عوض میشن!

لیلی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 09:03 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

همکلاسی های همسرتون می فهمند که کسی که ۱۵سال پیش دکتر بوده فرق داره با دکترای زورکی الان. پس ارج و قرب رو رعایت می کنند

ممنون از لطف شما اما همسر من همکلاسی نداره

لیدا جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 05:32 ب.ظ

منم به غلط‌های املایی حساسم

احسنت بر شما

مریم و سعید. جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 03:24 ب.ظ http://Saghf.blogsky.com

دقیقا متاسفانه من با پسرم و همسالانش خیلی این چالش رو دارم که شما باید زبان مادری و مملکتی خودتون رو حفظ کنید ،چند نسل اینچنین بخواد گند بزنه به زبان چیزی نمیمونه ،سپاس از شما و دغدغه ی به جا.

دقیقا همین طوره
ممنون از لطف شما

نازی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 11:41 ق.ظ

دکتر ربولی نوشته هاتون برام فقط عنوان میاد خیلی ناراحتم چرا اینطوری شده ؟

نمیدونم
هنوز همون طوره؟

نجمه جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 06:41 ق.ظ https://najmaa.blogsky.com/

دکتر منم ذانا غلط گیرم
دست خودم نیست
یه بروشور استادم داد ببینیم اسم دو نفر یکی بود توش با کلی غلط.فقط من اشاره کردم
بعدش کلی تشکر کرد که با چاپش حتما اون اساتبد ناراحت می شدن
به قول رییس اسبقم متن خوب یا غلط،مثل قرمه سبزی خوشمزه ایه که توش مو هست(حالتون بهم خورد)

پس شما هم ذانا همین طورین!
بله اون اساتبد حتما ناراحت میشدن

سمیرا جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 02:05 ق.ظ

چه عنوان قشنگی باید افتخار کنن شما اشتباهاتشون رو تصحیح کنید در مورد باعث افتخار بودنتون برای عماد، این حقیقت محض که باعث افتخارید و نه فقط برای پزشک بودنتون ولی خودتون شکسته نفسی می فرمایید، ان شاءالله همیشه سلامت و شاد باشید

ممنون از لطف شما

زهره جمعه 5 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 01:13 ق.ظ https://shahrivar03.blogsky.com/

وای شما چرا همیشه حاشیه پررنگ تر از متن میذارید!؟!
عماد عالی بود... یاد اون جوک افتادم که میگفت پسره خودش رو معرفی کرد که فلانی ام و فلان رشته خوندم و فلان جا کار میکنم و ماشینم اینه و خونه ام اینه و...؛ بعد دختره رفت خودش رو معرفی کنه گفت به نام خدا همسرت

ولی در مورد بخش اول.... وای من که اصلاً عصبی میشم. من البته روی نیم فاصله و... تو خوندن فایلها اذیت میشم غلط املایی که فکر میکنم اگر باشه کلاً فایل رو بذارم کنار... وسواس خوبی نیست. گاهی توجهم میره به کنترل متن بجای درک محتوای متن! باز خوبه شما از این وسواس یک ارزش افزوده ای تولید کردید به درآمد رسوندیدش

چطور؟
جالب بود ممنون
بله حق دارین

زهره پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 11:11 ب.ظ

غلط های املایی بین نسل جدید به طرز آزاردهنده ای بالاست

واقعا

سیتا پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 10:35 ب.ظ

چه کار جالبی...خوشمان امد!
کلن حرکت های این تیپی که هم رضایت درونی داره هم پول داره بسی خوب است

ممنون از شما دختر هندوستان

آسمان پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 09:02 ب.ظ http://avare.blog.ir

عالی بود این ماجرای عماد. بهش بگین از فضل پدر تو را چه حاصل آخه
ولی درسته آقای دکتر. ما دخترا همچین آدمایی هستیم واقعا

ممنون از لطف شما
آخه حالا باید بگین؟ چرا وقتی من مجرد بودم نگفتین؟

مریم پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 08:27 ب.ظ

باز خوبه این حساسیت برای شما پونصد تومن داشته ما که مفت و مجانی حرص میخوریم
این کسره اشتباه واقلا دیوانه کننده س جالب ترین برای من یک پیجی بود تصاویر عاشقانه و البته مجاز پوشش و تصاویز عادی بودن ومجاز اهنگ افتاب مهربانی رو پلی میکرد بعد روش نوشته بود آفتابه مهربانی ادم باید سرشو بکوبه به دیوار که نمیفهمه آفتابه مهربانی

تا حالا پونصد تومن!
آفتابه مهربانی

زری.. پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 03:24 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

چه جالب!!! خیلی باحال بود! اونها هم خیلی پیگیر بودند اینکه رفته بودند لینکدین را هم چک کرده بودند، خوشم اومد:) حالا من هم خیلی به غلط املایی حساس هستم اما بنظرم اون ایمیل زدن خیلی کاااااار سختی بوده ها! یه حساب سر انگشتی میکردید میدیدیم کلمه ای چند تومن براتون حساب کردند:)

ممنون از لطف شما
ظاهرا که علی الحساب ریختن

صبا پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 02:44 ب.ظ https://gharetanhaei.blog.ir/

میگم یه مدته دست از سر کچل ماها برداشتید و دیگه هی غلط نمی گیرید از نوشته هامون!!
نگو جای دیگه با حقوق مشغول هستید
والا من که راضیم ازشون! یه پولی هم میدن باعث میشه عادت کنید تا پول بهتون ندن غلط نگیرین از کسی

اختیار دارید
اگه باعث ناراحتی شما شدم عذر میخوام
واقعا

King Crab پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 02:12 ب.ظ

صلام عاقایه دوکتور پسته بصیار جالبی بود.

ثلام
صه پاثگظارم

کامشین پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 01:36 ب.ظ

خودتون را دست کم نگیرید آقای دکتر ربولی. فسیل جز اجسام باارزش و گرانقدره که در خودش کلی دانش و داستان پنهان کرده. خودتون هم بهتر می دونید که پزشکان عمومی دید بهتری نسبت به مشکلات بیمار دارند و در تشخیص گاهی مجرب تر از بقیه ظاهر می شوند. اصلا کاش من یک پزشک عمومی فسیل بودم.

ممنون از لطف و محبت شما

فاطمه پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 12:56 ب.ظ

سلام
خوشحالم که می‌بینم هنوز هستن کسانی که این دغدغه رو دارن. منم خیلی ناراحت میشم و معمولاً تو پیاما با طنز درست اون کلمه رو بازخورد میدم ولی مشکل اینه که میگن شما زیاد حساسیت به خرج میدید مهم اینه که مفهوم برسه حالا مهم نیست چه جوری بنویسیم.
آخه ب(به) چ(چه) ک(که) ینی چی؟ کامل نوشتنشون چه زحمتی داره؟ تازگی‌ها این غلطای املایی به زبان محاوره هم کشیده شده مثلاً به جای باشه میگن باش

سلام
ممنون از لطف شما
تغییر در زبان و نوشتنش در طول زمان یک چیز طبیعیه. اما بعضی ها دیگه شورش را درمیارن.
من بیشترین حساسیت را روی "کسره اضافه" دارم. مثل کامنته فاطمه که اشتباه فاحشیه.

سارا پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1402 ساعت 12:00 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

سلام
این از نورگیر خونتون که با کلاس کنکور تضمینی برابری میکنه اینم از وسواستون روی غلط املایی که سبب باسوادی شده میگم اقای دکتر بنظرم یه موسسه اموزشی با نورگیر بزرگ با گنجایش سقوط همزمان ۳ ؛ ۴ نفر بزنید
.
پ.ن۳: از دست شما اقای دکتر

سلام

مسئله اینه که نمیدونم فقط نورگیر این خونه چنین خاصیتی داره یا هرجا که ما زندگی کنیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد