جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

پایان یک پایان (۳)

سلام

مراسم چهلم هم تمام شد و زندگی ما (گرچه دیگه هیچوقت مثل قبل نمیشه) داره کم کم به سمت یه زندگی معمول پیش میره. ازجمله بعد از مدتها فرصت شد به مشکلات جسمی خودمون برسیم.

از سال ۷۴ عینکی شدم و تقریبا همیشه عینکم به چشمم بود اما مدتی بود که احساس میکردم موقع مطالعه یا نوشتن نسخه بدون عینک راحت ترم! چون این مسئله ممکنه اولین نشونه یه سری مشکلات جدی چشم باشه سری به چشم پزشک زدم که بعد از معاینه فرمودند دارم به پیرچشمی مبتلا میشم و تا چند سال آینده باید از دو عینک مختلف استفاده کنم، یکی برای دور و یکی برای نزدیک. دیگه کم کم سن بالا داره اثر میکنه.

یه مشکل دیگه ام درد نسبتا شدید و گه گاهی لثه ام بود درست همون جایی که چند سال پیش یه دندون کشیده بودم. همکار محترم دندون پزشک هم اول یه گرافی کامل (OPG) گرفتند و بعد فرمودند ایراد از دندون عقل نهفته است و باتوجه به جای نامناسبی که داره (تقریبا داخل سینوس) توصیه کردند موقع درد گرفتن لثه ام درصورت لزوم چند روز مسکن بخورم و خودمو درگیر یه جراحی سخت نکنم. بعد هم فرمودند چندتا از دندونهام مشکل جدی دارن و لازمه هرچه زودتر به دادشون برسم وگرنه کارشون بیخ پیدا میکنه. تا حالا دوتا از دندونها رو درست کردم و باتوجه به تاخیر چندماهه در پرداخت حقوق و چندین ماهه در پرداخت مزایا و پرداخت بخشی از هزینه مدارس بچه‌ها و خرج بنایی و .... کفگیرمون حسابی به ته دیگ نزدیک شده! خدا عاقبتمونو به خیر کنه.

پ.ن۱: کار بنایی عملا متوقف شد. چون پس انداز من و باجناق گرامی که کارمند یه اداره دیگه است تموم شده و باجناق گرامی شغل آزاد هم اون قدر پول نداره که جور ما دوتا رو هم بکشه! البته سرمای هوا هم در گرفتن این تصمیم بی تاثیر نبوده.

پ.ن۲: عسل میگه: قراره فردا ما رو ببرن آزمایشگاه. اگه گفتی کجا؟ توی مدرسه پسرونه.‌ اگه اونجا دیدم یه پسر خوش تیپ هست که من عاشقش شدم اما اون عاشق من نشده میدونی چکار میکنم؟ مقنعه مو برمیدارم و موهامو باز میکنم و ایننننجووووررری تکونشون میدم تا متوجه من بشه!

پ.ن۳: چند روز جدّاً به تعطیل کردن وبلاگ فکر میکردم اما لطف و محبت خیلی از شما دوستان گرامی یکی از مهم ترین دلایلی بود که باعث شد اینجا سرپا بمونه. باز هم از همه شما سپاسگزارم و شرمنده که نتونستم تک تک جواب همه کامنتهای شما رو بدم.

انشاالله به زودی به روال معمول این وبلاگ برمیگردیم.

نظرات 49 + ارسال نظر
سلام جمعه 6 دی‌ماه سال 1398 ساعت 05:48 ب.ظ

شهر ما به دلیل تعداد کم دانش آموز مختلطه.رفتارهای بچه ها خیلی عادیه.وجالب بین خود بچه ها تبعیض جنسیتی نیست همه مثل دختر خاله پسر خاله هستن.شهر ما شدیداً مذهبیه حتی همه خانمها چادری هستن.شاید جداسازی حداقل در دبستان بیشتر اثرات سو داره.

موافقم
تقریبا همه جای دنیا همین طوره و برای بچه‌ها از همون اول عادی میشه
منع بی دلیل باعث حریص تر شدن میشه

مریم جمعه 29 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 03:06 ب.ظ

دکتر مگه چند سالتونه که سال ۷۴ عینکی شدید ؟
من تازه چند سال بعد اومدم دنیا
.................
اتفاقا بر عکس همه ی نظرات به نظر من خیلی هم باید نگران عماد باشید :/
من خودم از آدمایی که رپ گوش میدن میترسم به نظرم به مرور عصبی و پرخاشگر میشن!
بچه ی این سن داشتن همینطوریه تازه این انتخاب رشته اولشه بعدش باید نگران مدیریت دوست دختراش باشین
نباید این طوری حرف بزنم ولی انسانی واقعا رشته ایه که آینده ی آدم توش کاملا مبهمه ! بهتر نیست بیشتر باهاش حرف بزنید؟!

