جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

بنگاه نامه

سلام

در طول یکی دو هفته اخیر بعد از برگشتن از سر کار و یه استراحت کوچیک میرم بیرون و دنبال یه آپارتمان مناسب میگردم برای خرید. (طبیعتا دنبال آپارتمان میگردم چون پولمون عمرا به خریدن یه خونه ویلائی نمیرسه)

آپارتمانی که اولا حتی الامکان از خونه فعلی بزرگتر باشه

دوما حتی الامکان جاش بهتر باشه

سوما حتی الامکان تراسش جنوبی باشه (تا دیگه از سرقت نشدن دیشمون مطمئن تر باشیم)

و مهم تر از همه این که به پولمون بخوره.

بعد از خریدن این خونه کلی طول کشید تا تونستیم مبالغی که از دیگران قرض گرفته بودیم پس بدیم و بعد از اون پس انداز زیادی نداشتیم. (خودمونیم ما هم خیلی پر رو هستیما! یه خونه بزرگتر و بهتر با تقریبا همون پول!!)

البته اینو هم بگم درطول چند روز اخیر نتونستم برم دنبال خونه چون چندتا شیفت پشت سر هم داشتم.

برای خرید خونه جدید ما دوراه داشتیم:

یکی اینکه اول اینجارو بفروشیم و بعد بریم دنبال خونه.

دوم اینکه عکس این عمل کنیم.

هرکدوم از این دو راه خوبی ها و بدی های خودشو داره اما ما درنهایت راه دومو انتخاب کردیم چون شک داشتیم اگه اول خونه رو بفروشیم و یکدفعه خونه گرون شد چه بلائی ممکنه سرمون بیاد هرچند حالا هم ممکنه یه خونه خوب پیدا کنیم و بعد خونه مون فروش نره!

در طول این چند روز و در مراجعه به بنگاه های مختلف بعضی نکات جالبو دیدم که باعث شد به این نکته ایمان بیارم که هرکسی در هرجائی چشمهاشو خوب باز کنه میتونه به راحتی خاطرات (از نظر خودش) جالبی پیدا کنه.

مطالبی که در ادامه خواهید خوند همه شون در همین یکی دو هفته اخیر رخ داده و خدا رو چه دیدین شاید از این به بعد چندتا پست بنگاه نامه هم نوشتم!

۱. با آنی رفتیم توی یه بنگاه و میگیم یه آپارتمان میخوایم با این شرائط. میگه دارم بریم ببینیم. میپرسم: جنوبیه؟ میگه: بله جنوبیه.

میریم توی خونه که آنی میگه: این خونه که شرقی - غربیه! آقای بنگاهی یه فکری میکنه و توی ذهنش محاسبه میکنه و بعد میگه: آره انگار حق با شماست!

۲. رفتم توی یه بنگاه و گفتم: یه خونه میخوام با این شرائط. دارین؟ یه نگاه توی دفترش کرد و گفت: بله یه آپارتمان دویست متریه چندتا کوچه پائینتر میگه صد و پونزده میلیون. گفتم: مطمئنین؟ توی این محله با این قیمت نمیدنا! یه نگاه دقیقتر توی دفترش کرد و عینکشو گذاشت روی چشمش و گفت: وای ببخشید، گفته متری یک میلیون و صد و پنجاه هزار تومن!

۳. بنگاهه منو فرستاد تا یه خونه رو ببینم. به صاحبخونه گفتم: خونه اش خوبه. قیمتش چنده؟ گفت: مگه بنگاه بهتون نگفته؟ همونه دیگه. گفتم: بنگاه به من گفته متری هشتصد هزار تومن یعنی کلا میشه .... صاحبخونه گفت: اگه اینقدر گفته که یه چیزی برای خودش گفته. اینو متری یک میلیون خریدند ندادم!

۴. رفتم توی یه بنگاه و شرائطمو گفتم. گفت: داریم. گفتم: میشه بریم ببینیمش؟ گفت: خانمت همراهته؟ گفتم: نه اگه خونه اش خوب بود بعد بهش میگم بیاد اون هم ببینه. یه نگاه بهم کرد و گفت: مجردی الکی میگی متاهلم؟!

۵. به بنگاهیه گفتم: یه خونه با این شرائط دارین؟ گفت: داریم اما سفارش کرده به یه خونواده پرجمعیت نفروشم. شما چند نفرین؟!

۶. با آنی رفتیم یه خونه رو ببینیم که هنوز تکمیل نشده و قیمتشو میگه متری یک میلیون و صدهزار تومن. آنی گفت: اما خونه ای که تکمیل نشده رو نمیشه درست نظر داد. بنگاهیه گفت: حتما باید یکی بیاد برای خونه در بگذاره پرده بگذاره ..... بعد شما نظر بدی؟!

۷. بنگاهیه گفت: یه آپارتمان هست صد و شصت متر به قیمت صد و سی میلیون. گفتم: مطمئنین؟ گفت: آره عصر با خانمت بیا من هماهنگی میکنم برین ببینینش. عصر با آنی رفتیم که گفت: من نمیتونم باهاتون بیام برین به این آدرس و زنگ طبقه اولو بزنین. رفتیم زنگ زدیم که بهمون گفتند: این خونه فروشی نیست! طبقه سوم فروشیه. رفتیم طبقه سوم که یه دختر در رو باز کرد و گفت: هیچکس با ما هماهنگی نکرده و من تنهام فقط اجازه میدم خانمتون بیاد تو. آنی رفت توی خونه و برگشت و بعد گفت: میگن: ما به بنگاه گفته بودیم زیر متری یک میلیون نمیفروشیم چرا این قیمتو بهتون گفته؟!

۸. با آنی رفتیم خونه ببینیم. بنگاهیه گفت: یه آپارتمان دارم که یه حیاط اختصاصی هم داره بریم ببینیم؟ گفتم: بریم. رفتیم توی یه آپارتمان که هنوز یک ماهی کار داشت. یه آپارتمان توی طبقه همکف بهمون نشون داد که یه حیاط جلوش بود که به پارکینگ راه دارشت و همه کنتورهای گاز آپارتمان توی همون حیاط بود و گفت: این گل سرسبد این آپارتمانه. گفتم: این کجاش اختصاصیه؟ گفت: این چند متر بعد از کنتورهای گاز مال شماست. آنی پرسید: پارکینگ این واحد کجاست؟

گفت: خوب توی همون حیاط اختصاصیتون دیگه! گفتیم: میشه آپارتمانهای بقیه طبقاتو هم ببینیم؟ همین نقشه اند دیگه؟ گفت: شرمنده همه شون فروخته شده اند فقط همین مونده که گل سرسبد این آپارتمانه!

پ.ن۱: اگه جالب نبود ببخشید وقتی توی دوهفته مرخصی زایمان دوتا پست خاطرات میگذارم همینه دیگه!

پ.ن۲: فقط خدا رو شکر که ما نیاز اورژانسی به خونه نداریم.

پ.ن۳: اگه یه آپارتمان خوب سراغ دارین که به شرائط ما بخوره بهمون خبر بدین (شرائط مارو که میدونین فقط باید بگم قیمت حدود صد و بیست میلیون یا یه کمی بالاتر)

پ.ن۴: عماد بهم میگه: بابا یه چیز جالب. میگم: چی؟ میگه هروقت بینی عسلو با انگشت میگیرم دست و پا میزنه! خوب چرا با دهنش نفس نمیکشه؟! ایول عجب کشفی کرد این عماد!

نظرات 70 + ارسال نظر
......... شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ق.ظ

farda rooze jahanye (i love u)ast. age ino gerefty manish ine ke yeki dooset dare. ino be 10 nafar befrest ta 143 daghigheye ayande va farda behtarin rooze toe. NIME SHABE EMSHAB ESHGHE VAGHEYIYE SHOMA SABET MIKONE KE DOOSET DARE. saat 14 farda ye etefaghe khoob baratoon miofte in mitoone harja bashe. baraye bozorgtarin shoke zendegitoon amade bashid. age in matno pak koni shoma moshkele rabetei ta 10 sal dige peyda khahid kard

فکر میکردم دوران این حرفا تموم شده دیگه

مهدیس شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ق.ظ http://manodoostam.blogsky.com

خوب یه نکته ی دیگه که باید بگم اینه که شما که همه ی پولو یه جا نمیدی که ...
یه مقداری موقع بستن قرارداد بقیشم بعدا ...
"اگرم" اونی که خونتونو بش میفروشین آدم خوبی باشه میتونه یه مدتی اجاره بدش خونرو بهتون...
تازه میتونین خونه ی وام دار بگیرین اگه امکان قسط دادن پیدا میشه

این هم حرفیه
اما خونه وام دار برای ما موضوعش منتفیه
چون میخوام بقیه وام خونه فعلیو منتقل کنم روی خونه جدید

hedie شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ

سلام دکتر ،یه پیشنهاد :خاطراتتونو چاپ کنین اگرم برای مجوز مشکل داشتین من میتونم کمکتون کنم.اما فکر کنم یکم ویرایششون کنین و گلچین کتاب موفقی میشه...

سلام
ممنون از لطفتون
اما آدم عیالوار که وقت کتاب چاپیدن نداره
اما خارج از شوخی قبلا هم بعضی از دوستان بهم پیشنهاد دادن
تا ببینیم چی میشه؟

زبل خانوم جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com

سلام دکتر.
خوبید؟؟؟ میشه ادرس RSS وبلاگ بلاگفا منو بهم بدیدف فیلتر شده میخوام از گوگل ریدر مطالبشو بگیرم...
ممنو

سلام
وا
آدرس آر اس اس شما پیش من چکار میکنه؟ :دی
آخه مگه چی نوشتین که فیلترش کردن؟
اما خارج از شوخی اینه
http://kimiaaa.blogfa.com/rss.aspx

ف جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:59 ب.ظ

نه من خونه سراغ ندارم

آتی جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.ati-70.blogfa.com

سلام آقای دکتر
دشمنتون شرمنده اصلا هم ناراحت نشدم. حق با شما بود..
ایشالا به زوذی یه خونه ی خوب پیدا کنید

سلام
خواهش
ممنون

آنا جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

یه خونه سراغ دارم ویلایی..دو طبقه مجزا ۱۵۰ متر با صد و پانزده میلیونم حاضر بفروشه...البته تو ولایت شما نیست تو ولایت ماست اگه طالبی با فروشنده ش صحبت کنم..

من خونه میخوام طالبی به چه دردم میخوره؟! :دی

زهره جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:05 ب.ظ http://pezeshkekhanevade89.blogfa.com/

دکتر واقعا با وجود دکتر بودنتون فقط همین مبلغ رو دارین؟خیلی کمه که؟؟؟؟؟برین یه مطب خصوصی بزنین به نفعتون نیس....
یا یه پیشنهاد دیگه: تخصص بخونین بیاین شهر ما،مطمئنم پولدار می شین.

فعلا که همه علاف (الاف؟) این طرح پزشک خانواده اند
تا ببینیم چی میشه؟

مامان کیانا جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:48 ب.ظ

وای دکتر جالب بود ما هم در همین جریان خونه خریدن هستیم و اکثر این حرفارو هم از بنگاهها شنیدم ایشاالله یه خونه خوب برای شما بعد هم ما بیاد واقعا خونه خریدن سخته ما که بدجور گیر کردیم

نخیر
اول برای ما!

صــُـب جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:06 ب.ظ

بدم میاد از هر چی دنبال خونه گشتنه!

اما چاره ای نیست هست؟

nova جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:58 ب.ظ

4.bebin cheghad sare in bande khoda ro kolah gozashtan ke injoori be hame bietemad shode...az tarafe man lope emado bekesh

واقعا
چشم محکم یا آروم؟

هلیا جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:49 ب.ظ http://manvafardaham.blogfa.com

بامزه بود ولی به پای خاطرات مریضاتون نمیرسه

ممنون شرمنده

زری* جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ب.ظ

راستی الان یه چیزی به ذهنم رسید..خونه ای که قراره طرف بفروشه دیگه بهش چه ربطی داره که طرف مجرد باشه یا پر بچه؟؟؟چه تضمینیه نفر بعد که بخواد بفروشه این قوانین رو رعایت کنه؟؟این واقعا جالب بود!

اینو خودم هم هنوز توش موندم!

زری* جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ب.ظ http://http://mydaysofveto.persianblog.ir/

کلا هر شغلی خاطرات جالب از نظر خودشو داره..شغل همسرمو نمیخوام عمومی مطرحش کنم ولی اتفاقات جالبی داره شایدم یه روز گمنام اومدم تو یه وب نوشتم!
پ.ن:ما که اپارتمان خوب سراغ نداریم اگه داشتیم عمرا به کسی میگفتیم سریع السیر خودمون میخریدیم میرفت پی کارش!
پ.ن:نکنه عماد ادامه بده ها..یوقت حساس نشه تنها باشه کلی وقته بینی این بچه رو بگیره..خیلی مدتش طولانی بوده که بچه دست و پا زده..خطرناکه..تا یه سالگی خیلی از بچه ها نمیتونن یا نمیدونن از راه دهان تنفس کنن!نگران دخترتون شدم!

موافقم خوب خودشونو تشویق کنین که یه وبلاگ بزنن

میدونم کلی توجیهش کردیم امیدوارم جواب بده
راستی یه لطفی میکنین؟
هروقت برام کامنت میگذارین باید اول اون http اضافیو حذف کنم تا بتونم وبلاگتونو ببینم اگه خودتون حذفش کنین کار من هم راحت تر میشه!

مریم جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ http://soir.blogfa.com

سلام وای عماد خیلی باحاله...
امیدوارم یه خونه خوب گیرتون بیاد.

سلام ممنون
باز هم ممنون

صدرا جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:09 ق.ظ http://www.amma.loxblog.com

سلام
کلا معلوم می شه بنگاهی ها که از صبح تا شب هم بی کار نشستند باز هم حواسشون یه جای دیگه است که همه چیز رو اشتباهی میگن. و باید یه وقت ژیدا کنن تا دفاتر سفارسشون رو نگاهی بیاندازن.
باورتون نمیشه این پیام رو در حالی مینویسم که ۴ جفت چشم به صفحه مانیتور دوخته شده و من در آرامش دارم این پیام رو تایپ میکنم و همه شون دارن برای خودشون هم جدا جدا حرف میزنم ای ول تمرکز اون هم با وجود حوادث امروز من

سلام
واقعا
حالا اون چهار نفر نشسته اند توی نوبت کامپیوتر آیا؟!

پری خاموش جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:59 ق.ظ

چه کلمه مظلومی است قسمت تمام تقصیرهایمان رابرعهده میگیرد...

واقعا
اما فکر نکنم توی این پست زیاد از قسمت گفته باشم

موفقیت جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:48 ق.ظ http://successs.blogfa.com

سلام
دکتر چرا الکی میگید متاهلم؟
واقعا یعنی این بنگاهیا کم مونده شناسنامه بخوانا
من نگران عسل شدم چرا جلو نفسشو میگیره عجب داداشی

سلام
شما هم فهمیدین؟!
واقعا
نه بابا اونقدرها هم برای خواهرش خطرناک نیست

ریحانه جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ق.ظ http://ttaranomm.blogfa.com

سلام
واای خدا صبرتون بده
ایشالا زودتر یه خونه خوب پیدا کنین

سلام
ممنون
انشاءالله

مهدیس جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ http://manodoostam.blogsky.com

5.آخه به اون چه واقعا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
8.همون گله که تاحالا فروش نرفته ...

پ.ن.3:شما دقیقا کدوم نقطه این خوب ؟؟؟
ولی کلا یه پیشنهاد دارم ...
ماهم خونمونو پیش خرید کردیم ... از یه لحاظایی واقعا بهتره چون آنی جون میتونه خودش نظر بده واسه همه چی بعدشم از کیفیت چیزایی که میخرین مطمئنین ... منو مامانم که خیلی راضی ایم ... مامانم که با آشپزخونه خیلی حال میکنه منم با اتاقم ... بابامم که میبینه ما خوشحالیم خوشحال میشه
این پیشنهاد از طرف یه فرد خبره قبول کنین چون منو مامانم یه زمانی خیلی خیلی طولانی دنبال یه خونه ای میگشتیم که باب سلیقه جفتمون باشه آخرشم به همین نتیجه رسیدیم ...

پ.ن.4:ایول پرفسور عماد ...

واقعا
خیلی هم گله!
زیر آسمون خدا!!
این هم فکر خوبیه اما مسئله اینه که باید اینجارو بفروشیم تا پول پیش خریدو بدیم
امیدوارم کشف بعدیش به این خطرناکی نباشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد