جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

پیام خصوصی

سلام

راستش قصد داشتم امروز یه پست دیگه بنویسم. اما دو روز پیش (پنجشنبه) یک کامنت خصوصی دریافت کردم که باعث شد اول خنده ام بگیره. بعد هم متعجب بشم بعد هم کامنتو برای شخص مورد نظر (!) فرستادم و با هم خندیدیم و با هم تعجب کردیم!:

  

با خوندن کامنت مریم و بقیه بچه ها راستش یک گره چندساله باز تو ذهنم درباره شما پیدا شد . یادمه چندسال پیش از خیلی وبلاگ نویسها شنیده بودم که دکتر ربولی همون نویسنده وبلاگ پرسسکی وراچ هستش و اونجا تخیلی مینویسه خوب چیز عجیبی نبود دلتون خواسته بود در یک نقش دیگه هم باشید تا اینکه پرسسکی تعطیل کرد رفت همه باز گفتن ربولی خسته شد از دو وب نوشتن و سالها گذشت و بعد جنگ اوکراین شد و دوباره اون وب پرسسکی باز شد .
راستش دکتر ربولی شما ادم خوبی هستید من بسیار برام عجیب هست چرا دوباره وب پرسسکی را باز کردین میدونید خیلی ها واقعا غصه میخورند از اینکه پرسسکی پناهنده شد و زندگیش به دست روسها خراب شد و باید از نو شروع کنه و یا خونه اش را از دست داد و......
واقعا از لحاظ اخلاقی و انسانی کارتون درست نیست که پرسسکی را باز کردین دوباره
راستش شایدم واقعا دونفر جدا از هم باشید ولی اخه خیلی از وبلاگنویس ها تقریبا صریحا همشون میگفتن شما همون پرسسکی هستین
نمیخواستم خاطرتون را مکدر کنم ولی با خودم گفتم شاید یک درصد شما دو نفر جدا از هم باشید اگر واقعا دونفر جدا از هم هستید کاش یک پست در اینباره بنویسید چون میگم نود درصد اینجور میگویند ولی اگر هم که همه درست میگفتند و میگویند و خودتون نویسنده پرسسکی هستید خواهش میکنم دوباره تعطیلش کنید چون اینو میدونم حتی مادرهای بارداری در نی نی سایت برای پرسسکی ختم برداشته بودند که پناهندگی اش قبول شود این بازی با احساسات مردم درست نیست مچکرم خیلی دوسستتون داریم.

راستش اصلا قصد جواب دادن نداشتم. اگر امکانش بود هم جوابو برای خودشون به صورت خصوصی ارسال میکردم. اما آدرس ایمیلی که ایشون نوشته بودند ظاهرا بیشتر از این که یک آدرس ایمیل واقعی باشه تاکید بر این نکته بود که اینجارو از قدیم میخونن. بعد گفتم شاید واقعا افرادی باشند که اینطور فکر میکنند. پس تصمیم گرفتم که این پست را به صورت عمومی بنویسم.

اول این که این مایه افتخارم بود اگر میتونستم مثل آقای دکتر پرسیسکی وراچ باشم. کسی که جسارت اینو داشته که در ابتدای جوونی کشورشو ترک کنه و به جایی بره که نه چیزی از خودش میدونه و نه از زبانش. و بعد از اتمام پزشکی عمومی به دلیل علاقه اش به تخصصی وارد شده که میدونسته به دلیل جنسیتش نمیتونه داخل کشور کار کنه. بعد از یک شکست در زندگی شخصی تونسته خودشو جمع و جور کنه و زندگی جدیدی را شروع کنه و حالا هم وقتی بعد از سالها زندگیش روی روال افتاده به دلیل شروع جنگ ناچار شده کشور محل سکونتش را هم ترک کنه و راهی یک کشور دیگه بشه که میلیونها نفر از مردم ایران و خارج از ایران آرزوی رفتن به اونجا رو دارند و بعد از یادگرفتن چندمین زبان خارجی اونجا هم (گرچه فعلا با سمت دیگری) شروع به کار کرده.

