ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
در یکی از اولین صحنه های فیلم زیبای تصادف یک ایرانی ساکن آمریکا که برای خرید اسلحه به مغازه اسلحه فروشی رفته وقتی متوجه صحبت مغازه دار نمیشه میپرسه: تو الان داری به من توهین میکنی؟
و مغازه دار میگه: امان از دست شما که اولین جمله ای که از زبون انگلیسی یاد میگیرین همینه «تو الان داری به من توهین میکنی؟»
وقتی نوشتن در این وبلاگو شروع کردم و بخصوص از وقتی بنا به دلایلی شغلمو برای اولین بار گفتم٬ سعی کردم همه خاطراتمو اینجا بنویسم٬ چه بد و چه خوب.
از همون اول اسم شهرها و روستاهای مختلفیو توی این وبلاگ آوردم که به جز یکی دو مورد هیچ عکس العملی ایجاد نکرد.
اما وقتی به آخرین شهری رسیدم که در اونجا کار میکردم و (نمیدونم تصادفی بود یا علتی داشت که من هنوز نفهمیدم) درست پیش از نوشتن پستی که میخواستم درباره چگونگی گرفتن انتقالی از اونجا و برگشت به شهر خودم بنویسم یکدفعه با موج کامنتهائی از اون شهر روبرو شدم که اول با تهدید و بعد با توهین ازم خواستند که پستهائی از این وبلاگ که مربوط به اون شهره رو پاک کنم چون به مردم شهرشون تمسخر کردم!
باور کنین خیلی تعجب کردم٬ من هنوز هم نمیفهمم که صحبت از مطالبی مثل برگشت خوردن یک چک یا خط ندادن موبایل در محوطه یک درمانگاه و امثالهم چطور میتونه سبب تمسخر مردم یک شهر بشه؟
کم کم این کامنتها گسترش پیدا کرد تا جائی که حتی از نظر این دوستان مطالب پستی که در سطر اول اون نوشته بودم مربوط به شهر خودمه از نظر اونها توهین به شهر اونها بود!!
و یکی از دوستان هم که فرموده اند چون اگر سگ را با سنگ بزنیم فرار میکند پس شما دروغ میگوئید!
خدمت این دوست عزیز عرض کنم که در انتهای یک کوچه بن بست و با حضور چند مرد با سنگ و آجر و ... معمولا راهی برای فرار وجود ندارد!
خلاصه که از نظر این دوستان هر پستی که اسم شهر آنها در آن باشد یعنی تمسخر آن شهر و مردمش در حالی که اگر من واقعا قصد تمسخر مردم اون شهرو داشتم میتونستم خاطراتیو بنویسم که معنی واقعی تمسخرو درک کنن.
دوستان عزیز اهل ... (به خواسته خودتون نمیخوام دیگه اسم شهرتونو بگم)
اگه دوست دارین فکر کنین که من ازتون ترسیدم٬
اما از من به شما نصیحت:
نوشتن از دردهای یک منطقه برای تمسخر نیست بلکه برای اصلاح اونهاست اگه عرضه دارین مشکلات شهرتونو حل کنین.
شاید این یک توفیق اجباری بود که به جای نشستن پای کامپیوتر از این به بعد سر کتاب و جزوه ام بنشینم
از همه دوستانی که از قدیم و یا اخیرا خواننده این وبلاگ بودند عذر میخوام
به هرحال هر فردی تا حدی تحمل داره.
خداحافظ
کامنت من کو؟
مهم نیست که از نظر بقیه کار ما درست میاد یا نه مهم اینه که خودت مطمئن باشی که کارهایی که داری انجام میدی درسته.
یادتونه میخواستم وبلاگم رو حذف کنم چی بهم گفتید ؟
میدانید

یکی از راه های اموختن نوشتن است .. شما هم به این رسیده اید؟
من بعضی اوقات در مورد موضوعی مینویسم و بعد دیدگاه هم عوض میشه ...
آخه فرصتی پیدا تا فکر کنیم به تمام چیزایی که میدونیم و گاهی ازش استفاده نمیکنیم
همینطوری گفتم
یاعی
ما همیشه منتظریم و به امید نوشته جدید شما و قت و بی وقت می آییم و سرمیزنیم
میدانم .. می آیید
این یک خداحافظی موقت است
سلااااااااااااام[لبخند]
مهمانی نزدیک است...
آرزو میکنم ، ضیافت امسال توشه ات پر بار تر از هر سال انشالله
دعای ما یادت نره[گل][گل][گل]
یاعلی
إإإ کامنتم کو؟! یادم نمیاد! ولی فکر کنم توهین نداشت!
خب امیدوارم تایید کامنتا شروعی برای برگشت باشه!
سلام باز جای شکرش باقیه ارشیوتون برگشت نمیدونین چه قدر منو حرص خوردم واسه اینکه ارشیو کن فیکون کرده بودین!
منم اینجا کامنتیده بودما...توهین موهین هم نداشت والا...ولی کامنتم نیست...یعنی چی میتونه شده باشه؟
سلام اقای دکتر.بعد مدتها اومدم و حالا میبینم خداحافظی کردین.راستشو میگم.ناراحت نشدم.چون هدف مهمتری دارین که باید واسه اون تلاش کنین.اگه واقعا دیگه قصد نداشتین امتحان بدین به خاطر از دست دادن فرصت خوندن و لذت بردن از قلم شیواتون ناراحت میشدم اما حالا از صمیم قلب ارزو میکنم که امسال سال رسیدن به همه ارزوها و اهدافتون باشه.ایشالا شیرینی قبولیتون رو بخوریم
سلام دکتر.یادتونه موقع انتخاب رشته ۲ سال پیش اول آشنایی وبلاگی منو شما بود.شروع پزشکی خوندن من...نرین فضای اینترنت بدون وبلاگ افرادی چون شما هیچ صفایی نداره.یه سری از ما عادت داریم همیشه تو مشکلات بیشترین صدمه رو به خودمون بزنیم حتی اگه حق با ما باشه...نرین دکتر
سلام خیلی مطالبت باحاله.به این حرفها میخوره سنت نزدیک 40 باشه نه یه جوون.به هرحال دست به قلمت خیلی خوبه منم دوست دارم تو دانشگاه شیمی بخونم اما افسوس...
امیدوارم همیشه اینقدر شاد باشی و بتونی حرفهای مراجعینت رو این طور بنویسی
دوستون دارم بای.
یه سر به من بزن خوشحالم میکنی.
این همه وقت چشمام به این کامنت دونی خشک شد که نظرات تایید شه.حالا که تایید شد مال من پس کوووووووو
برگرد دکتر
سلام
شرمنده
اما ترجیح دادم هیچ کامنتی رو که حتی ته رنگی از توهین داره تائید نکنم
چه از اون طرفی ها
چه از این طرفی ها
آرشیو برگشت!!! یعنی خودتون هم می خواین برگردید؟؟؟!!! (آیکون دست و هورا)!!!
سلام وبلاگ زیباایی دارین به منم سر بزنین اگر با تبادل لینک موافق باشین بهم خبر بدین خوشحال میشم
سلام دکی جون من اومدم با آدرس جدید به این وب سر بزنید
دیروز خیلی ناراحت بودم این پست رو دیدم.
راستش الان میگم همون بهتر وقتتون رو اینجا اتلاف نکنید.اگر یه متخصص حاذق باشید به مراتب برای جامعه مفیدترین.
اگه سالهای بعد خواستین وبلاگ بزنید اسم اون شهر رو نیارین.مدل ما ایرانیها همینه.
کاش مطالبتون رو حذف نمیکردین.خوشحال میشیم شما به سر بزنید.
امیدوارم موفق باشین ودر اینده در حد پروفسور سمیعی به وجودتون افتخار کنیم.
سر درس و جزوه رفتن که خیلی بهتر است .امیدوارم موفق باشید.
و یک پست راجع به قبولی در دوره ی فوق تخصص اینجا بگذارید.
هنوز برنگشتین؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعا متاسفم ک8ه بعد از دو هفته وقتی اومدم نت با این صفحه روبرو شدم...کاش ...
سلام! الان رفتین قهر؟!
من واقعا وقت ندارم آپ کنم. آخه پسرمو می ذارم خونه مامانم. بیشتر روزا همونجا می مونیم. سیستم اونجا رو هم آبجی کوچیکه با خودش برده خوابگاه. امانظرم درباره پستتون. می دونین به نظر من تمام بدبختی ها و عقب ماندگی های ما به خاطر تعصبهای کور و کره. طرف می بینی رو همشهری خودش انقدر تعصب نداره که تو بدبختی به دادش برسه یا مثلا زیر پاشو خالی نکنه یا هواشو داشته باشه فقط رو اسم شهرش تعصب داره. ما تو همه چی به بیراهه می ریم. من خودم مدتها منتقد یه هفته نامه داخلی شهرمون بودم به خاطر همین حرفها. مثلا چرا رو فلان تابلو نوشتن ۱۰۰ کیلومتری فلان جا اما ننوشتن ۹۰ کیلومتری شهرمون... نه .. تورو خدا اینم شد حرف
نه آقای ربولی نه






خواهش می کنم ... تنها جایی بود که همیشه دست داشتم بخونمش .... خواهش می کنم به خاطر خوانند هایی که واقعا دوستتون دارن پست هانونو برگردونین:((((((
ای بابا! این اتفاقیه که برای هممون افتاده و میافته. خودتونو زیاد ناراحت نکنین. مهم اینه که آدم از بابت قصد خودش مطمئن باشه. به هر حال ما هم منتظریم که وسط کتاب و درس گاهی بازم سر به اینجا بزنین
آقای دکتر اسم شهرها رو نمینوشتی خب. در هر حال من وبلاگ شما را خیلی دوست داشتم امیدوارم ادامه بدهید.
بقیه رو نمی دونم ولی من که چشمم به راه تأیید کامنت ها سفید شد اینقدر اومدم و رفتم
کجایید آقای دکتر؟
سلام
پس از نماز کنار گوسفندها رفتم و آن ها را شمردم، هفده عدد بودند!
سلام
چی شده آقای دکتر؟ میخواین مارو تنها بذارین؟ نکنین این کارو...
راستی دکتر با این پست آپم
http://panjeretanha.persianblog.ir/post/31/
بیای خوشحال می شم .
واقعا داره گریه ام میگیره اخه چرا؟! من واقعا این وبو دوس داشتم !!
سلام.آقای دکتر از این مسائل برای هر نویسنده ای ممکنه پیش بیاد جا نزنین!
شما مطمئن باشین خیلی ها که خوانندگان همیشگی وبلاگتون هستن می دونن قصد شما تمسخر نیست
حداقل به ما طرفدارات وب جدیدتونو بدید . فکر نمیکردم خدافظیتون جدی باشه
سلام دکتر
بزار اول از خودم بگم. من خیلی اهل کتاب خوندنم و هر چی کتاب قدیمی تو کتابخونه مامان و بابا و خاله و فک و فامیل بود رو خوندم ولی به خاطر سانسور کتابهای بعد از انقلاب، سراغ کتابهای چاپ جدید نمیرم.
من مدتها بود که وبلاگت رو میخوندم. از قدیم ندیم ها.
مثل یه داستان واقعی که تو جریانه و مطمئنی که یه سانسورچی اونو تغییر نداده. و خیلی هم چیزای جالبی از اخلاق و عادات مردم کشورم یاد میگرفتم.
خیلی حیفه که تصمیم گرفتی که ننویسی. و از اون حیفتراینه که زدی آرشیو قدیم رو از دید ما مخفی کردی.
لااقل اگر حال داری همینطور مخفیانه بنویس و روشون پسورد بذار و اونو به هیچکی نده. بعد از دو سه سال دیگه، شاید اوضاع بهتر بشه و بتونی نوشته هات رو آزاد کنی.و هم یه دفتر خاطرات جالب میشه که شاید بخوای ادامش بدی
موفق باشی
سلام دکتر!انکار نمیکنم که از خداحافظیتون ناراحت نشدم!جرا اتفاقا بعد از مدتی سخت درس خوندن اونم توی تابستون حالا که اومدم بای نت کمی خستکی در کنم با دیدن این بست کلی حالم کرفته شد!به هر حال امیدوارم هر جا هستین موفق باشین!من که از خوندن مطالبتون کلی کیفور میشدم و جیزای زیادی یاد کرفتم!ازتون ممنونم و خداحافظ!راستی رزیدنتی قبول شدین برمیکردین نه؟


ای بابا همه دارن می رن که انگار
سلام آقای دکتر،

شاید این از بدشانسیه من باشه که تا به صورت کاملا تصادفی وبلاگتونو پیدا کردم و تمام پستهای اونو در مدت 2-3هفته (در طول امتحانام) خوندم و لذت بردم از مطالبتون،الان شما خداحافظی کنید و برید؟!
من نوشته های شما را تو مجله سفید هم از قبل خونده بودم ،برای همین از پیدا کردن وبلاگتون واقعا خوشحال شدم و دلم میخواست بعد امتحانام بیشتر به وبتون سر بزنم و از شما به عنوان یه سال بالایی اشکالاتمو بپرسم،
کامنتم طولانی شد ببخشید ولی اگه راه داره برگردییییییینننن؛خواهشا!!!
ای بابا نبندید اینجارو خب
سلام آقای دکتر حیف خیلی خوب مینوشتید
این خاطرات که ممکن بود در هر شهر دیگه ای هم بودید براتون پیش میومد پس به اون شهرخاص مربوط نمیشه...
به هر حال هر کاری میکنید موفق باشید
دکتـــــــــــــــــــــــــر!!
خواهش میکنم این خداحافظی به معنی تعطیلی وبلاگ نباشه

من همیشه وبلاگتون را می خونم و مطالب زیبا و کاربردی اون را برا بقیه میگم اما نظر براتون زیاد نذاشتم
خواهشا ادامه بدید و خاطراتتون را بنویسید
مخصوصا برای ما ها که دانشجوی پزشکی هستیم برا کار ایندمون تجربه کسب میکنیم با تشکر
باورم نمی شه!!!!!! شما دارین می رین؟؟؟مگه دنیای مجازی بدون وبلاگه شما معنی داره؟؟؟؟

من یه مدت بابت ختم و امتحانا اصلا نتونستم به کسی سر بزنم الان که اومدم شوکه شدم!!!!!!
اخه چراااا به وبلاگه شما کار دارن وبلاگ یه صفحه شخصیه!!!!!
کاش نمی رفتین
دلم تنگ می شه...
دلم گرفت
یعنی چی خداحافظ؟
پس بقیه حاطرات چی میشه؟
سلام دکتر
امیدوارم هرجا که هستین موفق باشین
اگه هم خونه ی جدیدی ساختین بی خبر نذارین ما رو...
دکتر منظورت این نیست که دیگه نمی نویسی که؟
تا جایی که من یادمه شما همیشه نقل قول کردین نه قضاوت
اگه جای دیگهای شروع به نوشتن کردید لطفاً من رو هم خبر کنید...
متاسفم واقعا
yani chi akhe!??
bekhatere harfe baghye tatilesh nakonin heyfe bekhoda.hala bahs dars jodast.mishe bekhatere dars kamtar omad vali tatili ensaf nist
آقای دکتر همیشه از این حرف و حدیث ها هست.حالا اگه می خواید بیشتر به درساهاتون برسید خب کمتر بنویسید اما نرید ما دلمون خیلی تنگ میشه.
ای بابا آقای دکتر، زیاد توجه نکنین به این حرفا. هوای ماهایی رو داشته باشین که با هر پستتون یه عالمه می خندیم ولی از تنبلی کامنت نمیزاریم. البته شرمنده!! برگردین تورو خدا!