جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (297)

سلام

۱. به خانمه گفتم: پنی سیلین میزنین؟ گفت: تا به حال نزدم. شوهرش گفت: پس دیگه کی میخوای شروع کنی؟!

2. مرده نشست روی صندلی مطب و سلام کرد. من هم جواب سلامشو دادم. گفت: نشناختینا! یه نگاه به چهره اش کردم و گفتم: راستش نه! شما؟ گفت: مامور 115 هستم دیگه! یک بار توی درمونگاه ..... براتون یه مریض آوردیم!

3. نسخه یه بچه را مینوشتم که مادرش گفت: چند روزه که هر دارویی بهش دادم خوب نمیشه. براش سرم بنویس. بچه گریه اش افتاد و به مادرش گفت: تو که گفتی فقط دارو! مادرش گفت: خب این هم یه نوع دارو هست دیگه! بچه گفت: تو که گفتی نمیگم آمپول بنویسه. مادرش گفت: خب حالا هم نگفتم. گفتم سرم بنویسه دیگه!

4. مرده گفت: بینیم گرفته. چیزی هم توش نیست. من بینیم اون قدر هست که با انگشت شستم توشو تمیز میکنم اما همچنان گرفته است!

5. مرده گفت: بیخود برای من قرص و کپسول ننویس. غیر از اینه که میرن و توی اسید معده حل میشن؟!

6. از سیاری (دهگردشی) که برگشتم دیدم یکی از خانمهای شاغل توی درمونگاه داره به خانم دکتر میگه: اون بچه را چکار کردین؟ و خانم دکتر گفت: به شبکه اطلاع دادم. گفتند: پیگیری میکنیم. بعد که دید من هم دارم گوش میکنم گفت: یه بچه را به عنوان مهمان برای زدن واکسن شش سالگی آورده بودند. قیافه اش دخترونه بود و موهاشو هم بسته بودند اما .... (یه اسم پسرونه) صداش میزدن. گفتیم: کدملیشو بگین. گفتند: نمیدونیم. گفتیم کدملی مادرشو بدین. یه کد ملی گفتند که وقتی توی سامانه زدیم دیدیم این زن اصلا بچه نداره!

7. به پیرمرده گفتم: بفرمایید. گفت: دیشب اومدم اینجا گفتم برام سرم نوشتن اما خوب نشدم. حالا تو دوتا آمپول بنویس با یه شربت! گفتم: حالا اصلا مشکلتون چی هست؟!

8. پسره گفت: برام یه آزمایش کامل بنویس. نوشتم و کد رهگیری شو بهش دادم. گفت: حالا ببرمش داروخونه؟ گفتم: نه دیگه ببرین آزمایشگاه. رفت و برگشت و گفت: داروخونه میگه با چنین کدی دارو ثبت نشده. ببین دکتر یه وقت کدش را اشتباه ننوشته؟!

9. یکی از همکاران گفت: جایی را سراغ داری که شلوار تُرک خوب داشته باشه؟ به شوخی گفتم: اگه جنس خوب میخوای یه بلیت میگیری برای استانبول میری یه شلوار میخری و میایی. گفت: اتفاقا چند سال پیش که رفته بودم استانبول چندتا شلوار هم خریدم و اومدم. گفتم: خب؟ گفت: چند ساله که دارم میپوشمشون و خراب نمیشن. دیگه حالم از ریختشون به هم میخوره!

10. به مرده گفتم: فشارتون بالاست. این قرصو بگذارین زیر زبونتون تا چند دقیقه دیگه دوباره فشارتونو بگیرم. گفت: منظورتون از زیر زبون روی زبونه؟!

11. مرده گفت: اینجا سرم خارجی ندارین؟ گفتم: نه! گفت: آخه من میخوام یه سرمی بزنم که وقتی تموم شد و بلند شدم بتونم بدوم!

12. نسخه مرده را که نوشتم گفت: پس گلومو نگاه نمیکنی؟ گفتم: مگه گلودرد هم دارین؟ گفت: نه! اما میدونی من چقدر راه اومدم؟ حداقل گلومو هم ببین!

پ.ن. هنوز هیچ جوابی از اون سایت نیومده. خب لابد نمیخوان دیگه غلطهاشونو بگیرم دیگه زور که نیست! راستی عکسهای توی وبلاگها هم بعد از مدتها برای یک روز برام باز شدند و بعد دوباره حذف شدند!

نظرات 21 + ارسال نظر
Marjan Emami سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام آقای دکتر، من هم مثل مورد ۷ عستم. وقتی یه چیزی رو‌ میدونم، راجع بهش توضیح کافی به دیگران نمی دم. این برام به هشدار خوبی شد.
و دوم اینکه‌ بعد از کامپیوتری شدن سیستم ها، از خیلی اتفاق ها مثل مورد ۶ جلوگیری میشه و این خیلی خوبه. قبلا خیلی کارا انجام میشده که الان جلوش گرفته شده
راستی میشه آدرس اون سایت لباس های ترک رو برای منم بفرستید؟
ممنون

سلام
عجب!
بله حق با شماست
راستش من که خبر از چنین سایتی ندارم. یکی از دوستان گفته بودند.

لیمو سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 09:25 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com

سلام دکتر
1. نمیدونم چطور بگم ما طنز کلامش عااالی بود.
2. میتی کومان
3. مامانه حق داشته.
4.
5. یک پزشک دیگه از میان بیماران! به به
6. امیدوارم بچه رو ندزدیده باشن.
7. به به یک دکتر دیگه!!!
8. براش یه ویزیت روانپزشک و چشم پزشک و شنوایی سنجی مینوشتید به جاش.
9. انقدر اکثر اجناس ما بی کیفیته که نسبت به بقیه واقعا چنین دیدی به وجود میاد.
10.
12. حداقل!

سلام
1. ممنون
2. احترام بگذارین!
3. قانونا بله
4. من هم همین طور!
5. اما استدلال جالبی بود!
6. من هم همین طور!
7.
8. واقعا لازم داشت. اگه میفهمید کجا باید بره!
9. دقیقا
10.
12. میخواست ویزیتم حلال باشه

نشناختی ها دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 08:33 ب.ظ

دکتر سلام

نشناختی ها

ی هستم

سلام
اختیار دارین.
من هنوز به خاطر اون تذکرتون ازتون ممنونم.

khatoon دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 07:11 ب.ظ https://memories-engineer.blogsky.com/

فقط مورد ۴
اونم با انگشت شصت

نگار دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 04:32 ب.ظ

عالی بود. انقدر موارد جالب این دفعه زیاد داشت نمی تونم سوا کنم.
یعنی من که به امید همین خاطره ها کلیک می کنم رو لینک.

شما لطف دارید.
پستهای شما هم خیلی برای من جالبه. این به اون در

ماجد دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 01:32 ب.ظ

فدات دکتر
تاج سری
کم سعادتم
حتما" ممنون

بزرگواری
موفق باشی

ماجد دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 08:21 ق.ظ

سلام دکتر جان
خیلی دوست داریم
ممنون
شاد و مانا باشی

سلام ماجدجان (دیگه نمیگم خواجه ماجد میترسم باز بری و مدتی پیدات نشه!)
مخ لسیم
باز هم تشریف بیارین.

لیلا شبهای مهتابی یکشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.yalda4000.blogfa.com

هر چی کیس خنده داره چرا تشریف میارن پیش شما

البته این طور هم نیست. گاهی چند روز طول میکشه تا یک مورد مناسب پیدا بشه.

نگار شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام قرص لوزارتان اچ ساخت کدوم کارخانه خط وسط داره برای نیم کردن؟ ممنونم

سلام
قرصهایی که الان دارم میخورم "البرز دارو" هستند.
اگه اشتباه نکنم داروهای قبلی اسمشون "تهران شیمی" بود.
درخدمتم.

رها شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 08:21 ب.ظ

با این مریضهایی که دارین حوصله تون سر نمیره

البته من فقط جالبهاشونو مینویسم.

سیما از شیراز شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 03:10 ب.ظ https://mymemories1402.blogsky.com/

سلام جناب دکتر
وقتتون به خیر.یه سوال داشتم.شما که تجربه سفر به استانبول و گرجستان رو دارید برای تابستون کدوم را پیشنهاد میدید.بیشتر برای گردش و تفریح و نه خرید.

سلام
ای کاش سلیقه شما را میدونستم چون چیزی که فرمودید بیشتر سلیقه ای هست.
من شخصا استانبول را ترجیح میدم و توی گرجستان هم باتومی را بیشتر از تفلیس دوست داشتم. اما میدونم که بعضی ها نظرشون درست عکس نظر منه!

افسون شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 02:52 ب.ظ

۷. پیرمرده دیشب گفته سرم نوشتند حالا هم اومده امر می‌کنه قرص و شربت بنویسید شما، چه کار دارید که مشکلش چیه وارد مسایل شخصی دیگران نشید


من هیچ وقت چنین جسارتی نمیکنم. فقط میخواستم ببینم چه نوع شربتی باید بنویسم؟

لیدا شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 11:03 ق.ظ

مامور ۱۱۵ چه توقعی داشته

واقعا

شیرین شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 10:05 ق.ظ

سلام
دکتر اکثر مریضاتون یه نرگس محمدی درون دارن

سلام
با عرض شرمندگی متوجه منظورتون نشدم

ونوس شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 08:04 ق.ظ http://shakibajoon90.blogfa.com

خب راست گفته بنده خدا .. میدونین چی همه راه اومده .. حلال بشه زحمتش.... وای چقد خندیدم

واقعا به نکته مهمی اشاره کرد. من بهش دقت نکرده بودم.

ندا جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 08:38 ب.ظ

وقتتون بخیر، شرمنده‌ام می‌دونم باعث زحمت هست ولی یه سوال داشتم، اگر کسی در اثر تشخیص اشتباه دوماه قرص لیورگل خورده باشه مشکلی پیش میاد، چه چکی باید انجام بده؟
یک خانم حدود چهل ساله‌ست مشکل دیگه‌ای نداره از لحاظ سلامتی و کبدش نرماله که کبد چرب گرید یک تشخیص داده شده بود

لیورگل یه قرص گیاهه و عوارض چندانی نداره.
خیالتون راحت باشه. نیازی به اقدام خاصی نیست.

عسل بانو جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 05:26 ب.ظ

سلام
لطفا ما رو هم از سرنوشت اون بچه مطلع کنید

سلام
بعید میدونم دیگه گذرشون به اینجا بیفته. اما اگه چیزی فهمیدم چشم.

الف پلف جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 04:06 ب.ظ

سلام .
۴ : اَه ، اَه ، چندددش
۶ : بچه دزدیده بودن؟
۱۰:
۱۱: تازگیها بهش میگن سرم
۱۲:

سلام
4.
6. بعید نیست.
10. دیگه مردم زیر و روشون را هم گم کردن!
11. قبلا چی میگفتن؟
12.

مامان رها و بهار پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 11:50 ب.ظ

چقد فکرم مشغول بچه شماره ۸ شو

چون داروخونه و آزمایشگاه را قاطی کرده بود؟

من. پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 11:41 ب.ظ

پیج های مطمئن زیادی هست ک از سایت های ترک خرید کنید و اون ها براتون ارسال کنند.من زیاد خرید میکنم.گفتم که اگر همکارتون اهل خرید انلاین هست بهشون پیشنهاد بدید :)

ممنون از راهنمایی شما. چشم بهشون میگم.

زهره پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 11:01 ب.ظ

ممنون از به لشتراک گذاشتن خاطراتتون

خواهش میگردد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد