ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پیش نوشت:
سلام
با دفتر مجله سپید تماس گرفتم و میگم: شماره قبلی مجله تونو یکی از همسایه ها از اتاق نگهبان مجتمع بلند کرده اگه ممکنه یکی دیگه ازش برام بفرستین ضمن اینکه توی شماره جدیدتون که اخیرا توی سایتتون زدین یکی از پستهای وبلاگ منو با اسم یکی دیگه چاپ کردین.
میفرمایند: تو که میتونی همین ماجرا رو برامون بنویس و بفرست تا چاپش کنیم عوضش یه نسخه دیگه از شماره قبلی برات میفرستیم!!
خیلی فکر کردم که چنین موضوع ساده ای رو چطور باید طوری بنویسم که مناسب چاپ توی اون نشریه باشه؟
تا بالاخره اینطور نوشتم و چون حال اینو نداشتم که برای وبلاگم یه پست دیگه بنویسم و بگذارم شما هم مجبورید این نوشته بیمزه رو بخونین شرمنده!
میگن یه زمانی یه شاعری بود به نام انوری.
جناب انوری یه بار داشت توی بازار راه میرفت که دید یه نفر داره یکی از شعرهاشو میخونه و مردم هم براش به به و چه چه میکنن.
ازش پرسید میدونی این شعر مال کیه؟ گفت: بله مال انوریه دیگه. گفت: تا حالا انوریو دیدی؟ گفت: بله هر روز صبح توی آینه میبینمش مرد حسابی من خودم انوریم دیگه!
انوری گفت: جل الخالق! راست میگن که شعر دزد آخرش شاعر دزد میشه ها!
بعد هم دست کرد توی جیبش و یه چیزیو درآورد و گفت: همه توجه کنین. این علامت مخصوص حاکم بزرگه میدونین چه کسی در برابر شماست؟ که طرف گفت: دهه این که فقط یه اسپری گاز اشک آوره که! انوری هم گفت: بله یه روزی همینو میدن به پزشکهای این مملکت تا دیگه کسی بهشون گلوله نزنه! هار هار ...
حالا چی شد که اینها رو نوشتم؟ باید مثل فیلم هندی برگردیم به گذشته:
روزی که وبلاگ نویسیو شروع کردم خیلی سعی کردم که هیچ چیزی از اطلاعات شخصیم به بیرون درز نکنه که نشد.
اما روزی که خانم دکتر «خالقی» از مجله سپید برام کامنت گذاشت که میخواد بعضی از مطالب وبلاگمو اونجا بچاپه کلی تعجب کردم که آخه کی میاد اینها رو توی یه مجله بخونه؟
خلاصه که کم کم شدیم یه پا جوجه نویسنده و هرازگاهی مسئولین سپید هم لطف میکردند و بعضی از مطالبو برامون میچاپیدند.
تا اینکه شماره قبلی مجله سپید اومد روی سایت و دیدم بعد از چند هفته یکی از مطالبمو چاپ کرده. کلی ذوق کردم و منتظر موندم تا مجله بیاد.
چند روز بعد نگهبان مجتمع بهم میگه: آقای دکتر! شما مجله تونو برداشتین؟ میگم: نه. میگه: آخه من گذاشته بودمش اینجا اما حالا نیست. گفتم: آخه مطالب این مجله که به درد کسی نمیخوره حتما برش میگردونن بیخ ریش خودم! اما خبری نشد. ظاهرا نشریه مورد نظر بعد از خونده شدن مشغول شغل شریف پاک کردن پنجره شده بود!
مونده بودم زنگ بزنم تا یه نسخه دیگه برام بفرستن یا نه؟ که شماره جدید اومد روی سایت و دیدم تیتر یکی از مطالب برام آشناست.
موس رو بردم روش و کلیک کردم که دیدم یکی از پستهای وبلاگ منه که توسط یکی دیگه به دفتر مجله ارسال شده و اونها هم چاپیدنش!
جل الخالق! هنوز روزنامه دزد محترم عرقش خشک نشده بود که یه پست وبلاگ دزد هم پیدا شد!
انگار من هم باید دست بکنم توی جیبم و نشان مخصوص حاکم بزرگو دربیارم!
پ ن۱: نگهبان مجتمع هفته پیش به خانمم گفته: از وقتی شما اومدین توی این خونه هرهفته برای آقای دکتر از این مجله ها میاد پس خوب تا حالا تخصص قبول نشده!!
پ.ن۲: عماد از مدرسه اومده و میگه: بابا بهم تبریک بگو! میگم: چرا؟ میگه: آخه امروز یه شوت کردم که یواش هم بود اما از کنار دست دروازه بان رفت توی گل!
پ.ن3: ممکنه الان توی دلتون بگین: حالا خوبه فقط یه مجله است.
خدمتتون عرض کنم که این نشریه توی بساط روزنامه فروشها نیست و فقط برای اعضاء ارسال میشه و من هم چون مطلبمو چاپ کرده بود دوست داشتم داشته باشمش.
پ.ن4: سعی میکنم در چند روز آینده یه پست بهتر بگذارم
خدا بخیر بگذرونه
روزنامه رو داداشمم میگیره.
یه بارم تو یه مرکز روستایی که بودم دیدم.
گذروند
یکی دیگه برام فرستادن
به به دکتر تبریک میگم شما نویسنده ی خوبی میشین .
منم خیلی از خاطرات از نظر خودم جالب رو دوست دارم بد نیست اونا رو بچاپونن.
راستی عماد هم دیگه مجبور نیست مدرسه شو عوض کنه
ممنون
باشه بهشون پیشنهاد میکنم!
نه دیگه!!
از دزد وبلاگی چه خبر ؟!
هیچی!
سلام
سپید مجله ی جالبیه یعنی من که پزشک نیستم هم بعضی وقتا از وبسایتش میخونمش ولی خوب دزدی در هر صورت کار ناپسندیه
من اگه جای شما بودم از یکی از همکارا که این شماره از مجله شاید براش به اندازه ی شما جالب نباشه رو میگرفتم...
سلام
خوشبختانه بعد از فرستادن این پست یه دونه دیگه شو برام فرستادن!
مبارک باشه.ایشالا کتاب چاپ کنید
نمیدونستم بچه دارید.خدا براتون نگهش داره
سلامت باشین ممنون
واقعا نمیدونستین؟
سلام
عجب!!! هر چند خیلی هم عجیب نیست این کارا!
جالب نوشتین حالا تو کدوم شماره سپید چاپ میشه؟
سلام
حق با شماست
نمیدونم من فقط میفرستم این که چاپ بشه یا نه یا کی چاپ بشه با من نیست
منم یبار یادمه رفتیم یه سری از بهار و طبیعت شهرمون فیلم گرفتیم برای آرشیو خونگی که اتفاقا خیلیم خوب در آومده بود. یه بنده خدایی اومد و گفت که فیلمو بهم قرض بده برم کپی کنم بفرستم برای یکی از فامیلام توی خارج!
چند روز بعد دیدم فیلمه رو سی دی کرده و تو خدمات کامپیوتریش داره میفروشه و با وقاحت تمام اسم خودشو هم روش زده!
بیش از هزارتا از اون سی دی هم به قول خودش فروخت!
بدون یه اجازه یا معذرت خواهی خشک و خالی!
خوب نگفته که فقط میفرستم خارج و کار دیگه ای باهاش نمیکنم که!!
سلام
تجربه دزدی می کنن دکتر !!
من یه بار شبیه حرفی که عماد راجع به گل زدن و عوض کردن مدرسه گفته بود، تو همون سن و سالها گفتم به بابام. بابام گفت باشه . به شرطی که یه بار برنده بشی خودت ، اونوقت هر مدرسه ای دوست داشتی برو
سلام
اهه پس اون شما بودین که من تجربه شو دزدیدم؟
حالا موفق شدین یا نه؟
راستی به اون وبلاگی هم که معرفی کردین سر زدم و باز هم سر خواهم زد
ممنون
دکتر ما به این پستای بی مزتونم راضیییم
دلمان سوخت برای عماد
بابا یه ویزیت رایگان کن این معلم ورزشو یه حالی بده به این بچه
ممنون
حالا که بالاخره گل زده دلت سوخت؟
امسال که دیگه تموم شد تا سال دیگه ایشالا!
من که بجه ی مودبی ام!به اون دکتره هم میکم حواس برت نه کاکول!بابا سعی نکنید نزاکت منو زیر سوال ببرید!بعد شما فکر کردید من کاکولو به کسی نسبت دادم؟الله اکبر جه حرفیه دکتر؟

راستی من تو کتاب آداب معاشرت خوندم اکه جای دیکه ای به غیر از مطب با

دکتری همصحبت شدید از بیماریتون حرف نزنید حالا جقدر هم که من رعایت میکنم!ببخشید دیکه!
چشم
ما کلا چیزیو زیر سوال نمیبریم
آورین آورین
والله تو خانواده ی مافقط بابابزرکم بهم میکه دخترم!!حالا میل خودتونه اکه دوس دارین هنوز اسم بجتون تو شناسنامتون خشک نشده نوه دار بشین بازم بکین دخترم!
