ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
راستش قصد داشتم امروز یه پست دیگه بنویسم. اما دو روز پیش (پنجشنبه) یک کامنت خصوصی دریافت کردم که باعث شد اول خنده ام بگیره. بعد هم متعجب بشم بعد هم کامنتو برای شخص مورد نظر (!) فرستادم و با هم خندیدیم و با هم تعجب کردیم!:
با خوندن کامنت مریم و بقیه بچه ها راستش یک گره چندساله باز تو ذهنم
درباره شما پیدا شد . یادمه چندسال پیش از خیلی وبلاگ نویسها شنیده بودم که
دکتر ربولی همون نویسنده وبلاگ پرسسکی وراچ هستش و اونجا تخیلی مینویسه
خوب چیز عجیبی نبود دلتون خواسته بود در یک نقش دیگه هم باشید تا اینکه
پرسسکی تعطیل کرد رفت همه باز گفتن ربولی خسته شد از دو وب نوشتن و سالها
گذشت و بعد جنگ اوکراین شد و دوباره اون وب پرسسکی باز شد .
راستش دکتر ربولی شما ادم خوبی هستید من بسیار برام عجیب هست چرا
دوباره وب پرسسکی را باز کردین میدونید خیلی ها واقعا غصه میخورند از اینکه
پرسسکی پناهنده شد و زندگیش به دست روسها خراب شد و باید از نو شروع کنه و
یا خونه اش را از دست داد و......
واقعا از لحاظ اخلاقی و انسانی کارتون درست نیست که پرسسکی را باز کردین دوباره
راستش شایدم واقعا دونفر جدا از هم باشید ولی اخه خیلی از وبلاگنویس ها تقریبا صریحا همشون میگفتن شما همون پرسسکی هستین
نمیخواستم خاطرتون را مکدر کنم ولی با خودم گفتم شاید یک درصد شما دو
نفر جدا از هم باشید اگر واقعا دونفر جدا از هم هستید کاش یک پست در
اینباره بنویسید چون میگم نود درصد اینجور میگویند ولی اگر هم که همه درست
میگفتند و میگویند و خودتون نویسنده پرسسکی هستید خواهش میکنم دوباره
تعطیلش کنید چون اینو میدونم حتی مادرهای بارداری در نی نی سایت برای
پرسسکی ختم برداشته بودند که پناهندگی اش قبول شود این بازی با احساسات
مردم درست نیست مچکرم خیلی دوسستتون داریم.
راستش اصلا قصد جواب دادن نداشتم. اگر امکانش بود هم جوابو برای خودشون به صورت خصوصی ارسال میکردم. اما آدرس ایمیلی که ایشون نوشته بودند ظاهرا بیشتر از این که یک آدرس ایمیل واقعی باشه تاکید بر این نکته بود که اینجارو از قدیم میخونن. بعد گفتم شاید واقعا افرادی باشند که اینطور فکر میکنند. پس تصمیم گرفتم که این پست را به صورت عمومی بنویسم.
اول این که این مایه افتخارم بود اگر میتونستم مثل آقای دکتر پرسیسکی وراچ باشم. کسی که جسارت اینو داشته که در ابتدای جوونی کشورشو ترک کنه و به جایی بره که نه چیزی از خودش میدونه و نه از زبانش. و بعد از اتمام پزشکی عمومی به دلیل علاقه اش به تخصصی وارد شده که میدونسته به دلیل جنسیتش نمیتونه داخل کشور کار کنه. بعد از یک شکست در زندگی شخصی تونسته خودشو جمع و جور کنه و زندگی جدیدی را شروع کنه و حالا هم وقتی بعد از سالها زندگیش روی روال افتاده به دلیل شروع جنگ ناچار شده کشور محل سکونتش را هم ترک کنه و راهی یک کشور دیگه بشه که میلیونها نفر از مردم ایران و خارج از ایران آرزوی رفتن به اونجا رو دارند و بعد از یادگرفتن چندمین زبان خارجی اونجا هم (گرچه فعلا با سمت دیگری) شروع به کار کرده.
شاید دوستان قدیمی تر وبلاگ قبلی ایشون یادشون باشه. وبلاگی که آدرسش اسم و فامیل خودشون بود و درواقع من از همونجا تونستم ایشونو توی فیسبوک پیدا کنم و پرسیسکی وراچ تبدیل شد به یکی از محترم ترین دوستان مجازی من بدون این که تا به حال همدیگه رو از نزدیک دیده باشیم. الان اصلا یادم نیست که من زودتر وبلاگ نویسی را شروع کرده بودم یا ایشون.
نمیدونم چطور ممکنه فکر کنید ما هردو یک نفر هستیم وقتی هیچ چیزمون به هم شبیه نیست! توی سالهای پیش گه گاه شرح سفرهاشونو به نقاط مختلف اوکراین خوندین. و درمورد آموزش پزشکی در اوکراین چیزهایی ازشون یاد گرفتین. خیلی از شما (و همین طور من) سوالات پزشکیتونو درمورد مشکلات مختلف رشته زنان ازشون پرسیدین درحالی که منطقا من به عنوان یک پزشک عمومی مذکرساکن ایران نمیتونم چنین اطلاعاتی داشته باشم.
من به جز این وبلاگ یک وبلاگ فوتبالی توی پرشین بلاگ داشتم که با نابودی پرشین بلاگ از بین رفت و یک وبلاگ دیگه که چندماهی مطالبی از نوعی دیگه توش مینوشتم و به لطف مسئولان بلاگ اسکای فیلتر شد! و من هم دیگه سراغش نرفتم. توی چند ماه اول وبلاگ نویسی هم توی دو سه سایت وبلاگ نویسی دیگه همون مطالبی که توی این وبلاگ مینوشتم کپی میکردم! که الان مدتهاست دست از این کار هم برداشتم و اون وبلاگها هم حتما تا به حال حذف شدن.
اگه واقعا هنوز هم به این مسئله شک دارید من دیگه نمیدونم چی بگم.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
پی نوشت. پست بعدی هم انشاءالله برای چند روز دیگه.
وای خدا چقدر خندیدم به اون بخش مادران نی نی سایت
کلی به کامنت الف پلف هم خندیدم. به نظرم ایشون باید از این افرادی باشن که با سوژه کردن موضوعات ساده، همیشه اطرافیانشون رو میخندونن.
البته این لطف اون مادران را میرسونه.
بله ایشون از افرادی هستند که من از هر پستشون یه چیزی یاد میگیرم (اگه فردا نگن یک نفر هستیم!)
استغفرالله خدا منو ببخشه اما از گلواژه: مادران باردار نی نی سایتی خیلی خندیدم
حالا جدی جدی دونفر جدا از هم هستین؟ یا دکترپرس هم خودتی ربولی ناقلا؟ واااااای جرررررر
فکر کنم متوجه هستید که شما این ماجرا را شروع کردید
سلام ، چه کامنت با سوز و گدازی ، آقای دکتر پرسیسکی وراچ الان چه احساسی دارند اگه بدونن مادران باردار تو نی نی سایت براشون ختم برداشتن؟! من بودم خوشحال میشدم ، یهو احساس کردم بیانیه یه تشکل رو میخونم ، مادران باردار ، دانشجویان ، انجمن گیلانیان مقیم مرکز و ... دکتر من باور نکردم شما دو نفر باشید لازم شد یه لایو دو نفره بذارید
( اگه احساس می کنید بهشون بر میخوره مختارید کامنت رو اکسپت نکنید).
سلام
اتفاقا به محض این که اون کامنت خصوصیو دیدم براشون فرستادم و با هم خندیدیم!