من حدود دو سال از عزرائیل کوچک ترم
موافقم
البته درمورد دوست دخترهاش مشکلی نیست با هم کنار میاییم!

Marjan سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 06:55 ق.ظ

Hi again, because you have seen a picture of me and I haven't seen any photo of you as yet.
except that photo of your childhood in the website first page that I am not sure if it is you or not?

Hi
It's because of my sleight!
Yes that picture is mine
By the way why your comments appear with the Netherlands flag?

Marjan سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 04:46 ق.ظ

Salaam Aghaye Dr.
you are 1- 0 a head now. :)
And thank you for keep this website up and running
you might not believe this but this website is one of the good things in my life.
Marjan

Salam khanome business analyst
ahead? How?
It was my duty
Thanks
Rabooli

ریزوریوس ❤:) شنبه 23 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 04:57 ق.ظ http://risorius.blog.ir/

خدا بهتون صبر بده آقای دکتر ...
پ.ن : یه دوره خصوصی باید پیش عسل بگذرونم من ... ماشاءالله بهش. چقدر شیرینه

ممنونم
شماره حساب بدم؟

المیرا شنبه 23 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام و عرض ادب
انشالله روزگار من بعد بر وفق مراد باشه. دلخوشی ما تو این روزگار خوندن وبلاگتونه لطفا دریغ نفرمایید. روی ماه عسل جون رو ببوسین

سلام
پنجشنبه شیفت بودم و تصمیم داشتم سر شیفت پست جدیدو بنویسم اما اون قدر شلوغ شد که فقط مریض دیدم و صبح جمعه اومدم خونه و از هوش رفتم شرمنده
چشم ممنون

Marjan جمعه 22 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:33 ق.ظ

Asal is a real sweetheart.
.I hope you are feeling a bit better now
all my prayers is with your lovely family and you.

Cheers

I think so
Yes thank you
U R very kind thanks
By the way, I finally got to see your photo

معلوم الحال جمعه 22 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:22 ق.ظ http://daneshjoyezaban.mihanblog.com/

بلاگفا به آدرسای بیان آلرژی داره :) گفتم شاید بلاگ اسکای هم اینجوری باشه د:

ای بابا :)) فدای سرتون. زبان اونقدارم چیز مهمی نیست. خخخ

نمیدونم والا
آره اونقدارم مهم نیست

صاد پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:10 ب.ظ http://Sawdane.blog.ir

الهی که دیگه غم نبینین
اینجا بغل های ما براتون بازه همیشه :)
ایشالا که باشین و گرم بمونین کنارمون

سپاسگزارم
شما لطف دارید ممنون

زرگانی پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام
هیچی هیچ وقت مثل قبل نمیشه. اما ما این قدرت رو داریم که به شرایط تازه عادت کنیم. و مدتی که میگذره آدم دیگه سخت یادش میاد قبلا چطوری بود!
با «جالب» شروع کنین که یه آغاز پرقدرت باشه

سلام
حق با شماست
البته باید منتظر واکنش بعضی کاسه های داغتر از آش هم باشم

معلوم الحال چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:29 ب.ظ http://daneshjoyezaban.mihanblog.com/

آدرس بیانم هم همون آدرس میهن بلاگ هست.
daneshjoyezaban.blog.ir
جدیدا مرورگرها در مقابل باز شدن pop-up ها مقاومت میکنن و باید بهشون بفهمونی که مثلا این لینک تبلیغات نیست تا باز لینک ها رو باز کنن. من خودم هم وقتی روی لینک زدم بالا (توی قسمت نوار آدرس) یک ضربدر اومد که action blocked خواستم بگم آقا وب خودمه! چی چیو بلاک؟

راستی چه خبر از آزمونتون؟ خوب بود؟

خب الان آدرس بیانو مینوشتی اخوی
باز هم ترجیح میدم سکوت کنم

M.f سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:57 ب.ظ http://mrmfarsi.blogfa.com

