جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (284)

سلام

1. ساعت حدود هشت و نیم شب بود که خانم مسئول تزریقات اومد توی مطب و گفت: ببخشید میشه برای یک ساعت برای خانمها سرم ننویسین؟ گفتم: چطور؟ گفت: آخه "اوشین" داره شروع میشه! گفتم: مگه باز هم دارن پخشش میکنن؟ گفت: باز هم؟ مگه کی پخشش کردن؟ گفتم: موقعی که من راهنمایی و دبیرستان بودم! گفت: ووووو! اون موقع که من هنوز به دنیا هم نیومده بودم! گفتم: اگه میخوای تا همه داستانشو برات بگم. گفت: نهههههه نگین یه موقع و رفت. بعدا بهش گفتم: راستی تلویزیون اینجا که فعلا آنتن نداره چطور دیدیش؟ گفت: با اینترنت روی تبلتم!

2. (18+) یه آقای 49 ساله گفت: مدتیه میل جنسیم از بین رفته. گفتم: از چه موقعی این طور شده؟ گفت: از حدود یک سال پیش. گفتم: توی این مدت هیچ درمانی براش نکردین؟ گفت: نه راستش برام مهم نبود. اما حالا میبینم برای بابام که هفتاد سالشه تازه زن گرفتیم و زنش حامله است بهم برخورد!

3. مرده اومد توی مطب تا کد رهگیری بگیره و خانمش را ببره پیش متخصص قلب. وقتی داشتم توی کامپیوتر میزدم اسم دکتر را هم گفت و فهمیدم پیش همون خانم دکتر میرن که من برای نوشتن قرصهای فشارم رفتم. توی قسمت توضیح بیماری بعد از نوشتن مشکل بیمار نوشتم: با تشکر از داروهای فشار خون که برای خودم نوشتین. فعلا با همون نصف لوزارتان اچ دارم ادامه میدم!

4. پیرزنه دو بسته قرص از یک برند و ساخت دو کارخونه مختلف گذاشت روی میز و گفت: سه بسته از هرکدوم برام بنویس. گفتم: اینها که یکی هستند. گفت: یکین؟ پس شصت تا از هرکدومشون که دوست داری بنویس!

5. یه خانم دکتر طرحی اومد ولایت که صدای خیلی نازکی داشت. توی یکی ازدرمونگاهها یه بچه را دیده بود و براش نسخه نوشته بود و بعد داشته درباره داروها برای پدر بچه توضیح میداده که مرده میگه: خانم دکتر دیگه لازم نیست با من هم بچه گونه صحبت کنین!

6. درحال دیدن جواب آزمایش پیرزنه ازش پرسیدم: الان چه داروهایی مصرف میکنین؟ گفت: فقط قرص قلب میخورم. چند ثانیه سکوت کرد و بعد گفت: و فشار و چربی و تیروئید و قند!

7. داشتم مریض میدیدم که مرده سرشو از توی پنجره آورد تو و گفت: ببخشید میشه بیایین این آزمایشو ببینین که من دیگه نیام توی درمونگاه؟ آخه خیلی شلوغه!

8. خانمه گفت: میخوام برم پیش متخصص کد ارجاع بده. براش نوشتم و گفتم: دیگه که مشکلی نداشتین؟ گفت: میخوام آزمایش هم بدم. گفتم: چه آزمایشی میخواین براتون بنویسم؟ گفت: نه وقتی رفتم پیش متخصص خودش برام مینویسه!

9. مرده گفت: سرم درد میکنه. گفتم: قبلا هم درد میگرفت؟ گفت: بله. گفتم: خب پس سابقه شو داشتین. گفت: نه اصلا سابقه نداشت!

10. پیرزنه گفت: برام آزمایش قند و چربی بنویس. نوشتم. رفت آزمایشگاه و برگشت و گفت: خیلی وقته صبحها انگشتهام درد میکنه حالا به آزمایشگاه گفتم ازم آزمایش روماتیسم هم بگیر گفت برو تا دکتر برات بنویسه. گفتم: خب همون وقت میگفتین براتون مینوشتم. گفت: آخه نمیدونستم!

11. من معمولا اسم کسی را نمینویسم. اما این برام جالب بود: یکی از آقایون پرسنل درمونگاه فامیلش "بابایی" بود. یکی از خانمهایی که توی درمونگاه کار میکنه بهش گفت: بابایی یه لحظه بیا. پیرمرده که توی مطب بود گفت: اینها انگار خانوادگی این درمونگاهو قرق کردن! (لازم که نیست توضیح بدم؟!)

12. یه خانم دکتر بسیار محترم از شبکه ما رفت به یک شبکه دیگه. برای خداحافظی بهش پیامک زدم و یکی از جملاتی که نوشتم این بود: .....  شما یکی از پزشکهایی بودین که همیشه براش احترام قائل بودم ..... و چند ساعت بعد خانم دکتر جواب داد و تشکر کرد. بعد از خوندن جواب خانم دکتر همین طوری یک بار دیگه پیام خودمو هم خوندم و دیدم نوشتم: .... شما یکی از پزشکهایی بودین که همیشه برام احترام قائل بودین .....!! فورا یه پیام دیگه نوشتم و کلی عذرخواهی کردم و گفتم منظور من این بود که شما یکی از پزشکهایی بودین که همیشه براش احترام قائل بودم. که گفتند: بله متوجه شدم! هیچوقت نفهمیدم چرا این طور نوشته بودم!

پ.ن.1:چند روز پیش از تولد دکتر پرسیسکی وراچ بهشون توی فیسبوک پیام دادم و خواهش کردم دست کم باز هم به مناسبت تولدشون پست بگذارن که گفتند چشم! اما متاسفانه باز هم خبری نشد. من هم دیگه روم نشد بپرسم چرا باز هم چیزی ننوشتن.

پ.ن.2: گزینه های داخلی سفر دارن یکی یکی حذف میشن و احتمال خارجی شدن سفر روز به روز بالاتر میره. سال پیش موقعی که میخواستم گواهینامه مو عوض کنم برای این که دوبار پول عکس گرفتن ندم پاسپورتم را هم عوض کردم! اما اعتبار پاسپورت آنی و بچه ها گذشته و نمیدونم کی فرصت کنن برن و تمدیدش کنن. ضمنا احتمالا عماد هم مشمول محسوب میشه و یه مقدار کار اداری داره برای رفتن.

نظرات 38 + ارسال نظر
ریزوریوس یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1403 ساعت 06:58 ب.ظ https://risorius.blog.ir/

به هر وبلاگی سر میزدم، می‌دیدم که تاریخ آخرین نوشته مال خیلی وقت پیشه. یهو یاد وبلاگ شما افتادم و با استرس اومدم تاریخ آخرین نوشته رو چک کردم و خدا رو شکر، همین نزدیکی ها بود.
خیلی خوشحالم که هستید و می‌نویسید

سلام
شما لطف دارید
وبلاگ شما هم که باز نمیشه
ایراد از گیرنده است یا فرستنده؟!

مادر خونه سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 03:00 ب.ظ

گزینه های رو میز

از بعضی ها یاد گرفتم

دزیره چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 03:41 ق.ظ https://desire7777.blogsky.com/

من یه مورد مشابه با داداشی داشتم یک همکار که کاراموز من بود جوان میگفتم داداشی بیا یهو یه خانم همکار از یک اداره دیگه برگشت گفت همینه داداشت رو اوردی سرکار بچپونی توی محل کار حداقل نگو داداشی !!!! خوب که گفت بهش گفتم ایشون اقای داداشیپماراموز جدیدمون هستن

متاسفانه از بس این چیزها زیاد شده دیگه برای همه داره عادی میشه.
حالا شما که ایران نیستید و خبر ندارید

فنجون دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 01:34 ب.ظ http://Embrasser.blogsky.com

در مورد بابایی ، ما یه همکار داریم به نام داداشی ... یه بار پای تلفن به یکی گفتم اجازه بده از داداشی بپرسم ، گفت واقعا داداشتونه؟ :)))
*
من چرا حرصم میگیره همه بیمارای شما یه جوری برخورد میکنن انگار جاتون عوض شده و شما صرفا باید یادداشت کنید؟ چطوری انقده ریلکس برخورد میکنید؟؟
*
اونیکه از پنجره آزمایشش رو نشون داده، بدعت بدی رو گذاشته ... فکر کن از فردا یه بیمار از در باید ویزیت کنید، یکی از پنجره :)))
*
راستی برای سفر و پاسپورت اگه میخواین تابستون سفر برید، شلوغی اداره گذرنامه برای پاسپورتهای اربعین رو درنظر بگیرین.

یادمه یک سال تیم ملی فوتبال باحضور علی دایی و مهدی داداش زاده با تیم ملی عراق بازی میکرد که اسم مربیش "عمو بابا" بود! گزارشگر بازی (که اگه اشتباه نکنم مرحوم بهرام شفیع بود) گفت: توی این بازی الان بابا و عمو و دایی و داداش و همه فک و فامیل جمعند!
*
اون اوایل میخواستم فرهنگ مردمو عوض کنم اما بعد دیدم فقط مایه اعصاب خردیه و هیچ فایده ای هم نداره
*
حق با شماست. باید منتظر سرد شدن هوا باشیم و بسته شدن پنجره ها!
*
من که سال پیش پاسپورت گرفتم. آنی و بچه ها هم امروز رفتند و کارهاشو انجام دادند.

کوهنورد دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:32 ب.ظ http://1kouhnavard.blogsky.com

سلام جناب دکتر
۱- بازم خوبه مثل همکار من نکردین، تازه تمام فصل های سریال بازی تاج و تخت تموم شده بود، اون یکی همکارم داشت میگفت که فصل یک رو تازه شروع کردم به دیدن و سریال قشنگیه، این همکارم یهو قسمت آخر فصل آخر رو تعریف کرد
۲- بعضی وقتا نیاز شاید مشکلات رو حل نکنه اما برخوردن به آدم مشکلات رو حل میکنه
۳- یک تیر و دو نشون
۴- بنده خدا دستتون هم در انتخاب باز گذاشتن
بقیشو بعدا کامنت میذارم

سلام
1. الان دیگه زیاد اهل سریال دیدن نیستم اما اون موقع عملا سرگرمی دیگه ای وجود نداشت.
2. دقیقا
3. بله کار منو هم راحت کرد!
4. بله واقعا خیالم راحت شد
درخدمتم

nika دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 03:30 ق.ظ

گزینه ۲ منو یاد این جوک انداخت :

پیرمرد نود ساله‌اى نزد دکتر رفته و به او مى‌گوید: هیچ‌وقت حالم بهتر از الان نبوده است! من یک همسر 18 ساله دارم که فرزندم را باردار است. نظرتان در این‌باره چیست؟
دکتر جواب مى‌دهد: من یک دوست مسن دارم که شکارچى‌است و هیچ فصلى را براى شکار از دست نمى‌دهد. یک‌مرتبه که براى شکار به جنگل مى‌رفت، بخاطر عجله‌ى بسیار، به جاى تفنگ اشتباها چترش را همراهش مى‌برد. اتفاقا آن‌روز در جنگل پلنگى مقابلش ظاهر مى‌شود. دوستم چترش براى شلیک بالا مى‌برد “بنگ، بنگ، بنگ” و پلنگ بلافاصله خونین و مالین روى زمین مى‌افتد. شما چه نظرى در این خصوص دارید؟
پیرمرد پاسخ مى‌دهد: به عقیده‌ى من حتما شخص دیگرى به پلنگ شلیک کرده است.
دکتر ادامه مى‌دهد: منظور من هم دقیقا همین است

خوشبختانه مریض من از این اتهام مبراست!

من یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 09:50 ب.ظ

برای شماره ۱۲ اشتباه نوشته اید باید می نوشتید: شما از مریضهایی بودید که برام خیلی احترام قائل بودید..‌.

مریض نبود آخه!

کاربر شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
جسارتا من یه سوال داشتم ازتون
من دخترم و ۱۸ سالمه حدودای یه هفته دیگه باید انتخاب رشته کنم
احتمال قبولی پزشکی روزانه واسم صفره ولی تعهدی هارو قبول میشم
میخواستم ببینم شما اطلاعی از شرایطش ندارین؟ من نمیدونم میشه مثلا انتقالی گرفت به شهر یا مهاجرت کرد ؟ یا کلااا باید قیدشو بزنم؟

سلام
من سال ۷۱ رفتم دانشگاه
اگه قوانین اون موقع را هم یادم مونده بود دیگه تا الان همه شون عوض شده بودند.

امیرحسام جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 01:45 ب.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام.
مورد ۱۱ جالب بود. واکنش شما چی بود؟

سلام
ممنون. یه لبخند ملیح

... جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 11:56 ق.ظ

سلام آقای دکتر امیدوارم خوب باشید
میشه نظرتون رو راجع به پزشکی تعهدی خوندن بدونم
سپاس

سلام ممنون
چی بگم؟ این بستگی به شخصیت شما داره و این که قصد مهاجرت و .... دارین یا نه؟

مامان انا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 11:13 ق.ظ

امروز با شروع منس، هم ترکیده بودن منزل و کلی دردسر با کارفرما یک بند داشتم غر میزدم که به ذهنم اومد الان فقط کمی گلوکز و یکم خنده میتونه حالمو خوب کنه، سر این پست اخر کلی خندیدم. ممنون که مینویسید

خوشحالم که باعث کمتر شدن ناراحتی تون شدم.

استاد پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:46 ب.ظ http://Resilienza.blogfa.com

سلام
شماره ۷ رو واقعا از پنجره چک کردید و جواب دادید؟

سلام
بله وگرنه باید خودمو برای غرغرهای بعدیش وقتی می اومد توی درمونگاه و مطب آماده میکردم.

پگاه پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:21 ب.ظ

آقای دکتر انقد سوتی بقیه رو گرفتین بالاخره خودتونم سوتی دادین
خاطرات این دفعه خیلی بامزه بودن، دم شما گرم.
ممنون که از دکتر پرسیسکی خبر گذاشتین، منم خیلی دوست دارم دوباره بنویسن.

از این سوتی ها پیش میاد. شاید باور نکنین اما من سوتی هایی از آنی و مامان را هم توی وبلاگ گذاشتم!
ممنون
خواهش. بله خودم هم همین طور.

Aa پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 06:22 ب.ظ

آقای دکتر شما پزشک جانشین هستی؟

بله

ثریا پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 01:46 ب.ظ

مچکر اقای دکتر

موفق باشید

ثریا پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:45 ب.ظ

این مورد برای من خواستگار سنتیه
اما شرایطش اوکیه
اما این مورد نگرانم میکنه
مخصوصا رابطه جنسی و مشکلاتی که ناشی از عوارض دیابته

حق دارین
این مسئله باوجود تابو بودن توی جامعه ما یه موضوع کاملا جدیه
مطمئنا ایشون به تدریج بعضی از عوارض دیابت را پیدا خواهند کرد.
دیگه نهایتا تصمیم با شماست. اگه واقعا نمیتونین تصمیم بگیرین میتونین به یک مشاور مراجعه کنین.

