ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سلام
1. به خانم دکتر مطب کناری گفتم: توی برنامه پزشک شیفت امروز را نوشته دکتر ...... من نمیشناسمشون، شما میشناسینش؟ گفت: اسمشو شنیدم. میگن معتاده. مواظب باش باهاش نگردی!
2. (؟؟+) صبح در آخرین لحظات مجاز به درمونگاه رسیدیم. حیاط درمونگاهو با بقیه پرسنلی که رفته بودیم دویدیم تا پیش از گذشتن از زمان مقرر انگشت بزنیم. وقتی وارد درمونگاه شدم داشتم نفس نفس میزدم. یکدفعه یکی از خانمهایی که از قبل توی درمونگاه بود گفت: دکتر .... هم اومد! اول انگشت زدم و بعد گفتم: چطور پیش از این که منو ببینین فهمیدین منم؟ گفت: من صدای نفس نفس زدن شما را میشناسم!
3. به پسره گفتم: توی خونه هیچ دارویی نخوردین؟ گفت: من سربازم. خیلی وقته که نتونستم برم خونه که بخوام اونجا دارو بخورم!
4. چند نفر با داد و فریاد ریختند توی درمونگاه. دست و پای یک نفرو گرفته بودند و گفتند: داشت توی گاوداری خودش کار میکرد که یکدفعه افتاد. نگاهش کردم و دیدم فوت کرده. اما به هرحال عملیات احیا هم براش انجام شد و حتی به 115 هم زنگ زدیم و برای کمک اومدند و .... اما نهایتا برنگشت. وقتی به همراهانش گفتیم مریضشون تموم کرده شروع کردند به گریه و داد و فریاد و فحش دادن و .... اما دیدم یکی شون آروم ایستاده و به من نگاه میکنه. بهش گفتم: شما چه نسبتی با این مرحوم داشتید؟ گفت: من دامپزشکم. داشتم گاوها را معاینه میکردم که افتاد. حالا هم دارم فکر میکنم ویزیتمو از کی بگیرم؟!
5. مرده گفت: من میخوام این مهره که انداختم گردنم بکارم زیر پوستم تا مطمئن باشم همیشه همراهمه. پیش کدوم دکتر برم؟!
6. یه پیرزن هست که حاضر نیست مرتب قرص فشار بخوره و هر چند هفته یک بار نصف شب با فشار خیلی بالا میاد درمونگاه. هربار هم که میاد دقیقا همین جملات را تکرار میکنه: "دکتر! زودباش! یه کاری بکن. زودباش! باز فشارم رفته بالا. اول بیا فشارمو بگیر! زودباش! حالا یه قرص بذار زیر زبونم! زودباش! دکتر! زودباش! ...."
7. یکی از درمونگاههای شبانه روزیمون تقریبا روی مرز استان ما و استان مجاور قرار گرفته. قبلا میگفتند مریضهایی که با بیمه روستایی از استان مجاور میان باید ویزیت آزاد بگیرن و برای همین زیاد نمی اومدند این طرف. اما از پارسال قرار شد ویزیت و داروشون با بیمه حساب بشه و برای همین اون درمونگاه حسابی شلوغ شده. مدتی پیش شنیدیم که توی همون استان مجاور براشون درمونگاه شبانه روزی افتتاح شده و خوشحال شدیم که دیگه سرمون خلوت میشه. اما این خلوتی فقط چند روز طول کشید و دوباره درمونگاه شلوغ شد. یک بار از یکی از مریضها پرسیدم: اون طرف که براتون درمونگاه زدن، دیگه چرا می آیین اینجا؟ گفت: اون درمونگاه تازه باز شده. معلومه که دکترهاش تازه کارند!
8. مرده پسرشو آورده بود. گفتم: توی خونه هیچ دارویی نخورده؟ مرده از پسرش پرسید: توی خونه شربتی چیزی خوردی؟ پسره گفت: بله خوردم. مرده گفت: چه شربتی؟ پسره گفت: از همونها که مامان با آبلیمو درست میکنه!
9. نسخه پیرزنه را که نوشتم گفت: پرهیز هم دارم؟ گفتم: نه هرچیزی که دوست دارید میتونید بخورید. گفت: پس فقط ترشی نخورم؟!
10. نسخه پیرزنه را که نوشتم گفت: دفعه پیش اومدم پیشت گفتم برام آزمایش کامل بنویس اما کامل نبود. گفتم: چطور؟ گفت: آخه همه چیزش طبیعی بود!
11. اواخر شب مریض اومد. از اتاق استراحت بیرون اومدم و در اتاقو باز گذاشتم و رفتم توی مطب. داشتم نسخه مینوشتم که دیدم یه موش از جلو در مطب رد شد و رفت به سمتی که اتاق استراحت من و اتاق استراحت خانم مسئول پذیرش بود! مریضو که رد کردم رفتم و به خانم مسئول پذیرش جریانو گفتم. اول زنگ زد به آقای راننده آمبولانس و گفت: یه موش اینجاست. می آیی بگیریش؟ و آقای راننده آمبولانس هم گفت: مگه من گربه ام؟! بعد هرکدوممون رفتیم و اتاق خودمونو گشتیم اما هیچکدوم موشی پیدا نکردیم. بعد که هر دو دست خالی از اتاقهامون بیرون اومدیم خانم مسئول پذیرش گفت: میگم موش میتونه از تخت بیاد بالا؟ گفتم: فکر نکنم. گفت: پس ولش کن بیا بریم بخوابیم!
12. خانمه پسرشو آورده بود. گفت: دو روز پیش آوردیمش و بهش دارو دادند و خوب نشد دوباره آوردیمش. گفتم: یعنی بهتر هم نشده؟ گفت: خب حالا که داروهاش تموم نشده که بگیم اثر داشتن یا نه؟!
پ.ن. خرداد امسال پنج تا پنجشنبه داره که یکیشون هم تعطیل رسمیه. وقتی آخر اردیبهشت شیفتهای خردادماه را اعلام کردند و دیدم چهارتا پنجشنبه (و ازجمله اون پنجشنبه تعطیل رسمی) شیفتم تعجب کردم اما چیزی نگفتم. تا این که روز آخر اردیبهشت رسما اعلام کردند تا آخر تابستون بدلیل گرمای هوا (البته همه مون میدونیم علتش چیه؟!) پنجشنبه ها هم تعطیلیم و چون به طور ناگهانی اعلام شده همه کسانی که پنجشنبه های خردادماه شیفتند به جای ظهر باید از صبح برن سر شیفت و اونجا بود که علتشو متوجه شدم!