پایان تلخ (روزی که بیمه آمد (2) و ادامه)

سلام

فکر میکنم جمله "یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه" بعد از اکران فیلم "درباره الی" بین مردم رواج پیدا کرد. و واقعا هم جمله درستیه. متاسفانه توی سالهای اخیر مشکلات خیلی بیشتر از خوشی ها بوده. توی پایان سال 1402 هم دو موضوع کاملا متفاوت حالمو گرفتند که امیدوارم باعث بشه در سال آینده اتفاقات خوب زیادی برام بیفته و دیگه از تلخی بی پایان خبری نباشه. میخواستم آخر سالی یک پست خاطرات جدید بگذارم اما ظاهرا قسمت نبود. شاید توی پست بعدی.

 1. لطفا اگه این پست را فراموش کردین یه نگاه دیگه بهش بندازین و بعد دوباره بیایین اینجا!

همون طور که توی اون پست گفتم یک نامه بهم دادند که توی اون مبلغی حدود ده و نیم میلیون برای بیمه دوران طرحم تعیین شده بود و خواسته بودند که بپردازمش. اون روزها هنوز به شدت درحال پرداخت قسطهای وامهای ساخت خونه بودم و عملا امکان پرداخت چنین پولی را نداشتم. و نهایتا توی خونه تصمیم گرفتیم بیخیالش بشیم و یکی دو سال بیشتر بمونم سر کار. بعد هم وقتی دیدم سابقه کارم توی سایت درست شده کلا ماجرا را فراموش کردم.

دو سه ماه پیش بود که توی اتوماسیون برام نامه اومد که برم شبکه و تکلیف حق بیمه دوران طرحو روشن کنم و من هم رفتم. رفتم کارگزینی شبکه و یک نامه دادند بهم که طبق اون باید شش و نیم میلیون میدادم! گفتم: دو سه سال پیش که ده و نیم میلیون بود! گفتند: اشتباه حساب کرده بودیم. شانس آوردین که پرداختش نکردین!  نامه را گرفتم و رفتم ستاد دانشگاه و کارهای اداری شو انجام دادم که آخرین کسی که باید امضاش میکرد گفت: اینو چرا اشتباه حساب کردن؟ گفتم: چطور؟ گفت: این قانونی که بر اساس اون این حق بیمه را محاسبه کردن، تا اول مهر 1379 اعتبار داشته و فقط یک ماه از طرحتون شامل این قانون میشه. اما بعد از اون باید با یک قانون جدید محاسبه بشه. دوباره برگشتم شبکه که گفتند: بله درسته ما اشتباه کردیم. نامه را بهشون پس دادم و یکی دو هفته بعد دوباره منو خواستند و یک نامه دیگه بهم دادند که به موجب اون باید سی و یک میلیون و خرده ای برای حق بیمه دوران طرحم پرداخت میکردم!  گفتم: این که ده و نیم میلیون بود! گفتند: بله اما چون پرداخت نکردین بیشتر شده چون به نرخ روز محاسبه میشه! گفتم: خب اصلا این بیمه را نمیخوام به جاش بیشتر کار میکنم. گفتند: مگه میشه؟ شما به ازای اون دوران که توی سابقه تون لحاظ شده در تمام این سالها اضافه حقوق گرفتین. پس باید حق بیمه شو هم پرداخت کنین. اگه امسال هم پرداخت نکنین سال بعد دوباره به نرخ روز محاسبه میشه! و نهایتا اگه پرداخت نکنین تا پولو ندین حقوق بازنشستگی تونو نمیدن! نامه را گرفتم و دوباره دادم ستاد دانشگاه و گفتم: نمیشه حداقل قسطی پرداختش کنم؟ سی و یک میلیون خیلی زیاده! گفتند یه درخواست بنویس و یه مبلغیشو پرداخت کن که دیگه اگه رفت توی سال جدید با نرخ روز محاسبه نشه و ببرش سازمان بازنشستگی کشوری. بعد گفتند: حالا چقدرشو میتونی بدی؟ گفتم: دومیلیون. یه کد که بهش میگفتند "شناسه یکتا" دادند بهم و گفتند توی یکی از شعبه های بانک صادرات پرداختش کن.

یکی دو روز بعد تونستم پرداختش کنم و بردم سازمان بازنشستگی و گفتم: من این درخواستو نوشتم اما نمیدونستم خطاب به چه کسی بنویسم. که گفتند: به رییس شبکه بهداشت! توی اداره خودتون باید قسطیش کنن! بالای نامه نوشتم ریاست محترم شبکه بهداشت و درمان شهرستان ... و بردمش اداره و دادم دفتر ریاست.

چند روز بعد رفتم  ستاد دانشگاه و گفتم: چی شد؟ گفتند: بهمون گفتن فعلا دست نگه دارین چون قراره کلا قانونش عوض بشه! چند هفته بعد دوباره رفتم سراغش که گفتند: قانون عوض شد. گفتم: خب چی شد؟ گفتند: برای شما هیچ فرقی نکرد اما برای دانشگاه علوم پزشکی که تا به حال تکلیف شما را روشن نکرده جریمه بریدن! گفتم: خب حالا چکار کنم؟ گفتند: چند روز دیگه خبرت میکنیم. چند روز دیگه گفتند: بیا ستاد دانشگاه و وقتی رفتم گفتند: دوباره قانون عوض شده. اون قانونی که قبلا تا اول مهرماه 79 معتبر بود حالا تا چهارم مهرماه معتبره. این نامه ها را ببر شبکه تا دوباره محاسبه کنن. ضمنا نوع فرمش هم کلا عوض شده. نامه ها را بردم شبکه و چند روز بعد رفتم سراغشون که گفتند: ما اصلا بلد نیستیم با این فرم جدید کار کنیم! نامه ها را گرفتم و بردم ستاد دانشگاه و از یکی از پرسنل خواهش کردم برام محاسبه کنه. او هم گفت: برای محاسبه به اولین حکم دوران طرحت نیاز دارم. رفتم بایگانی که گفتند: از شهر محل طرحت برامون نفرستادن باید بری از اونجا بیاری! برگشتم پیش مسئولش و گفتم: من چطور این همه راه برم تا شهر محل طرح؟ گفت: اگه راضی هستی با اولین حکم استخدامیت حساب میکنم. مبلغش کمی بیشتر میشه. گفتم: اشکالی نداره محاسبه کن. محاسبه کرد و گفت: ببر دفتر معاونت امضاش کنه. بردم و امضا کرد و دادم به مسئولش  که گفت: چرا کل طرحتو با اون قانون حساب کرده؟ باید فقط تا چهارم مهر 79 را حساب میکرد! بردم و دوباره محاسبه کرد و بردم امضا کردن و ... بعد هم گفتند: برای این چهل روز که با قیمت کم محاسبه میشه شما باید هفده هزار و خرده ای تومن بدین و جریمه شبکه هم یازده هزار و خرده ایه (شاید هم برعکس گفت مطمئن نیستم) شبکه هم خدا میدونه کی این پولو بده. اگه خودت حاضری هر دو فیشو پرداخت کنی کارت زودتر انجام میشه. گفتم: خودم پرداخت میکنم. روز بعد هر دو فیشو پرداخت کردم و بردم و تحویل دادم.

و سرانجام امروز صبح توی اتوماسیون برام نامه اومده که: اون بیست و نه میلیون و خرده ای که از بدهی تون مونده باید در اقساط سه میلیون و خرده ای هزار تومن پرداخت کنین. و باید اول برم "شناسه یکتا" بگیرم و بعد ببرم و پرداختش کنم. اولین قسط هم باید توی اسفندماه پرداخت بشه!

2. چند سال پیش توی همین وبلاگ نوشتم که بهم گفتند یک دندون عقل نهفته داری که به دلیل محلش قابل جراحی نیست و هروقت درد گرفت مسکن بخور تا وقتی خوب بشه. من هم همین کار را کردم. تا سال 1400 هروقت فشارمو میگرفتم کاملا نرمال بود. اما از سال 1400 تا 13 هم میرسید. چند ماه پیش که فشار خون همه را کنترل میکردند توی یکی از درمونگاهها فشار منو هم کنترل کردند و گفتند چهاردهه! و خواستند پیگیری کنم اما من که از اول عمرم غذای کم نمک خورده بودم و بیشتر روزها پیاده روی عصرگاهی داشتم و لب به سیگار نزده بودم و اهل حرص خوردن هم نبودم اصلا فکرشو هم نمیکردم یه روزی فشار بگیرم!

جمعه شب بود که به دلیلی کمی حرص خوردم و حدود یک ساعت بعد دچار یک سردرد ناجور شدم. از آنی خواهش کردم فشارمو بگیره که شونزده بود! توی خونه هیچ دارویی که به درد فشار بخوره نداشتیم. با اون سردرد و حالت تهوع سوار ماشین شدم و رفتم داروخونه و یک بسته قرص زیرزبونی گرفتم و هرطور بود فشارمو کنترل کردم.

شنبه شیفت بودم. صبح فشارم 14 بود و عصر 13 و خیالم راحت شد. عصر شنبه توی یکی از اپلیکیشن های نوبت دهی پزشکان اولین نوبتی که تونستم از یک متخصص قلب پیدا کنم گرفتم. درحالی که اصلا پزشکشو هم نمیشناختم. ساعت چهار صبح بود که با یک سردرد وحشتناک از خواب پریدم. قرص زیرزبونی را استفاده کردم و نیم ساعت صبر کردم که بهتر نشد. رفتم و بدون این که پرسنلو بیدار کنم فشار خودمو گرفتم که 16 بود. حالا اون اول چند بود خدا میدونه. یه قرص زیر زبونی دیگه فشارمو به 13 رسوند و حوالی ساعت شش صبح بود که سردردم قطع شد و از هوش رفتم. ساعت هفت و نیم که شیفتو تحویل پزشک شیفت بعد دادم آقای مسئول پذیرش گفت: چرا این قدر خسته ای؟ دیشب که خیلی خوب بود از ساعت 12 اصلا بیدار نشدیم!

عصر روز یکشنبه ده دقیقه زودتر از زمانی که نوبتم بود توی مطب بودم اما ناچار شدم حدود دو ساعت منتظر بمونم تا نوبتم بشه! بعد هم ماجرا را به طور کامل برای خانم دکتر تعریف کردم که گفت: احتمالا خیلی از اون سردردهایی که فکر میکردین مال دندونه هم مال فشار بوده! بعد توی مطب ازم اکو گرفت و گفت: زمان زیادی از شروع فشارت نگذشته و قلبت کاملا سالمه. همزمان شغلمو هم پرسید که به این امید که ازم پول اکو را نگیره گفتم پزشکم اما بی فایده بود اما فهمیدم که ایشون همسر یکی از دوستان دوره تحصیلند که الان تخصص دیگه ای گرفتند. بعد هم دارو را با نصف قرص لوزارتان - اچ روزانه برام شروع کردند و گفتند: دیگه خودت دانایی. اگه جواب نداد به تدریج  تا حداکثر مقدار مجاز زیادش کن و اگه باز هم کنترل نشد بهم زنگ بزن تا بگم چکار کنی. گفتم: چه ساعتی زنگ بزنم؟ گفتند: چون همکاری هرساعتی که دوست داری زنگ بزن! اما یادت باشه تا آخر عمر باید قرص فشارو بخوری حتی اگه ظاهرا نرمال باشه. گفتم: من که سیگار نمیکشم و ... چرا فشارم رفته بالا؟ گفتند: پدر و مادرت فشار دارند؟ گفتم: بله گفتند: کارهایی که کردی تا به حال جلو اثر ژنتیک را گرفته اما دیگه زورش نرسیده!

خلاصه که امروز صبح برای اولین بار قرص فشارمو خوردم و امروز واقعا احساس سبکی میکردم اما از یکی دو ساعت پیش سردرد مختصری دارم. بگذارین همین حالا سر شیفت فشار خودمو بگیرم ... 14 بود!

پ.ن1. یکی از دلایلی که معمولا حرص نمیخورم استفاده از قانون پنجه که میگه: اگه به دلیلی ناراحت شدین فکر کنین که آیا پنج سال بعد هم برای این مسئله ناراحتید؟ اگه نه پس اصلا این مسئله ارزش ناراحتی را نداره. اما خب در این مورد خاص هرچقدر فکر میکنم پنج سال بعد هم از این که ناچارم تا آخر عمر قرص فشار بخورم ناراحتم

پ.ن2. عماد یک میلیون ازم پول گرفت تا نزدیک عید ماهی بیاره و بفروشه و بهمون نشون بده که میتونه پول دربیاره. دیروز ماهی ها را برد دم مغازه یکی از اقوام و شب با یک عروس هلندی اومد! و فهمیدیم کل ماهی ها را داده به صاحب مغازه پرنده فروشی که نزدیکش بوده و به جاش عروس هلندیو گرفته!