ثریا پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:36 ق.ظ

سلام.اقای دکتر اگر اقایی به علت بیماری خودایمن پانکراس دیابت نوع یک گرفته باشه،برای بچه اوردن و رابطه جنسی ،مشکلی واسش پیش میاد توی زندگی متاهلی؟
یا اینکه اگر لایف استایلش را رعایت کنه باز هم خطر عوارض ناشی از دیابت را ممکنه بگیره؟مثل نارسایی کلیه و چشم و.....
بنظرتون ازدواج با همچین فردی درسته؟

سلام
دختر همسایه مون دقیقا همین سوال را از استادمون پرسید و جواب ایشون این بود؟
فقط اگه واقعا عاشقشی باهاش ازدواج کن.

رامین پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:45 ق.ظ

اون قسمت بابایی خیلی خنده دار بود

خنده تون مستدام

مارس چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:28 ب.ظ

7)

12)...............

سپاسگزارم

لیمو چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام دکتر
1. واقعا اگر با اینترنت و روی تبلتش بود چرا عجله داشت؟؟!
3. پانوشت به معنای واقعی
4. خب بنده خدا کلا 60تا میخواسته.
5.
6. سکوت سنگینی بوده
7. عالی! عزت نفس و اهمیت دادن فقط به خودش
9. الکی روی مردم عیب میذارید ها
10. وااای

سلام
۱. چون آنلاین از روی همون شبکه تلویزیونی نگاهش میکرد.
۳. واقعا
۴. بله بعید نیست توی داروخونه ۳۰تاشو از اون مدل گرفته باشه.
۵. اما خودمونیم خانم دکتر ناراحت شده بود.
۶. خیلی سنگین بود
۷. دقیقا
۹. من شرمنده ام
۱۰. من که نفهمیدم چیو نمیدونست

نصرت چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:22 ق.ظ

آقای دکتر برای مورد 2 چی تجویز کردید

آزمایش

Weirdo چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.protectingmypeace.blogsky.com

واییی مورد ۷ عالیه

سپاسگزارم

نازی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 04:52 ق.ظ

برای سفر سیاحتی بیرون از ایران یه کم دلهره پیدا کردم کاش صبر کنید اوضاع آروم بشه میترسم جنگ بشه و .... وقتی پرواز اوکراین که اینجوری شد دیگه وقتایی که تنش زیاد میشه آسمان پروازی ناامن میشه و به نظرم برای سفر یه کمی صبر کنید تا اوضاع اروم بشه و اینکه دکتر خیلی خیلی از انسانیت و مهربونی شما متشکرم ببخشید دیر جواب دادم خیلی متشکرم سپاسگزارم

چشم گرچه هنوز صددرصد هم نشده. هنوز همه گزینه ها روی میزه
خواهش میکنم. کاری نکردم.

فری سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 09:28 ب.ظ

آقای دکتر جسارتا اهل اصفهان هستید ؟

پاسخ شما منفی است
همین سال پیش بود که اومدیم اصفهان مسافرت!

تیلوتیلو سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:52 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

خب پس توصیه شما هم بهش اضافه شد
فعلا با همون نصف آربیکور ...اونم مرتب و منظم ... فشارم کنترل شده
ولی قصد دارم به زودی دوباره چک آپ بشم

پس دیگه هرطور که پزشکتون صلاح دونستن

تیلوتیلو سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 09:34 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام جناب دکتر
قرص فشار را قطع کردم
ولی از بس آقای دکتر و مادرجان غر زدند که تو چرا سرخود تجویز میکنی لطف کردم و دارم روزی نصف از همون آربیکور را میخورم
اون مرتب و منظم ... سرساعت

سلام
یادمه یک بار یکی از اساتید میگفتند حتی اگه دیدین یه فرد دچار دیابت داروهاشو قطع کرده و با مصرف داروهای گیاهی قندش کاملا کنترل شده باز هم توصیه کنید داروهای گیاهی را قطع کنه و قرصشو بخوره. راستش نمیدونم چرا؟

مارال سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 04:58 ق.ظ https://mypersonalnotes.blogsky.com/

شماره 6 خیلی بانمک بود . همیشه فکر میکنم دکترها چقدر صبورن . من اگه یکی بیاد بگه این داروها رو برام بنویس حتما بهش میگفتم اگه اینقدر واردی خودت بنویس ! نسحه بنویست که نیستم و فحشهای بالای 18 هم میدادم حالا در کل من آدم صبوری هستم ولی کسی توی کار حرفه ایم دخالت کنه خون جلوی چشمام رو میگیره

ممنون
خب همکارهای این طوری هم داریم (البته نه درحد فحشهای بالای هجده سال!)

رها دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 08:54 ب.ظ

برا پاسپورت باید زود اقدام کنید. بعضی مواقع طول میکنه تمدیدش

بله حق با شماست
در اولین فرصت

لیلا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 06:08 ب.ظ

سلام آقای دکتر
اگر وقت گذرنامه تموم شده میتونید از اپلیکیشن پلیس من تقاضا بدید ولی اگه کمتر از شش ماه مونده نمیشه باید حضوری برید.
پیشنهاد میکنم زودتر اقدام کنید چون ادارات گذرنامه شلوغه . برای آقا پسرتون اگر کارت ملی نداره،کارت ملی خواهند خواست . بعلاوه رضایت محضری شما برای همسرتان.(حتی اگر قبلا رضایت دادید)
...
خاطراتتون خیلی جالب و خوش‌آینده و من میخونمشون و لذت میبرم .

سلام
وقتشون تموم شده. راستش تا به حال اسم این اپلیکیشن را نشنیده بودم ممنون.
برای عماد درخواست کارت ملی دادیم اما هنوز نیومده فقط یه رسید داریم. فرم رضایت را هم از پلیس+10 گرفتم تا توی خونه پر کنیم.
شما لطف دارید. درخدمتم.

سارا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 03:09 ب.ظ https://15azar59.blogsky.com

سلام
۱: وقتی اوشین اولین بار پخش میشد تو ایران من هنوز مدرسه نمیرفتم یه خاطره های خیلیییییی کمرنگ دارم ازش ولی هانیکو را کاملا به یاد دارم مخصوصا وقتی میخواست زبان انگلیسی یاد بگیره
۲: مرد ۷۰ ساله حتما زن زیر ۴۰ سال بیچاره بچه
۶: یه ذره سکوت بیشتر میشد داروهای بیشتری یادش میومد احتمالا
۸: اخه متخصص ها خطشون از دکترا بهتره
.
سفر به انسوی ابها خیلی باحاله امیدوارم بهتون خوش بگذره هر کجا رفتید

سلام
1. اگه یادتون باشه مقداریشو پخش میکردند و بعد میرفت برای چند ماه بعد! بله هانیکو هم خوب بود.
2. احتمالا
6.
8. یعنی اگه من هم متخصص بشم خطم بهتر میشه؟
ممنون اما احتمالا اون ور آب نمیریم!

شکوه دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 01:50 ب.ظ

سلام مورد ۷ جالب بود برای من هم تقریبا مشابهش اتفاق افتاد مریض اومد پیشم ویزیت شد شیفتم تمام شده بود و داشتم میرفتم ناهار دید که من دارم میرم میگه قربون دستت داری میری پرونده ی منو بده بایگانی والله من خودم هنوزبا این سنم از دکترا می ترسم بخدا (بلد نیستم آیکون خنده بذارم)

سلام
ممنون
چه مریض ....

الف. پلف دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام .
سیمرغ بلورین این پست شماره ۱۲ بود ، خیلی خندیدم. ش۷: واقعا اینا شبیه فیلم کمدیه ش۵: طفلک خانم دکتره .
پ.ن : ۲ امیدوارم به سلامتی و دل خوش برید و برگردید و خیلی زود تمام صفحات پاسپورتتون پر بشه

سلام
12. ممنون
7. واقعا
5. بله ناراحت هم شده بود.
ممنون. فعلا که احتمال سفر خارجی داره سال به سال کمتر میشه.

