ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
1. یه قرص گذاشتم زیر زبون پیرزنه که با سردرد و حالت تهوع و فشار بالا اومده بود و گفتم چند دقیقه بیرون بشینه. وقتی برگشت گفتم: حالتون بهتر شده؟ گفت: من چه میدونم تو که هنوز فشارمو نگرفتی!
2. برای یه پسر چهار پنج ساله نسخه نوشتم و رفت. از مطب که اومدم بیرون دیدم خانم مسئول پذیرش داره میخنده. گفتم: چی شده؟ گفت: وقتی پدر این بچه داشت براش نوبت میگرفت بچه اومد دم مطب و شما را نگاه کرد و بعد رفت و به پدرش گفت: بابا خودشه خودشه! باباش گفت: کی خودشه؟ بچه گفت: همین مرده که توی اون اتاق نشسته. باباش گفت: خب کیه؟ گفت: همون راننده وانت دیروزی!
3. روزی که سیستم برای نوشتن نسخه ها قطع بود طبق دستور شبکه نسخه ها را روی کاغذ نوشتم. دو سه تا نسخه بیشتر ننوشته بودم که خانم مسئول داروخونه اومد و گفت: شرمنده من فقط خط کتابی انگلیسی را میتونم بخونم. میشه اسم داروها را به فارسی بنویسین؟! (دستش درد نکنه طوری گفت خطت بده که زیاد ناراحت نشم!)
4. به دختره گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: بله. برادرش گفت: میزنه بعد هم میشینه و گریه میکنه!
5. دختره را با درد پهلو آوردند. نسخه شو که نوشتم و از روی صندلی بلند شد مادرش بهش گفت: حالا بهتر شدی؟!
6. (18+) دیدم راننده آمبولانس ناراحته. گفتم: چی شده؟ گفت: راننده ای که فردا شیفته زنگ زده که یه کار واجب پیش اومده نمیتونم بیام. حالا مجبورم 48 ساعت اینجا بمونم. واقعا آدم اذیت میشه. گفتم: حالا باز خوبه شما کار زیادی ندارین. خیلی جدی گفت: اختیار دارین! من از صبح نشستم توی اتاق دارم با ت....م بازی میکنم!
7. داشتم برای یه بچه شش هفت ساله نسخه مینوشتم که مادرش گفت: اگه میشه براش سرم هم بنویسین. گفتم: اصلا میگذاره بهش سرم بزنن؟ یکدفعه بچه صدای منو شنید و پرسید: سرم؟ مادرش گفت: بله. بچه هم شروع کرد به قر دادن و خوندن: آخ جون آخ جون!
8. خانمه دخترشو آورده بود. یه نگاه توی مطب کرد و گفت: دکتر که مَرده! آقای مسئول پذیرش گفت: بله اگه خانم دکتر میخواین فردا میاد. خانمه گفت: نه دیگه حالشو ندارم بریم و برگردیم. به جهنّم، میریم پیش همین!
9. پزشک یکی از مراکز روستایی رفت و من برای مدتی رفتم اونجا. یه روز یه پیرمرد اومد و درحین نوشتن نسخه اش گفت: خیلی ممنون که دست از سر مردم اینجا برنمیداری! دیگه نمیدونم تعریف کرد یا فحش داد؟!
10. داشتم مریض میدیدم که دیدم رییس دانشگاه علوم پزشکی استان دم در مطب ایستاده. چون مریض داشتم نیومد داخل مطب و سلام و علیک کردیم و رفت یه قسمت دیگه را بازدید کنه. مریضه که رفت بیرون مرده با بچه اش اومد تو و نشست روی صندلی و خیلی آروم گفت: این بچه سرما خورده. دوبار هم آوردمش اینجا اما خوب نشده. حالا آروم میگم که یه وقت بازرس اومده برای شما بد نشه!
11. رییس دانشگاه به آقای مسئول پذیرش گفت: همین الان زنگ بزن شبکه و بگو لوله آب درمونگاه ترکیده تاسیسات شبکه را بفرستید. میخوام ببینم چند دقیقه طول میکشه که بیان. آقای مسئول پذیرش هم زنگ زد و همینو گفت و بعد که قطع کرد گفت: بهم گفتند فعلا کنتور آبو ببندین تا اگه وقت شد تاسیساتو فردا براتون بفرستیم! همون موقع یه پیامک به رئیس ستاد دادم و جریانو گفتم. چند دقیقه بعد جواب اومد: یعنی حالا شما آب ندارین؟!
12. توی یک روستای دورافتاده برای یه پیرزن شصت و چند ساله نسخه نوشتم. بعد هم رفت! (نکته جالبش چی بود؟ تصویر بزرگ میکی موس روی گارد موبایلش!)
پ.ن1. مدتی پیش تصادفا به یک وبلاگ برخوردم که متعلق به خانمی با سابقه ابتلا به سرطان سینه است و اتفاقاتی که درطول درمان براشون افتاده با زبان بسیار شیوا و شیرین توضیح دادن. ایشون زیاد پست نمیگذارن اما توی هر پستشون نکات ظریف و جالبی هست که خیلی شون برای من تازگی داره. برام عجیب بود که این وبلاگ جالب چرا مراجعه کننده چندانی نداره. پس با اجازه صاحب وبلاگ لینکشونو هم اینجا میگذارم و هم توی وبلاگ. امیدوارم نه به عنوان مبتلا اما به عنوان اطلاعات عمومی ازش استفاده کنین.
پ.ن2. درحال خوندن یکی از پستهای سال 98 بودم که متوجه شدم جوابم به یکی از کامنتها ثبت نشده. رفتم توی نظرات و دوصفحه دوصفحه برگشتم عقب تا رسیدم بهش و جوابشو دادم. اما خودمونیم در حین دیدن مریضها حدود سه ساعت طول کشید تا بهش رسیدم!
پ.ن3. با تشکر از معلم زیست گرامی که این روزها آمار بازدید از وبلاگو یه تنه بالا نگه داشتن!
سلاااام








