ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
چند هفته پیش بود که تصادفا با آقای «ص» روبرو شدم. ناظم مدرسه راهنمائی که توش درس میخوندم و البته چند سالی از بازنشستگیش میگذشت. چند ساعتی با هم صحبت میکردیم و دراین بین خاطره ای گفت که نمی دونستم کی توی وبلاگ بنویسم و حالا میبینم که همین پست فرصت خوبیه:
سال هزار و سیصد و پنجاه و دو توی امتحان سراسری ادامه تحصیل در کشور آمریکا شرکت کردم و قبول شدم. به جز من دونفر دیگه هم از شهر ما قبول شده بودند. بهمون گفتند شش هزار دلار برای هزینه تحصیلتون بدین و برین.
پدر من که از همون اول گفت ندارم! دائی یکی دیگه از بچه ها همون موقع توی آمریکا زندگی میکرد اما این بیچاره هرچقدر بهش زنگ زد حاضر نشد این پولو بهش بده و او هم نرفت و نفر سوم که خونواده اش پولدار بود پولو داد و رفت و دیگه هم به ایران برنگشت.
خوب بعد از این ماجرای تقریبا بی ربط میرم سراغ اصل ماجرا. ماجرائی که یه بار دیگه هم نوشتم و به لطف بعضی از دوستان حذف شد و نمیدونم الان بتونم دوباره همه شو بنویسم یا نه؟ اما عوضش میدونم که چون این پست اختصاص به یه نفر داره میتونم خصوصیات بیشتریو ازش بنویسم. خصوصیاتی که امیدوارم باعث خشم خود محمود نشه!
سال هزار و سیصد و هفتاد و یک بود که رفتم دانشگاه. با یه کلاس چهل و پنج نفره که (برخلاف این سال ها) فقط سیزده نفرشون دختر بودند.
محمود یکی از همکلاس های ما بود که متولد یکی از شهرهای کوچیک استان خودمون بود اما اون موقع ساکن اصفهان بودند. یکی از همکلاسیهائی که خصوصیات جالبی داشت. مثلا درحالی که من اون موقع (و حتی حالا) توی رگ گیری دچار مشکل بودم و هستم از همون موقع حتی به خودش سرم می زد. یکی دیگه از خصوصیاتش تغییر زیاد در وضعیت سر و صورتش بود. وقتی یه مدتی با ریش و سبیل بلند میدیدیمش هیچ تضمینی وجود نداشت که چند روز بعد یکدفعه همه شونو با تیغ نتراشه (که همین کار رو هم کرد) و بعد مدتی رو با سبیل تنها بگذرونه و بعد ....
همون موقع بود که فهمیدم محمود کوهنورد هم هست. هر چند وقت یه بار آگهی های گروه کوهنوردیشونو (که الان اسمش یادم نیست) توی دانشگاه میدیدم که از علاقمندان برای همراهی دعوت کرده بود تا با هم بزنند به کوه. کاری که من نه اون وقت حال و حوصله شو داشتم و نه حالا.
یادمه وقتی یه بار ازش پرسیدم چی توی کوه پیدا کرده که ولش نمی کنه گفت: آرامش اونجارو با چیزی عوض نمی کنم. دقیقا نمی دونم از کی مربی کوهنوردی هم شد.
همون طور که قبلا بطور مفصل توضیح دادم و دیگه ترجیح میدم درباره اش ننویسم به دلایلی از بقیه همکلاسها عقب افتادم و محمود زودتر از من درسشو تموم کرد و رفت طرح. و چند ماه بعد بود که من هم برای گذروندن طرح به همون شبکه رفتم و ازقضا منو به همون روستا فرستادند چون محمود تصمیم گرفته بود بقیه طرحشو به جای بیتوته توی یه روستا توی اورژانس شیفت بده.
یادمه اولین جمله ای که از محمود شنیدم این بود: خب بیا اول کوه های اینجارو برات بگم! این کوه اسمش .... و سه هزار و هشتصد و پنجاه متر ارتفاع داره. کوه اون طرفی هم اسمش .... و ارتفاعش سه هزار و هشتصد متره. خوب حالا بیا بریم توی پانسیون پزشک! جالب اینکه میگفت بعضی هفته ها جمعه هارو همون جا میمونه و از کوهها بالا میره!
اون شب مهمان محمود بودم و فردا صبح او رفت و من رسما طرحمو شروع کردم.
یادمه وقتی برای اولین بار رفتم توی روستا جرات نکردم از توی دره ای رد بشم که بین درمونگاه و بقیه روستا قرار داشت و ترجیح دادم از روی جاده آسفالت دره رو دور بزنم. موقع برگشتن یه پیرمرد بهم رسید و گفت: از روی جاده میری؟ دکتر قبلی چنان از توی دره میرفت و میومد عین بز!!!
گه گاه از محمود و بقیه دوستان و همکلاس ها به روش های مختلف باخبر می شدم. اون موقع هنوز کار هر کس نبود موبایل داشتن و اطلاع پیدا کردن از دیگران به سادگی حالا نبود.
یه بار که دیدمش گفت: موفق شده وارد فدراسیون کوهنوردی بشه و به عنوان پزشک تیم های کوهنوردی به ماموریت میره و پول خوبی درمیاره. و مدتی بعد خبر رسید که محمود به همراه تیم ملی کوهنوردی راهی اورست شده. چند هفته بعد هم تیم با فتح قله اورت به کشور برگشت و من روزنامه ای رو که عکس محمود و سایر اعضاء تیم روی صفحه اولش چاپ شده بود خریدم و هنوز هم نگهش داشتم.
مدتی بعد بود که شنیدیم با یکی از هم نورد هاش (که فکر کنم شیمی خونده بود) ازدواج کرده.
چند سال بعد بود. توی یکی از شلوغترین درمونگاه های روستائی شهرستان خودمون داشتم مریض میدیدم که برام یه پیامک اومد. اون موقع اونقدر مریض سرم ریخته بود که نتونستم بخونمش. دو سه ساعت بعد بود که درمونگاه خلوت تر شد و تونستم پیامک محمودو ببینم که برام آیت الکرسیو فرستاده بود. بهش زنگ زدم که علت این کارشو بپرسم اما موبایلش خاموش بود و بعدها فهمیدم که همون زمان راهی کانادا شده.
وقتی ماجرای دوران طرحو توی وبلاگ نوشتم محمود برام کامنت گذاشت و به این ترتیب ما دوباره همدیگه رو پیدا کردیم. و این بار وقتی به ایران اومد برام کامنت گذاشت که میخواد منو ببینه. اما از قضا پدرش دچار مشکل شد و متاسفانه بعد از مدتی هم از دنیا رفت.
من فکر میکردم که پدر محمود توی بیمارستان اصفهان بستریه و اگه میدونستم همین جاست حتما میرفتم سراغش.
بگذریم. بالاخره محمودو توی مراسم ختم پدرش دیدم و بعد از چند هفته تصمیم گرفت که بیاد خونه مون. بهش آدرس دادم و اومد.
اولین جمله ای هم که گفت این بود: من اومدم تا ببینم چشمهای عسل چه رنگیه؟ (و خوشبختانه نظرش به نظر من نزدیک تر بود!)
عماد که فقط ظرف چند دقیقه رودربایستیو کنار گذاشت و دستشو کشید و برد سر کامپیوتر و وادارش کرد به بازی!
ما هم نشستیم به صحبت و آنی بیچاره که بیشتر مشغول پذیرائی بود!
بعضی از جملات محمود توی خونه ما از این قرار بود (البته جملات جالب زیادی داشت اما خیلیشونو نمیشه نوشت و خیلیشونو هم یادم رفته!:
وقتی وبلاگتو میخوندم فکر کردم عوض شدی اما حالا میبینم هنوز همونقدر ساکتی. انگار باید با انبردست از دهنت حرف کشید بیرون!
توی کانادا پرفروش ترین ماشین تویوتاست!
اولین باری که داشتیم میرفتیم کانادا توی فرودگاه لندن چون باربرها اعتصاب کرده بودند بارهامون جاموندن. وقتی رسیدیم کانادا گفتند آدرستونو بدین خودمون بارهارو میاریم در خونه تون!!
دولت کانادا داره کلی به مردم منطقه فرانسوی نشین کبک سوبسید میده تا هوس استقلال نکنن.
وقتی اونجا میگم تورم توی کشور ما بیست درصده. طوری چپ چپ بهم نگاه می کنند که انگار من نمی فهمم چی دارم میگم. من هم ترجیح دادم بعضی از مسائلو نگم ترسیدم زنگ بزنن ماشین تیمارستان بیاد دنبالم!
وقتی یه نفر برای اولین بار داره مهاجرت میکنه باید طبق قانون ده هزار دلار همراهش باشه. جالب اینکه توی فرودگاه ازم پرسیدند: چقدر همراهته؟ گفتم: ده هزار دلار. گفتند: بفرمائین! و این ماجرا وقتی داشتم دو باکس سیگار میبردم کانادا (حداکثر مقدار مجاز یک باکسه) هم تکرار شد.
وقتی تماس گرفتم و گفتم پدرم فوت کرده گفتند تا هروقت فکر میکنی باید پیش خانواده ات باشی همون جا بمون. کارت اینجا محفوظه!
فقط توی شهری که من هستم صد و هفتاد هزار نفر ایرانی زندگی میکنه. من توی کانادا برای اولین بار نون بربری خوردم.
اونجا محله هائی هست که اگه حتی فقط فارسی بدونی میتونی گلیمتو از آب بیرون بکشی.
.....
و این گونه بود که محمود اومد خونه ما و رفت. تا کی بتونیم بریم اونجا و بازدیدشو پس بدیم!
پ.ن1: آنی داره چندتا عکس از عسلو برای وبلاگش آماده میکنه. دفعه پیش که عکسهای عسلو گذاشت اون روز شد پربازدیدترین روز تاریخ وبلاگش!
پ.ن2: به لطف یکی از دوستان خوب مجازی دوباره فی.لتر. شکن دار شدم و باز مثل دفعه پیش فقط یکی از مرورگرهام کار میکنه (این بار موزیلا) برای همینه که همه اعدادو با حروف نوشتم تا با عددهای لاتین نوشته نشن. باید فکر کنم ببینم یادم میاد اون دفعه چطور درستش کردم؟!
پ.ن3: دکتر «ح» که زمانی یکی از شلوغترین مطبهارو بین پزشکان عمومی شهرمون داشت و یه نسبت فامیلی نسبتا دور هم با ما داره و چند سال پیش متخصص اطفال شد چند روز پیش از عید راهی کانادا شد و از قضا دقیقا به همون شهری رفت که محمود هم اونجاست. امیدوارم موفق باشه.
همه شو خواهیم خواند...
کار خوبی می کنین!
از خواب و خوراک افتادیم ، عجب آرشیو مفصل و سرگرم کننده ای دارین

ما هم به تعداد زیاد سال بالایی عشق به کوهنوردی داریم که وقتی در مورد کوه حرف می زنن انگار دارن راجع به شخصیتش یه آدم نظر میدن
حالا چشمای عسل بانو چه رنگی بود ، چه رنگی شده؟
یعنی همه شو خوندین؟
اوائل تقریبا عسلی رنگ بود اما الان دیگه قهوه ای شده
التماس دعا
محتاجیم به دعا
الان درست 1.5 ساعته پای وبلاگ شمام
خعلی زیبا بود...
ممنون از لطفتون
مثل ِ "بــز" چی بود اون آقاهه گفت!!!


ینی خدایی...
چقدر حرفاشون جالب بود...
این پست هم مثل همه پستاتون عالی بود.
مرسی!
گل!
ممنون از نظرتون
اگه منتظرین باز در جواب گل! یه چیزی بگم سخت در اشتباهین!!
این پستتوتون یه سری حسرتا رو تو دلم دوباره زنده کرد[:S00]
ولی باور بفرما کوه اونم تو این هوا واقعا میچسبه این رو از طرف یه ادم کم بنیه بپذرید و حتما امتحانش کنید
واقعا
حالا مگه من خیلی پربنیه ام؟!
اون اقایی به اسم محمدکه نوشته قصد مهاجرت به استرالیا رو داره می تونه کمک و راهنمایی کنید..لطفا ممنون می شم اگر ایمیل یا وبلاگی اگر دارید ازش بنویسید
ایمیلشو براتون میفرستم
سلام
راستی تو کدوم پستتون درمورد اینکه ازز دوستاتون عقب موندین نوشتین؟؟
ایشالله میرید کانادا باززدیدشو پس میدین
بالاخره چشمای عسل چه رنگیه؟
سلام
آمین
توی خاطرات دوران دانشجوئی نوشتم اون هم مفصل
هر روز داره تیره تر می شه
الان قهوه ایه تقریبا
سلام، خوبین؟ آنی خانم و فسقلی ها خوبن؟
یه چیزی بپرسم؟ فکر کنم این آقای محمود همیشه پست های شما رو میخونه، این دفعه که درباره خودش بود چه نظری داشت؟
سلام ممنون
بپرسین. هنوز که هیچ نظری ازش نداشتم فکر کنم چون مدتی نرفته سر کار حسابی سرش شلوغه!
سلام دکتر عزیز
خاطره جالبی بود....منم هیچوقت نتونستم با کوه و پیاده روی دراز مدت ارتباط برقرار کنم ...ها ها ها ....اصلا فکر نمی کردم ساکت باشید...جمله دوستتون محشر بود.....
من عاشق اخلاق عمادم...
اردتمند شما دیادیا....
سلام دکترجان
چه طرف از این عجبا!!
خدا کنه اثرات چائی لیمو دیگه کاملا برطرف شده باشه!
دیگه اینقدرام هتل نیست که هفته ای دو تا سه تا مریض اورژانس! منظورم بود روزی دو بار سه بار اورژانسیا میان ( البته در باور مردم منطقه وارد شده که عصرا دکتر فقط مریض اورژانس می بینه بچه های ۱۱۵ می گفتن گاها واسه سرماخوردگی هم زنگ می زنن به ما! فک می کنن اگه با آمبولانس ببرنشون دکتر می بینه!)
غرض از امتحان کردن هم امتحان کردن ایمیلهای ما بود!
آهان از اون لحاظ
ما که از دریافت هرگونه ایمیل استقبال می نمائیم!
نظر گذاشتم یا نذاشتم؟یادم نیست
عرضم به حضورتون که :اگه آدرس وبلاگتونو به محمود نداده بودید .الان خیلی راحت تر درموردش می نوشتید وشاید اصلا مطلبتون متفاوت ازاین می شد
البته درجزئیات
من بهش آدرس ندادم
یکی از پرسنل همون درمونگاه اون بار که درباره اش نوشتم دیده بود و به محمود خبر داده بود
گوش شیطان کر!! فعلا عصر و شبامون خوب و آرومه... فقط مریضای اورژانس زو می بینیم که اونم بیشتر از دو بار تا سه بار رخ نمی ده.
...
بعید می دوم جی میل هم کفاف منو بده!
ایمیلای قشنگ قشنگ! فوروارد می کنیم... طرفدار زیاد داشته، ما را در این امر ثابت قدم کرده!
شما هم امتحان کنید!
خداروشکر
من چطور باید امتحان کنم آیا؟
پس شما کم حرف هستید! ما معلم ها نمی توانیم کم حرف باشیم.

یا یک روز این اعتماد به مسافران از بین می رود یا مسافران یاد می گیرند راست بگویند.توی فرودگاه ا م ری ک ا از خواهر من پرسیده بودند از لیستی که به شما دادیم چیزی همراهتان هست ؟و او گفته بود بله لیمو عمانی و آن ها گرفته بودند وکلی تشکر کرده بودند که راستش را گفته!
واقعا
به امید روزی که صداقت به کشور ما برگردد
سلام آقای دکتر. واقعا به دوستتون محمود قبطه میخورم. چون بارها در زندگیم فرصتهای خوبی رو که دوست داشتم رها کردم. امیدوارم شما و خانوادتتون از فرصتهای خوب زندگیتون به نحو احسن استفاده کنید
سلام واقعا هم نیاز به غبطه داره
ممنون و همچنین
سلام آقای دکتر...میشه لطفاتووبلاگتون یه ذره هم ازخاطرات دوران دبیرستان و اینکه چه جوری درس میخوندیدبذارید؟آخه من تازه اول دبیرستانم.بعدخودم و خانواده م خیلی دوس داریم ک من دکترشم.البته بیشترمامانم که توخونه ام به من میگه خانوم دکتر...میشه لطفابذارید؟
سلام
شرمنده اما روم نمیشه!
آخه توی دبیرستان درسم وحشتناک افت کرد
درواقع فقط خرخونی چند ماه مونده به کنکور تا زمان کنکور بود که منو راهی دانشگاه کرد! آخه اون موقه معدل دبیرستان هیچ اهمیتی نداشت
ینی جی میل می تونه همزمان واسه ۱۰۰ نفر ایمیل رو فوروارد کنه؟
من جی میل هم دارم... واسه کارای شخصی از اون استفاده می کنم...
چون دوتا ایمیل فعال تو یاهو دارم واقعا روم نمشه یه ایمیل دیگه رو کنم!!! ولی اگه مشکل حل بشه چاره ای نیست! جماعتی به امید همین ایمیلای ما شب و روزشون سر می کنن!
صدتارو که نمیدونم اما من تا هفده نفرو فرستادم
حالا مگه چی ایمیل میکنین؟
اگه خوبه برای ما هم بفرستین خو!
ینی شما اصلا پیش بینی می کردین که این قدر همه به سال تولدتون علاقه نشون بدن؟!!!
ولی جدی آدم اوتجا که می خونه چه جوری آن روستایی شیرین زبان!! وصف کوهنوردی آقا محمود را می فرمایند و توصیفی بس دلنواز می کنن!! تحت تاثیر می ره اساسی!
خدائیش نه
مطمئنا اون نفر سوم بعدها ۱۰۰ برابر پولی که واسه خرج تحصیلش داد رو بدست اورد....
هزار درصد!
باریکلا به ارادش
واقعا
سلام دکی. خوبی؟ دماغت چاقه؟!!!!! اره هنوز هم دره سرجاشه!!!!!! کوهها و رودخانه ها هم زندگیشون میکنن!!!!!! بزها هم خوبند. ملالی نیست.!!!!!!!! بیا الان محشره اونجا.
سلام ممنون
لابد ملالی نیست جز دوری من آره؟
انقدر از اونهایی که به علایقشون توجه میکنند خوشم میاد . امثال محمود از زندگی لذت میبرند . خوش به حالشون .
البته مزاح بودها ! توهین به هیچ کس محسوب نشه 
شما آینده نگر بودید دکتر ! همین دیروز یک نفر فقط به خاطر اینکه رفته بود توی دره در اثر زلزله مرد ! گاهی مثل بز بودن خوب نیست !
کاش اینجا هم به مردم به دید انسان نگاه میشد
واقعا
اما جالب اینکه اون شب میگفت خوشبختانه جائی که من زندگی میکنم کوه نیست پادردم خوب شده!
اگه منظورتون به منه من به این راحتی ناراحت نمیشم!
سلام
چرا این خواننده هاتون همه فک میکنن متولد ۵۲ هستید تا اونجا که من میدونم شما همش جهشی جهشی درس خوندین نمیخواین از گمراهی درشون بیارید
سلام
همش که نه
دارم تواضع از خودم دروکنم :دی
آقای دکتر حالا این یه دفعه رو خودم فهمیدم که چه سوتی ای دادم اما مدیونید اگه قبلا سوتی داده باشم یا در آینده سوتی بدم و خودم متوجه سوتیم نشم و شما هم بهم درستشو نگید
اینو جدی میگما ، مدیونید اگه درستشو بهم نگید
یعنی من باید حدس بزنم که شما ممکنه کدوم کلمه رو اشتباه بخونین؟!
