جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

شروع بالینی

خوب بالاخره امروز مراسم ازدواج پسرخاله گرامی هم تموم میشه و بعد از شیفت فرداشب اگه خدا بخواد میتونیم درس خوندنو شروع کنیم. 

پارسال همکاران گرامی چندتا قبولی داشتند از جمله دو تا رادیولوژی اما امسال فقط یه دونه قلب داشتیم و یه پوست (مبارک باشه ایمان جان) 

این هفته یک سر هم رفتیم تهران (برای کاری که توی نخستین شعبه مجازی بیمه دی نوشته ام) داشتیم توی میرداماد قدم میزدیم که یک دستفروش محترمو در حال فروش فیلمهای روز خارجی دیدیم چندتا سوا کردیم و در لحظه ای که میخواستیم پولشونو بدیم که دیدیم دو تا مامور نسبتا محترم ظاهر شدند و هم دی وی دی های اونو گرفتند و هم اونهایی که دست ما بود (خوب شد پولشونو نداده بودیم!) اما خودمونیم این جور فیلمها رو که تلویزیون هم یا نشون نمیده یا به صورت فیلم کوتاه پس چطور باید دید؟ 

بگذریم از شر دوره فیزیوپاتولوژی هم راحت شدیم و وارد دوره بالینی شدیم. 

بالاخره میتونستیم کمی احساس کنیم که داریم دکتر میشیم. 

(گرچه ما که از همون اول همدیگه رو آقای دکتر و خانوم دکتر صدا میزدیم!) 

اما هنوز جوابی برای این سوال همیشگی پدر بزرگوار نداشتم: 

پس کی توی بیمارستان کشیک می ایستی؟! 

هنوز در حال ذوق زدگی بودیم که گفتند باید دو قسمت بشیم و شدیم. 

بچه درسخونهای کلاس با ارسلان رفتند داخلی و «ما» هم اول رفتیم جراحی. 

کمی که گذشت دیدیم فقط داریم دروس تئوری میخونیم و از عملی خبری نیست پس خودمون یه برنامه ریختیم تا شبی چند نفرمون بریم توی اورژانس و چیز یاد بگیریم و رفتیم. 

هر شب میرفتیم باید کلی از اینترنهای محترم وقت خواهش میکردیم تا سوچوری چیزی بهمون بدن. 

خدا خیرش بده یه اینترن کرمانشاهی بود (دکتر کامران هایل مقدم) یه روز وقت گذاشت و سوچورو درست یادم داد. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش. 

اما هیچوقت هیچکس تزریقاتو بهمون یاد نداد. 

به هیچکس نگینا اما من هنوز رگ گیریو درست بلد نیستم بعضی وقتها که مجبور میشم تو خونه به کسی سرم بزنم اول چند جاشو سوراخ سوراخ میکنم! 

یادمه اولین سوچوری هم که زدم به دست حضرت عباس بود که شمر با شمشیر بهش زده بود (نه توی زمان سفر نکردم مال تعزیه بودند!) اونقدر دستم میلرزید که آخر کار سوزن حسابی کج و کوج شده بود و وقتی میخواستم از تو دستش درش بیارم باید چندین بار دستمو تو جهات مختلف میچرخوندم! 

به هر فلاکتی بود جراحی تموم شد و امتحان دادیم و بعد هم رفتیم داخلی که دیدیم صد رحمت به جراحی! 

اونقدر فرمول و چیزهای عملا فرّار و به درد نخور یادمون دادند که از هر چی پزشکی بود بیزار شدیم. 

درمان کمای دیابتی-آنیون گپ و انواعش-ای بی جی و انواعش- ..... 

تنها نکته جالبی که از داخلی یادم مونده روزی بود که دکتر ‹‹ا›› (نه اون دکتر الف کلیه که قبلا نوشتم!) که داماد دکتر ‹‹گ›› فوق تخصص مشهور ریه بود داشت تومورهای ریه رو درس میداد یادم نیست کدوم یکیشون بود که گفت: گفته شده که این تومور توی افراد پراسترس بیشتر دیده میشه بعد یه نگاهی به من کرد و گفت: تو خیالت راحت تو هیچوقت این تومورو نمیگیری! 

جلسه بعدی تومورهای ریه را با دکتر ‹‹م›› داشتیم که با لهجه غلیظ یزدیش گفت: تومورهای ریه کلا دونوعند خوب! اسمال سل کارسینوما و .......... ابرام سل کارسینوما!! 

یادش به خیر 

پ.ن:امروز (شنبه) فهمیدم که باز هم قبولی رزیدنتی داشته ایم. یکی بیهوشی یکی ای ان تی و خواهران دوقلویی هم که با هم اومده بودند طرح هر دو پاتولوژی اما در دو شهر مختلف. 

خوب دیگه الان ماشین میاد منو ببره سر شیفت پس فعلا.

نظرات 15 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 11 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 05:42 ب.ظ

عه! به کامنت پست های قدیمی هم جواب میدین!!!!؟
اصلا منتظر جواب نبودم! واقعا چقدر انسان باشخصیت و بی تکبری هستین.
ضمنا خیلی خوبه که هنوزم وبلاگ نویس داریم توی این کشور. نوشتن توی تلگرام و اینستاگرام مث نوشتن روی خط ساحل دریاست. با یه موج از بین میره. اما وبلاگ ها ثبت میشن توی تاریخ!

خوانندگان پستهای قدیمی هم به محترمی خوانندگان پستهای جدید هستند
درمورد تلگرام و اینستاگرام همداستانم

[ بدون نام ] جمعه 11 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 04:08 ب.ظ

سلام
ببخشید ای ان تی یعنی چی؟

سلام
مخفف Ear nose throat
میشه همون متخصص گوش و حلق و بینی

طیبه پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1396 ساعت 06:37 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com

دکتر مهربوووون(آیکن طیبه ی لوس)
به من میگی کدوم شهری؟؟می دونم روستاهایی.روستاهای کدوم شهر؟؟؟توروخدا؟؟

شرمنده

نسیم یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1395 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

سلام امیدوارم الان رگ گرفتنو یادگرفته باشین

سلام
بهتر شدم
به جای شش بار چهار بار سوراخشون میکنم!

x شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:49 ق.ظ http://konkoor945.mihanblog.com

بازم سلام

یه سوال داشتم ..و اگر حس کردید به هر دلیلی علاقه ندارید ؛ جواب ندید !!

شما چند سالگی پزشکی قبول شدید ؟

سلام
یه بار توی همین وبلاگ نوشتم
من توی دبستان یه سال جهشی خوندم و هفده سالگی رفتم دانشگاه
گرچه توی دانشگاه به دلایلی که باز هم توی همین وبلاگ نوشتم یه سال عقب افتادم!

دخترمهربون سرزمین احساس چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ

من رگ گیریم حرف نداره هرچند دفعهاول زدم دست عمومو کلا کنسل کردم

خوش به حالتون

نگران آینده پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ق.ظ

دوباره سلام!
خیلی وحشتناکه این ماجرای رگ گیری شما!
ای وای!من خیلی پراسترسم!تومور نگیرم یه وقت؟
اسمال سل کارسینوما و .......... ابرام سل کارسینوما
خیلی باحال بود!درستش چیه اونوقت؟

سلام
قبول دارم
غیر ممکن که نیست اما استرس هم چیزیو حل نمیکنه
درستش اسمال سل کارسینوما و نان اسمال سل کارسینوماست که نان اسمال ها خودشون به سه گروه تقسیم میشن و .....الخ

من(رها)! پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ


یه بنده خدایی مهندس کامپیوتر بود بلد نبود با ورد کار کنه!!! می گفت مهندس کام که این کارا رو نمی کنه!!!
این رگ گیری شما رو دیدم یادش افتادم!!!

خوب پس فقط من نیستم!!

کا مران چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:07 ب.ظ

امریکا. سال اخر روان . بخیه به روح مزنم.

کا مران چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ق.ظ

سلا م

خواستم بگم من بجه تهرانم. نه کرمانشاه. خدا خیرت بده که از من به خوبی یاد کردی.

درس خوندنو شروع کن.

سلام دکتر جان
شرمنده اما با اون هیبت به کرمانشاهی ها بیشتر شبیه بودین !!
کاش نوشته بودین الان کجایین و چکار میکنین
به هر حال امیدوارم موفق باشین

باران شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام چه قدر خاطرتات این دفعتون جالب بود به منم سر بزنید من که از خوندن خاطراتتون لذت بردم

آنسوی مه شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ب.ظ http://www.leaderland.persianblog.ir

آدرس ما رو جائی نگهداری کن بدرد خودت یا دوستان و آشنایان می خورد. ما شرکت بزرگی تشکیل داده ایم و در خدمت هموطنان هستیم

دکتر سارا شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ق.ظ http://drsara88.blogfa.com/

سلام
راستش منم هنوز IV گرفتنو بلد نیستم ولی باید یاد بگیرم اگه رفتی بخش اورژانس یا شبایی که میری کشیک برو اورژانس و به پرستارای اونجا بگو تا بهت یاد بدن چون درسته توس درمانگاه یا بیمارستان پرستارها بلدن و این کارو میکنن ولی در مواقع اورژانسی مثلا برا دوستی فامیلی لازم میشه خودمو بزنیم
موفق باشی

یک دانشجوی پزشکی جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام چه با مزه نوشتی. اسمال سل کارسینوما خیلی خندیدم

http://medlog.blogfa.com جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ب.ظ http://medlog.blogfa.com

اسمال سل کارسینوما و .......... ابرام سل کارسینوما!!
در مدلاگ
.............................................
http://medlog.blogfa.com
medlogger@gmail.com
.............................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد