ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در طول هفته گذشته یک روز به جای یکی از پزشکان خانواده که به مرخصی رفته بود به یکی از درمانگاههای روستایی فرستاده شدم.
یکی از مراجعه کنندگان به محض اینکه منو دید جلو اومد و پرسید: منو میشناسی؟
گفتم:نه!
گفت:من سید محمد ....
چند لحظه طول کشید تا بفهمم کیه اما وقتی توی ذهنم صورتشو لاغرتر کردم و سبیلهاشو برداشتم دیدم آره خودشه محمده!
همون محمد که سال آخر دبیرستان به کلاس ما اومده بود.
همون محمد که تنبلیش تو درسها توی مدرسه شهره خاص و عام شده بود.
همون محمد که با افتخار تعریف میکرد هر شب توی روستاشون به بهونه درس خوندن با چندتا کنکوری دیگه دور هم جمع میشن و تا صبح بزن و برقص دارن.
همون محمد که وقتی کنکور دادیم گفت:اگه قبول نشدی و دوست داشتی بیا دهمون تا بهت بز چروندنو یاد بدم (!) و وقتی پرسیدم چطور؟ گفت:آخه چروندن گوسفند کاری نداره اما چروندن بز تخصص میخواد !!
همون محمد که وقتی تو سال اول دانشکده تو خیابون دیدمش گفت:چه حالی داری که میخوای هفت سال دیگه درس بخونی من اگه جای تو بودم همین حالا انصراف میدادم.
همون محمد که وقتی تو سال دوم بالینی دانشجوی بخش زنان بودیم عیالشو با ماشین شخصیش برای زایمان آورد و وقتی ازش پرسیدم چطور این خونه زندگیو به هم زده گفت:هیچی مخابرات دهمونو کنترات برداشتم!
همون محمد که .....
بهش گفتم:خوب حالا چکار میکنی؟ هنوز هم مخابرات دهتونو داری؟
گفت:آره با همون وضعم توپ شده الان دیگه عضو شورای دهمون هم هستم!
تو دلم گفتم:خدایا یعنی حق من از زندگی به اندازه این پسره بزچرون هم نبود؟
نمیدونم شاید هم واقعا مغز اون بیشتر از من کار میکرد وقتی گفت: من اگه جای تو بودم همین الان ولش میکردم.
پ.ن۱:دلم نیومد بحث داخلیو تمومش کنم و دیگه از دکتر «م» و سخنان گهربارش حرفی به میون نیارم.
پس لطفا اینها رو به لهجه شیرین یزدی بخونین:
۱-همه کسایی که با یه دیابتی ازدواج میکنن ... خوب! .... یه جورایی خرن اولیشون هم خودم!!
۲-(با اشاره به پریز برق توی کلاس):
اگر خواهی بمیری بی بهانه
بیا میخی بکن تو این دهانه .... خوب!!
۳-کلاس روز اول ماه رمضان:
ماه رمضان آمد و ما هم رم از آنیم ........!
۴-ایشان به دلیل نامعلومی علاقه شدیدی به تعریف کردن جوکهای ترکی داشتند و ما هم ناچار از خندیدن بودیم حتی اگر جوکها چندان خنده دار هم نبودند! از جمله این جوک که هر ۳-۲ جلسه یکبار تکرار میشد:
به ترکه گفتند میدونی آسمانخراش چیه؟
گفت:آره این که آسمان است و ما هم خراش !!
۵-وقتی ۴-۳ سال پیش در جشن روز پزشک برای اولین بار من و همسرمو با هم دید گفت:این خانمته؟ گفتم:بله! گفت:پس تو که هفته پیش با یه زن دیگه بودی گفتی این خانممه!!
شانس آوردم فورا گفت شوخی کرده وگرنه ....!!
۶-سر کلاس دیابت:به مریض میگم رژیم بگیر چاق نشی ... میگه من آب میخورم چاق میشم .... خوب .... آب میخورم چاق میشم ........... یکی دیگه که میگفت من حرص میخورم چاق میشم ......... گفتم خانوم اگه حرص آدمو چاق میکرد که من از در بیمارستان تو نمیرفتم! (و پک دیگری به سیگار با همون هیکل ۴۰ کیلویی!!)
پ.ن2:در بخش داخلی برای اولین بار لحظه مرگ یک انسانو دیدم.
یه آقایی تو CCU به نام ‹‹ع.ع›› که ترجیح میدم اسم کاملشو ننویسم.
وقتی با دکتر ‹‹ر›› متخصص معروف قلب رسیدیم بالای سرش عرق سرد کرده بود و چست پین
داشت.
دکتر به مانیتور بالای سرش اشاره کرد و گفت:ببینید! این تغییرات همیشه درست پیش از مرگ بروز میکنه و چند لحظه بعد ....
از این دکتر ‹‹ر›› چیزهایی دیدم که در زمان اینترنیم مینویسم
پ.ن3:اگه میدونستم نوشتن خاطراتم این طور بخت جوونهای فامیلو باز میکنه زودتر از اینها این کارو شروع میکردم!
تازه از عروسی پسرخاله گرامی فارغ شدیم برای هفته دیگه دعوت شده ایم به عروسی دختر یه خاله گرامی دیگه!
اونم کجا؟ چند صد کیلومتر اونطرفتر از ولایت تو ماهشهر (چرا اونجا؟ داستانش مفصله) پس باید چند روز مرخصی بگیرم.
از ولایت ما هم که برای اونطرفها نه هواپیما هست و نه قطار پس باید یا با اتوبوس بریم یا ماشین شخصی من که تا به حال وارد استان خوزستان نشدم اما حسابی ما را از جاده ایذه ترسونده اند!
پس هفته بعد که در خدمتتون نیستیم اگر هم دیدید غیبت صغری مون داره به کبری تبدیل میشه بدونین جاده ایذه کار خودشو کرده یه فاتحه نثار روحمون کنین لطفا!
پ.ن4:دیشب شیفت بودم امروز هم از ساعت 8 سر شیفتم تا شنبه ظهر یکشنبه صبح تا ظهر و از صبح دوشنبه تا ظهر سه شنبه و بعد هم حرکت به سمت ماهشهر
نتیجه گیری: آی داریم درس میخونیم آیییییی .... هلاک کردیم خودمونو!
دکتر جان مهربون
من اتفاقا ترک هستم
ازقضا این جوک آسمان خراش رو نشنیده بودم.الان خوندم
آی خندیدم.آی خندیدم
خیلی بامزه بود خدایی.تازه الان هم دارم می خندم
ممنون
خنده تون مستدام
شرمنده کامنتهای شما که اسم ولایت توش بود حذف کردم
سلام تنبل کلاسمون نه درس خوند نه هیچی ازدواج کرد با شوهرش رفتن لندن البته شنیدم طلاق گرفته مجدد ازدواج کرده.
سلام
آی هم زور داره!
سلام.پ ن 1 به بعد!





راستشو بگین اون خانمه کی بود؟



1-
2-
3-
4-یاد سریال پاورچین و جوکای بی مزه رییس افتادم!
5-
6-
پ ن 2ـ
پ ن 3-انگار فامیلهای محترمتون دست به یکی کرده بودن که شما وقت درس خوندن نداشته باشین!!!!!!!
نتیجه گیری:خدا قوت!
سلام
5.ای بابا اون ول کرد حالا شما ول نمی کنین؟!
نتیجه گیری: ممنون
یعنی اگه کسی بخواد خاطرات شما هم بخونه امکان داره بختش باز بشه!!!
اگه اینطور بزارم ۲ سال دیگه بخونم آخه الان زوده!!!




چقدر شیفته کاری ناجوری دارید!!! طفلک آنی!!!
از استادتون گفتید یاد دکتر صباقان خودمون افتادم من همیشه دوست داشتم خیلی ببخشیدا خیلی ببخشیدا خیلی ببخشیدا بازم ببخشید وای دوست داشتم لپشو بکشم نشد!!! خیلی خیلی شیرین بود!!! و البته دوست داشتنی و بزرگوار!!!
فقط امکان داره حتمی که نیست!
البته اول طفلک خودم!
کافی بود این کارو بکنین تا ببینین باز هم بزرگوار و ... هستند؟!
احتمالا منظورش از تغییرات قبل از مرگ لرزش قلبی بوده...نه؟؟؟
دقیقا
حالا ما گفتیم کتابی نگیم!
سلام لینکتون کردممممممممممممم
ما زودتر!
سلام
چه حیف شد چون من دیشب اومدم تهران و تا 27 تهرانم
خیلی خوب باشه
بذار بخوای بیای ولایت ما
ما هم ول میکنیم میریم تهران!!
نمایشگاه خوش بگذره
سلام دکی جان
از اون شوخی استادتون که گفته بود هفته پیش با یه خانوم دیگه دیدمت یاد یه خاطره افتادم:
یکی از اساتید میگفت برادرزاده هاش دوقلو و کاملآ شبیه هم هستن...به طوری که عمه جون(استادمون) هم نمیتونست تشخیصشون بده!
(کامران) روانپزشک و (کامبیز) پاتولوژیست بود...
به گفته عمه جان از قول کامران و کامبیز :
یه بار این یکی با خانومش میره کیش و در هتل X اتاق میگیره...
هفته بعد اون یکی با خانومش میره کیش و در هتل X اتاق میگیره...
از قضا هر دو بار رسپشن هتل یه نفر بوده و به کامبیز میگه:
(آقا شما که هفته پیش با یه خانوم دیگه اومده بودید اینجا!!!)
سلام
تسلیت میگم
نمیدونم مدلاگ چش شده ظاهرا که تازه داره متولد میشه
شما هم اگه دیگه ننوشتیم حلالمون کنید
ای بابا
سلام اقای بزرگوار
منظورتونو متوجه نشدم ولی من کامنتتونو پاک نکردم
توی پست روز پنج شنبه نگاه کن اونجاست
در ضمن اگه پاک میکردم که جوابتونو نمیدادم
ماروباش که چه ذوقیدیم از امدن شما به دیارمون
دسته گل محمدی به شهر ما خوش امدی
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بابا چشمون روشن شد
ولی حسن جان چه وقتی داری میای هوا گرم و گرد و غباری
اره جاده ایذه خطرناکه یعنی یه جورایی کوهنوردی با ماشینه
ولی اگه با احتیاط بیاین ایشالا که مشکلی براتون پیش نمیاد
سلام
حقته که من هم مقابله به مثل کنم و نظرتو پاک کنم
اما ما بزرگوارتر از اینها میباشیم
ارسال کننده نظر به 4 سرویس وبلاگ با سرعتی بسیار زیاد تماما اتوماتیک
http://comaweb.blogfa.com/post-301.aspx
سلام
وبلاگ خوبی دارید
تبادل لینک میکنید
فقط با رنک بالای 1 یک تبادل میکنم
مرکز دانلود برنامه وکرک
http://www.tafrihi.ir
اخباربازیگران هالیوود وایران
http://blog.tafrihi.com
وبا این ها هم با هر وبلاگ و سایتی تبادل میکنم
جدیدترین عکس های خنده دار
http://fun.tafrihi.com
جدیدترین اس ام اس
http://sms.tafrihi.com
خبر بدید
------------------------------------------
از این سایت هم دیدن کنید
بهترین سایت تفریحی برای جوانان ایرانی
www.tafrihi.com
----------------------------------
اگر به فکر کسب درامد هستید و سایت پر بازدید یا گروه دارید میتوانید با ما به صورت پورسانتی کار کنید و درامدتان را از شرکت ایران مارکت سنر به صورت مستقیم دریافت کنید
به این قسمت بروید و از طریق قسمت کسب درامد ثبت نام کنید
http://tafrihi.com/shop/
-------------------------------------------------
از فروشگاه ما هم دیدن کنید خوشحال می شویم
جدیدترین فیلم ها وکارتونها وبازی ها ونرم افزارهای روز دنیا
http://tafrihi.com/shop/
بای