صبا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:41 ب.ظ http://gharetanhaei.blog.ir

مورد یک پناه بر شیطان از شر همکاران شما یعنی چی واقعا

مورد ۱۲!! خیاط هم تو کوزه می افته آقای دکتر

امیدوارم هر جا سفر تشریف می برید خیلی به همگی تون خوش بگذره

1. پناه بر شیطانو نشنیده بودم تا حالا
12. بله امیدوارم بعضی از دوستان هم باور کنند که من فقط خاطرات مینویسم تمسخر نمیکنم.
ممنونم. البته به پای سفرهای شما که نمیرسه.

تیلوتیلو دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:36 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام و روز بخیر
چقدر ذوق کردم دیدم پست جدید گذاشتید

1- چقدر ایشون توی ساعات کاری متعهد هستند...واقعا که...

3- چقدر خوب که بهشون گفتید
منم قرص فشار را نصف کردم و همون روزی نصفی را میخورم
البته اگه یادتون باشه دکتر گفته بود روزی یکی...

5- حس کردم حس بد گرفته از این حرف اون آقا... خب بنده خدا صداش اینطوریه...

6- لازم نبود داروی آلزایمر هم براشون بنویسید؟

7- واقعا خسته نباشید باید گفت به این ملت همیشه در صحنه

9- قبلا درد داشتن... ولی سابقه نداشتن

11- اخی... خیلیا به خاطر فامیلشون این اتفاقا براشون میفته و گاها بامزه هم هستند

12- منم از بس تو پیام نوشتن از این کارها میکنم همیشه سعی میکنم پیام ها را چک کنم بعد ارسالشون کنم

پ ن 2: ما نشستیم منتظر سفرنامه
با این پروسه ای که شما نوشتید فکر کنم قصد دارید توی روزهای خنک سال سفر کنید

سلام
شما لطف دارید.
1. خیلی
3. بله. شما که گفته بودین قطعش کردین؟
5. بله واقعا ناراحت شده بودند.
6. نه درحد آلزایمر که نبود.
7. واقعا
9. بله بله
11. بله قبلا هم شنیده بودم.
12. من هم دیگه باید همین کارو بکنم
پ.ن2. نه دیگه اون موقع که بچه ها کلاس دارند.

نسیم دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 11:43 ق.ظ

شماره 7 عالی بود

سپاسگزارم.

بهار شیراز دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 11:31 ق.ظ

مربوط به کامنت اول...
دیروز یکی از همکاران آقا گوشیش زنگ خورد نوشته بود تماس از فرزانه...کلی سر به سرش گذاشتیم که فرزانه کیه؟
گفت عامووو آقای فرزانه هست


بله از این اتفاقات پیش میاد.
الان یاد فیلم غریبانه افتادم که ابوالفضل پورعرب زنگ خونه هدیه تهرانی را زد و گفت: سلام من بزرگم!

شیشه دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:50 ق.ظ http://sangoshishee.blogsky.com

مورد 5 رو که خوندم یاد خودم افتادم . من فامیلیم یک اسم مردانه است . دوران کارشناسی دانشجوی قم بودم . با یکی از پسرها هم گروهی بودم . اون آقا هم بسیار مذهبی . یکبار بهش زنگ زدم مادرش برداشت گفتم با آقای ... می تونم صحبت کنم گفت شما . فامیلیم رو گفتم . یک دفعه شروع کرد به فحش دادن که دختره ...... یعنی من صدای زن و کرد رو تشخیص نمیدم و فحش های +18 بود که میداد و منم قطع کردم .
انشالله که هر کجا سفر رفتید بهتون خیلی خوش بگذره .

جالب بود.
اون خانم چقدر به پسرش اطمینان داشته!
همچنان منتظر نوشتنتون توی وبلاگ و خبر حل مشکلتون هستم.

مورچه دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 09:03 ق.ظ https://hana98r.blogsky.com/

فکر کنم مریض پیر زن زیاد میاد همیشه از پیرزن ها خاطره داری

من هر روز توی وقت اداری سر کارم و بیشتر مریضهام خانم هستند چون آقایون اون موقع معمولا سر کارند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد