سلام
1. مرده پسر 5 ساله شو آورده بود و آروم بهم گفت: ببخشین آقای دکتر! بهش قول دادم که آمپولش نمیزنین! گفتم: باشه. در حال نوشتن نسخه بودم که پسره گفت: راستی من همیار پلیسم، توی خونه مون یه شمشیر هم دارم! باباش گفت: بسه دیگه بابا آمپول نمینویسه!
2. به پیرزنه گفتم: سرفه هاتون خلط هم داره؟ گفت: نمیدونم، یه چیزهائی با سرفه از گلوم میاد نمیدونم همون خلطه یا چیز دیگه؟!
3. میخواستم گلوی یه بچه 3-2 ساله رو ببینم که پدرش گفت: بیخود زحمت نکشین دکتر، دهنشو به هیچ عنوان باز نمیکنه تازه الان «چوبتون»و هم میگیره! چند ثانیه بعد بچه در یه حرکت ناگهانی «آبسلانگ»و از دستم کشید، وقتی داشتند میرفتند بیرون مرده گفت: چند لحظه دیگه میاد چوبتونو پس میده و چند لحظه بعد بچه برگشت توی مطب، آبسلانگو داد دستم و دوید بیرون!!
4. میخواستم شروع کنم به نسخه نوشتن که خانمه گفت: ببخشید آقای دکتر! من به حساسیت پنی سیلین دارم!
5. پیرزنه اومد توی مطب و گفت: دو ساعته که بیرون نشسته ام تا نوبتم بشه. بعد دفترچه بیمه شو داد دستم و گفت: حالا خدا کنه برگ داشته باشه!
6. مرده میگفت: من چند وقته که از پشت سینوزیت دارم! گفتم: یعنی چی؟ گفت: آخه پشت سرم درد میکنه!
7. داشتم برای خانمه نسخه مینوشتم که گفتم: آمپول میزنین یا کپسول بنویسم؟ گفت: آمپول که نمیزنم معده ام هم درد میکنه نمیتونم کپسول بخورم!
8. نصف شب خانمه با شوهرش اومد و گفت: احساس میکنم یه چیزی رفته توی گوشم. اتوسکوپ رو گذاشتم توی گوشش که بلافاصله یه مورچه دوید و اومد توی سر اتوسکوپ. فورا اتوسکوپو از گوشش آوردم بیرون. شوهرش گفت: چی شد دکتر؟ گفتم: یه مورچه بود درش آوردم. بعد هرچقدر گشتم اثری از مورچه ندیدم به محض اینکه اتوسکوپو خاموش کردم مورچه از سر اتوسکوپ اومد بیرون!
9. پیرمرده میگفت: دارم برای فشار آتنولول و تریامترن-اچ میخورم اما فشارم پائین نمیاد. حالا این بار فقط تریامترن-اچ بنویسین ببینم پائین میاد؟!
10. برای پیرزنه نسخه مینوشتم که گفت: لطفا برام قرص قند هم بنویسین گفتم باشه. بلند شد و رفت طرف در که وسط راه برگشت و گفت: قرص قند نوشتین؟ گفتم: بله. رفت بیرون و بعد دوباره درو باز کرد و گفت: کاش قرص قند هم برام نوشته بودین!
11. سونوگرافی خانمه رو دیدم و گفتم: شما کیست تخمدان دارین براتون دارو مینویسم دفترچه شو باز کردم که دیدم مال یه مرده! گفتم: نمیشه توی این براتون دارو بنویسم مال یه مرده گفت: شما بنویسین من اون برگه اش که توی دفترچه میمونه پاره میکنم!
12. خانمه بچه نوزادشو آورده بود و میگفت: دیروز نافش افتاد. گفتم: اشکالی نداره حالا مگه خونریزی چیزی داره که اینقدر نگرانین؟ گفت: کجاش؟!
13. دیشب ساعت 3 نصف شب یه آقائی اومد و گفت: دکتر بهم گفته هروقت بیماریت عود کرد باید این آمپولو بزنی توی سرم و تزریق کنی لطفا برام یه سرم بنویسین. حرفش منطقی نبود اما براش نوشتم. چند دقیقه بعد مسئول پذیرش اومد و گفت: چرا براش سرم نوشتی دکتر؟ این آقا معتاده و هروقت مواد گیرش نمیاد چندتا آمپول از اینور و اونور جور میکنه و چون نمیتونه به خودش تزریق کنه میاد اینجا به یه بهونه ای سرم میگیره و بعد وقتی کسی حواسش بهش نیست آمپولها رو میزنه توی سرم خودش!
پی نوشت: قبلا هم گفته بودم چقدر خوش شانسم. امروز صبح رفتم بانک مسکن برای گرفتن وام خونه که گفت: باید پایان کار و پروانه ساخت خونه رو هم بیاری زنگ زدم به فروشنده که هرچقدر گشت پیداشون نکرد و فقط کپی هاشون پیدا شد که حالا باید هفته بعد ببرم شهرداری برابر با اصلشون کنم!
پیش نوشت:
سلام
به لطف اون کارمند مخابرات یه خط جدید تلفن بدون پی سی ام خریدم که پریروز وصل شد٬ دیشب هم من شیفت بودم و حالا در خدمت شما هستم.
به فروشنده خونه هم گفتم: خط تلفنتونو نمیخوایم که گفت: خودم میبرمش.
به هرحال از لطف دوستان که در طول این غیبت چند روزه نگرانمون شده بودند ممنون.
ببخشید که وقتش نیست به همه تون سر بزنم و یکی یکی تشکر کنم.
۱. خانمه اومد و گفت: دکتر! من چند روز پیش اومدم و بهتون گفتم: دفترچه بیمه مو مهر کنین تا برم پیش دکتر زنان اما شما اشتباه نوشتین! دفترچه شو دیدم و گفتم: خوب من هم که نوشتم دکتر زنان! گفت: نه من فقط منظورم این بود که دکترش زن باشه وگرنه من میخواستم برم دکتر گوش و حلق و بینی!
۲. یه خانم با جواب سونوگرافی که متخصص ارولوژی براش نوشته بود اومد. گفتم: کلیه هاتون مشکلی نداره اما تخمدونتون کیست داره باید برین پیش دکتر زنان. گفت: برم پیش دکتر زنان؟ پس دیگه نمیخواد برم پیش متخصص؟!
۳. به خانمه گفتم: فشارتون ۱۴ است. گفت: اشتباه میکنین٬ من هیچوقت فشارم اینقدر نبوده٬ وقتی فشارسنجو باد کردین دقت کردم بیشتر از همه دکترها دستمو باهاش فشار دادین فکر کنم برای همین بیشتر نشون داده!
۴. به پیرزنه گفتم: دفترچه تون برگ نداره نمیشه براتون دارو نوشت. گفت: خواهش میکنم! گفتم: نمیشه مادر آخه اصلا برگ نداره. دستشو بالا زد و گفت: پس اقلا فشارمو بگیر!
۵. مرده اومد و گفت: دیروز اومدیم اینجا و همکارتون برای بچه مون نسخه نوشت٬ اما شربت آموکسی سیلینش شکست٬ لطفا یکی دیگه توی دفترچه اش بنویسین. درحال نوشتن بودم که همینطوری پرسیدم: راستی چطور شکست؟ گفت: هیچی! دیدیم روش نوشته توش آب جوشیده بریزین ما هم آب جوش توش ریختیم شیشه اش ترکید!
۶. پسره گفت: سرما خورده ام. گفتم: چند روزه؟ گفت: چند روزه!
۷. به خانمه گفتم: بچه تون به جز استفراغ مشکل دیگه ای نداره؟ گفت: چرا! وقتی داره استفراغ میکنه نمیتونه آب دهنشو قورت بده!
۸. به پیرزنه گفتم: فشارتون بالاست. گفت: میدونم هروقت حرص میخورم میره بالا. گفتم: خوب سعی کن حرص نخوری. گفت: برادرم بدون اینکه به من چیزی بگه دختر مردیو عقد کرده که توی جوونی منو طلاق داد و یه زن دیگه گرفت٬ انتظار داری حرص نخورم؟!
۹. دختره گفت: من کم خونی دارم برام چند بسته قرص اسید سولفوریک هم بنویس! گفتم حتما اشتباه شنیده براش اسید فولیک نوشتم. چند دقیقه بعد اومده میگه: من اسید سولفوریک میخواستم چرا برام اسید فولیک نوشتین؟!
۱۰. خانمه میگفت: برای بچه ام یه آزمایش کامل بنویسین اما لطفا توش آزمایش خون نباشه آخه بچه ام اذیت میشه!
۱۱. گوشیو گذاشتم روی سینه خانمه و گفتم: نفس بکشین .... یکی دوبار یه نفس نصفه و نیمه کشید و گفت: ببخشین من از بچگی بلد نیستم نفس بکشم!!
۱۲. مرده گفت: دفترچه بیمه بچه مو مهر کن میخوام ببرمش پیش دکتر ... مهرش کردم که گفت: بی زحمت یه برگه دیگه دفترچه شو هم مهر کن آخه من این دکترو میشناسم هروقت میریم پیشش اول کلی آزمایش مینویسه بعد دارو میده!
۱۳. پسره میگفت: چند روزه بدون سابقه قبلی سر کار چرت میزنم. گفتم: کارتون چیه؟ گفت: از سه روز پیش یه جا به عنوان نگهبان شب استخدام شدم!!
۱۴. خانمه میگفت: آقای دکتر گاهی تب بچه ام به ۳۵ درجه هم میرسه!
۱۵. به پیرزنه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: یادتونه چند سال پیش تلویزیون یه سریال داشت که دختره دستشو میلرزوند و میگفت این اعصاب منه؟ گفتم: بله گفت: چقدر بهش میخندیدم حالا خودم هم مثل اون شدم!
۱۶. برای دختره نسخه نوشتم که مادرش گفت: این لکه هم روی پوست دستش افتاده گفتم: از کی؟ دختره گفت: یک هفته است. مادرش گفت: نه الان یک ماهه که داره کم کم بزرگ میشه. دختره گفت: جدی؟ من تا یک هفته پیش بهش دقت نکرده بودم!
۱۷. خانمه گفت: از این شربت چقدر به بچه ام بدم؟ گفتم: روزی سه قاشق. گفت: سه قاشق سرصاف؟!
۱۸. (خواندن این یکی برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیگردد!)
یه پسر جوون دفترچه بیمه یه دختر جوونو آورده بود و میگفت: براش یه سونوگرافی بنویسین با یه آزمایش کامل. گفتم: چه آزمایشی؟ سونوگرافی از کجا؟ یه کم مکث کرد و بعد گفت: راستش من و این خانم پنج ماهه که عقد کردیم. دیشب متوجه شدم که «سینه هاش» صافه! درضمن خیلی هم لاغره البته فکر نکنم ربطی داشته باشه چون خاله ام هم همینقدر لاغره اما سینه هاش بد نیست!! حالا حتما یه سونوگرافی از سینه هاش بنویس و از «بییییییب»!!!
سلام:
۱. مَرده اومده بود و میگفت: من سالی دوبار پنادر میزنم تا سرما نخورم. یکی بهار و یکی پائیز! الان هم اومدم تا برام بنویسی! (من که خودم تا حالا پنادر نزدم)
۲. فشار خون پیرمرده زیاد بود. یه آمپول «لازیکس» براش نوشتم و گفتم: آمپولو که زدین چند دقیقه بیرون بشینین تا بعد دوباره فشارتونو بگیرم. دیگه ازش خبری نشد٬ از مطب اومدم بیرون هرچقدر گشتم نبود. بعد متوجه شدم از محوطه درمونگاه رفته بیرون و نشسته توی حیاط!
۳. به پیرمرده گفتم: سرفه هاتون خلط هم داره؟ یه فکری کرد و بعد گفت: نمیدونم شاید هم داشته باشه!
۴. ساعت ۲ صبح بود که گفتند مریض داریم٬ رفتم بیرون دیدم سه تا مرد آوردند که هر سه تا صورت و سینه و دستهاشون پر از انواع زخمه و از طرفی به شدت سیاه٬ اما پشت سر و کمرشون کاملا سالم و سفیده! بعد که شرح حال گرفتم فهمیدم هر کدوم یه میله گذاشته بودن روی گاز پیک نیک تا داغ بشه برای کشیدن تریاک که پیک نیک منفجر شده! (هرسه شونو فرستادیم بیمارستان)
۵. یه زن جوون با شوهر و مادرش اومده بودند. تا منو دیدند گفتند: اینجا خانم دکتر نیست؟ گفتم: امشب نه انشاءالله فردا صبح شیفت یه خانم دکتره. اول کلی به دولت و اداره بهداری و ... فحش دادند که چرا هر شب یه پزشک زن توی درمونگاهها نیست٬ بعد با هم مشورت کردند که به من بگن یا نه؟ درنهایت گفتند: این خانم سرما خورده اما آزمایش بارداری هم داده که قراره فردا جوابشو بگیره٬ موقع دارو نوشتن مواظب باشین شاید باردار باشه!
۶. خانمه بچه شو آورده بود و میگفت: این گلوش درد میکنه. لطفا نگاه کنین چرک توی گلوشه یا گلوش عفونت داره؟!
۷. ساعت حدود ۱۰ شب به پسره گفتم: سرماخوردگیتون از کِی شروع شده؟ گفت: شروع سرماخوردگی من برمیگرده به ساعت پنج تا پنج و نیم!
۸. به مَرده گفتم: این دفترچه بیمه که مال خودتون نیست. گفت: مشکلی نیست توی همین بنویسین!
۹. خانمی دخترشو آورده بود و میگفت: چند روزه که پشت گوشش قرمز شده ببینین! نگاه کردم و گفتم: بله قرمزه. گفت: آره آخه من خودم رابط بهداشتیم اونقدر بهمون یاد دادن که بفهمم قرمزه!
۱۰. به پیرزنه گفتم: توی آزمایشتون قند و چربیتون طبیعیه. گفت: یعنی لازم نیست مراعات کنم؟ خدا رو شکر!
۱۱. پیرزنه میگفت: دو سال پیش دلم درد میکرد٬ کیسه صفرامو عمل کردند خوب شد. از چند روز پیش دوباره درد گرفته فکر کنم عود کرده!
۱۲. پیرزنه میگفت: رفتم پیش متخصص گفت: همه مشکلاتت عصبیه. حالا لطفا شما یه نامه بنویسین که من مشکلاتم عصبیه هروقت شوهر و بچه هام خواستند اذیتم کنند بهشون نشون بدم!
۱۳. خانمه جواب آزمایش قند خونشو آورده بود و میگفت: آقای دکتر! آزمایشمو دادم و بعدش چند روز قرص نخوردم تا متوجه بشین که باز هم لازمه قرص بخورم یا نه؟!
۱۴. یه آقائی ساعت یک و نیم نیمه شب اومده بود درمونگاه و قرص جلوگیری از بارداری اورژانسی میخواست!!
۱۵. امروز صبح توی سیاری یه درمونگاه روستائی از یه مرد متولد ۱۳۴۱ پرسیدم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: نه. مادرش که اتفاقا اونجا بود گفت: این از وقتی عقل رس شد دیگه نگذاشت بهش آمپول بزنیم٬ به جز واکسنی که موقع رفتن به سربازی بهش زدند. مَرده سرشو آورد جلو و آروم گفت: خبر نداره که همونو هم نزدم٬ هر طور بود پیچوندمش!
پی نوشت: من اینجا هم هستم.
سلام:
1. خانمه با درد شکم اومده بود و گفت: بهم گفتند نوشابه بخور دلت خوب میشه، من یه بطری نوشابه خانواده خوردم اما بهتر نشد!
2. خانمه میگفت: به بچه ام شربت «بَرهَم گُزین» دادم اما بهتر نشد! (ترجمه: برم هگزین)
3. به پیرمرده گفتم: آمپول میزنین یا کپسول بنویسم؟ گفت: هرچی خودت به عقلت میرسه بنویس!
4. خانمه اومده بود و میگفت: چون سینه هام درد میکرد رفتم پیش متخصص و برام سونوگرافی نوشت و گفت: از هر دو سینه ات برات نوشتم، حالا که رفتم سونو بهم میگه: بخواب روی تخت، دکتر برات سونوگرافی از رحم نوشته!
5. خانمه میگفت: رفتم پیش متخصص گفته: دوتا از پرده های گوشت سوراخ شده!
6. پیرزنه میگفت: مدتیه کم خواب شدم، ساعت 10 شب که میخوابم ساعت 6 صبح بیدار میشم. گفتم: خوش به حالت!
7. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: چند روزه که احساس میکنم وقتی راه میرم، بدنم جلوتر از خودم حرکت میکنه!
8. برای پیرزنه نسخه نوشتم که گفت: راستی آقای دکتر! من هر شب «چیز» بچه میخورم برام بنویس! (ترجمه: آسپیرین بچه)
9. یه بچه رو با سرماخوردگی آورده بودند، به مادرش گفتم: از چشمش هم آبریزش داره؟ گفت: این هروقت گریه میکنه هم از چشمش اشک نمیاد چه برسه به حالا!
10. فشار دختره رو گرفتم و به مادرش گفتم: فشارش خیلی پائینه، میتونین بمونین براش یه سرم بنویسم؟ گفت: حالا بذار چند دقیقه بشینه شاید فشارش بیاد بالا!
11. پیرزنه میگفت: چند روز بود توی گوشم خارش داشت و من هم میخاروندمش«!» حالا چند روزه که گوشم درد گرفته. با اتوسکوپ یه نگاه توی گوشش کردم و برخوردم به یه سر کامل و بزرگ کبریت به رنگ صورتی!
12. خانمه دو بچه سرماخورده شو آورده بود و میگفت: به نظر شما یکی از این دوتا از اون یکی گرفته یا همه خونواده با هم سرماخوردگی گرفته ان؟!
13. دیشب ساعت 5 صبح از خواب بیدارم کردند که دیدم یه خانم اومده و میگه: دو هفته است که زایمان کردم و از همون موقع سینه هام ورم دارن و درد میکنن!
پی نوشت: همونطور که آنی گفت خبری از بازگشت والدین گرامی از عربستان نیست.
ظاهرا وجود یکی از اعضاء خانواده ما توی یه هواپیما باعث تاخیرش میشه!
بعد نوشت: صبح امروز (پنجشنبه) اومدند
جالبه دیروز اونجا عید غدیر داشتن امروز اینجا!
سلام:
۱. میخواستم برای خانمه نسخه بنویسم که گفت: هر قرصی میخواین برام بنویسین تزریقیشو بنویسین!
۲. یه مرد جوونو که از درد سینه به خودش میپیچید آوردند. دویدم جلو که مسئول داروخونه گفت: عجله نکن دکتر! تا حالا چندبار اینطوری آوردنش اما هربار نوار قلبش سالم بوده.
بعد از گرفتن نوار از همراهش پرسیدم: چه مواقعی اینطور میشه؟ گفت: هروقت مشروب میخوره! حالا چرا اینطور میشه؟ گفتم: حتما زیاد میخوره! گفت: آره پس دیگه بهش میگم کم بخوره!
۳. بهم خبر دادن که یکی از بهیارهای محترم پول تزریق آمپولو از مریض میگیره و میگذاره جیبش. به مسئول پذیرش سفارش کردم مواظب باشه کسی بدون قبض نره توی تزریقات. چند دقیقه بعد مسئول پذیرش اومده میگه: به مریضه برای تزریق آمپول قبض دادم و میبینم به بهیار هم داره پول میده٬ وقتی اومد بیرون بهش گفتم: دیگه اونجا چرا پول دادی؟ گفت: خوب اینجا پول قبضو دادم اونجا پول آمپولو مگه مشکلی داره؟!
۴. به پیرمرده گفتم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: نه اینقدر آمپول زدم که دیگه آمپول توی تنم فرو نمیره!
۵. دختره میگفت: تا حالا چندبار اومدم دکتر و سرماخوردگیم خوب نشده. گفتم: داروهاتو مرتب میخوری؟ گفت: نه اما این بار شما بنویسین قول میدم مرتب بخورم!
۶. برای خانمه قرص پنی سیلین نوشتم که گفت: لطفا به جاش کپسول آموکسی سیلین بنویسین. نوشتم و میخواستم قبلیو خط بزنم که گفت: خطش نزنین آخه به پسرم قول دادم برای او هم دارو میگیرم!
۷. به خانمه گفتم: درد پاتون وقتی راه میرین بدتر میشه؟ گفت: نه وقتی میشینم بهتر میشه!
۸. ساعت سه و نیم صبح از خواب بیدارم کردند. به مریض گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: داشتم وزنه میزدم عضله پام گرفت!
۹. خانمه اومد و گفت: آمپول نمیزنم٬ من هم براش کپسول نوشتم. وقتی رفت بیرون شوهرش اومد تو. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: خانمم چی گفت؟ گفتم: کپسول گرفت. گفت: پس برای من آمپول بنویسین!
۱۰. خانمه چند قلم دارو آورد و گفت: اینها رو برام بنویس. گفتم: داروخونه درمونگاه اینها رو نداره از بیرون میگیرین؟ گفت: آره مشکلی نیست.
چند دقیقه بعد مسئول داروخونه اومده و میگه: دکتر شما که میدونین ما اینها رو اینجا نداریم چرا مینویسین اومده به من گیر کرده که چرا اینها رو ندارین؟!
۱۱. خانمه میگفت: بچه مو یه بار دیگه آوردم براش شربت «الکتریکی» نوشتند خوب نشد!
توضیح: اخیرا یه سری شربت «اریترومایسین» برای درمونگاهها اومده که اسم تجارتیشون «اریتروکی»ه!
۱۲. به پیرمرده گفتم: این قرصها رو روزی یکی میخورین؟ گفت: نه گفتم: پس روزی چندتا؟ گفت: شبی یکی میخورم!
۱۳. خانمه جواب «کولونوسکوپی» شوهرشو آورده بود که توش سرطان «آدنوکارسینوما» دیده بودند. گفت: پیش کدوم دکتر بریم؟ گفتم: دکتر .... گفت: خدا بگم چکارش کنه. بردیمش پیش همون دکتر. چیزیش نبود فقط «بواسیر»شو میخواست عمل کنه. بعد از اون این بلا به سرش اومد!
سلام:
۱. مَرده دخترشو با سرماخوردگی آورده بود و میگفت: از دست این دختر چکار کنیم آقای دکتر؟ همه اش با «گریم»ه (ترجمه: گریپ)
۲. به خانمه گفتم: فشارتون بالاست فردا بیائین تا باز هم فشارتونو بگیریم. گفت: باید حتما ناشتا بیام؟!
۳. خانمه بچه شو به دلیل «شب ادراری» آورده بود که براش «ایمی پرامین» نوشتم. مادرش گفت: آقای دکتر این که خودش توی خواب خودشو خیس میکنه شما هم یه داروی خواب آور براش نوشتین؟!
۴. مرده میگفت: من نمیتونم قرص آهن بخورم. هروقت میخورم دقیقا همون مزه ای که بعد از خوردن قطره آهن توی دهن بچه ها هست توی دهنم احساس میکنم!
۵. پیرمرده با سرماخوردگی اومد و براش دارو نوشتم٬ موقع رفتن گفت: راستی من «فنی توئین» هم میخورم لطفا برام بنویسین.
چند دقیقه بعد مسئول داروخونه اومد و گفت: این پیرمرده چه مشکلی داشت؟ آخه نسخه رو داد به من و گفت: هیچکدوم از داروهائی که دکتر نوشته نمیخوام من فقط برای گرفتن فنی توئین اومده بودم!
۶. خانمه میگفت: من مرتب فشار خونم میاد پائین. هفته پیش هم فشارم ۷ بود وقتی سرم زدم شد ۱ و رفتم خونه!
۷. برای یه بچه میخواستم نسخه بنویسم که دفترچه بیمه شو باز کردم و دیدم مال یه پیرزنه. به مادرش گفتم: خودش دفترچه نداره؟ گفت: نه گفتم: خوب توی این هم نمیشه براش بنویسم.
بعد از کلی اصرار بالاخره از توی کیفش دفترچه خود بچه را بیرون آورد و داد بهم و گفت: حقیقتش این دفترچه مال مادرمه صبح نوبت گرفته بود و بعد براش یه کاری پیش اومد و رفت٬ گفتم نوبتش حروم نشه!
۸. خانمه توی ماه آخر حاملگی بود٬ بهش گفتم: قرار که نیست سزارین بشین؟ گفت: من که از خُدامه دکترم قبول نمیکنه!
۹. مَرده اومد و گفت: من سرما خوردم. گفتم: گلوتون درد میکنه؟ گفت: نه آخه سرخ کردنی که نخوردم!
۱۰. یه دختر جوون اومد و گفت: برام سونوگرافی بنویسین. لازم که نیست بنویسین از کجا؟! گفتم: چرا لازمه. حالا از کجا؟ گفت: رحم!
۱۱. شیفتو که تحویل پزشک شیفت بعد دادم یه نگاهی کرد و گفت: چه شیفت شلوغی داشتی! گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: از تعداد «آبسلانگ» (چوبهای معاینه حلق) توی سطل!
۱۲. برای خانمه نسخه نوشتم که گفت: شما دیگه هر روز اینجائین؟ گفتم: نه اینجا که از دو روز دیگه شخصی میشه. گفت: خوب اگه مریض نشیم اشکالی نداره!
۱۳. خانمه میگفت: دیشب اومدم اینجا خانم دکتری که اینجا بود گفت: فشارت پائینه سرم مینویسم گفتم: نمیخوام.
گفتم: خوب چرا نخواستین؟ گفت: از بس خانم دکترش بداخلاق بود!
۱۴. دیشب فشار یه مَردو گرفتم که گفت: آقای دکتر «نظم»م هم خوب بود؟ گفتم: چی تون؟
با انگشتهای دست راستش مچ دست چپشو گرفت و با تاکید گفت: ن ... ظ ... مم!
سلام
۱. خانمه بچه شو به خاطر اسهال آورده بود٬ گفتم: مثلا توی یه روز شکمش چندبار کار میکنه؟ گفت: هر روز؟ شکمش هر ۵ دقیقه ۷-۶ بار کار میکنه!
۲. پسره اومده بود و یه مرخصی استعلاجی طولانی مدت میخواست٬ گفتم: این مرخصیهای طولانیو با مهر ما قبول نمیکنن٬ گفت: چرا من حتی با مهر پزشک خانواده هم بردم و قبول کردند با مهر شما که حتما قبول میکنن!
۳. به مَرده گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: یه شربت «دیفن هیدرامین» برام بنویس٬ با دوبسته قرص «ادالت کلد» و یه آمپول «پنادر». وقتی دید نشسته ام و دارم چپ چپ نگاهش میکنم گفت: ببخشین که توی کار شما دخالت میکنم٬ من فقط میخوام اطلاعات شما درباره بیماریم بیشتر از خودم بشه!
۴. نسخه پیرزنه رو که نوشتم گفت: برام یه شربت هم بنویس. گفتم: از کدوم شربتها؟ گفت: از همون شربتها که میکنند توی دهن!
۵. یه بچه سرماخورده رو معاینه میکردم که متوجه یه سوفل سیستولیک (نوعی صدای غیرطبیعی قلبی) شدم. به پدرش گفتم: بچه تونو ببرین پیش یه متخصص. گفت: به خاطر صدای قلبش میگین؟ گفتم: بله. گفت: این بچه رو هروقت میبریم دکتر همینو میگه فکر کنم از دکتر میترسه که قلبش اینجا اینطور میزنه!
۶. رفته بودم جای یکی از همکاران که رفته بود مرخصی٬ یه پیرزن اومد و گفت: دکتر قبلی کجاست؟ گفتم: مرخصی. گفت: من همیشه می اومدم پیشش اما چندروز بود که نیومده بودم اینجا آخه مریض شده بودم! (قبلا هم یه بار چنین مریضی داشتم یادم نیست اون دفعه نوشتمش یا نه؟!)
۷. خانمی جواب آزمایش مدفوع بچه شو آورده بود و میگفت: ببخشین آقای دکتر! توی آزمایشش کمبود ویتامین نداشته؟!
۸. پیرمرده میگفت: برای درد پاهام از اون قرصهای کوچیک صورتی رنگ میخورم. گفتم: اون زردرنگ ها رو میگین؟ گفت: آفرین همونها!
۹. خانمی یه آمپولو آورده بود و میگفت: ببینین این خراب نشده؟ گفتم: آخه چرا باید خراب بشه؟ گفت: آخه توی یخچال بود اما آب رسیده بود بهش جعبه مقوائیش خیس شده بود!
۱۰. یه پیرزنو آوردند که شکمش از یک هفته پیش کار نکرده بود. گفتم: توی خونه داروئی بهش دادین؟ پسرش گفت: بله «دیفنوکسیلات» (داروی ضد اسهال)! گفتم: این خانم یبوست داره٬ داروی اسهال چرا بهش دادین؟ گفت: آخه دیدیم توی داروهائی که توی خونه داریم فقط این یه طوری به مدفوع مربوطه گفتیم فایده اش بیشتر از سایر داروهامون باید باشه!
۱۱. دختره با آبریزش بینی اومده بود و میگفت: من هروقت از هوا تنفس میکنم این طور میشم فکر کنم به هوا حساسیت دارم!!
۱۲. یه پیرزن از یکی از روستاهای اطراف «اردل» (محل طرحم) اومده بود. تا جائی که یادم بود با زبان لری مردم اردل باهاش حرف زدم که گفت: تو هم که انگار مثل من اهل «....»ی (یکی از روستاهای اونجا) پس یه داروی خوب برام بنویس! بعد دفترچه شو با یه ۵۰۰ تومنی روش گذاشت روی میز٬ همونوقت یه مریض بدحال آوردند و دویدم بیرون از اتاق وقتی برگشتم پیرزنه گفت: پس اون ۵۰۰ تومنیو برداشتین؟ گفتم: نه و بعد گفتم: لابد پول کم داره پس یه ۵۰۰ تومنی دادم بهش که گفت: نه دکتر کار خوبی کردین که برش داشتین٬ چون همولایتی بودین بهتون کادو دادمش!
۱۳. خانمه با یه پلاستیک دارو اومد و گفت: اینهارو متخصص قلب برام نوشته من هم هر کدومو میشناختم خوردم هر کدومو نمیشناختم ترسیدم بخورم!
۱۴. برای مریض نسخه نوشتم٬ چند لحظه بعد مسئول داروخونه اومد و گفت: آقای دکتر! این قلم آخر «پروپرانولول»ه یا «فلوپرازین»؟ گفتم: هیچکدوم «فنازوپریدین»ه. مسئول داروخونه گفت: خوب پس درست خوندمش!
سلام:
۱. به جای یک از همکاران که مرخصی بود توی یه درمانگاه روستائی بودم٬ توی روستائی که مردمش به مذهبی بودن بیش از حد شهره اند.
خانمی دختر ۱۲ ساله سرماخورده شو با چادر مشکی آورده بود.
اواسط گرفتن شرح حال بود که طبق معمول با گفتن یه «ببخشید» با انگشتهام مچ دست دخترو گرفتم ببینم تب داره یا نه؟ دختره چنان دستشو کشید و ازجا پرید که ...
۲. در چند سالی که پزشک شدم بارها برای معاینه بیماری که با شکایت سرفه اومده گوشیو برداشتم که مریض یکدفعه دستشو میزنه بالا تا فشارشو بگیرم! اما چند روز پیش برای اولین بار به محض اینکه اتوسکوپ (دستگاه دیدن گوش) رو برداشتم مریض آستینشو زد بالا!
۳. خانمی با درد سینه اومده بود٬ گفتم: دردش چه حالتی داره؟ گفت: به قول خودم انگار یه میله توی قلبمه!
۴. به پیرمرده گفتم: فشارتون بالاست. گفت: من توی خونه فشارم پائینه اما اینجا بالاست٬ توی جبهه نترسیدم اما از دکتر میترسم!
۵. مرده بچه شو آورده بود و میگفت: این هربار تا آمپول نزنه سرماخوردگیش خوب نمیشه. گفتم: خوب پس قبلا پنی سیلین زده که باز هم براش بنویسم. رو کرد به پسرش و پرسید: آره؟ زدی؟!
۶. دختره میگفت: من چند روزه که سرما خورده ام هر داروئی هم که میخورم «افاده» نمیکنه!
۷. یه دختر ۵ ساله را آورده بودند. به پدرش گفتم: مشکلش چیه؟ گفت: چند شبه وقتی میخوابه یه «لودر» توی گلوش روشن میشه و تا صبح کار میکنه و نمیگذاره بخوابیم!
۸. برای یه پسر حدودا ۱۴ ساله نسخه مینوشتم که گفت: آقای دکتر! اگه «عرق زیره» بخورم برای دل دردم خوبه؟ گفتم: نمیدونم من داروهای گیاهیو نمیشناسم. پدرش گفت: بابا یه چیزیو میپرسی که من هم نمیدونم چه برسه به آقای دکتر!
۹. پیرمرده میگفت: یه قطره هم برای چشمم بنویس مدتیه که عملش کردم توی چشمم «لنت» هست!
۱۰. خانمه گفت: برام آزمایش قند بنویس عصر برم آزمایشگاه. گفتم: برای آزمایش قند باید ناشتا باشین٬ گفت: تو بنویس توی آزمایشگاه آشنا دارم برام میگیره!
۱۱. به پیرزنه گفتم: فشارتون ۱۵ است. گفت: من صبح قرص فشار خوردم با قرص ۱۵ است؟!
سلام:
۱. دفترچه بیمه روستائی خانمه رو مهر کردم و گفتم: ببرینش پذیرش تا براتون مهر کنن. خانمه که رفت بیرون شوهرش پرسید: دکتر گفت: کجا ببریمش؟ گفت: قسمت پذیرائی!
۲. به خانمه گفتم: دفترچه دارین؟ گفت: نیاوردمش روی برگه بنویس. وقتی نوشتم گفت: حالا اینو آزاد حساب میکنن؟ گفتم: بله گفت: چرا؟!
۳. خانمه دخترشو با چشم قرمزرنگ آورده بود و میگفت: یه سنگ خورده به چشمش قرمز شده٬ فکر کنم سنگش خاک داشته!
۴. خانمه با پرونده فشار خونش اومد تو و گفت: قرصهام تموم شده بنویس. گفتم: از کدوم قرصها میخوردین؟ گفت: چه میدونم همون که توی پرونده ام فرمایش کرده!
۵. به خانمه که با معده درد متناوب اومده بود گفتم: تجربه کردین که با خوردن یه غذای خاص معده تون درد بگیره؟ گفت: آره هروقت انگور میخورم. گفتم: خوب نخورین. گفت: واا دکتر! آخه میشه انگور نخورد؟!
۶. خانمه با شکایت معده درد اومده بود اما توی شرح حال به درد عضلانی شک کردم. گفتم: وقتی کیفتونو بلند میکنین دردش بیشتر میشه؟ گفت: مگه من با معده ام کیفو بلند میکنم؟!
۷. یه پیرزن با درد سینه اومد که ازش نوار گرفتیم و دیدم مشکل قلبی داره. به راننده آمبولانس گفتم: ببرش بیمارستان که گفت: نمیبرم این همراه نداره اگه توی راه مرد چطور ثابت کنم که من نکشتمش؟! گفتم: اگه اینجا بمونه و بمیره که برات بدتر میشه! راننده گفت: باشه بیاد تا ببرمش٬ حالا هرچقدر دنبال مریض میگردیم نیستش! آخرش مسئول پذیرش صدام کرد و گفت: دنبال مریضه میگردی؟ پولش کم بود فرستادمش از خونه پول بیاره!!
۸. برای خانمه نسخه نوشتم که دفترچه شوهرشو داد و گفت: شوهرم هم سرما خورده میشه براش نسخه بنویسین؟ گفتم: خودشون کجان؟ گفت: تا دم در با من اومد اما فرار کرد گفت میترسم برام آمپول بنویسه (توضیح: سال تولد ایشون ۱۳۵۲ بود!)
۹. برای خانمه آزمایش نوشتم که گفت: ببخشین جوابشو پزشک عمومی هم میتونه بخونه یا باید حتما بیاریم پیش شما؟
۱۰. خانمه جواب آزمایش HCGش رو آورده بود که ۴۷۳۰ بود و پرسید: مثبته؟ گفتم: بله. حدود ده بار پرسید: تو رو به خدا مثبته؟! گفتم: بله! گفت: اگه راست گفته باشین یه شیرینی بزرگ پیش من دارین!! (توضیح: این آزمایش در مقدارهای بالاتر از ۲۵-۲۰ مثبت محسوب میشه) البته شاید حق داشت چون بعد از ۱۵ سال حامله شده بود.
۱۱. خانمه میگفت: هر شب با درد مچ پاهام از خواب بیدار میشم. چندبار پاهامو میکوبم روی زمین که دردش میاد تا زانوهام و کمتر میشه!
۱۲. خانمه دفترچه بچه شو آورده بود و میگفت: توی مهدکودک گفتند براش آزمایش انگل بنویسین٬ نوشتم. گفت: میشه یه آزمایش ادرار هم بنویسین؟ فکر کنم عفونت ادرار داشته باشه. گفتم: باشه مینویسم. گفت: اونوقت اونجا ایراد نمیگیرن که نگفتن و شما نوشتین؟!
۱۳. مرده با گلودرد اومده بود و میگفت: من اونقدر سرماخوردگی هام شدید میشه که (درحال اشاره کردن به لوزه هاش) این «آلرژی هام» به هم میچسبن!
۱۴. برای مرده نسخه نوشتم که گفت: من یه دختر دارم که همیشه مریضه فردا میارمش شکافش بده (ترجمه: چک آپ)!
۱۵. خانمه میگفت: من الان یک ساله که آمپول ضد بارداری میزنم و حالا سینه هام ترشح داره ممکنه از عوارض اون آمپولها باشه؟ گفتم: دقیقا از کی سینه هاتون ترشح داره؟ گفت: از شش ماه قبل از زدن اولین آمپول!
۱۶. پیرزنه با سردرد اومده بود که دیدم فشارش بالاست. براش آمپول لازیکس نوشتم. فرداش بهیارمون اومد و گفت: این خانم فشارش خوبه اما اومده آمپول لازیکس بزنه. گفتم: دیگه لازم نیست بزنین آمپوله مال فشارتون بود. گفت: چرا همون دیشب نگفتی حتما باید الان بزنیش؟ خدا زیادت کنه!
۱۷. مرده میگفت: خیلی وقته که کمرم درد میکنه رفتم دکتر متخصص که گفت یکی از مهره های L5ت چسبندگی داره!
۱۸. امروز صبح یه پیرمرد ۸۱ ساله رو با احتباس ادراری آوردند. رفتم از بهیار مرکز پرسیدم: اینجا سوند هم میگذارین؟ گفت: بله و خودش اومد و به همراهان مریضه گفت: بیارینش توی اون اتاق تا براش سوند بگذارم. یکدفعه همراهان٬ مریضو برداشتند و از درمانگاه رفتند بیرون. دم در هم یکیشون برگشت و گفت: دکتر که از بهیار سوال بپرسه آخه چه دکتریه؟!
پی نوشتها در ادامه مطلب (ببخشین این پست طولانی شد به دلیل نداشتن چندروزه مودم. الان هم چند ساعت کار میکنه و قطع میشه فعلا یه مودم از یه نفر امانت گرفتم!)
ادامه مطلب ...سلام
۱. خانمه بچه شو با درد شکم آورد و گفت: پارسال شکمش درد میکرد آزمایش دادیم گفتند انگل داره دارو بهش دادند٬ حالا باز دل درد گرفته یعنی هنوز انگله اون تو مونده؟!
۲. خانمه میگفت: اینقدر تب دارم که از دیشب تا حالا فقط یه بادبزن دستم گرفتم و دارم شکممو باد میزنم تا خنک بشه!
۳. به مَرده گفتم: چه قرصی برای فشار خونتون میخورین گفت: یه قرص ریز!
۴. خانمه بچه شو آورده بود و میگفت: این هر ماه درست سر برج سرما میخوره اما این بار هنوز سر برج نشده به نظر شما چرا سرما خورده؟!!
۵. پیرزنه گفت: آزمایشمو ببین. دیدم و گفتم: آزمایشتون خوبه. گفت: خوبی از خودتونه!
۶. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: این ماه سه بار ناقص شدم! (ترجمه: پریود شدم)
۷. خانمه جواب آزمایش ادرار بچه شو آورده بود. گفتم: مشکلش چی بود که براش آزمایش نوشتن؟ گفت: توی مهد کودک گفتن آزمایش انگل براش بدین ما فکر کردیم با آزمایش ادرار معلوم میشه حالا انگار میگن نمیشه! (نکته جالبش این که هماچوری (خون در ادرار) داشت و فرستادمش سونوگرافی تا ببینیم علتش معلوم میشه؟!)
۸. به خانمه که با درد پهلو اومده بود گفتم: تکرر ادرار هم دارین؟ گفت: هروقت که هندونه میخورم!
۹. یه پیرزن ۹۳ ساله بدحالو آوردند٬ خانمی که همراهش بود گفت: آقای دکتر! لطفا فقط یه کاری بکنین که تا پنجشنبه آینده زنده بمونه آخه عروسی دخترمه!
۱۰. راننده آمبولانس مرکز یه توده روی زبونش بود جراحی کرد و نمونه رو برد پاتولوژی. چند روز پیش جواب پاتولوژی رو آورده بود و میگفت: دکتر من نمیفهمم چرا با اینکه اینو فارسی نوشته من چیزی ازش نمیفهمم!
۱۱. مسئول واکسیناسیون توی مرکز نبود٬ به ارباب رجوعش گفتیم: امروز دیگه نمیاد فردا بیائین. گفت: به شرطی که نگه چرا همون دیروز نیومدی!
۱۲. خانمه بچه ۱۳ ماهه شو آورده بود و میگفت: درست حرف نمیزنه به نظر شما تازه زبون باز کرده یا مشکل داره؟!
۱۳. به خانمه گفتم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: نه ممنون آمپول میل ندارم!
۱۴. پسره اومده بود و میگفت: چشمم قرمز شده و میسوزه رفتم پیش دکتر یه قطره داد که اون چشممو بیشتر میسوزوند دیگه نریختم توی چشمم!
۱۵. خانمه میگفت: نمیدونم چرا ضعف دارم اما اشتها نه!
۱۶. چند هفته پیش دکتر «د» (رئیس سابق شبکه لردگان) با من تماس گرفت و گفت: من دارم میرم برای شروع دوره رزیدنتی (تخصص) میتونی به جای من بری توی یه مرکز ترک اعتیاد؟ رفتم مرکزشو ببینم که پیداش نکردم. از یه مغازه دار آدرس پرسیدم که آدرس داد و آخرش گفت: یادت نره به دکتر بگو من معرفیت کردم بری اینجا! (جهت اطلاع: کارشو قبول نکردم)
پ.ن۱: خوشبختانه عذرا خانم به وبلاگستان برگشتند. غمی که دارند فراموش شدنی نیست اما امیدوارم خدا بهشون صبر بده.
پ.ن۲: اخوی گرامی رفتند تهران انتخاب واحد کردند و برگشتند و قراره چند روز دیگه برای ادامه تحصیل برن تهران. انشاءالله به زودی بار دیگر شاهد آپ کردن وبلاگشون خواهیم بود.
بعد نوشت:
الان با خبر شدم که مادربزرگ گرامی صبح امروز (شنبه) در هشتاد و چند سالگی فوت کرده.
احتمالا یکی دو روزی در خدمت شما نخواهیم بود.