میدونید به چی میخندم آقای دکتر ؟!
یکی از کلمات پست رو اشتباه خونده بودم
آقای دکتر حالا میتونید حدس بزنید کدوم کلمه رو اشتباه خوندم ؟
عیبی نداره بگید . من که خودم آبروی خودمو بردم
وا
مگه این پست یه کلمه دو کلمه است که من بتونم حدس بزنم؟!
سلام و ممنونم به خاطر لطف و بزرگواریتان...
سلام و خواهش میگردد
سلام دکتر جان
مثل اینکه خیلی به سرت زده بری اونور آب
داستان محمود هم خیلی قشنگ بود ولی آخر داستان به جایی نرسید که؟
سلام
نه ابا مگه حالا برام فرش قرمز دم بیمارستان مرکزی اتاوا پهن کردن؟
مثلا انتظار دارین به کجا برسه؟ اونها به خوبی و خوشی یه عمر زندگی کردن؟
سلام

جالب بود منم از اون آدمام که جاهای بزرو رو به جاهای صاف ترجیح میدم ...
کانا دا جای خوبیه منم شنیدم که کبک و مونترال کمک هزینه های فوق العاده ای میده یکی دوستا میگفت مونترال حتی برای کلاس های زبان فرانسه ۴۸۰ دلار کانادا ژرداخت میکنه
سرجمع هزینه ماهانه زندگی تو مونترال ۲۰۰۰ دلار ماهانی میشه که ۱۴۰۰ دلار رو به قول آقا محمود سوبسید میگیری ۶۰۰ دلار باید از جیب بدی
سلام
واقعا
البته ایشون کبک نیستن الان
سلام
قلم خوبی دارید جناب دکتر!
سلام
ممنون
وای که من دقیقا نقطه مقابل دکتر محمودم. خوشم اومد ازش
از چه نظر آیا؟
سلام. حالا چرا همه دکترای دوروبر شما قصد کانادا کردن؟ چرا مثلا نمیرن انگلیس؟ آقا غیر دکترا رو هم راه میدن؟
سلام کدوم همه؟
نمیدونم باید بپرسین!
نظرمن کوووووووووووووووووووووووووووووووووو



یه عالمه طول کشید تا مطلبتونو بخونم
واسه همشم نظر گذاشتم!!!
نظرم کووووووووووو
یعنی نظر من موردی داشت که تایید نشد؟؟
وا
یه کم حوصله کنین خو
تازه تائیدش کردم!
سلام
دوستتون چه آدم جالبی هستن
آقای دکتر منم دوست دارم عکسای دختر گلتونو ببینم به وبلاگ خانومتون سر زدم وبلاگشون همون "کلبه تنهایی منه " ؟
سلام
واقعا
بله
خوش به حال محمود ایشالا شما هم بتونید برید اونجا
حالا کی گفته ما هم دوست داریم بریم؟
(حکایت گربه و گوشت و اینهارو که شنیدین؟!)
خاطره قشنگی بود موفق باشن این آقا محمود
خاطره قشنگی بود موفق باشن این آقا محمود
ممنون من هم امیدوارم
راستی اون صعود اورست، صعود پر حرف و حدیثی بود!
راستی اون صعود اورست، صعود پر حرف و حدیثی بود!
یعنی مثلا با قله تبانی کرده بودند که بیاد پائین تر؟
تنها دوست اقای ص که رفت کانادا چی شد؟


بالاخره من فهمیدم این اقا محمود کی هستن!!
به به به این خارجیا به خدا اون جا قدر زندگی رو ندونن دیگه خیلی نامردن!!
اخ جون عکسای عسل رو میرم میبینم!
ایشالا به سلامتی همه دارن خارج نشین میشن!!
دوست آقای ص پاشو توی کانادا نگذاشت!! این طور که آقای ص میگفت الان توی ناسا کار میکنه العهده علی الراوی
نکنه فکر میکردین درباره پرزیدنتمون حرف می زنم؟!
هروقت گذاشتشون توی وبلاگ!
همه که نه من و شما هستیم هنوز!
سلام
جواب کامنتم چقدر علامت سوال داشت:)
ببخشید، اشتباه برداشت کردم. چون با ضمیر اول شخص مفرد نوشته بودید فکر کردم قهرمان اون خاطره خود شمایید.
پس چه حیف شد که سال 52 آقای ص نتونستن برن
سلام
انگشتم روش گیر کرده بود :دی
از این پس بیشتر دقت شود :دی
واقعا
سلام




چجوری میشه شما سال 52 ...
سال 71 هم دانشگاه باشین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا عمدآ اشتباه گفتین یا اونجوری ک من حساب کردم شما تو دهه 30 زندگیتون رفتین دانشگاه
ایشالا کانودا رفتن شماااااا
دوستایی مث محمود خیلی کمن ، خیلی آدمو امیدوار میکنن به تلاش بیشتر
قووووول بدید ازش بازم برامون بنویسییییید
سلام
حالا کی گفته من متولد 52 هستم؟
واقعا
انشاءالله وقتی رفتیم اونجا بازدیدشو پس بدیم :دی
آقا ما خیلی خندیدیم به توصیف اون روستایی!!
ایضا
خنده تون مستدام
شخصیت این دوست دکترتون جالب بود، باید شما رو هم کوهنورد میکرد
اون وصف روستایی از دره نوردی دکتر روخوشمان آمد
حال و حوصله به کنار
کوهنوردی نیاز به یه حداقل توان بدنی هم داره که من ندارم!
دکتر این جواباتون خیلی باحال تر از کل پستاته !
اکی پس بفرمایید اینجا به صرف جنگل و دریا !
شما لطف دارین
پس دیگه پست نمی نویسم هی کامنت بگذارین تا من جواب بدم :دی
آدرس بدین چشم!
ساسفون 3 بهترینه من مدتهاست ازش استفاده می کنم
اما من به شخصه دوست ندارم از ایران برم
هرچند شرایطشو دارم
و پدر هم اصرار بر رفتن من و ادامه تحصیلم داره
از لحاظ زبان و پول مشکلی نیست
حتی مکانی هم مشکلی ندارم
جالبه همه انتخابشون کاناداست
بابا منو حتی کانادا کالج هم ثبت نام کرد
اما ایران بودن برابر با هیچی نیست
واقعا
واقعا سخته آدم کشورشو ول کنه و بره
مگه این که واقعا مجبور بشه
سلام
انشاالله دکتر محمود هر جا هستن سالم و موفق باشن.
شما سال ۷۱ رفتی دانشگاه؟؟؟؟؟من ۵-۶ سلام بود اون موقع.
منم منتظر عکس هستم هی میام چک میکنم.
سلام
من هم امیدوارم
واقعا؟
باور کنین من هم منتظرم
سلام
1352؟ خوب موندیدن ها. اصلا بهتون نمیاد
سلام
نخیر. واقعا؟ پس بهم میره؟ :دی
واقعا ؟
پس یا دوران مدرسه رو جهشی خوندین یا اینکه پشت کنکور موندین
کدوم یکی درسته ؟ گزینه یک یا دو ؟
البته فضولی نمیکنما ، اگه دوست نداشتین جواب ندین
واقعا
مورد اول صحیح است
مطالب خواندنی بود ولی بیشتر از همه فیلتر شکنه توجه منو جلب کرد بد جوری دنبال فیلتر شکن هستم چه فیلتر شکنی دارین ؟؟؟؟
ممنون از لطفتون
اگه خدا قبول کنه سایفون 3
d.r man tazeh yaftameto0n...veb bahaliyeh...ra3ti mahmo0d ko0jay kanadas?
شما لطف دارین
میترسم دوست نداشته باشه اسم شهرشو بگم شرمنده