1. میان که شما حالشونو خوب کنید پس لابد خودتون بهتر میدونید.
2. زندگی خرج داره دیگه چه میشه کرد
3. و بالاخره یه مسئول داروخونه که نتونست خط دکتر رو بخونه! زین پس جهان تکراریست.
5. نگاهتون شفاست دکتر
7. با قول سرم آورده بودنش انگار!
8.
10. مردم شرطی شدن. از هر بازرسی ناخودآگاه بدشون میاد و میخوان همکاری کنن حتی بابت بیماری بچه خودشون :)
11. درباره اقدام شما که بی شک نمیشه نظر داد چون جای شما نیستیم ولی اگر واقعا ترکیده بود این رسیدگی افتضاحه. گفته حالا ببندین آب حرون نشه تا ببینم چیکار میکنم.
پ.ن1: منم میخونمشون گاهی. خیلی شیوا مینویسن
پ.ن2: درصد پیگیری: 100
سلام



1. ممنون
2. بله دیگه
3. یعنی قبلا ندیده بودین؟
5. دیگه معاینه که هیچی!
7. ظاهرا
8.
10. متاسفانه
11. حق با شماست. ممنون.
پ.ن1. موافقم.
پ.ن2. ممنون
سلام عسل بانو، من هم در مواردی می تونم حرف های شما رو تایید کنم. ولی اگه آماری صحبت کنیم، اون حرف من
هم غلط نیست
و ضمنا یه تجربه خودم که برای زایمانم پیش یک دکتر رفتم که خیلی گرون گرفت، یعنی وقتی هزینه سزارین پیش دکتر خصوصی ا میلیون و چهار صد هزار تومن بود- قیمت سال ۸۰ - اون از من ۲ میلیون و پونصد گرفت. ولی ایتقدر خوب کارش رو انجام داد که من میگم نوش جونش.
سلام
ممنون از لطف شما
قابل توجه عسل بانو
نه معدم اوکیه. متشکرمممم


دکتر پست جدید رو نمیذارید؟
خب خداروشکر
پست آماده است. فقط هیچ پی نوشتی به ذهنم نمیرسه
درود دکتر جان
ببخشید یه سوال داشتم. من از دو روز پیشه یهویی سرفهام میگیره. یهو گلوم انگار میخاره و سرفه خشک فقط. علائم بیماری دیگه ندارم. سابقه حساسیت هم ندارم. بنظرتون ممکنه کرونایی چیزی باشه؟
البته حس میکنم از وقتی که سر کلاس زیاد صحبت کردم و صدام گرفت اینجوری شدم.
سلام
اگه هیچ علامت دیگه ای ندارید به نظر من التهاب حنجره یا طنابطنابهای صوتی را دارید. که میتونه به دلیل حساسیت و گاهی حتی رفلاکس اسید معده باشه.
اگه از معده تون مطمئن هستید میتونین از داروهای ضد سرفه مثل دکسترومتورفان و داروهای ضد التهاب مثل کتوتیفن یا انواع کورتونها مثل پردنیزولون استفاده کنید.
دکتر جان همه موارد خیلی بانمک بودن. فقط من امروز زورم میاد برگردم دوباره بخونم و با ذکر شماره نکته طنزشو بگم و بخندم. ولی خیلی خندیدیم. مرسی
خوش اومدین
خواهش میکنم ممنون از لطف شما
سلام جناب دکتر


بیخیال که نمیشیم
شما نظرات پست بالایی را ببندید ما میایم پست پایینی نظر میزاریم
سلام
شما که هرجا کامنت بگذارین احترامتون واجبه
اومدم در جواب کاربر مرجان امامی کامنت بزارم، گفتم حالا میگن چرا این عسل بانو با همه چی مخالفه
ولی خدایی قبول کنیم که برای بعضی پزشک ها که تعدادشون هم کم نیست، طبابت شده تجارت. رسما مردم رو می چاپن.
خود من نزدیک بود بخاطر طمع یه پزشک و زد و بندش با یه داروخونه جونم رو از دست بدم.
البته قطعا پزشک های منصف و با وجدان هم کم نیستن.
نه واقعا چرا شما با همه چی مخالفین؟
منکر چیزهایی که نوشتین نیستم. توی هر صنفی همه جور آدمی ممکنه پیدا بشه.
سلام، من لینکی روکه فرستاده بودین، برای چند نفر فرستادم. اطلاعات خیلی خوبی داشت. حتی برای کسانی که دچار این بیماری نیستن، خیلی مفیده
میگم، خیلی persistence هستین ها. کامنت سال ۹۷
سلام
بله وبلاگ خیلی مفیدیه.
واقعا باید از نویسندگان این نوع وبلاگها تشکر کرد. نه مثل بعضی وبلاگها که مثلا میان فقط سوتی های مریضهاشونو مینویسن
فکر کنم خود کامنت گذار هم یادش نبود دیگه! البته 98 بود نه 97!
سلام. خیلی خوبه که میون بیماریها و کار و خستگیها و مشکلات،توانایی و مهارت این رو دارید که نکات خنده دار و بامزه رو بنویسیدو به اشتراک بگذارید.
راستی نگفته بودین که رانندگی وانت هم میکنید
سلام
ممنون
چکار کنیم دیگه؟ قسط وامها سنگین شدن دوباره!
این متن رو دوستم نوشته، خواستم اینجا به اشتراک بزارم. اگر مایل نبودید، تایید نکنید:
این هفته سر وکارمان همه با دکتر و بیمارستان و.... بود. واقعا که چه قدر پزشکان و پرستاران و دستیارانشان زحمت بیمار می کشند. چه قدر ناز بیماران را می کشند! چه نازمان را بکشند و چه فحش مان دهند ما مجبوریم که به آنها مراجعه کنیم. پس ناز کشیدن آنها برای بازاریابی نیست بلکه از روی انسانیت هست.
یادتان هست چند سال قبل از آن که کرونا بیاید دستگاه های تبلیغاتی خیز برداشته بودند که ذهنیت عمومی را علیه پزشکان تحریک کنند.؟!درد و بلای پزشکان و پرستاران بخوره توی سر آنهایی که می خواهند بین اقشار ملت تفرقه ایجاد کنند تا همه آنها را بچاپند. متاسفانه بسیاری از استادان دانشگاه-به خصوص استادان جا افتاده و مسن- در آن دوران گول دستگاه تبلیغاتی را خوردند وبا آنها علیه پزشکان هم آوایی می کردند. خیال می کردند اگر از حرمت پزشک در جامعه کم شود بر حرمت آنها افزوده می گردد. نمی فهمیدند که همان دستگاه تبلیغاتی ابتدا سراغ پزشک میرود و آنها رامی کوبد و در مرحله بعدی سراغ کوبیدن استادان دانشگاه می آیند. کرونا آمد و تبلیغات ضد پزشک را خنثی کرد. تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد!
اختیار دارین. شما و دوستتون به ما لطف داشتن. چرا تاییدش نکنم؟
خیلی هم از لطفتون ممنون.
وای واقعا علم غیب دارین ها. از کجا فهمیدین؟
دیگه الکی که دکتر نشدیم
سلام، همه خاطرات خیلی جالب و خوندنی هستن. دست شما درد نکنه.
سلام
ممنون از لطفتون
یه کم هم استراحت کنین! خیلی کار میکنینا!
سلام


همه جالب و بامزه اما ۸ و ۹ و ۱۰ بامزه تر
دست خط دکترام که دیگه فقط حافظ شیرازه که نمیدونه بد نیست اما عجیب و ناخواناس
یه نکته بی ربط پست. چند ماه پیش که تازه خوندم وبلاگتونو از خونواده زیاد گفته بودین من پیش خودم از هر کدوم تصویر سازی کردم و برای شما هم نوشتم اما فکر میکنم کار خیلی اشتباهی کردم و خیلی وقته عذرخواهیم توی انتظار کلمات بود که گفته بشه . پس بابتش عذر میخوام
سلام
از لطف شما سپاسگزارم
نمیدونم چرا عذرخواهی کردین. این یه چیز کاملا طبیعیه. من حتی وقتی رمان هم میخونم از کاراکترها تصویرسازی میکنم. پس طبیعیه که شما هم این کار را بکنین. به هرحال من ناراحت نشدم. مطمئن باشید
سلام آقای دکتر خیلی خیلی متشکرم از معرفی وبلاگم.


من نمیدونم چرا وبلاگ شما تو لیست وبلاگهای آپدیت شده من نمیاد، اینطوری متوجه نمیشم که وبلاگتون بروز شده ... شاید اگه متن پیش نویس رو کپی کنید تو یه نوشته جدید پیست کنید و انتشار بدین درست بشه.
خدایی دکترها واقعی خطشون بده یا ادا درمیارن ؟
از همه اینا به اون بچه که با شنیدن کلمه سرم شادی میکرده و قر میداده توجهمو جلب کرده ... خدایی چطوری نمیترسن ؟
سلام
اختیار دارین
خوندن وبلاگتون برای من که لذتبخش بود. امیدوارم برای همه همین طور باشه.
ظاهرا تعداد بازدید کننده هاتون هم کمی بالاتر رفته!
نمیدونم حالا یک بار این کار را هم میکنم ببینیم چی میشه.
واقعا بده! و یکی از عللش هم یادداشت برداری از حرفهای استاده اون هم همه جا. بالای سر مریض و سر کلاس و توی درمونگاه و .....
اون که برای خودم هم تعجب آور بود.
جلسات آخر و امتحان های مستمر و مراقبت و وقت
داشتم فکر میکردم یه وبلاگ بزنم و این اتفاقاتی که میفته رو بنویسم. احتمالن بانمک بشه.
یه بچه یازدهمی که نمرش ۱۸ بود پرسیده بود تو شاد که: تعداد کروموزوم های ما تا آخر عمر ثابته؟
اگه قرار باشه از این سوالات مفهومی بدن که ما اُفتادیم!
(چون امسال دهم و یازدهمم نهاییه!) فهمیدم فقط طوطی وار حفظ کرده
خوش اومدین
اتفاقا خوشحال میشم که وبلاگتونو بخونم
اینو میگفت مفهومی؟
راستی چرا همیشه برای شما پرچم آلمانو میگذاره؟
خواندن وبلاگتون برام لذت بخش و جالبه
همین خندیدنهای چند دقیقه ای پشت میز کارم یه جور زنگ تفریح حساب میشه برام
مرسی ازتون
لطفا تند تند آپ کنید ممنون
ممنون از لطفتون
خنده تون مستدام
دیگه همولایتی ها این قدر هم سوتی نمیدن شرمنده
همه شون عالی بود و کلی خندیدم. مرسی که بعد از یه روز شلوغ کاری خستگی رو از تنمون درآوردید فقط بگم اون پیرزنه با میکی موس روی موبایلش آینده خودمه.
ممنون از لطف شما
این که آدم بتونه روحیه شو حفظ کنه که خیلی هم عالیه.
شمایید هی با این وانت دنبال آهن کهنه میگردید؟پشت واتتون همحتما نوشتید عاقبت درس خوندن تو این مملکت
آخ آخ پس واقعا لو رفتم.
مجبورم برم سراغ یه شغل دیگه
سلام دکتر
بیمه خودم خدمات درمانیه، بدون بیمه تکمیلی هیچ ارزشی نداره، فعلا تحت پوشش بیمه همسر هستیم
سلام
متوجه شدم
موفق باشید
ممنون که با خاطراتتون مارو برای لحظه ای شاد میکنید
خواهش میگردد
سلام جناب آقای دکتر
عالی بود خاطرات. سپاس از زحمات شما.
سلام
خواهش میکنم. درخدمتیم
سلام، وقت بخیر
یکبار رفته بودم نونوایی آزاد پز، بازرس اتحادیه اومد گیر داد به طرف که چرا قیمت را به شیشه نزدی و هرچی دلت بخواد از مردم پول میگیری، نونوا هم فوری رفت از اون پشت یه برگه آورد و چسبوند به شیشه، قیمتی که نوشته بود کمتر از چیزی بود که از مردم میگرفت، بازرس هم شروع کرد به تهدید که مغازه ات را پلمپ می کنم، همون موقع چند نفر از کسایی که توی صف بودن از ترس اینکه نونوایی محله شون پلمپ نشه شروع کردن دفاع از نونوا که نه از ما گرون تر نمی گیره و حالا کاریش نداشته باشین و از این صحبت ها
خاطره رئیس بیمارستان را که خوندم یاد این ماجرا افتاده که بعضی از ماها حتی اگر مسئولی بخواد درست عمل کنه بازم به فکر منافع شخصی مون هستیم و اجازه نمی دیم
سلام
از این نظر که برای من فرقی نداشت چون حقوق من ثابته.
اما باز خوبه که شما درک کردین.
سلام دکتر


بیمه ما هنوز سامانه ای نشده و دارو ها رو تو دفترچه مینویسن، ساعتها تو داروخونه معطل میشیم آخرش هم اشتباهی دارو رو میدن.
مورد 5 چه انتظاری از دخترش داشته
وای خدا راننده وانت
سلام


فقط چند بیمه خاص هستند که هنوز دفترچه ای هستند. پس شما هم کارمند یکی از اونها هستید!
واقعا
سلام، چرا شماره یازده را زنگ زدید؟ خب رییس شبکه داشته کارش را میکرده و رییس ستاد باید یاد بگیره کم کاری هاشون براشون عواقب داره، واقعا نفهمیدم چرا وقتی یک نفر به نفع آسایش شماست شما باید خودتون کارشکنی کنید؟
اتفاقا سیستم ها و نسخه ها الکترونیک شده بود من خیالم راحت بود که دیگه دارو اشتباهی نمیده داروخانه، تا اینکه چشم بچه عفوونت کرده بود و پمادی که دکتر داده بود نوشته بود برای پا! و فکر کنم نوشته بود به چشم نخوره!!! خلاصه من نزدم به چشمش. دفعه بعد که بچه را بردم دکتر، دکترش خیلی مرد خوبیه براش گفتم که اینطور شده، تو سیستم چک کرد و گفت خدا روشکر به چشمش نزدی! نگو تو سیستم اشتباهی تیک دارو را زده بود
سلام
نه من زنگ زدم نه رئیس شبکه اونجا بود! اما درمجموع حتی حالا که من بهشون خبر دادم هیچ اتفاقی نیفتاد و از طرف رئیس دانشگاه هم هیچ اتفاقی نیفتاد!
عجب! پس داروخونه هم تقصیری نداشته.
من هم مثل نیلوفر ارسال پیام به مسئول ستاد رو درک نمی کنم.
توجیحی که در جواب نیلوفر نوشتید هم واسم قابل درک نیست. مگه قراره شما بابت هر اتفاقی که توی مرکزتون اتفاق میفته جواب پس بدید. یا اصلا چرا باید توقع بیجا دیگران براتون مهم باشه.
کلا به نظرم خودمون با صلاح دیدهای الکی مون مملکت رو به فنا دادیم بعد از زمین و زمان مینالیم. قطعا اگر این اتفاق در واقعیت رخ داده بود میومدید و از سیستم فشل مینالیدید که حتی واسه نوشیدن، سرویس بهداشتی و.. آب نداشتیم.
خوب کسی که وظیفه ش رو درست انجام نمیده باید توبیخ بشه. حالا می خواد نور چشم آدم باشه.
ممنون از نظرتون.
مسئله اینه که حتی حالا که عملا پیام من هیچ تاثیری نداشت هم هیچ اتفاقی نیفتاد.
1- میدونین تلقین چه اثری روی این آدمها داره... بابا دارم ازت میپرسم حالت چطوره... چیکار به فشار داری









چه ملاحظه ای هم کرده براتون ... منتم گذاشته سرتون
2- دقت بچه را در نظر بگیرید... حالا هی میگن بچه های امروزی خیلی باهوشن
3- خط شما بد نیست... ماشالا سواد ایشون زیاد بوده
4- کاسه داغتر از آش!
5- ما ها از دکترها انتظار معجزه داریم ... همین که نسخه را بنویسید باید بهتر بشیم
6-
7- عه... واقعا همه چی عوض شده - من هنوزم با اکراه امپول و سرم میزنم
8- من از شما عذر میخوام ...
9- شما به دلتون بد راه ندید... تعریف بود
10-
11- یعنی کل ماجرا را تعریف کردید و ایشون آی کیو به خرج دادند... یعنی تقلب را رسوندید و ایشون بازم ماجرا را نگرفتند؟؟؟؟؟
12- منم روی گارد موبایلم میکی موس یا به قول مغزبادوم مینی موس دارم...
ممنون از معرفی یه وبلاگ خوب
حالا دیگه بعد از اینهمه سال احتمالا ایشون نمیومدند دنبال جواب کامنتشون... میتونستید بیخیال بشید... همینجوری پیگیر و با پشتکار هستید که دکتر شدیدا.... من هربار میبینم این خصلت در تمامی دکترها مشترکه
دستشون درد نکنه
من که نمیشناسمشون
1. واقعا



2. نکنه ما دوقلو بودیم و از هم جدا شدیم؟
3. شاید
4. ظاهرا
5. چشم سعی میکنم.
6. شرمنده
7. من هم همین طور
8. شما چرا؟
9. چشم
10. واقعا
11. رئیس ستاد که این باشه خدا به داد بقیه برسه!
12. حتما میدونین که همسر میکی موس مینی موسه.
خواهش
شاید اما باعث شرمندگی بود.
بله واقعا قشنگ توضیح دادن.
سلام جناب دکتر
بازم دیر رسیدما... شما به بزرگواری خودتون ببخشید
سلام
خواهش
درخدمتیم
سلام دکتر جان

واقعا پسرک سرم رو دوست داشت؟!!
رانندگی وانت ؟!البته که کار عیب نیست ولی واقعا چی شد ارمان های ما
و اون اقای راننده امبولانس که اخرش بود
اون خانم مسن روستای دورافتاده نشان دهنده عمق نقوذ سیاست های فرهنگی دشمن است تکبیر
سلام


ظاهرا!
من شرمنده ام
شرمنده
دقیقا
راستی منتظر پست جدید شما هم هستیم.
نمیدونم چون تایپ با گوشیه یا علت دیگه, نمیتونم متن را دوباره چک کنم که غلط نوشتاری یا ساختاری نداشته باشه
متنتون کاملا درسته و هیچ ایرادی نداره.
باعث خجالت و تاسفه مگه یک انسان چقدر میتونه وقیح فکر کنه که تو هر پست یک مورد یا بیشتر موارد +۱۸داشته باشه دیگه این مورد که ....چه عرض کنم
ولی شما از واژگان و حرکات و سکنات مورد خاص پیدا میکنین
من همکارتونم مردم ناموسشونو میارن شما معاینه کنین با تصور پاکی پزشک
طاهرا آقا عماد هم خواننده تونن شما .....
خوش اومدین خانم دکتر
در مورد این جمله ای که توی این پست نوشتم شما میتونین فکر غیر از مثبت هجده بکنین آیا؟
شما مطمئن باشید من در زمان دیدن بیمار هیچگونه حرف یا حرکت خلاف اصول اخلاقی و اجتماعی نشون نمیدم.
متاسفم که باعث ناراحتی تون شدم.
دکتر با وانت؟
شغل دوم؟
دهه دهه!!
چکار کنیم دیگه؟ خرج گرونه
همشون عالی بودن بخصوص شماره ۱۰،لذت میبرم هنوز این همه خوبی تو وجود مردم باقی مونده
سپاسگزارم.
شماره دو خیلی خوب بود
ممنون
مورد دوم نشون میده که پزشک های مملکت هم برای شغل دوم به اسنپ روی می آورند :)))
ولو اسنپوانت
دیگه گرونیه دیگه!
چه اتفاقات بامزه ای
ولی شغل سختی دارید
ممنون
بله سختی های خودشو هم داره.
سلام

۲: اقای دکتر شناسایی شدید اونم توسط یک عدد گودزیلا دیگه نمیتونید توی ولایتی که دکتری میکنید وانت سواری کنید
.
۳: فکر کنم یکی از واحدهای پزشکی چجوری بد خط باشیم هست
.
۶: پزشکی که در افق محو شد
.
۱۰ : اخی چه مهربونیِ ساده دلانه ای
.
آخری: احتمالا اون قاب موبایل کار نوه ها بوده
سلام

2. بله دیگه باید استعفا بدم
3. فکر میکنم علتش یادداشت برداری از سخنان اساتید باشه بخصوص وقتی بالای سر مریضها هستیم.
6. چه جور
10. واقعا
آخری. بعید نیست.
۲: کنجکاو شدم بدونم راننده وانته چیکار کرده بوده

۷و۸ و۹ خیلی خوب بودن
پ.ن۳: حتما داره آرشیو رو میخونه، خودم هم اولین بار تصادفی صفحتون رو دیدم جالب بود همینطور شروع کردم به خوندن ،دوباره چند روز بعد هم برای همسر و پسرم خوندم ، خلاصه کمپ زده بودیم توی صفحتون
2. نمیدونم!
7و8و9. ممنون
پ.ن3. شما لطف دارین.
سلام.
چرا تو مورد ۱۱ به رییس ستاد پیام دادین جریانو لو دادین؟
خب اینکه به نفع تون بود حالا یه بار یکی اومده به مشکلات شما برسه اونم انقدر هوشمندانه وایساده که ببینه چند دقیقه طول میکشه تا بیان و مسئولایی که وظیفشونو درست انجام نمیدن رو توبیخ کنه، شما از رو دوستی با مسیول ستاد ماجرا رو بهشون میرسونید؟ خداروشکر با پیامی که بهتون داد خودتون هم فهمیدین که اینا انقدر هیچی براشون مهم نیس که میپرسه حالا اب ندارین؟! لیاقتم نداشت بهش خبر بدین وقتی انقدر بیخیال و شوتن. خدایی چرا بهش پیام دادین؟
سلام
رئیس ستاد را از سالها قبل میشناختم. از زمانی که توی یکی از درمونگاههای روستایی کار میکرد. دست کم الان دیگه بهانه ای برای ناراحت شدن از دست من نداره. بالاخره هر روز چشممون توی چشم همه.
مورد هفت و ده


سپاسگزارم
سلام و خدا قوت
چقدر برای شماره ۶ خندیدم. بامزه تعریف کردید
سلام
ممنونم
مورد شماره دو و شماره ده میکس کردم
شماره ده طفلک الهی پسرش خوب بشه با نسخه شما خیلی بامزه بود
ممنون اما از کجا فهمیدین که پسره؟!