شاید دوستان قدیمی تر وبلاگ قبلی ایشون یادشون باشه. وبلاگی که آدرسش اسم و فامیل خودشون بود و درواقع من از همونجا تونستم ایشونو توی فیسبوک پیدا کنم و پرسیسکی وراچ تبدیل شد به یکی از محترم ترین دوستان مجازی من بدون این که تا به حال همدیگه رو از نزدیک دیده باشیم. الان اصلا یادم نیست که من زودتر وبلاگ نویسی را شروع کرده بودم یا ایشون.

نمیدونم چطور ممکنه فکر کنید ما هردو یک نفر هستیم وقتی هیچ چیزمون به هم شبیه نیست! توی سالهای پیش گه گاه شرح سفرهاشونو به نقاط مختلف اوکراین خوندین. و درمورد آموزش پزشکی در اوکراین چیزهایی ازشون یاد گرفتین. خیلی از شما (و همین طور من) سوالات پزشکیتونو درمورد مشکلات مختلف رشته زنان ازشون پرسیدین درحالی که منطقا من به عنوان یک پزشک عمومی مذکرساکن ایران نمیتونم چنین اطلاعاتی داشته باشم.

من به جز این وبلاگ یک وبلاگ فوتبالی توی پرشین بلاگ داشتم که با نابودی پرشین بلاگ از بین رفت و یک وبلاگ دیگه که چندماهی مطالبی از نوعی دیگه توش مینوشتم و به لطف مسئولان بلاگ اسکای فیلتر شد! و من هم دیگه سراغش نرفتم. توی چند ماه اول وبلاگ نویسی هم توی دو سه سایت وبلاگ نویسی دیگه همون مطالبی که توی این وبلاگ مینوشتم کپی میکردم! که الان مدتهاست دست از این کار هم برداشتم و اون وبلاگها هم حتما تا به حال حذف شدن.

اگه واقعا هنوز هم به این مسئله شک دارید من دیگه نمیدونم چی بگم.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

پی نوشت. پست بعدی هم انشاءالله برای چند روز دیگه.

نظرات 53 + ارسال نظر
مهربانو شنبه 15 دی‌ماه سال 1403 ساعت 06:45 ب.ظ https://baranbahari52.blogsky.com/

وای نی نی سایت عاالی بود

سپاسگزارم

لیمو پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:03 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

وای یا خدا مردم چه بیکارن تازه درصد هم داده! نود درصد از چند نفر آخه؟؟ مادران باردار نی نی سایتی دیگه چی بود؟! یعنی هر جمله که بیشتر میخوندم بیشتر این شکلی میشدم. خدا خیرش بده روحم شاد شد.

امیدوارم از شک بیرون اومده باشه دیگه

مامان یک فرشته یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:29 ب.ظ http://Parvazeyekfereshte.blogsky.com

بعضی از دوستان چقدر دنبال حاشیه و ماجراجویی هستن.اصلا بر فرض که شما و ایشون یکی باشین .بخونید و گذر کنید دیگه .اصلا شاید یک ادم واقعی هم تمام مطالب وبلاگش حقیقت نباشه .مثل یک داستان بخونید و گذر کنید دوستان

نمیدونم چی بگم
شاید از لطف زیادشونه

تیلوتیلو شنبه 8 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:59 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام
من طبق معمول دیر رسیدم
اما بایدبگم من کلا خیلی راحت به همه اعتماد میکنم و تا وقتی خلافش ثابت نشه از این مدل فکرها توی ذهنم شکل نمیگیره
برای همین هم هیچوقت از این مدل فکرها به ذهنم نرسیده به خصوص درباره شما

سلام
شما که همیشه به من لطف داشتید

هانی پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:34 ب.ظ

راستش من هم فکر می کردم پرسیسکی ور اچ یک خانم وراج هستند.

نازی پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 04:16 ب.ظ

نههههههههه تجویز شما هم اشتباه نبود دکتر ربولی مهربون اتفاقا برای اون وضعیتم خوب بود منتها ادامه دادنش صلاح نبود وگرنه تجویز شما همیشه عالیه ببخشید کامنتم درست منظورم نرسوندم تجویزای شما عالی بوده و هست همیشه متشکرم

خواهش میکنم. درخدمتم.

نازی پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 02:28 ب.ظ

یه مسئله ای خواستم بگم یادگاری بمونه اینجا چندماه پیش یه دارویی ایمیل دادم پرسیدم داروی مشکلات زنانه از شما جوابمو دادین از دکتر وراچ فکر کنم ماه بعدش تخصص زنان داشتن یه سوالی کردم و اسم همون دارو اوردم شما گفته بودین بهم اگه اذیتی بخور دیگه چاره نیست ولی دکتر وراچ گفت اصلا استفاده نکن و هشدار دادن بهم مناسب وضعیتت نیست اخرین کامنتم کامنت من به عنوان مهر و موم کامنتها
به قول کرمانی ها میخ آخر
ببخشید دیر نوشتم اخه رفتم سروقت ایمیل هام یادم اومد ای بابا مدرک به این مهمی چرا اینجا خاک میخوره امیدوارم این کامنت دیگه رفع سوی تفاهم کاملی باشه برای همه مهربونا

خب پس خداروشکر که با این مدرک مهم بی گناهی منو ثابت کردین!
و ببخشید اگه تجویز اشتباه داشتم

پری پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:53 ق.ظ

یه سوالی داشتم دکتر ما تبریزیم دوساله خونمون میخوایم بفروشیم فروش نمیره ملک و املاک کاملا خوابیده تهرانم فامیلامون میگن همینه خواستم ببینم ولایت شمام فروش املاک خوابیده یا این حالت سراسری نداره ؟ فقط تو شهرای قطب صنعتی اینجوریه؟
سوال دومم اینه الودگی شدید هوا به اون طرف شما ولایت رسیده؟ یا اونم فقط برای اینطرفاست بعد دکتر خودت برو نیگا بکن
هنوز فکر کنم ده روز نشده که پست خداحافظی را نوشتین دلار بود ۶۸ تومن باجناقتون گفتین قبرس خونه خرید امروز کمتر از ده روز گذشته دلار هفتاد و نه هزار و ششصد و ده تومن
هرکس یه روز یه روز زودتر از این مملکت فرار کنه بُرد کرده باجناقتون با پولی که اپارتمان خرید اگر الان بود نمیتونست بخره سی درصد دلارش کم میشد انگار کابوسه خوش به سعادتشون فرار کردن کاش ما هم یک فرار موفق بکنیم روز به روز دیگه شده وضعیت

درخدمتم
اینجا هم قیمت خونه داره بالا میره اما کسی پول نداره که بخره!
اینجا فقط بالای سر تک و توک کارخونه هایی که وجود داره دود جمع میشه اما درمجموع نه هوا تمیزه خوشبختانه.
کاملا با شما موافقم. امیدوارم به زودی خودش بیاد و مشکلاتو حل کنه.

امیرحسام پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:53 ق.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام. آقای دکتر انشاالله که ابهام خواننده رفع شده باشه. همین که گره چند سالشون را مطرح کردند و شما براشون کامل توضیح دادید، هم اقدام خوبیه.

سلام
من هم امیدوارم

زری.. پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:10 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام، نه آقای دکتر اصلا ناراحت نشدم. فقط از این بابت گفتم که این حواشی شایع است.

سلام
راستش من هم چیزهایی از اون ماجرا یادم اومد.
یادمه یک نفر اینو بهم گفت و من از میزان تعجب از شما پرسیدم تا مطمئن بشم.

محمدرها چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:31 ب.ظ http://Ikhnatoon.blogfa.com

احتمالا این مریم مادر عیسی هست؟ یعنی امکانش نیس. الان اگر عیسی از آسمونا اومده باشه پایین و مجسمه مادرشو که میکل آنژ ساخته دستی زده باشه و روح داده بهش. بالاخره میشه یا نمیشه؟
بشدت دنبال اینم بدونم مریم که میاد کسب و کار ملت رو بهم میریزه از کجا اومده؟ و اومدنش بهر چی بوده؟ و بکجا میخواد بره؟

اینو باید از خودشون پرسید.

رها چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:34 ب.ظ

چقدر یک عده بیکارن

اتفاقا خیلی خوبه چیزی که باعث سوال شده پرسیده بشه. اما اگه ایمیل معتبری گذاشته بودند جوابشون اصلا علنی نمیشد.

. چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 06:16 ب.ظ

و منی که فکر می‌کردم پرسیسکی وراچ خانمه نه آقا!!!

واقعا؟
ایشون بارها درباره خانم و پسرشون توی وبلاگشون گفته بودند. حتی اسمشونو هم چندبار نوشته بودند.

مارس چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 02:18 ب.ظ

از این دوست محترم ناراحت نشید دکتر . زندگی به همین چالشهای گاه کوچیک و کم تاثیر و گاه بزرگ و پر تاثیرش قشنگه

من چرا چند باری که اسم پرسیسکی وراچ از وبلاگ شما به گوشم خورده یاد کارآگاهای خصوصی قرن بیستم میفتم با اون بارانیهای بلند

اصلا ناراحت نشدم
درواقع چون راه ارتباطی خصوصی باهاشون نداشتم و خودشون هم توصیه کرده بودند یک پست در این مورد بنویسم نوشتم.

آنی هستم چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:25 ق.ظ

من به عنوان همسر شما تایید می کنم شما شماهستی و دکتر پرسیسکی وراچ شما نیستین
با تشکر

ممنون از لطف شما
فرداست که میگن هر سه نفر خودم هستم!

دکتر پرتقالی چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:34 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

یک پلتفرم پر از رمز و راز.

واقعا
ای واااایییییی!! ببین کی اومده! چه عجب خانم دکتر!

جوراب پاره و انگشت آزاد چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1403 ساعت 02:14 ق.ظ http://Jourab.blogfa.com

me too!

یه قدیمی خاموش سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:52 ب.ظ

آقای دکتر من که شک نداشتم شما و جناب پرسیسکی دو نفرید بهرحال ممنون از پستتون فقط از اون قسمت که فرمودید یک دکتر مرد نمی تواند در ایران به عنوان متخصص زنان فعالیت کند تعجب کردم درحالیکه پسرم و بعض دیگر از اقواممان فرزندانشان را نزد متخصص مرد به دنیا اورده اند

ممنون از لطف شما
شما درست میگین اما سالهاست که آقایون در ایران اجازه ورود به تخصص زنان را ندارند. اون آقایونی که شما میفرمایید مال پیش از ابلاغ این قانون هستند.

عسل بانو سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:28 ب.ظ

حالا ولی جدی بخوام به قضیه نگاه کنم، تفکر آدم ها با هم متفاوته و حالا این بنده خدا بر اساس شواهدی که ما نمیدونیم چی هست، فکر کرده شما دو نفر یک نفرید.
واقعا اشکالی وجود نداره و نیازی نیست بعضی دوستان ایشون رو متهم به تخیل، بیکاری و... کنند.
هستن کسانی که وبلاگ خوان ها رو بیکار میدونن، پس همه ما که اینجا کامنت میزاریم بیکاریم؟ پس لطفا کسی رو بر اساس یه کامنت قضاوت نکنید.
در کل نگاه هر کس به کارهای مختلف متفاوت هست. یکی مثل من وبلاگ خوانی صرفا جنبه سرگرمی برای زمان هایی که می خوام کمی ذهنم از کار و زندگی روزمره خودم فاصله بگیره، داره ولی ممکنه برای بعضی ها جدی تر باشه و...
البته به عنوان کسی که بیش از 15-16 سالی هست که وبلاگ خوانی می کنم، به نظرم شاید وجود بعضی وبلاگ نویس ها که داستان های تخیلی رو به عنوان زندگی واقعی شون می نوشتن باعث بد بینی کسانی که وبلاگ خوان براشون جدی بود و درگیر مشکلات وبلاگ نویس ها میشدن، شده.

کاملا با شما موافقم
این که آدم احساس کنه به اعتمادش خیانت شده خیلی تلخه
اما من خودم کلی چیز از دوستان وبلاگی یاد گرفتم

رودی سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 04:53 ب.ظ

حسن کور جان کِی رفتی اوکراین و آلمان به ما نگفتی بلا؟ ملت بیکارن! حالا اصلا دو نفر شد یه نفر! وبلاگتو بخون و برو پی زندگیت بابا!

یعنی میرفتم و سفرنامه نمی‌نوشتم؟
اون هم من!

طاهره سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:48 ق.ظ

از اینکه فک کنن شما یک نفرید خیلی تعجب نکردم، قوه تخیل و دهن بینی و داستان سازیه دیگه. ولی از مادران نی نی سایتی تعجب کردم. خیلی هم زیاد. واقعا چه جای عجیبیه این نی نی سایت. از دستور آشپزی تا اطلاعات پزشکی و حتی ختم گرفتن. جدا عجیبه

فکر کنم باید کم کم برم توی نی نی سایت عضو بشم
اما من و دهن بینی؟ استغفرالله!

پرسیسکی وراچ سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:23 ق.ظ http://Verach.blogsky.com

دکتر ربولی عزیز
ممنون از لطف همیشگی و پایدار شما
باعث افتخار من هست که دوستی چنین فرهیخته چون شما دارم
قلمتان همیشه مانا

شما بزرگوارید
امیدوارم به زودی در هرجایی که دوست دارید درحال ویزیت بیماران رشته خودتون باشید و درحال نوشتن وبلاگ.

دزیره سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:03 ق.ظ https://desire7777.blogsky.com/

چقدر موضوع دارک شد دکتر جان!!!!

چه جوررر!

زری.. دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:37 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

بله، اگر کنجکاوید بین کامنتهای خصوصی پیدا کنم و براتون بفرستم؟ یادمه تو دو تا کامنت در مورد این موضوع و حاشیه ای که به گوشتون خورده بود، ازم سوال پرسیده بودید. البته واقعا جزییات یادم نیست.

اگه باعث ناراحتی شما شدم معذرت میخوام

Marjan Emami دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:53 ب.ظ

سلام، عجب، پس شما ایشون نیستید و ایشون یکی دیگه هستند.
خیلی خوشحالم‌ که از اشتباه دراومدم.
البته ایشون هم حتما خیلی خوشحال شدن که دیدن شما، ایشون هستید

سلام
واقعا ای کاش میتونستم مثل ایشون باشم.

پگاه دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:27 ب.ظ

باید از نامگذاری این دو وبلاگ می فهمیدیم نویسنده ش یکیه، لابد ربولی حسن کور، به اوکراینی میشه پرسیسکی وراچ
حالا واقعا پرسیسکی وراچ یعنی چی؟


این طور که خودشون یک بار نوشتن معنیش میشه پزشک ایرانی

سمیه دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:21 ب.ظ

دو نفر جدا از هم ؟!!
اصطلاح متداولیه؟
چرا برای من عجیبه
شاید شما دو نفر چسبیده به هم هستید اصلا؟‌!!


نمیدونم. به نظر شما چی بگم بهتره؟

من. دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:19 ب.ظ

نی نی سایت دو دسته کاربر داره. یک دسته که داستان های زندگی متفاوت دارند و با احساسات بازی میکنن یک دسته ام کارآگاه طور.
فکر کرده خیلی زرنگه مچ گرفته :)))

نمیدونم چی بگم!
یکی دوبار وقتی مطلبیو سرچ کردم واردش شدم اما هیچ وقت به طور جدّی مطالبشو نخوندم.

ستی دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:21 ق.ظ

وای چه جالب
حالا من شما را یک آدم خیلی مظلوم و مهربون می‌بینم؛ لاغر و سبزه و دکتر پرسیسکی را یک رشتی ناقلا و زبر و زرنگ و تپل و چشم رنگی !! اصلا هم شبیه نیستین

ممنون از لطفتون
بخشهاییش درسته و بخشهاییش نه

زری.. دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:28 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

خب از این اتفاقها میافته، اصلا یادمه یکبار خود شما هم یه چیزی شبیه این برای من نوشتید و ازم پرسیدید که ایا فلانی هم من هستم؟ حالا خیلی دقیق جزییات سوالتون را یادم نیست ولی میخوام بگم همچین حواشی ای ظاهرا زیاد پیش میاد :))

من نوشتم؟
باور میکنید یادم نمیاد؟

مینو دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:09 ق.ظ

چه جالب الان یادم اومد اون موقع ها همچین وبلاگی رو می‌خوندم اما نمی‌دونم چی شد گمش کردم
الآنم که خودم متخصص زنانم

چه عالی
لینکشون توی لینکهای وبلاگم هست. گرچه جنس نوشته هاشون عوض شده.

+++ یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:19 ب.ظ

من تصور می کردم
پرسیسکی یک خانم هستید...
نوشته هایش کلا شبیه خانمها هست

واقعا؟
چندین بار از خانواده شون توی وبلاگ گفتن.
شاید هم از اثرات گرفتن تخصص زنانه

م یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:31 ب.ظ

میگم تو نی نی سایت اگه ختم بر می دارند و ختم هاشون جوابه یه نرخ مصوب با خدمات از انواع ختومات بدن کارامونو راه بندازند روش های دیگه که عملا تو این آب و خاک جوابگو نیست،
واقعا چطوری ممکنه که دو تا وبلاگ اینقدر متفاوت رو با چنین کاراکترهای کاملا متفاوت یک نفر بنویسه ها؟
ولی من معتقدم که وبلاگ شما رو دکتر پرسیسکی می نویسه{کی به کیه منم یه نظریه بندازم وسط }

اگه واقعا موثر باشه من هم هستم.
مسئله اینه که معتقدند ما یک نفریم پس هر دو وبلاگو یکی باید بنویسه دیگه

الف پلف یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:59 ب.ظ

ممنون از محبت همگی ، امیدوارم همیشه شاد باشید ، آقای دکتر اگه کسی گفت منم شمام ، تکذیب نکنید ، من از بچگی دوست داشتم دکتر باشم.


مایه افتخار منه که با شما مقایسه بشم.

رهگذر یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:44 ب.ظ

کاشکی میشد کامنتای این پست خودش یه پست جدا بشه اینقدر که خنده داره صبح از کامنت الف پلف خندیدم الان از کامنت مینا به الف پلف چطوری این حرفها به ذهنشون میرسه اخر خندس

بله دوستان به اینجا لطف دارند.

خواننده خاموش یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:02 ب.ظ

سلام آقای دکتر
چند سالیه وبلاگتون رو می خونم، یه موقع هایی یه چیزای جدیدی از وبلاگتون یاد گرفتم. ممنونم ازتون. من، وقتی وبلاگی می خونم به مطالبش کار دارم اینکه تخیل و … کاری ندارم.
یه نقد دوستانه دارم براتون، با توجه به سن و سالتون به نظرم پختگی سنتون رو ندارین.
من هم ولایتی ها رو خوب می شناسم.
راستی من هنوز سی ساله ام نبود، به یه سری دلایلی از ایران رفتم. رفتن از ایران، آرزوی من نبود. قبلا هم براتون کامنت گذاشتم، هیچ جا خونه نمیشه. به خدا، این جمله دراماتیک ایرانی ها که «خیلیا آرزوشونه» رو شما که دکتر هستین، استفاده نکنین. من بهش آلرژی دارم از بچگی. خیلیا آرزشونه خونه شون مثل تو باشه، خیلیا آرزشونه الان جای تو بودن و …
نه به « خیلیا آرزوشونه»!!!!!!!!!

سلام
ممنون از لطف شما
خودم هم اینو قبول دارم که پختگی من به اندازه سنّم نیست.
اما قبول بفرمایید که خیلیا آرزوشونه

پریمهر یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:16 ب.ظ

سلام دکتر
پس بگو روزایی که اینجا نیستین یه جای دیگه سرتون گرمه
خدایی چه نتیجه گیریهایی میکنن مردم

سلام

واقعا

Pariiish یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:21 ب.ظ http://magicgirl.blogsky.com

عجب...! :))) مردم درگیر چه معضلاتی هستن.عجیبه که من طی این همه سال اصلا به وبلاگ ایشون بر نخوردم.و عجیبتر این که نینی سایت چرا وارد این بحث شد هرکس میتونه هرچیزی که دوست داره باور کنه یا از نوشته های شما و ایشون برداشت کنه ولی مسئولیتش با شما یا آقای پرسسکی نیست.کاش بذارن وبلاگ نویسی در حد همین نوشتن و خوندن باقی بمونه و کارآگاه بازی هارو بذارن واسه پلتفرم های دیگه.

ایشون یک پزشک متخصص زنان ساکن اوکراین بودند که از زمان حمله روسیه به آلمان مهاجرت کردن.
آمین

خطا یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:40 ق.ظ

من اول فکر کردم طنز نوشتن

واقعا هم طنز بود!

شیرین یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام دکتر
چرابااحساسات مردم بازی میکنین دکتر
اگه پرسیسکی روبازکردین ببندین

چه کامنت عجیبی
آخه مریم جان خاطرات دکتر پرسیسکی رو مگه نخوندی؟؟
دکترزنان بااون همه خاطرات ازمریضا ودستیاراش
مگه میشه اون همه جزئیاتو تخیل کرد؟

حتما دکترپرسیسکی ازین همه محبوبیت کیف کرده
اینکه زنان باردار نی نی سایت واست ختم بردارند ..!مگه میشه مگه داریم

سلام
من شرمنده ام
دقیقا چیزهایی نوشتن که غیرممکنه من ازشون باخبر باشم.

یک عدد مامان یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:40 ق.ظ http://Kidcanser. Blogsky. Com

امان از این توهم توطئه که دست از سر مردم این خطه برنمی داره
من جای جناب پرسیسکی بودم کلی خوشحال میشدم که یک عده برام ختم برداشتن تا کارم درست بشه
چرا من هیچ وقت جزو این نود درصدی ها نمیشم اخه

واقعا
و همچنین

مینا یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:19 ق.ظ

سلام
وا عجبااا
وا تعجبااا
سبک و سیاق نوشتن شما و دکتر زمین تا آسمون فرق داره
دکتر جان با این کامنت روحمون شاد شد


دکتر نظرتون چیه بگیم وبلاگ شما و خاله آذر یکی هست

سلام
واقعا فرق داره
آخه من چطور میتونم این همه خاطره از کشورهایی بنویسم که هیچ وقت نرفتم!

نازی یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:53 ق.ظ

تناقض بین جدی بودن این پست با کامنت الف پلف عالیه نمیتونم جلوی خندمو بگیرم مرسی این پست یکی از بامزه ترین پستهای وبلاگتون شد.بعدش دیگه اینکه شما نه تنها فسیل نیستید بلکه پزشکِ دلسوزِ دسته گلِ وبلاگستان هستید فوق العاده اید ماشاء الله . کاش به دکتر پرسسکی وراچ هم خبر بدین این پست و کامنتهاشو بخونند. مطمینم دلشون شاد میشه.

خانم الف واقعا انسان محترمی هستند. من از خوندن پستهاشون لذت میبرم (اگه فردا نگن یه نفر هستیم!)

رویا یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 04:25 ق.ظ

احه رو چه حسابی این شباهت را پیدا کردن دو تا آدم متفاوت مکان متفاوت مسیر جدا جدا مردم چه فکرهایی دارن و چه حوصله هایی وای اون سایت نی نی را بگو و ختم

دقیقا
هیچ چیزمون مشابه نیست!

مینا یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 03:00 ق.ظ

باز خوبه این بنده ی خدا با ادب و احترام نوشته من تو وبلاگ قدیمم چندبار کامنتهای سرتاسر فحش گرفتم فکر میکردن من و دوستم یه نفریم :)))

واقعا دلیلی برای فحش دادن توی وبلاگ وجود نداره

مینا یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1403 ساعت 02:50 ق.ظ

الف پلف خدا مرگت نده با این کامنت گذاشتنت

آمین

Sara شنبه 1 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:25 ب.ظ https://15azar59.blogsky.com

سلام
ای بابا مردم چه حوصله هایی دارن قیمه ها رو میریزن تو ماست ها
چرا باید براشون مهم باشه شما اسمتون چیه ساکن کجایید مهم اینه مطالب وبلاگتون خیلی باحاله چه سفرنامه چه خاطرات چه سوتی ها
وبلاگ دکتر پرسیسکی را هم خوندم اما هیچوقت شباهتی پیدا نکردم که بخواد منتسب به شما بشه

سلام
چی بگم؟
شما لطف دارید.
راستش من هم متوجه شباهتی نشدم.

ساناز شنبه 1 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:08 ب.ظ

اوه چقد قدیمی این شایعه که شما و ایشون یه نفری سال ۹۰ 91 اینا حدودا ترند شده بود تو کامنتای چندتا وب شاخ اون زمون میگفتن البته همون سالا بعدش دیگه نشنیدم کسی بگه

جالبه چرا هیچکدوممون تا به حال نشنیده بودیم؟!

فرامرز انتظاری شنبه 1 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:13 ب.ظ http://villageteacher.blogsky.com

درود
عذر بنده را بپذیرید که به صفحه شما خیلی دیر به دیر سر می زنم. کلاً اهل فضای مجازی نیستم و فقط می نویسم و به اشتراک می گذارم.
در مورد مطلبی که در این پست نوشتید برایم بسیار جالب بود که شما را با فرد دیگری یکسان دانسته بودند، احتمالاً شباهت هایی در متن هایتان بوده که این گونه فرض شده.
باز هم ببخشید.
در پناه حق

درود بر جناب انتظاری
اختیار دارید. مقام یک معلم برای من بالاتر از این حرفهاست.
راستش من شباهت چندانی نمیبینم. ایشون یک پزشک متخصص زنان و درحال حاضر ساکن آلمان هستند و من یک پزشک عمومی فسیل شده ساکن ولایت.
شما بزرگوارید.

خواننده خاموش شنبه 1 دی‌ماه سال 1403 ساعت 06:54 ب.ظ

من که هیچ شباهتی بین وبلاگ شما و ایشون نمی بینم و اینم بگم که بیشتر از ۱۵ ساله وبلاگ میخونم و همه وبلاگ نویسا رو میشناسم و تک به تک با جزییات زندگی میتونم وبلاگ نویسا رو معرفی کنم و حتی بعضی وقتها دلم برای خیلیا که نمینویسن تنگ شده و بیشتر وبلاگ نویسا رو تو اینستاگرام پیدا کردم و فالو دارم، آقای دکتر شاید یه روز یادم بره ناهار بخورم ولی امکان نداره به دنیای وبلاگیم سر نزنم، خواستم به دوستان بگم که از من با این همه سابقه در زمینه وبلاگ خوندن قبول کنید که دکتر ربولی و دکتر پرسسکی کاملا دو فرد متفاوت هستند که نویسنده دو وبلاگ متفاوت هستند.

ممنون از لطف شما
درواقع اگر من اون قدر تیزهوش بودم که میتونستم دو وبلاگ را با این همه تفاوت بنویسم و حواسم باشه که مطالب دو وبلاگ با هم مخلوط نشه مطمئنا تا به حال تخصص قبول میشدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد