ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
1. نسخه خانمه را که نوشتم یک برگ سرنسخه دیگه گذاشت روی میز و گفت: یک نوبت هم برای دخترم گرفتم. مواظب باش گم نشه تا برم خودشو بیارم!
2. نسخه پیرزنه را که نوشتم گفت: برام آزمایش هم بنویس. گفتم: چه آزمایشی میخواین بدین؟ گفت: یه آزمایش که ببینم کی قراره شرّمون کنده بشه؟!
3. پیرمرده گفت: این قرص خوابها ضرری هم دارند؟ گفتم: بدنتون بهشون عادت میکنه. گفت: خب این که بهش عادت میکنیم یعنی ضرر داره؟!
۴. به یه بچه گفتم: دلت یه کم درد میگیره یه کم خوب میشه؟ گفت: نه یه کم درد میگیره دو ساعت خوب میشه!
5. (16+) دختره گفت: گلوم درد میکنه. چوب و چراغ قوه را برداشتم و رفتم طرفش اما همچنان ماسکش روی صورتش بود. مادرش گفت: مامان! بکش پایین تا دکتر ببیندش!
6. ظهر که رفتم سر شیفت آقای مسئول پذیرش گفت: امروز صبح خانمه بهم گفت: این خانم توی تزریقات دست بچه مو سوراخ سوراخ کرد و نتونست سِرُمشو بزنه. اگه شوهرم اینجا بود الان میرفت موهاشو میکشید!
7. پسره مادربزرگ 93 ساله شو آورده بود و گفت: الان چند هفته است که میگه از سَرَم عکس بگیرین. حالا هر دستگاهی که اینجا دارین بگذارین روی سرش و بگین عکس گرفتم تا خیالش راحت بشه!
8. گلوی بچه را که نگاه کردم مادرش گفت: میشه یکی از این چوبها را برداره؟ گفتم: بفرمائید. بچه چوبو برداشت و بعد به چراغ قوه اشاره کرد و گفت: اینو هم میخوام!
9. خانمه بچه شو آورده بود و گفت: امروز صداش عوض شده. به بچه گفتم: الان جائیت هم درد میکنه؟ مادرش گفت: نه درد نمیکنه! به بچه گفتم: سرفه هم میکنی؟ مادرش گفت: نه فقط صداش عوض شده! گفتم: خانم خب شما اجازه بدین دو کلمه حرف بزنه ببینم صداش چطور شده! مادرش گفت: آهان! بعد به بچه گفت: بگو عمو! بگو بابا! بعد که بچه تکرار کرد به من گفت: حالا دیدی صداش نسبت به قبل چقدر تغییر کرده؟!
10. مرده اومد و گفت: اومدم تا برای بچه ام یک سری آزمایش کامل بنویسی ببرمش شهر. گفتم: چند سالشه؟ گفت: هفت ماهشه. گفتم: مشکلی داره؟ گفت: نه فقط کمی سرما خورده. گفتم: خب پس آزمایش کامل برای چی؟ اصلا بچه هفت ماهه مگه چقدر خون داره؟ گوشیشو از جیبش درآورد و به خانمش زنگ زد و گفت: دکتر میگه نمیشه آزمایش کامل براش بنویسم خونش کمه! نمیدونم خانمش چی گفت که مرده رو کرد به من و گفت: عکس کلی هم نمیشه براش بنویسی؟! گفتم: نه نمیشه الکی این همه اشعه بزنن به بچه که چی بشه؟ گفت: پس اقلا یه آزمایش ادرار براش بنویس!
11. خانمه بچه شو آورده بود و گفت: بردمش پیش متخصص اما خوب نشد. حالا زنگ زدم به دکترش گفت یه آمپول بهش بزنین. حالا براش بنویسین تا برم بگیرم. نسخه شو که نوشتم بچه شروع کرد به گریه و گفتن: من آمپول نمیزنممممم! مادرش گفت: حالا بریم داروهاتو بگیریم شاید اصلا آمپول ننوشته باشه!
12. تب بچه را با تب گیر دیجیتالی گرفتم که بچه گفت:چه خوشگله! یکی از اینها برام بخرین! مادرش گفت: نمیشه اینها مال دکترهاست. بچه گفت: خب من هم که نمیگم حالا بخرین برای تولدم بخرین!
پ.ن1. برادر آقای صاحبخونه و خانواده اش تا آخر تعطیلات خونه ما بودند. روز آخر هم بهم میگن: همه از این چند روز تعطیلی استفاده کردند غیر از تو! روم نشد بگم چرا نشد استفاده کنم! (البته دو نکته را باید مد نظر داشت: 1. توی این چند روز دو سه تا شیفت داشتم. 2. دو وعده غذایی ما مهمون مهمونهامون بودیم!)
پ.ن2. چند روزه که با گوشی نمیتونم برای وبلاگهای بلاگ اسکای نظر بگذارم اما با کامپیوتر محل کار میتونم. از طرف دیگه برای وبلاگ های غیر از بلاگ اسکای میتونم با گوشی کامنت بگذارم نمیدونم چرا؟!
پ.ن۳. از چند هفته پیش به عسل گفته بودند روز شنبه (فردا) میرن اردو. حالا پیام دادن که اردو در حیاط مدرسه برگزار خواهد شد! کفر عسل دراومده!
سلام
در مورد شماره ۲، کاش کنین آزمایشی باشه چون من هم میخوام همین رو بدونم.دیگه از درد کشیدن روحی وجسمی خسته شدم
در مورد شماره ۷، چقدر دلم برای مادر بزرگه سوخت .شاید واقعا حس میکنه سرش مشکلی داره.
سلام
امیدوارم سایه تون تا سالها بالای سر خانواده تون و ما باشه. گرچه حتی اگر چنین آزمایشی بیاد نمیشه درمورد حوادث پیش بینی کرد.
بعید نیست. اما ظاهرا فقط تصورات ایشون بود.
مورد ۱۰ از همه بامزه تر بود
ممنون
چه کار قشنگی کردین. ممنونم ازتون چون منو هم با این کارتون خوشحال کردین
خودم هم خوشحال شدم
درمورد کامنت خصوصی تون هم چشم
گرچه فقط کنجکاوی بود نه حساسیت
سلام. خسته نباشید. یه پیغام توی قسمت تماس با من براتون گذاشتم. رسیده؟
سلام
بله
ببخشید دیر شد
عصر براتون ایمیل میزنم
اقای دکتر براتون یه کامنت نوشتم امیدوارم کامل رسیده باشه اگر ناقص رسیده باز بگید بنویسم
بله کامنتتون رسید
چشم
وای مورد ۹:)))
حالا صداش عوض شده بوده:))))
پ.ن ۳ واسه فسقلی های ما هم همینه کفرشون در اومده مث اینکه کشوریه
خب من که صدای قبلی شو نشنیده بودم
بله ظاهرا
جواب شمارۀ 7 لطفاً؟
بله
ظاهرا خیالش هم راحت شد!
1


فکر کنم این اولین باره تو دنیا چنین اتفاقی می افته 

و
آزمایش جدید قرن
پس چیه؟ ای خداااا
می خواستین بگید: چیز دیگه هم میخوای بگو یه وقت تعارف نکنی!
2.
3-
4_ آخی
5_ خب؟
6_ بدبخت
7_ الهی... گرفتید؟
8_
9_ من بودم مادره رو از اتاق می کردم بیرون از اول شروع می کردم به سوال کردن.
10_ چونه میزده !
11_ مرگ بر آمپول
12_ فکر خوبی کرده
پ.ن:
1 صابخونۀ کی؟
2 اسکای گاهی قِر میده. من خیلی سعی کردم آدرس شما و چندتا از دوستان اسکای رو سیو کنم قسمت حافظه که موقع پست کردنتون باخبر بشم. نشد که نشد.
3 حق داشته طفلی.این چه وضعیه؟ چرا مسئولین رسیدگی نمی کنن؟
ممنون بابت لطفتون
پ.ن۱. چند سال پیش رفتیم ترکیه خونه یکی از اقوام که توی سفرنامه ای که نوشتم و توی وبلاگ هم هست بهش گفتم آقای صاحبخونه
حالا ایشون برادرشون بودن!
مورد ۷ دقیقا مثل مادربزرگ منه ک هر چند وقت ی بار گیر میده فشارم رفته بالا بیایین چِکش کنید !و تا چک نکنیم ب هیچ عنوااااان ول نمیکنه
بعدم تجربه ثابت کرده اگه بگیم فشارت بالاس شروع میکنه میگه مریضمو و فلانه اگه هم بگیم پایینه قبول میکنه واسه همینم حتی وقتایی ک واقعا بالاس میگیم پایینه
کاملا درک میکنم
فقط وقتی فشارشون بالاست مراقبشون باشید
سلام آقای دکتر
چه جالب بودن 
عسل خیلی حق داره ... رسما به بچه رکب زدن
سلام
ممنون
واقعا
آره خب ترسوندیش دیگه
برگشته گفته" دیدی"
این کلمه نشون میده که ازت ترسیده
خب خداروشکر
من هربار اینطوری کامنت میزارم میترسم که بقیه خواننده ها بیان بگن این منجوق چقدر لوسه
حالا با خیال راحت کامنت میزارم
اختیار دارید
حتی اگه من پست نگذارم شما کامنتتتونو بگذارید!
نسخه آزمایش ها رو دارم نمی خوام برم
عجب
سلام

دکتر ما یک بار با نوشته تون می خندیم یک بار هم با تفاسیر عالی منجوق جان
سلام
حق دارین خودم هم خیلی بهشون میخندم
این سری آزمایش جای آمپول رو گرفته بود و مراد میداده انگار
امیدوارم تا فردا پس فردا آزمایش لازم نشم! هر چند که همین الان چند تا آزمایش بدهکارم
واقعا هر چند وقت یه چیزی مد میشه
خب برین پیش همون دکتر ایرانی تا براتون بنویسن!
دختر من هم روز آخر یک زنگ را جشن داشتند. تو همون کلاس و حیاط مدرسه. کلی خوراکی خورده بودند و عکس و ... بنظرم بهشون خوش گذشته بود ایکاش عسل هم میرفت.
نفهمیدم منظور اون قسمتی که مهمون گفتند ..... یعنی چی؟
واااااای اونجایی که گفتید بچه هفت ماهه مگه چقدر خون داره باباش گفته اقلا ازمایش ادرار بنویس :)) فکر کرده به هر حال ادرار را داریم میریزم دور :)
نمیدونم والا ظاهرا خواب را ترجیح داد

خب چند روز اینجا پلاس بودند و انتظار داشتند از تعطیلاتمون استفاده کنیم
لابد
طفلی عسل. کاملن درک می کنم آخه کل کیف مدرسه به همین اردو رفتن با همکلاسی ها هست که اونم این دو سه سال بخاطر کرونا برچیده شده
دقیقا
نهایتا تصمیم گرفت اصلا نره!
سلام
الان که به اعمال اون موقعم فکر میکنم حس ندامت و پشیمانی عمیقی دارم
در مورد ۸ من یه خاطره دارم یادمه بچه که بودیم مثلا ۵ ۶ ساله با خانواده که میرفتیم رستوران اونجا روی میز یه لیوانهایی بود که داخلش کاغذهای رنگی نازکی بود (شبیه دستمال کاغذی) من و خواهر کوچیکم هربار میرفتیم اونجا اون لیوان ها رو خالی میکردیم و اون کاغذ رنگی ها را با خودمون میاوردیم خونه
.
اخی اردو تو حیاط مدرسه واقعا حال گیری هست
سلام
خب عالم بچگیه دیگه
1- آخی شما رو مثل بچه کوچولوها دیده گفته گمش نکن. معلومه خیلی مظلوم میشینی پشت میزت
2- بهش میگفتی سن زنها از 50 که رد شد دیگه دست خودشونه که کی بمیرن
3- دکتر جان شفاف بگو اعتیاد اوره خب تا ملت بفهمن
4- این مریضهات از همون بچگی یکی به دو کردن با شما رو تمرین میکنن
5- خیلی زرنگی دکتر خودت نگفتی تا مامانش بگه
6- بیچاره معلوم نیست شوهره چقدر موهای خودشو کنده
7- نکنه به حرفش گوش دادی؟ مثل آمپول نوشتنات نباشه!
8- مادره با بچه هماهنگ کرده بوده
9- زن بیچاره رو ترسوندی خب انتظار چی داشتی
10- معلوم نیست چه بلایی سر بچه بیچاره اوردن
11- رسما گیرت اوردن دکتر
12- خواسته بگه وقتی دکتر شدم بعد دیده خیلی زحمت داره رفع و رجوعش کرده
ظاهرا عسل اینها رو نمی خواستن ببرن اردو میخواستن ببرن اردوگاه
ممنون
باز هم شرمنده کردید
۹. ترسوندم؟
سلام؛
مورد 2 قابل تأمله. شاید روزی آزمایشی بیاد که زمان دقیق مرگ را مشخص کنه هر چند شاید اۀام هم تخمین زمان تقریبی ممکن باشه.
لطفاً شما هم نظر بدهید.
سلام
بعید نیست گرچه نهایتا نمیشه زمان بروز حوادث احتمالی را تعیین کرد
آره درست میگید پ.ن 1




صبح بوده هنوز گیج میزدم. به قول همکارم ویندوزم بالا نیومده بوده
با اینکه توی محل کار بودم، کلی به موقعیت خندیدم وقتی تصور کردم گوینده و شما رو در اون لحظه.
خیر ببینین که شادمون میکنین
بله متوجه شدم
ممنون
برای مورد هشت به نظرم به این بچه هایی که میان مطب دکتر و گریه و زاری و اذیت نمیکنن باید جایزه بدین و به نظرم همون چراغ قوه جایزه ی خوبیه
چشم
دیگه امری باشه؟!
میگم دوتا لیمو با هم اومدن توی وبلاگ من؟!
نه که خیلی خواب تعبیر کردین، میذاتم بمونه
دریغ از یک نفر کمک کن
خب بلاگ اسکای دوستون نداره دیگه
من که گفتم فعلا نمیتونم نظر بگذارم
پنجاه بار نوشتم چون آب از پائین به بالا جریان پیدا کرده نشون میده که خواب زن چپه
قراره به اعتبار برگه آزمایش بسته معیشتی ای ، روغنی چیزی بدن؟
اگه قراره بدن هم من خبر ندارم
سلام مجدد جناب دکتر
این مریم بی آدرس من نیستم من همیشه با آدرس وبم میاد
و پیام من کامل اومده و همون پیام اولی هست که تایید کردید
سلام
مریم بی آدرس
ممنون
دکتر بلاگ اسکای خراب شده؟ نظرات نمیرسه؟ یا نصفه میرسه برای شما؟ چرا؟
من که کامنت شما را تایید کردم
یعنی بیشتر نوشته بودین؟
1_










5_
9_دکتر دقت ندارینا، خب صدای بچه تغییر کرده، دقت کنید دیگه
پ. ن2:بلاگ اسکای دوستتون نداره
پ. ن3 :شاید سال دیگه همینم نباشه
سپاسگزارم
پ.ن3. خدائی این خنده داشت آخه؟!
حالا اون پست را چرا حذف کردین؟
شماره 8 من رو یاد بچه توی مجموعه مهمونی انداخت
کم کم فکر کنم میگفت مطب میخوام! 

پ.ن 2 از اون موقعیت های نگاه سیامک انصاری و دوربین بوده ها
پ.ن 3 اردوی مدرسه هم خوب بود زمان ما اما نه وقتی قبلش گفته باشن میبرن یه جای بهتر
دقیقا
دو یا یک؟!
واقعا
چه به موقع رسیدم
هنوز داغن
دستم جوهری شد
بله بله
رسیدنتون به خیر!
سلام
دقیقاً پ ن ۳ برای یکی از بچه های فامیل ما اتفاق افتاد، ظاهراً به خاطر کرونا از بالا چنین دستوری رسیده. با همین مضمون اردوی داخل مدرسه
سلام
عجب
پس سراسریه احتمالا
:))))
.
5- میگم در و دیوارها عایق صدا هست؟
اگه احیانا نیست، لااقل بگین یه دوربین مدار بسته برای آدمایی که بیرونن بذارن که براشون سوء تفاهم پیش نیاد
عایق صدا؟ شوخی میکنین دیگه؟ توی خیلی از درمونگاهها دوربین هست اما فقط توی سالن
همش عالی بودن
شماره یازده دقیقن تاکتیکی بود که مامان من برام به کار میبرد
ممنون
بسلامتی
سلامت باشید. اما برای کدوم قسمت؟!
سلام جناب دکتر
خداقوت و پرتوان باشید
حیاط مدرسه که تکراری هست ، ببرن بچهها رو تو دل طبیعت و کنار آب و الان هم که طبیعت حسابی پر از زیبایی های آفرینش هست کاش رأی مدرسه عوض بشه و بچه ها رو ببرند تو دامن طبیعت که حسابی لذتش رو ببرند
سلام
سپاسگزارم
بله حق با شماست. نمیدونم چرا این تصمیم را گرفتن؟