سلام دکتر
دفعه قبل یادم رفت بگم ک چه خوب شد ک تصمیم گرفتید بمونید خیلی ممنون

سلام
دارم فکر میکنم با چه جور پستی شروع کنم
خاطرات جالب
خاطرات ناجالب
یا یه پست متفرقه

لیلا.م سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام آقای دکتر
یه سوال داشتم یکی از آشناها متاسفانه به سرطان پانکراس مبتلا شدن و شیمی درمانی میکنن پلاکت خونشون بعد از یک جلسه پایین اومده آسپرین هم چند ساله میخورن دیابت هم دارن برا بالارفتن پلاکت باید چیکار کنن ؟
آسپرین رو قطع کنن؟

سلام
مامان هم چند دوره دچار افت پلاکت شد
دکترش هم گفت نیاز به اقدام خاصی نداره اثر داروهای شیمی درمانی که تموم بشه درست میشه
با آرزوی سلامتی برای بیمارتون

معلوم الحال سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:13 ب.ظ http://daneshjoyezaban.mihanblog.com/

پس از مدت ها سلام
انشاالله خدا والده محترم رو قرین رحمت خودش قرار بده آقای دکتر. شرمنده، به دلیل بعد مسافت و بی خبری نتونستیم خدمت برسیم.

ماشالله عسل خانم هنوز شیرینن میشه یه عکس از من بهش نشون بدین ببینم نظر کارشناسی ایشون راجع به من چیه؟ اگر عسل خانم خط بطلان روم کشید دیگه من برم تو افق ها محو بشم حبیبم زن گرفت و هیشکی نیامد.
امان از دندون و مشکلاتش خدا نصیب هیشکی نکنه!

سلام
ممنون
چشم
راستی هرچقدر روی لینکی که گذاشتین زدم نرفت توی بیان!

رها سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 02:00 ب.ظ

خب خود شما اینجا چندبار گفتید از مریض پرسیدید پنی سیلین میزنه یا نه؟
و یک سوال خیلی مهم تر پس چرا تا آمپول می‌زنیم فرطی خوب میشیم؟؟؟؟
من خودم اون ماه و این ماه سرما خوردم والا رفتم دکتر ۱۲۰۰ هم داد الان باید بگم متاسفانه زدم ! اما در هر دو موارد فرداش کامل سرپا بودم در صورتی ک خوددرمانی میکردم یک هفته طول می‌کشید
من خودم کاملا خوددرمانی هام رو قبول داشتم فقط الان ب شدت کار دارم و وقت کسلی نداشتم آیا الان من اشتباه کردم ؟؟؟؟
نظر شما درباره امپولای تقویتی چیه؟؟؟ یا نوربین ک انقد مد شده
چون من از دکتر شخصی خودم ک پرسیدم اینا رو هم چرت و پرت میدونست. کلا هم معتقد بود دکتری ک ۱۲۰۰ بنویسه اصلا شعور نداره اما من زدم بهش نگفتم خب آخه ب من ی دلیل بگید چرا خوب شدم اون میگه تلقین کردی اما من نمیتونم قبول کنم
صلوات ک کامل بیاد کامنتم

خب ممکنه عفونت باکتریائی داشتین که نیاز به آنتی بیوتیک داره

رها سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 01:53 ب.ظ

آقای دکتر چرا کامنت من انقد اومد؟؟؟؟ کامنت من خیلی بیشتر بود خیلی
این دلیلی ک گفتید هم توش بود
کامنت من چ بلایی سرش اومد؟؟؟؟؟

باور کنید بیشتر از این نبود

شیرین (دانشگاه علوم پزشکی) دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 01:48 ب.ظ

سلاااااام
ای جاااانم عسسسل حتما دهه نودییه این وروجکا بچه نیستن گودزیلان
منم یدونشودارم به حرفایی میزنه آدم شاخ درمیاره درمقایسه بااین بچه ها ما خنگول بودیم خدا حفظش کنه عسل جونو...خدا خانم والده رورحمت کنه

خانم یاآقای افق درتایید کامنت شمابایدبگم
آیا میدانستید کارمندان بیمارستان ( منظورم مراکز دولتیه) اگرعکس ازمایش سونویاهرکاردیگه ای داشته باشن حتماباید پول بدن بدون یک ریا ل تخفیف
ایامیدانستید کارمندبانک هرچقدپول بابت خدمات پزشکی بده 80 درصدشو بهش برمیگردونن ولی یه کارمندبیمارستان بابیمه خدمات درمانی باید80 درصد خودش بده!!!؟؟؟
(بعدهمه شاکین چرا منشیا پرستارا ومعمولا کارکنان بیمارستانای دولتی انقد حالت تهاجمی دارند با مریضا ...بعضیاشون که یه سور به هاپو زدند)
کلا مملکت گل وبلبلی داریم

سلام
بله
واقعا البته از بچه های جامعه بسته اون موقع نباید بیشتر از این انتظار داشت.
ممنون
واقعا

رها دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:35 ق.ظ

حالا ی سوالم داشتم
من جدیدا شنیدم موقع سرماخوردگی اصلا زدن پنی سلین کار احمقانه ای و کلا در خارج کسی این تجویز رو نمیکنه برای سرماخوردگی ویروسی
خب یعنی واقعا این امپولایی ک دکترا میدم همه الکیه؟؟ اصلا الان دغدغم شده

بفرمائید
کاملا درسته
اما مسئله اینه که اگه اینجا پنی سیلین ننویسم یا کتک میخورم یا مریض فورا میره سراغ یه دکتر دیگه

رها دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:33 ق.ظ

من اعتقادات شما رو نمی‌دونم
اما من مطمئنم جهان دیگه ای هست و زندگی اونجا خیلی قشنگ تره برای همین نمیدونم چرا آدمها میمیرن بقیه ناراحت میشن

چون دیگه نمیبیننشون

سین یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:26 ب.ظ

سلام
خدا رحمتشون کنه.
ان شاءالله کارها هم کم کم رو روال می افته. مشکل مالی گریبانگیر همه است، چه بخش دولتی چه خصوصی. فقط خدا عاقبت همه رو بخیر کنه!

سلام
ممنون
امیدوارم

واتو واتو شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:13 ق.ظ http://zehne-bi-alayesh.blogfa.com

سلام دکترجان. با ی پست همه وقایع اخیرو جا کردید. قبول نیس هر کدوم ی پست میخاسته.بنظر من دندون عقل ی جهش ژنیه ک فعلا دردسراش برا ماس. ایشالا برا آیندگان تکلیفش معلومه.
من شخصا کسی بلاگشو تعطیل کنه بی خدافزی بهم برمیخوره.فک میکنم این همه مدت خوندیمش حداقل احترامو هم نداشته. نکن این کارا

سلام
حق با شماست
اما ترسیدم برای دوستان تحمل چند پست از دردهای مختلف بدنی قابل تحمل نباشه
من هم فعلا درخدمتم
راستی برای نمازی که برای مادرم خوندین ممنون

عاطفه شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:53 ق.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

salam aghaye dr
mojadadan tasliat migam.
elahi gham tu deletun nabashe
age babaye man bood dar javab be asal migoft dokhtar ham dokhtaraye ghadimkhoda hefzesh kone

سلام خانم دکتر آینده
خب ما مال یه نسل جلوتریم که دیگه جرات حرف زدن به بچه‌ها رو هم نداریم

اسحاقی شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام دکتر بهترین؟
روح مادر شاد و غرق ارامشه حتما ..
بیشتر مراقب سلامتی خودتون باشید یادتون نره پدر دو تا دسته گلین که همه ی امیدشون شمایین ...
غم نبینید دیگه ...
ماشالله به عسل جون ..کاش ما هم دلبری کردن بلد بودیم یکم

سلام
ممنونم
حق با شماست
خودم هم تعجب کردم

pony جمعه 15 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:43 ب.ظ

سلام رفیق قدیمی

چه پاییزی بوده

براتون روز های قشنگتری آرزو میکنم

بچه ها ماشاللا انگار چند واحد پاس کردن قبل از تولد ....

سلام
چه جورررر
ممنون
خودم هم تعجب کردم

امیر پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 11:44 ب.ظ http://Yahazratzahra.blogfa.com

سلام
سال ۷۴ ما تازه چهار سالمون شده بود...
منم توی این چند سال اخیر اینقدر دندون هام رو توی خواب فشار دادم و بهم صابیدم که توی دو ماه گذشته ، حدود هشت تاشون نصف و نیمه شکسته و کلا داغونم... هزینه های دندون پزشکی رو هم که دیگه نگم....
همچنان برای مادر ناراحتم، روحشون شاد.بعد از ارسال کامنت حتما فاتحه ای خوانده میشه

عسل جدی میگفت؟شما چه جوابی بهشون دادین؟؟
وبلاگ رو هم لطفا نبندین....

موفق باشین دوست عزیز

سلام
خوش به حالتون!
هی وای من
ممنونم
بله سعی کردم بهش بگم حالا برای این حرفها زوده اما فکر نمی کنم اثری کرده باشه
چشم
ممنون

مینو پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:54 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام
تسلیت میگم.روحشون قرین آرامش.
من بیش از یکماه هست که بخاطر عمل چشم و بیماری به وبلاگ سر نزدم و دیر متوجه فوت مادر گرامی شدم.

سلام
ممنونم
شرمنده که من هم به وبلاگ شما سر نزده بودم
تسلیت میگم

Neda پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:28 ب.ظ

Khoda madaretun ro rahmat kone kheili narahat shodam
Vaghean pedar madar kheili azizan
Ishala dge gham nabinud aghaye dr

ممنونم خانم دکتر
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید

شیرین پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:18 ق.ظ http://khateraha95.blogfa.com/

خدا انشالله بهتون تن سالم بده و سایتون ثالا سر خانوادتون همیشه مستدام
خدایا چقدر حرفش شبیه رویاهای من بود همیشه دوست داشتم اینکارو انجام بدم و دلبری کنم
الهیییی

ممنون از لطف شما
واقعا؟

زهرا پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 05:27 ق.ظ

ای جااااااان عسل، خدا حفظش کنه
روح مادر شاد
ممنون که باز هم مینویسید

ممنون
سپاسگزارم
وظیفه است

M.f چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:34 ب.ظ http://mrmfarsi.blogfa.com

سلام دکتر
ای جان دلم عسل خانم
خداببامرزه مادر رو دکتر

سلام
از لطف شما ممنونم
ممنون

فرزانه چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 09:05 ب.ظ

فانَّ مع العُسر یسرا انَّ مع العُسر یسرا
با وجود همچنین دختر ناز و دلبری،قطعا مشکلات زندگی برای آدم آسون میشه

ممنونم

دوست چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 07:59 ب.ظ

سلام اقای دکتر. ممنونم که وبلاگ را تعطیل نکردید.

سلام
ممنونم
نتونستم

فرزانه چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 03:56 ب.ظ

فانَّ مع العُسر یسرا انَّ مع العُسر یسرا
با وجود همچنین دختر ناز و دلبری،قطعا مشکلات زندگی برای آدم آسون میشه

از لطف شما سپاسگزارم

لیدا چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 02:11 ب.ظ

روح مادر عزیزتون شاد.وقتی بابام درگذشت تا چهل روز گریه کردم.خیلی برام سخت بود.فقط این یادآوری به خودم بود که آرومم کرد.خدارو شکر تا روی پای خودش بود زنده بود و محتاج هیچکس نشد بخصوص برادرام.

ممنون
حق با شماست
بخصوص برادرانتون؟

یک عدد مامان چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 01:14 ب.ظ http://kidcanser.blogsky

خدا مادر رو رخمت کنه ...عزیز دل هست این عسل جان , چرا دخترا اینقدر توی این افکار هستن! ستایش هم همینجوره برخلاف پسرم که اصلا بهش فکر هم نمی کنه

ممنون
چه عرض کنم؟

افق چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:14 ب.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

ایا کوزه گران از کوزه ی شکسته اب میخورند؟ایا پزشکان بیمه ندارن؟-بیمه تکمیلی دندانپزشکی و میگم-
ایا میدانستید تنها بیمه ای -سازمانی- که خیلی از هزینه های دندانپزشکی رو ساپورت میکنه بیمه ی نفت میباشد؟
ایا اسایش فکری کارکنان وزارت نفت ازوزارت بهداشت مهمتر میباشد؟
مبرهن است که بلی

یه لحظه فکر کردم کامنت تبلیغاتیه اومدم حذفش کنم!
آخه ما معمولا هزینه درمانی چندانی نداشتیم برای همین بیمه مکمل نگرفتم

سعیده چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 08:03 ق.ظ

خدا به هممون صبر بده برای تحمل مشکلاتی که داریم.وسلامت بداره شیرینی های خوشمزه ای مثل عسل رو .

آمین
سپاسگزارم

محمد سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 07:10 ب.ظ

سلام
خدا رحمتکنه مادرت....
غم اخرتون باشه

سلام
ممنونم
غم نبینید

ساناز سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 03:02 ب.ظ http://www.sanaz2020.blogsky

سلام
واقعا که این قافله عمر عجب میگذرد!

سلام
واقعا

نیلو سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 02:53 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

بهرحال زندگی جریان داره . و بعد از دست دادن عزیزان هم باید زندگی کرد. وجود عسل موهبتی است که به تدریج کمکتون می کنه بیشتر دلگرم زندگی باشین. خدا حفظش کنه که انقدر شیرین و خواستنی هست. بلانگیری دختر که از الان دنبال عشق هستی آخه...

کاملا با شما موافقم
ممنون از لطف شما

دریا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 02:03 ب.ظ http://Dailyme1999.blogsky.com

تسلیت میگم ، امیدوارم دیگه هیچوقت داغدار نشین.
من دوتا از دندونای عقلمو که نصفشون مونده بود زیر لثه جراحی کردم :(
با اینکه خیلی جراحی بدیه تا سه چهارهفته درگیری باهاش ولی دیگه راحت شدم کاملا
بنظرم به راحت شدن بعدش میارزه :)

ممنونم
دندون من اصلا از لثه بیرون نیومده
البته یه نصفه بیرون اومده هم اون طرف دارم

طیبه سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 11:31 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com/

سلام دکتر مهربون
بعد از اینکه بابام سکته قلبی و دو روز بعدش سکته مغزی کرد و حدود دو و نیم ماه زمینگیر شد من مطمئن بودم اگه بابام بمیره قطعا من هم می میرم و نمی تونم تحمل کنم اما الان 14 سال و نیم از اون ماجرا گذشته و من بابا ندارم و باز هم زنده هستم و بچه دار هم شدم و دوباره بلند بلند خندیدم ولی هنوز خودم از خودم خجالت می کشم که به خودم می گفتم من عاشق بابام.بدون بابا می میرم اما هنوز زنده ام و زندگی می کنم خیلی عادی
کاش مجردیم با عسل آشنا شده بودم.بچه ها همه شون شگفت انگیزند و بزرگترین معجزه ی آفرینش هستند.سالم باشند الهی

منهم فکر می کنم همسن شما هستم و مدل شما پیر شدم فقط من اولین باره عینکی شدم.

سلام
پدر و مادر واقعا عزیزند
ولی زندگی ادامه داره

هستی سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 08:11 ق.ظ

عسل خانوم چقدر شیرینه ماشالله , چقدر خوب فکر همه جا رو کرده.

انشالله پول هم به دسستون میرسه و هم کار ساختمون رو پیش میبرین و هم دندون رو.
جسارت من رو ببخشید که نظر میدم برای دندون عقل حتما پیش متخصص فک و صورت با تجربه تشریف ببرید و با مسکن آرومش نکنین. گاها این دندون ها باعث بعضی مشکلات دیگه میشن.

شاد و سلامت باشین

واقعا برنامه ریزیش حرف نداره!
امیدوارم
حق با شماست اما اول باید منتظر پول باشیم!

سودا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 07:09 ق.ظ

سلام جناب دکتر
روح مادر بزرگوار قرین نور و رحمت الهی باشه.
امیدوارم هر چه زودتر به روال عادی زندگی برگردین.
قاعده ی زندگی همینه، حرکت...هر چند با کوله باری از خاطرات
چه تلخ چه شیرین و شکرگزاری برای شرایط موجود.
سپاس که برای دوستاتون ارزش قائلین.

سلام
از لطف و محبت شما سپاسگزارم

Par سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:29 ق.ظ

چه خوب که برگشتید خوشحالمون کردید

سپاسگزارم

خلیل سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:00 ق.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،
انشالله!

سلام
آمین

بهار دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 11:29 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

در ضمن لطفا لطفا لطفا وبلاگ رو نبندین

فعلا که درخدمتم

بهار دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 11:29 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

میدونم از دست دادن مادر چقدر سخته ولی خوشبختانه یا متاسفانه زندگی ادامه داره.

انشالله خدا پول رو میرسونه و شرایط مالیتون رو به بهبود میره .
من باید برم پیش عسل دوره جذابیت بگذرونم :

کاملا موافقم
امیدوارم

بیمه عمر پاسارگاد دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:45 ب.ظ

اول از همه عسل خانوم حسابی بچلونشتو دل برو و شیرین زبون شده هااا
این دختر بچه های امروزی بلدند چطوری مخ بزنن:(شوخی هست)
خدا رحمت کنه مادر عزیزتون

ممنون که هستید

چشم
ممنون از لطف شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد