ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
قصد داشتم ادامه خاطراتمو بنویسم اما وقتی دیدم آنی داره با شعرش قدرت نمائی میکنه میخواستم بگم که من هم بلدم!
بود بلبل عاشق زار گلی صبح تا شب محو روی سنبلی
دست شسته از همه یار و دیار نزد گل بُد از سحر تا شام تار
مور میزد طعنه اش کای بی خرد عاقبت روزی زمستان می رسد
جهد کن روزی خود انبار کن اندک اندک دانه ات بسیار کن
هیچ ننیوشید بلبل گفتِ اوی دائما او پیش گل بنهاده روی
نغمه ای میخواند گاهی بهر گل چون یکی افتاده در دریای مُل
مست گل بُد بلبل و مدهوش بود با دگر نامحرمان خاموش بود
مور در جهد غذای خویش بود بلبل اندر کار قلب ریش بود
مور دائم در پی گشت و گذار بلبل افسرده گل را در کنار
چون زمستان شد هوا گردید سرد برگ گل از سوز و سرما گشت زرد
هر چه سنبل بیشتر پژمرده شد آن هَزارش بیشتر افسرده شد
حال گل گردید کم کم بس نزار پیش چشم عندلیب بی قرار
چون که گل از شاخه خود شد جدا ناله بلبل رسیدش تا خدا
خویش را بر خاک سرد افکند زود چون خدنگی کز کمان افتاده بود
تا که آن سنبل نیفتد بر زمین بین چه کرد آن عاشق زار و حزین
با دو چنگال ضعیف و ناتوان سنبلش بگرفت او در آسمان
تا نیفتد گُل به روی خاک و سنگ پر زِگِل کرد آن پر و بال قشنگ
مور گفت با طعنه آخر چند بار گفتمت تا دست از عشقت بدار
خود نمودی بهر این سنبل فدا هیچ داری عقل از بهر خدا
می نمودی گر دو صد دانه تو جمع می نَبُد لازم که برسوزی چو شمع
حال دیگر نوبت جشن من است میبرم تو پیش یاران مست مست
هر کسی غافل ز قوت جان شود عاقبت او طعمه موران شود
داد پاسخ بلبلش کای بی خرد درد عشقش جان من را می درد
چون که گل مُرد و ز پیشم دور شد جان من هم لاجرم ناسور شد
خواهشم این است بعد از جشنتان بعد از آن که ماند از من استخوان
استخوانها جملگی جمع آورید نزد سنبل نزد سنبل آورید
هر دوی ما را به خاک اندر کنید چند لحظه را به یادم سر کنید
این بگفت و قلب او پر درد شد کرد آهی بعد از آن او سرد شد
لطفا سری هم به ادامه مطلب بزنید
۱.خودمونیم میدونم که بیشتر «ماعر»م تا «شاعر» اما میخواستم من هم جلو آنی خودی نشون بدم!
۲.قرار بود این هفته اولین مطلبم در نشریه «سپید» چاپ بشه اما چون اسمی رو که میخواستم مطالبم با اون چاپ بشه دیر براشون ایمیل کرده بودم موکول شد به هفته آینده ضمن اینکه خانم دکتر «خ» از مسئولین این نشریه گفت که متاسفانه شماره «دکتر سارا» از گوشیش پاک شده.
اگر ایشان در حال خواندن این مطلب هستند لطفا مجددا با ایشان تماس بگیرند
۳.دو جمله حکیمانه یادم اومده که دلم نیومد نخونیدشون:
اون پیرزنه که توی بخش روانپزشکی بود و پسرشو قبول نداشت یادتونه؟ او در پایان صحبتی که باهاش داشتم یه جمله حکیمانه گفت که اگه همونجا مینوشتمش مطمئنا جالب تر بود اما حالا هم خالی از لطف نیست:
من هنوز موندم که این زن و شوهر که خودشونو پسر و عروس من میدونن چطور عکس خودشونو کردن توی همه عکسهای خانوادگی ما!!
جمله دیگه از دیگر جملات حکیمانه دکتر «م» (همون پزشک اهل یزد)ه:
«هماچوری» یعنی توی خون «چوری» پیدا شده! دیگه معنی «هموفیلی» رو خودتون پیدا کنید!!
اگه هم نمیدونید «چوری» چیه باید بگم در بعضی مناطق به جوجه مرغ گفته میشه!
۴.انشاءالله ادامه خاطرات در پست بعد
ضمن اینکه لطفا اشکالات شعریمو هم بگین میدونم که (بخصوص در بیتهای آخرش) پر از اشکاله!
معر نبود ... ولی فرشته یه دونه س

برای شما و ایشون آرزوی موفقیت و پیروزی دارم
پزشکی و شعر ! احسنت !!!!یه خانم دکتر روانپزشک می شناسم حسابی طبع ادبی داره ...جسارتا" در زمینه طبع ادبی عمررررا" شما بهشون نمی رسین منم که ادبیات خوندم هزارسال نوری از فرشته دورم !
چرا جسارتا؟
من که دارم میگم معر!
منظورم این بود یه حرف نون زیاد نوشتید
زیاد ننوشتم
ننیوشید یعنی نشنید دیگه
بله بله پزشک شاعر حتی
ببخشید اونوقت بیت 5مصرع ننیوشید یعنی چی آیا؟؟؟
ما اینیم دیگه
نیوشیدن به معنی شنیدنه
سلام
لینک کنید تا بدینوسیله امکان دسترسی عده بیشتری از علاقه مندان مهندسی پزشکی به
www.MedicBlog.blogfa.com
فراهم آید.
اگه خدا بخواد یه روز بعدازظهر!
سلام دوست!
خوشمان آمد. استعدادکی داری.
نمی دونم چطور شد این شعرو اینجا آوردی
اما کلا یه داستان خیلی قشنگ رو که تو کودکی من ریشه داشت کن فیکون کردی. راستش من همیشه تو اون داستان با وجود اینکه می دونستم منطقا حق با مورچه است اما دلم برای بلبل خیلی می سوخت. حالا می فهمم این سوختن و ساختن از کجا سر در آورد. بعد از سالیان سال تو شعر شما و وبلاگ شما! به قول یکی از اساتید قدیمی که خدایش بیامرزد
سلام
یک نظر تکراری
فقط یه بار بی اسم و یه بار با اسم
به هر حال ممنون
خصوصی همچنین!
حق با شماست
شما درست حدس زدید :دی
خصوصی
خصوصی:
می بینم که دکتر خالقی اینجا رو هم پیدا کرده...!
آهان
حالا این خصوصی بود مثلا؟!!
خدا کنه یعنی چی؟من که قسم خوردم.بمیرم اگر بخوام دروغی بگم!!
حالا یک پیشنهاد دادیما باید تا آخر عمر در موردش توضیح بدم!
میگم بهتر نیست این بحثو تمومش کنیم؟ خواهر من پیشنهادات شما کاملا منطقی بود اما من گفتم چون این شعر دستپخت خودمه اینجا عوضش نمیکنم تا بقیه دوستان هم نظرشونو بگن والسلام نامه تمام!
حول شدم اسمم یادم رفت..شوما در نوشابه ها رو بشمار..!
به قول کلاه قرمزی اکشال نداره
یک ... دو ... سه ....
بابا دکی جان ایول داری!..خیلی باحال بود...
میگم یه کاری کن..بیا کنار مطب یه تابلو بزن شعر درمانی!..ماشالا استعداد شکوفه ای داری ها!
والا..هم درامد داره هم شوما فک کنم پله های ترقی رو هوارتا هوارتا با آسانسور بری بالا!
بشمار ببین چندتا در نوشابعه واست باز کردم!
این هم میشه! ممنون از راهنماییتون حالا من این همه نوشابه باز کرده رو چکار کنم حالا گازشون می پره!
فکر می کنم بهتر هست یک توضیحی بدم.آقای دکتر من اصلا منظور خاصی نداشتم وبرداشت خاصی هم نکردم.شما اون آخر نوشته بودین اگر فکر می کنین اشتباهی در شعر هست بگین من هم فقط دو کلمه که گفتم شاید به بهتر شدن شعر کمک کنه گفتم.راستش من اگر از جواب شما تعجب کردم دلیل بر این نبود که شما خدای نکرده به من حرف تویهن آمیزی زده باشین ویا یک همچنین چیزی برای این بود که فکر کردم شاید من دخالت کردم وکار من درست نبود برای همین چون فکر کردم یک جورایی دخالت کردم ازتون عذرخواهی کردم همین!
ممنون از توضیحتون
سلام دوست عزیز...
ممنون از راهنماییت بابت همون حرفه ه ه ه ه ه
شعر قشنگی نوشتین.
خوشحال می شم به من سر بزنید.
میرسیم خدمتتون
man nemidoonam chera in do esm hey tekraar mishe vali vaseie man hamine khob chikaar konam. man be klhoda bi taghsiram az babam bepors :D
خدا رو شکر یکی دیگه به لاتین نویس های ما اضافه شد!
بخدا من برداشتی نکردم.نمی دونم در مورد چی صحبت می کنین؟؟!!برداشت بد چیه؟؟!!!!
خدا کنه
با یزدی ها درست صحبت کن..من یزدیمااااا
یادم نمیاد توهینی به هیچ فرد یا گروهی کرده باشم
مثل اینکه بحث داغ رو کم کنیه...
امید که به درگیری جدیدی منجر نشود!
خصوصی
شرمنده الآن سر شیفتم و موبایل هم سایت اکسین ادزو باز نمیکنه نمیدونم چرا؟ انشاءالله فردا میخونمش
به به به به حافظا!!

ای ول به خودم با چه خانواده ی هنرمندی وصلت کردم!!!
دکتر حیفه این استعداده چرا یه دیوانی چیزی چاپ نمیکنی؟!
حالا کجاشو دیدی؟ ما از این هنرها زیاد داریم
سلام دوست!
بعد از سالیان سال تو شعر شما و وبلاگ شما! به قول یکی از اساتید قدیمی که خدایش بیامرزد
خوشمان آمد. استعدادکی داری
.
نمی دونم چطور شد این شعرو اینجا آوردی
اما کلا یه داستان خیلی قشنگ رو که تو کودکی من ریشه داشت کن فیکون کردی. راستش من همیشه تو اون داستان با وجود اینکه می دونستم منطقا حق با مورچه است اما دلم برای بلبل خیلی می سوخت. حالا می فهمم این سوختن و ساختن از کجا سر در آورد.
شما هم که اسمتو ننوشتی که!
ای بسوزه پدر عاشقی....

چقدر هوا سرد شده. فکر کنم شهر شما خیلی خیلی سرد شده نه؟
راستی بین خودمون باشه،رفتم یه وبلاگ درست کردم،اما هر وقت رفتم که پست بذارم نمیدونم چرا نطقم کور میشد!منم حذفش کردم!!
چقدر جای سارا خالیه
کاش حذفش نمیکردی
به موقعش نطق مبارک تشریف فرما میشدند
در مورد دکتر سارا کاملا با شما موافقم
دیگه حتی جواب ایمیلهای منو هم نمیده امیدوارم دست کم قبول بشه
لذت بردیم
!
. هر چند که استقبال شما رو از نظر خانم دانشجوی پزشکی مشاهده فرمودیم و عمرا به خودمان جرات بدهیم اشکال وارد کنیم
!
؟
! ها ها چقد به خودم زحمت دادم 
قلمتان مستدام
ما کی باشیم که بخوایم اشکال شعر شما رو پیدا کنیم
فقط یه چیز آخرش بلبله سرد شد یعنی مرد
نتیجه گیری:عشق یعنی فداکاری و از خودگذشتگی در راه معشوق
مگه من به خانم دانشجوی پزشکی چی گفتم؟
خصوصی!
بالاخره وزیر شدن این چیزها رو هم داره دیگه!
راستی چون پاسخ من به نظر قبلی شما برای بعضیها شبهه ایجاد کرده بود طور دیگه ای نوشتمش
ضمنا اگه منظورتون ماجرای دکتر ش باشه که ظاهرا چاپیده شده توی همین وبلاگ هست با نام روزی که فاجعه آمد اما بقیه مطالبو هنوز توی وبلاگ ننوشتم!
سلام
یک مطلب (داستان دکتر ش )از شما این در هفته در سپید با نام محفوظ چاپ شده بود!!
جدی میفرمائین؟
قرارمون این نبود!
جدا من که نوفهمیدم شعر خودته!تا آخرش خوندم و همش منتظر بیت( جیک جیک مستونت بود...)
و با هم دونه ها رو میخوردن و همه خوانندگان متنبه میشدن در عین حال همه چی به خیر و خوشی تموم میشد!


بودم!
خوب بود آخرش رو مثل سریال های آبکی تلویزیون ضرغامی تموم میکردی،نیروی انتظامی وارد کار میشد و موره بلبله رو میگرفت
چه مور بیشعوری بوده که بجای اینکه دونه هاشو بخوره خواسته اون بدبخت رو بخوره.
میتونی یه کتاب چاپ کنی بنام دیوان ربولی حسن!
گذشته از شوخی استعداد شعر داری حسن جان.
ممنون از نظر مثبتتون!
یه چیز دیگه شما که دستتون به قلم میره استدعا دارم یه شعر درباره ی ریاضی بگین
تو که از من انتظار نداری درباره چیزی شعر بگم که ازش متنفرم؟!
دوم اینکه مستقیض دیگه چیه؟؟من که تا به حال نشنیده بودم
دیگه همه عالم و آدم میدونن من کجائیم که!!
درک معنی اون جمله رو هم بگذارید به حساب اطلاعات عمومی
من گفتم مستقیض؟
اگه گفتم اشتباه گفتم میخواستم بگم مستفیض ببخشید
عجب شعر طولانی ای...دیوان قصائدتان کی چاپ می شود استاد؟
از جمله حکیمانه آن بیمار بسی خوشمان آمد.
من که گشتم یه کوتاهشو پیدا کردم!!
من هم همینطور!
من فقط بخاطر اون جمله آخر عرض کردم وگرنه من که تو کار اساتید دخالت نمی کنم
خواهش می شود
استادی از خودتونه!
اصلا تقصیر منه اینقدر با دقت خوندم!من که نگفتم بذارین من عرض کردم اینطوری بهتر هست!همین!

تازه این جمله خودتون هست!
ضمن اینکه لطفا اشکالات شعریمو هم بگین میدونم که (بخصوص در بیتهای آخرش) پر از اشکاله!
من دیگه از شعری ایراد نمی گیرم!
ای بابا
من که گفتم حق با شماست!
دیگه از چی دلخورین؟
سلام
مثنوی فوق بر وزن فاعلاتن سروده شده . استفاده از وازه های قدیمی اونو از شعرهای امروزی دور می کنه . ولی استفاده بجا چون شعر برای اندرز سروده شده در قالب فوق اونو زیبا کرده
.
دوست عزیزم غرض از سر نزدن من وبلاگ زیبائی آنی یک دلیل بیشتر نداشت و اون هم جراحی کوچیکی بود که کرده بودم البته رو من جراحی شده بود والا خدای نکرده زبانم لال ما از این بی ادبی ها هیهات من الزله
سلام
ممنون از نظرات کارشناسانه شما
اما یادم نمیاد پرسیده باشم که چرا به آنی سرنزدین!
والا من که اصلا روحمم خبر نداشته ،و یه مطلب ازم تو نشریه سپید چاپ شده!!
کم کم احساس میکنم به جرگه طوطیان شکر شکر شیرین گفتار پیوستم!!!
جدی میگین؟
خوب یه تماس باهاشون میگرفتین
مطمئنین یه نفر دیگه مطالبتونو ندزدیده بهشون بفروشه؟!
salam.ghazie chie?shomam shaerid???roo nakarde boodin.
cheghad khob sher migid,fekresham nemikardam ke ahle in kara bashid.
الا بنگر به سمت راست کیبورد
ز بس گفتم زبانم مو درآورد
بنه انگشت هم بر «شیفت» هم «آلت»
ببین راحت زبان فارسی آورد!!
سلام
وحشتناک زیاد خوب بود.حالا سوادم به ایراد گیری نمیکشه.
وای چقدر خندیدم
این شعر خودتون بود.اصلا بهتون نمیادا
هموفیلی ...
ممنون خواهر زن مهربان
این که چیزی نیست ما از هر سو.... یعنی از هر انگشتمون یه هنر میریزه!
این کامنت جهت رساندن تعداد کامنتهای این ژست به عدد ۱۰ می باشد و ارزش دیگری ندارد!
باز هم که نوشتی ژست!!!
ژست = پست
فهمیدم بابا
به جای پ سمت چپ سمت راستو زدی!
سلام
عالی بود. واقعا زن و شوهر بااحساس به شما میگویند. چقدر طبع ظریفی دارید.
میگما معلومه عشق خانوم آنی بدجور روتون اثر گذاشته بود ها !
هنوز این شماره بدستم نرسیده یعنی هنوز ژست نیاوردتش. خوب شد گفتین وگرنه کلی زیروروش میکردم تا ببینم با چه اسمی مطلب شما رو گذاشتن !
شما لطف دارین
آی گفتی آی ....
کم مونده بود سر بگذارم به کوه و بیابون!
سلام.



شعر خودتوونه..؟ پس چرا اینقدر آهنگ و وزن و ایناش آشنا میزنه..؟! ببخشید شما احیانا با حافظ و سعدی و برو بچزشون فامیل نیستین...؟!!!
سلام
ممنون از حضورتون
تا حالا تشریف نیاورده بودین یا نظر نمیگذاشتین؟
طبیعیه که آشنا میزنه
وزنشو از مثنوی تقلید کردم
داستانش هم که برداشت آزاد (!) از داستان «جیک جیک مستونت بود ...» میباشد
ضمنا شاعرهائی که گفتین اشعار منو دزدیدن حیف که اون موقع به دنیا نیومده بودم جلوشون رو بگیرم!
منو هم لینک کردین؟
شرمنده میفرمائین شاید در آینده نزدیک مقابله به مثل نمودیم
بیت 10 مصرع دوم رو هم گردید بنویسین قشنگ تره!
آفرین
بیت 12 مصرع دوم اینطوری بنویسین بهتره
پیش چشم عندلیب شد بی قرار
یک شد اضافه کنین
بقیش رو خوندم ایرادی نداره خداییش خیلی قشنگ می گین باید بیام کلاس!
فکر کنم حق با شما باشه
اما چون دستپخت خودمه اجازه بدین فعلا همینطوری بمونه
شرمنده! (چون این پاسخ برای بعضیها شبهه ایجاد کرده بود طور دیگه ای نوشتمش)
از خودتون بود؟؟؟؟!!!!
آیکون یک دانشجوی ÷زشکی بهت زده!!!
ولی جدی به شما نمیاد احساساتی بودن و.........
در این دلتنگی ما دست کم غافلگیری جالبی بود!
ای بابا این طور که شما میگین هیچی به ما نمیاد که!!
حالا چرا دلتنگی؟
ما که این توانمندی را باورداشتیم چه نیازی به اثبات بود (هزینه پاچه خواری: اگه رئیس شبکه شدی یه ردیف استخدامی هم برای ما جور کن )
شما مگه توی تامین اجتماعی استخدام نبودید؟!
این بخش روان پزشکی هم خاطره های جالبی داره ها
حق با شماست
انشاءالله در سالهای آینده قسمت شما هم بشود (منظورم به عنوان پزشکه نه بیمار!)
این پزشک یزدی رو به ما هم معرفی کنید استفاده ببریم
من فقط فک می کردم یزدیا به جوجه میگن چوری
لطفا از اقای دکتر که همشهری ما هستن بپرسین تا به حال بوز پس ملشون رو گزیده(تلفظ:bouz pase moleshoon ro gazideh?)
من که جرات ندارم ازش بپرسم اما فکر کنم با بوی سیگاری که او میده زنبور که هیچ پشه هم سراغش نمیره!! (حال کردی؟)
سلام
دکتر جون !
خیلی قشنگ بود ، باور کن ، البته من از شعر وشاعری سر در نمی آورم ، اما موضوع قشنگی بود و تا آخرش که میخواندم ، فکر میکردم از جایی نوشتی !
در ضمن اگر بین همسران اختلافی بوجود نمی آید باید بگویم شعر شما چون با سبکی متفاوت از خانم همسر است ، به نظر من جالب تر بود !
با معذرت از پیشگاه سرکار خانم آنی !!!!!!!!
ممنون دوست من
اگر هم اختلافی به وجود بیاید کفشهای پاشنه بلند آنرا حل خواهند کرد