حالا البته نمیدونم جی باعث میشه که من با 170سانت قد بجه به نظر بیام!!!خوب دکتر حالا جه حدسی راجع به بیماریم زدین؟؟اکه حدستون کیست بوده درست فکر کردین!فقط من متوجه نمیشم که تو برکه ی سونو نوشته ابعاد تخمدان جب 23میلیمتره بعد اندازه ی کیست 48.33میلیمتره آخه مکه میشه اندازه ی کیست بزرکتر باشه؟البته به لطف متخصص زنان کاملا خوب شدم!بیا آبروم هم رفت بیش ملت شما نظر خصوصی ندارین؟


خوب اگه شما دوست ندارین دیگه نمیگم
با توجه به اون دو ماه قرصی که نوشتین حدس زدم
خوب شاید کیست به جدار خارجی تخمدانتون چسبیده بوده
من که زیر قسمت نظرات نوشتم که چطور نظر خصوصی بگذارین که!
سلام چی بگم اخه!
نوشته های قبلیتون عالی بوده پس سراین یکی نمیشه چیزی گفت!فقط اینکه منم بچه بودم دوچرخه ام رو دزدیدن خدا بگم چیکارشون نکنه خیلی دوسش داشتم
سلام هر چی دوست دارین بگین
شما لطف دارین
سلام دکتر جان
خیلی معذرت میخوام اگر باعث رنجشتون شدم
اون موردو که فرمودین درستکردم
البته من قصدی نداشتم
بازم شرمنده
سلام
نه بابا من گفتم خوشم نیومد نگفتم باعث رنجش شدین که :دی
خواهش میگردد
سلام
خب اشکالش چیه؟آدم ذوق می کنه دست نشته اش جایی چاپ بشه
سلام
چاپش که اشکالی نداره
مسئله مهم فعلا سرقته
متن بالا مال من بود یادم رفت اسمم رو بنویسم!خوب آخرش که زنده موندم!البته با دو تا سونو و دوماه قرص!اما متاسفانه مجبور شدم 2تا امتحانمو تو بیمارستان بخونم!و صد البته صحنه هایی تو اورزانس دیدم که تا جند ماه کابوس میدیدم!
شما جطور تحمل میکنید!نمونش بسری همسن من بود که با قمه یا شاید شمشیر شکمشو باره کرده بودن و با مادرش داشتن عالم و آدم و فحش میدادن و من درحال خوند زیست کیاهی از وحشت فرق بساک و کلاله یادم رفته بود



خداوند صبرت بده بسرم!
فحشاش که به حدی بدآموزی داشت که مادر جان اونجا سانسورجی شده بود و جند ثانیه ای یه بار کوشامو میکرفت!شما واقعا جطور این همه توهینو تحمل میکنید؟
فهمیدم مال شماست دخترم!
فکر کنم فهمیدم دلیل درد چی بوده
از اون مسائل که دیگه اونقدر دیدیم که عادت کردیم
فحش خورمون ملسه دیگه :دی
سلام مجدد
وممنون از حضور شما...
علیک مجدد
خواهش میگردد
Akharesh inke ye doctore khob vaghti behesh migi emtehane zist dari azat nemiporse reshtat chiye!
Ke to dar oje dard esterese dorost ya eshtebah bodane tajvize doctor ro ham dashte bashi!
Hala shoma ham behem bego dokhtaram!
rasti man kheyli vaghte ke webetono mikhonam va az ashnayi ba shoma khoshbakhtam pesaram!
be emad ham tabrik begid va ishala majalaton ham peyda beshe!
یعنی بهم میاد دیگه اینقدر گاگول باشم؟
همون وقت فهمیدم دخترم!!
پس باز هم تشریف بیارین
خوشبختانه لطف کردند و یکی دیگه برام فرستادند
منم مجله میخوام...
خانومم یهنی آنی خانوم دیگه؟؟؟!!!
خوب عضو بشین
نخیر پس مادربزرگمه؟!
هار هار .....یعنی خنده..؟؟؟؟!!!
حالا ضد اسپری هم تولید میشه تا چندروز دیگه...
بله فرهنگستان تازه تصویب کرده!
بعید نیست
این مجله ی سپید هم اکسپرت شده تو این کارا گویا!!! آخه اولین بارش که نیست!

به عماد تبریک بگین از طرف من! ما که یه مدته رفتیم تو کار باخت و روی هرچی بازنده ست رو کم کردیم
موافقم
چشم
شما هم فوتبال بازی میکنین؟
سلام
جند بار چند تا از پست هاتون رو خوندم ولی تا حالا قسمت نشده بود که نظر بزارم که حالا قسمت شد.
به حق چیزای نشنیده مطلب شما با اسم یکی دیگه چاپ شده؟ خب برین خر طرف رو بگیرین هوشش بیاد سرجاش
سلام
خوش اومدین
باز هم از این ورا تشریف بیارین
آره
خر کیو بگیرم فقط یه اسمه که اصلا نمیدونم مال کی هست؟
خیلی هم قشنگ بود چرا میگین بی مزه ست....زیباییش تو سادگی و روان بودنشه...من که خوشم اومد
ممنون
شما لطف دارین
سلام . فقط اومدم بابت لطفی که کردین و به سوالم جواب دادین ازتون تشکر کنم . واقعا ممنونم . موفق باشین
سلام
خواهش میکنم
هرچند کار خاصی ازم برنیومد
اشکال نداره دکتر جان شما دریا دلتر از این حرفایی
دریا که نه
اقیانوس!
سلام
اینم سرقت از نوع مدرن...
سلام
خدا به داد پست مدرنش برسه
با دل درد شدید رفتم اورزانس دکتر یا شایدم اینترن جوون و صدالبته حواس برت:سلام دخترم مشکلتون جیه؟
من:یه لحظه موندم نکنه روبوش ابتدایی ها تنمه که بهم میکه دخترم!واسش توضیح میدم ومعاینم میکنه!
خوب دخترم!!!شما باید تا شب تحت نظر باشی
من:در حالی که سوال قبلی واسم مطرحه میکم نه تورو خدا آقای دکتر من فردا 2 تا امتحان مهم دارم باید درسامو بخونم راهه دیکه ای نیس؟
دکتر:نه دخترم!!!حالا جه امتحانی داری؟
من با بی حوصلکی تمام و در حالی که دارم از فرط دل درد بس میوفتم:زیست و ادبیات
دکتر:مکه دخترمون کلاس جندمه؟
من در حالی که دارم با خودم قرار میذارم که اکه یه دفعه ی دیکه بهم بکه دخترم دق دلی دلدردمو سره این خالی کنم میکم:سوم دبیرستان!
دکتر در حال نوشتن:خوب رشتت جیه دخترم؟
ومن در حالی که در اثر سوال فیلسوفانه ی دکتر کلی جا خوردم قرارم یادم میره و به تنها جیزی که فکر میکنم اینه:آیا من باید دستورالعمل این دکتر حواس برتو اجرا کنم؟
خوب حالا آخرش چی شد؟
بهتر شدی دخترم؟!!
سلام دکتر جان!
خداییش حق داشته بدزده بنده خدا.. آخه خیلی خوب می نویسین...
(راستی اگه فرصت داشتین سری هم به وبلاگ حقیربزنید خوشحال میشم)
سلام
شوخی میکنین دیگه؟
این پست که واقعا افتضاح بود!!
_________________________________
http://www.medicaleducation.ir
info@medicaleducation.ir
_________________________________
وبلاگ آموزش پزشکی
Medical Education Blog
_________________________________
http://www.medicaleducation.blogfa.com
medlogger@gmail.com
_________________________________
چشم
باز هم سر میزنیم
عجبااااااااااااا!!!
دکتر جان امروزه دزد زیاد شده از هر نوعیش
حق با شماست متاسفانه
دزدی فرهنگی وای وای !
گل زدن عماد مبارک
خوب وقتی کپی رایت نداریم همین میشه دیگه :دی
ممنون
شما دارین درباره علی دائی جدید حرف میزنین (البته بدون لهجه)
سلاااااااااااااام!
البته نه الان ولی دوسه سال پیش همش کفشامونو خصوصا کفشای منو میدزدیدن ! باورکنین ۳ چهار جفت کفش منو دزدیدند! یکی دوجفتم ماله ابجیمو! اخه فاصله جاکفشیمون تا اتاق نهار خوریمون زیاد بود مام از مدرسه میومدیم فوری میرفتیم واسه نهار بعد دودقیقه بعد میدیدم ااااه کفشام نیست نویه نو! ولی خیلی کفشامم خوشکل بودند یادشون بخیر! 
گل زنم که هست! اقا راستی جوون مام تازه میخنده !!! تو خیابونم همچین نگاه اطراف میکنه همه میفهمند ایشون تازه تشریف فرما شدند به این جهان!درسام رو تموم کردم جونمی جون!!!
ااااااااااااااااااااااه چه قدر نبودم!کلی جا موندم از کلی پست!!! حالا یکی یکی نظر میذارم! اقا شما مجله تونو دزدیدن ما کفشامونو!!!
ماهم مثه شما اولین داستان داداشم که تو مجله گلستانه چاپ شد کلی ذوق کردیم!
باریکلا عماد!!!
سلام
دزد ما که پیدا نشد دزد شما چطور؟
به هر حال ممنون از نظرتون
کامنتتون نیست!!!


من کامنتم میخوام
میگم میدوزنتونا!!!
بیا از کامنتا شروع شده
برین وبلاگتونو ببینین چی نوشتم!
عجب.....
عماد جان هم بهش تبریک می گم بابت گل روماریویی که زد.
باور کن!!
ممنون من که اونجا نبودم ببینم چطور زد؟!
دکتر جان میگم بزار بیام خشانت بروز بدم میگی نه!!!

بیا دو روز دیگه خودتو میدزناااا!!!
حالا از ما گفتن بید و از شما نشنیدن بید!!!
اوخ قربون عماد بچه چه با استعداده ماشاالله احتمالا فوتبالیست نمونه ای میشه
آخه برضد کی برادر من؟
آره نمیدونم با این یک گل در یک سال آقای گل شده یا نه؟!
خو حق داری دیگه
میدونم
هار هار!
ببخشید آقای دکتر یه سوال داشتم من چند ماه پیش به متخصص زنان مراجعه کردم ایشون برای من قرص سیپروترون کمپاند تجویز کردند و بر اثر مصرف این قرصها سینه های من بزرگ شده اما متاسفانه سینه چپم بزرگتر از سینه راستمه و این کاملا مشهوده و من بابت این موضوع خیلی در عذابم . خواستم بپرسم دلیل این اتفاق چیه ؟ و به نظر شما من باید چی کار بکنم
خواهش میکنم
خوب از عوارض این قرصها میتونه باشه اما درمورد تفاوت اندازه شون باید بگم در خیلی از خانمها این تفاوت اندازه به مقدارهای مختلف وجود داره و تا جائی که من میدونم کار خاصی هم نمیشه براش کرد
با قطع قرصها باید به تدریج اندازه شون به حد اولش برگرده
برای اطلاعات بیشتر میتونین به وبلاگ پرسیسکی وراچ که توی لینکهای من هستن و درحال گذراندن دوره تخصص زنان هستند مراجعه کنین
البته جدیدا بزنم به تخته،بطور مرتب واسم می آد...
اینجا هم تخته هست
من هم بزنم بهش؟!
ای آقا شلوغش کردی...
من شماره هایی که مطالب خودم توش چاپ شده رو هم خیلی هاش رو ندارم...!
چشم خلوتش میکنم!
نه بابا؟
متاسفانه گویا این قصه سر دراز دارد. یک باز هم این مشکل برای من ژیش اومد زنگ زدم گفتم نمی خوام هر مطلبی رو چاپ گنید گفتند همین شکایتت رو بنویس برات چاپش کنیم. گویا برای نشریه ی محترم تنها پر شدن ستون ها مهم است نه محتوای آن!
بله فکر کنم یادم هست که پارسال یه اشاره ای به این موضوع کردین
دوباره سلام دکتر جون
داشتم میامدم بنویسم ای ناقلا خونه رو عوض کردی رفتی توی مجتمع که دیدم خودت نوشتی...اشکالی نداره...میخواستم حافظه ام رو به رخت بکشم که نشد
در هر حال خونه ی نو مبارک
سلام خدمت خانم برسونید...عماد السطنه رو هم ببوسیش !
دوباره سلام؟
میدونین چند ماه غیبت داشتین؟
چه عجب
به هرحال خوش اومدین و خوشحالم که اونقدر ارزش داشتم که گاهی بهمون سربزنین
در ضمن اول
.
.
.
دکتر من اصلا درک نمی کنم چرا همه ی پزشکای عمومی می خوان تخصص بگیرن خوب مردم به پزشک عمومی با تجربه به نظر من خیلی بیشتر از متخصص نیاز دارن.اینو از روی فیلم پرستاران می گم که تو تیمشون یه پزشک عمومی داشتن که خیلی وظیفه ی مهمی داشت...بد می گم؟
درضمن تبریک
حرف شما درسته به شرطی که وضعیت اینجا هم مثل سریال پرستاران باشه اما مسئله اینه که نیست
من همیشه این سریالو با حسرت نگاه میکنم
وقتی اینجا فلان جراح با پول جراحیها و زیر میزیهاش توی یه روز به اندازه چند ماه من درآمد داره به پزشکهای عمومی هم حق بدین که دنبال گرفتن تخصص باشن
منم اولین بار که یه مطلب تو زرد کوه چاپ شد لزم انقده ذوق مرگ شدم که نگو
جدی؟
توی کدوم شماره؟