ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
۱. هروقت سرمون یه کم خلوت می شه، مشاور محترم مرکز میاد توی اتاق و شروع می کنه به صحبت کردن. گه گاه هم فکر میکنه داره با مراجعینش صحبت می کنه و شروع می کنه به حرف زدن. یه بار درحال صحبت بود که منشیش اومد و گفت: خانم .... پشت تلفن با شما کار داره. جناب مشاور فرمودند: بگین من نیستم. این خانم خیلی حرف می زنه. پیش خودم گفتم یعنی اون دیگه چقدر حرف می زنه؟!
۲. به پسره گفتم: چی مصرف می کنین؟ گفت: ما آسیابمون همه چی خرد می کنه!
۳. چند عکس ناجور درباره اعتیاد زدیم به دیوار مرکز. مریضه اومد و بهشون نگاه کرد و گفت: آدم نگاه می کنه که اینها دارن مواد مصرف می کنن وسوسه می شه!
۴. پسره شربت متادونشو گرفت و گفت: من دیگه تا چند روز نمیام حالا ببینین. فردا اومد توی مطب و گفت: من اون دیروزی نیستما اشتباه نکنین!
۵. خانم پرستار مرکز به مریضه گفت: الان حدود دو ماهه نیومدین دارو ببرین کجا بودین؟ گفت: من که دفعه پیش گفتم شاید یه کم دیر بیام!
۶. خانم پرستار برای مریض پرونده تشکیل داد و گفت: الان باید سی و شش هزار تومن بدین برای دو شیشه متادون. مریضه دوتا شیشه گرفت و رفت. چند روز بعد اومد و گفت: شربت میخوام. گفتیم: پولشو بده. گفت: شما گفتین سی و شش هزار تومن بده برای مصرف یک ماهت! حالا هم باید تا آخر ماه هرچقدر شربت خواستم با همون پول اون دفعه بهم بدین! با یه فلاکتی بیرونش کردیم!
۷. به مریضه گفتم: بدهی تون خیلی زیاد شده دیگه نمیتونیم بهتون دارو بدون پول بدیم. همراهش گفت: اگه می شه این بار بهش یه شربت بدین من پولشو میدم. گفتیم: باشه پولشو بدین. گفت: حالا که پول همراهم نیست!
۸. خانم پرستار مرکز تازه از انبار چند شیشه متادون آورد که یهو یه مریض اومد تو. یه لحظه شنیدم که خانم پرستارمون گفت: اینو بهش بده دکتر و تا سرمو برگردوندم دیدم یه شیشه متادون داره میاد طرف صورتم!
۹. خانم پرستار مرکز گفت: امشب فروشمون خیلی خوب بود. صاحب مرکز حتما خیلی خوشحال می شه. گفتم: حالا چقدر درآمد داشتیم؟ گفت: ....صد و بیست و هشت هزار تومن. البته برای اینکه پولش رند بشه دوهزار تومن از جیبم گذاشتم روش وگرنه ....صد و بیست و شش هزار تومن بود!
۱۰. مریضه یه مقدار پول آورد و گفت: بدهی مو خط بزنین. وقتی خط زدیم گفت: حالا یه شیشه متادون بهم بدین پولشو بعدا میارم!
۱۱. پروانه مسئول فنیو از صاحب مرکز گرفتم و گفتم: این که کد ملی من نیست که اینجا نوشته. گفت: پس کد ملی کیه؟!
۱۲. روز اولی که رفتم مرکز ترک اعتیاد از خانم پرستار اونجا پرسیدم: اینجا روال کار چطوریه؟ و اون هم کلی برام توضیح داد. بعدها فهمیدم که اون هم روز اولش بوده!
پ.ن۱: رسما برامون یه نامه اومد که از سال آینده وازکتومی و توبکتومی (لوله بندی مردان و زنان) دیگه رایگان نخواهد بود!
پ.ن۲: عماد عسلو اذیت کرد و رفت. عسل صداش کرد و بعد دستشو به نشونه «بیا» براش حرکت داد. وقتی عماد برگشت پیشش عسل باز انگشتهاشو تکون داد که یعنی بیا پائین. وقتی عماد سرشو آورد پائین عسل محکم کوبید توی صورتشو فرار کرد! دختر هم این قدر زرنگ؟!
سلام
این معتادین عزیر هم برای خودشون دنیایی دارنا
یه بار سر راند یه مریض معتاد بودیم و اتند سخت مشغول توضیح دادن بود که تا نگاهمون به مریض افتاد دیدیم شیشه ی متادونو سر کشیده و رفته تو فضا
سلام
هم دنیا هم آخرت!
بفرما اون وقت انوشه انصاری این همه خرج کرد تا بره فضا!
سلام آقای دکتر
نمیدونین بخاطر کار عسل چقد خندیدم برای مامانمم تعریف کردم
خواهشا بازم در مورد عسل ناز نازی بنویسن
از طرف من ببوسینش
سلام
خنده تون مستدام
چشم
باز هم چشم
میگن دختر زرنگ به باباش رفته
من کی زدم توی گوش داداشم؟!
سلام. فونتتونو عوض کنید لطفا
.خوش گذشت
خدانگهدار
سلام
چرا آیا؟ تا حالا کسی بهم نگفته بود که مشکل داره
ممنون خدانگهدار
"...... اینو بهش بده دکتر و تا سرمو برگردوندم دیدم یه شیشه متادون داره میاد طرف صورتم! "
دکتر گرفتیش یا نه ؟
پ نه پ!
آفرین آفرین.
به عسل البته.
ممنون ممنون
از طرف عسل البته
حرکت عسل عالی بود... ای جان....
موافقم!
اقای معتاد از عکس ها عجب درس عبرتی گرفت هاااا
دخترا همیشه زرنگ هستنننننننننن
آره واقعا متنبه شد!
اون وقت این عصبانیت داره آیا؟
مثل همیشه عالی بود 20
واقعا عسل جون دختر زرنگیه افرین
ممنون
ای جونم عسل که عماد باید بره پیشش کارآموزی
خیلی عالی بود همشون و کلی خندیدم مرسی
دکتر شما درک نمی کنین فک خانوما تکون نخوره اصلن بدن درد می گیریم!!
تا چند وقت دیگه همین طور هم میشه

خنده تون مستدام
خیلی دروغ میگی خیلی دروغای ضایع
باور کنید که دروغ نیستند
اما اگه واقعا این طور فکر میکنین میتونین دیگه تشریف نیارین
سلام
یک سوال مگه داروهای ترک اعتیاد مجانی نیستند؟همیشه اینطور فکر می کردم....
راستی دخترها همیشه خیلی زرنگ هستند.....عسل جان هم مستثنی نیست البته
سلام
نخیر درحال حاضر هز شیشه متادون اینجا 18000 تومنه بقیه جاهارو نمیدونم
کار عسل خیلی جالب بود...
واقعا
سلام
میگم شیشه شربت احیانا با صورتتون که برخورد نکرد؟؟!!!
اتفاقی مشابه عماد واسه منم افتاده.خواهرم تقریبا دو سالشه ، چند ماه پیش رو زمین دراز کشیده بود منم نزدیکش بودم ، اونم با دست بهم اشاره کرد که برم نزدیکش ، منم نزدیک شدم و سرمو بردم جلو ، اونم با دست زد تو سرم!!!البته آروم!
سلام
خوشبختانه نه
پس این یه فن بچه گونه است انگار!
وازکتومی و توبکتومی مگه تا الان ریگان بوده؟؟؟
چه دخمل زرنگی داری باباجی
بله رایگان بود
واقعا
1. وااای واااای چقد سخته به اجبار به حرفای کسی گوش بدی
8. شیشه رو گرفتین؟
آقای دکتر دخترا همیشه زرنگ بودن ولی چون خیلی دل رحمن همیشه این زرنگیشونو نشون نمی دن.
واقعا
بله خوشبختانه
اون که بععععله!
۹)این الان رند بود عایا؟!!!!!!!
پ.ن2)ای جانم خدا حفظش کنه چه زرنگ و بانمکه دخملتون
دیگه از این رندتر؟!
ممنون
تاحالا که با مریضا حال میکردید!
الان چه شود با قشر شریف معتاد!
شماره۸رو نگرفتم!یعنی چی؟!
دخترتونم اصن کاری کرده.........!
ما کلا همین طوریم!
یعنی یه شیشه متادونو به طرفم پرتاب کرده بود!
واقعا
اونی ک اون بالا عکشس هست خودتونین؟؟
عسل شبیه کیه ؟؟
عماد شبیه کیه ؟؟
+ پلیز جواااااااااااااب !!
عکس خودمه اما نه عکس الان
عماد و عسلو واقعا نمی دونم فامیل ما معتقدند شبیه من هستند و فامیل آنی معتقدند شبیه اون هستند!
سلام دکتر گرامی،
مورد ٣ تهمثبت بینیه!!!!
سلام
جانم؟
سلام دکتر
خوب هستین؟
راستی عسل شبیه بچگی های خودتونم هست:)
دمه عسل خانم گرم چقدر باهوشه این دختر:)
شماره 11 عجب رازی رو مطرح کرده!
کلی روحیم باز شد با خوندن این پست آخه امروز کلا خوشحالم خوشحال تر شدم
سلام
خوبم شما چطورین؟
واقعا؟
واقعا
راز آیا؟
امیدوارم همیشه شاد باشید
سلام
شماره ی هفت و ده آخر رند و زیرکی بود ها
آفرین عسل فلفل نبین چه ریزه ...
سلام
واقعا
این معتاد نامه ها از همه نوشته هاتون باحال تر بودن من از یه معتاد که الان 25 ساله ترک کرده شنیدم میگفت اونقدر وعضم خراب بود که حتی 20 تومن بهم نمیدادن برم نون بخرم میترسیدن بدم جای مواد
حالا شما چطور از اینا نسیه میگیرید
بچه های این دوره زمونه عجیب غریبن
چه قدر حرکت عسل هوشمندانه بود! خوشمان آمد.
ایضا
سلام. خوبی. تبریک میکم بخاطر وب خوشکلتون و مطالب زیبای آن.
"آرمین فرهنک" هستم. دانشجوی سال اول رزیدنتی(تخصص یا دستیاری) بزشکی، جراحی مغزواعصاب دانشکاه دولتی. شاعر، نویسنده و داستان نویس هم هستم.
آیا اجازه دارم تو وبتون کامنت بذارم?
آیا میتونم نویسنده وبتون باشم?
باتوجه به شیفت های بیمارستان و برنامه کلاسی فرصت نمیکنم که به موفع به وبتون جهت بیکیری باسخ سوالم سرک بکشم. ممنون میشم اکه باسخ سوالم را با یک تکست مسیج به این شماره (09148207200) واسم بفرستی. راستی بیشابیش سال جدید را به شما و خانواده محترم تبریک عرض نموده و امیدوا م سال رویایی داشته باشی. سباسکزارم. منتظر جوابم.
سلام
اگه واقعا وبلاگمو خونده بودین مطمئنا میفهمیدین اون قدر از پزشکی سردرمیارم که معنی رزیدنتیو بدونم
منتظر باشین
ایول به عسل
مورد 12 خیلی باحاله چه پرستار با اعتماد به نفسی بوده
واقعا
اون که حساااابی!
دستتون درد نکنه سر صبح کلی خندیدم!
۳- اینا واسه ماها عبرته واسه اینا خاطره ست!
۸- صحنه جالبی بوده حتما!
۹- برنده این ژستتون این خانومه. الهی من قربونش برم
پ.ن۱ : حتما حساب کتاب کردند دیدن یکی از عوامل بسیار حیاتی کاهش رشد جمعیت رایگان بودن این خدماته وگرنه گرونی و بیکاری و هزینه بالا و سخت بودن تربیت بچه و گرفتاری و اوضاع ...کوتاه بیام سنگینترم
پ.ن۲: ماشالله هزار الله اکبر. دختر باید هم اینجوری زبل باشه وگرنه کلاهش پس معرکه ست
خنده تون مستدام
9. من ژست گرفتم آیا؟!
1
2_7)آدم نمیدونه بخنده یا متاسف باشه!!
8-9
12)عجببببب!!!
پ ن)عی بابا گیر عجب دیوونه هایی افتادیما!!
پن2)ایوووول به عسل،پس چی فکر کردید فقط خودتون زرنگید!!!
ای جونم عسل
ممنون
پ ن 2:

یاد بچگیای داداشم افتادم!
9: بهش میگفتین 2تومن ازون صدوبیستوشش تومن برمیداشت که قشنگ رندِ رند بشه!
3:
من از همین تریبون اعلام میکنم عاشق این مریض شدم!:دی
این معتادا مرد زندگی نیستنا حالا ببینین من کی گفتم