جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (290)

سلام

1. توی یکی از درمانگاه های روستایی همیشه شلوغ بودم که وسط دیدن مریضها خانم مسئول پذیرش وارد مطب شد و آروم دم گوشم گفت: مردم اینجا خیلی به رنگ زرد علاقه دارند! آروم گفتم: یعنی چی؟ آروم گفت: این دو سه تا سرم که امروز نوشتین همراه مریضها اومدن و میگن چرا رنگشون زرد نیست؟! بعد من دوباره باید یه قبض دیگه بزنم تا برن و از داروخونه آمپول ب.کمپلکس بگیرند. بیزحمت خودتون برای توی سرمها بنویسین تا دوباره کاری نشه! بعد رفت بیرون و دیگه با مریضی که نشسته بود با صدای معمولی حرف زدم!

2. نسخه خانمه را که نوشتم گفت: اجازه هست خودمو وزن کنم؟ گفتم: بفرمایید. رفت و روی وزنه ایستاد و یکدفعه دو پسرش که همراهش بودند با هم فریاد زدند: یااا ابوالفضضضضضل!

3. به مرده که روی پاش ورم کرده بود و زخم شده بود گفتم: چطور ضربه خورده؟ گفت: هیچی! زدم توی دهن زنم.

4. پسره گفت: سرفه دارم. گفتم: خلط هم دارین؟ گفت: نه!  پدرش گفت: چرا خلط داشتی دیگه! چرا نمیگی؟ اصلا حدیث داریم اگر میخواهی طبیب تو را درمان کند پس دردت را از او مخفی نکن! (اصلا داریم چنین حدیثی؟)

5. آقای مسئول پذیرش گفت: توی شیفت قبلی یه مریض اومد که دیدم نصف شب اومده و ویزیت گرفته. گفتم: چرا همون موقع نرفتی پیش دکتر؟ گفت: اومدم و نوبت گرفتم. مسئول پذیرش توی خواب و بیداری بهم نوبت داد و بعد بدون این که دکتر را صدا کنه رفت و خوابید و خرخرش بلند شد. من هم چند دقیقه ایستادم و روم نشد برم و بیدارش کنم. رفتم خونه و حالا اومدم!

6. مرده را با سردرد آوردند. فشارشو گرفتم که بالا بود. همراهش گفت: بی زحمت یه سرمی چیزی براش بنویس تا خوب بشه. گفتم: سرم نمینویسم چون فشارشو میبره بالاتر. اما آمپول مینویسم براشون. درحال نوشتن بودم که گفت: چند روز پیش پدرم هم سردرد گرفته بود. تا سرم نزد خوب نشد. گفتم: شاید سردردشون یه علت دیگه داشته. حالا ایشون چون فشارشون بالاست سرم نمیشه براشون نوشت. رفتند داروخونه و بعد همراهش برگشت توی مطب و گفت: پس سرم ننوشته بودی؟ گفتم: نه چون فشارشون بالاست نمیشه نوشت. گفت: ضرر داره؟ گفتم: بله. گفت: باشه و رفت. چند دقیقه بعد برگشت و گفت: آمپولو زدیم اما خیلی حالش بده. یه سرم براش نمینویسی؟ زیر همون نسخه نوشتم و گفتم: برین از داروخونه بگیرین. خوشحال شد و تشکر کرد و رفت!

7. برای پسره استعلاجی نوشتم تا دو روز مدرسه نره. برادر کوچکش یکدفعه بغض کرد و گفت: حالا من فردا با کی برم مدرسه؟!

8. خانم مسئول تزریقات آخر شیفت گفت: حواسم بود که حواست بود الکی سرم ننوشتی. گفتم: اتفاقا حواسم بود که حواست بود که حواسم بود الکی سرم ننوشتم. گفت: چی؟!

9. خانم مسئول داروخونه گفت: توی شیفت قبل داروهای خانمه را بهش دادم. وقت رفتن گفت: شما همه تون یه مشت بی سواد عقده ای هستید و رفت! چند دقیقه بعد خانم دکتر اومد و گفت: این خانمه هرچقدر گفت برام سرم بنویس براش ننوشتم!

10. برای خانمه یه شربت گیاهی نوشتم. چند دقیقه بعد پسرش شربتو آورد و گفت: مادر من به بادمجون حساسیت داره. این که مثل اون شربتهای بادمجونی توش بادمجون نداره؟! (روی جعبه شربت Broncold را ببینید تا متوجه منظورش بشین!)

11. مرده گفت: من هروقت سرما میخورم، تا یه سرم نزنم که توش پنج تا آمپول ریخته باشند خوب نمیشم!

۱۲. پیرزنه گفت: این پام درد میکنه. بقیه پاهام نه اما این یکی درد میکنه!

پ.ن1. این بار چقدر همه شون سرمی شدند!

پ.ن2. قبلا وقتی میدیدم آمار بازدیدها اومده پایین میفهمیدم زمان گذاشتن پست جدیده. اما فعلا که آمار بازدیدهام همچنان صفره. میخواستم بخش آمار را توی بلاگ اسکای حذف کنم و دوباره نصب کنم تا شاید درست بشه اما ترسیدم مال اون سه هفته قبلی هم پاک بشه و هیچ نتیجه ای هم نگیرم.

نظرات 44 + ارسال نظر
کامشین سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1403 ساعت 09:50 ق.ظ

آقای دکتر ربولی
خواهرتون خوبند؟
امیدوارم بیماری شون کنترل شده باشه

ممنون از لطف شما
بله فعلا که نیاز به عمل مجدد ندارند.

Marjan Emami یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1403 ساعت 03:05 ق.ظ

سلام، مورد ۳ خیلی بد بود. خیلی متاسفم
آمار سایت درست شد؟ سایت یه دو هفته ای برای من باز نمی سد

سلام بله
بله الان که هیچ مشکلی نداره ظاهرا

مادر خونه سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:34 ق.ظ

مورد ۱۲ منو یاد فیلم مسافران انداخت
مخصوصا ستاره

اون سریال رامبد جوان را میفرمایید؟

مارال دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:58 ق.ظ https://mypersonalnotes.blogsky.com/

علاقه شدید مردم ایران به سرم رو متوجه نمیشم

من هم همین طور!

تیلوتیلو یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:44 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

اگه اشکال نداشته باشم میخوام یه چیز بیربط به پست شما بگم
اگه صلاح ندونستید تاییدش نکنید - هرطور که میل شما هست

اینکه نوشتید سر من شلوغه
واقعیت این هست که گاهی واقعا آدمها اونقدرها هم کار خاص یا مشغله های شغلی برای انجام ندارند ، اما ترجیح میدن زمان بیشتری را صرف آدمهای اطرافشون بکنن... مثلا من چند روز پیش سرراه برای خودمون که نان خریدم برای خاله و خواهر هم خریدیم این کار تقریبا دو ساعت از زمانم را گرفت - صف نانوایی و بعد یکی یکی رفتم رسوندم به خونه هاشون... ولی من از بعد از فوت پدرم سعی میکنم زمان بیشتری را به آدمهای اطرافم اختصاص بدم و این باعث شده که از دنیای مجازی کمی دور بشم و این گاهی باعث رنجش بعضی از دوستانم میشه

خواهش میکنم.
کار درستی میکنید. خانواده را نمیشه با هیچ کس و هیچ چیزی عوض کرد.
امیدوارم اگه سرتون شلوغ میشه این طور شلوغ بشه.

تیلوتیلو یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:06 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

1- چی میشه گفت... واقعا همین طور مردمانی هستیم... بدون دانش کافی به یه سری کار گیر میدیم

2- حالا واقعا اینهمه وزنشون زیاد بود؟

3- ... سکوتی میکنم سنگین تر از فریاد ...

4- حدیث.. اونم به سرعت... داریم؟

5- اخی... چه ملاحظه کار بود... مهربون

6- واقعا که ... عقل برای استفاده نیست عایا؟؟؟؟؟؟؟

7- بگردمش حس وابستگیش را دقیق حس کردم

8- من که میگم شما یه طنازی فی البداهه عالی دارید

9- مردم اونجا چه علاقه ای به سرم دارند...

10- کامنت ها در مورد این شربت خیلی باحال و جالب بود... من نشنیده بودم ولی گویا همه این شربت بادمجان را میشناختند

11- 5 تا؟؟؟؟؟ شما هم براش 5 تا نوشتید؟

12- بقیه پاهاش؟ خدا به شما صبر جمیل بده

لطفا اگه راه حلی برای داشتن بک آپ پیدا کردید به منم بگید

1. واقعا
2. راستش نگاه نکردم. اما به هیکلشون نمیومد که خیلی هم اضافه وزن داشته باشند.
3.
4. من که نشنیده بودم.
5. بله. کمتر میبینیم چنین مریضی!
6. چه عرض کنم؟
7. بله
8. شما لطف دارید.
9. وحشتناک!
10. بله اینجا هم به همین اسم معروفه
11. نهایتا مجبور شدم! کلی فکر کردم چه آمپولهایی میشه نوشت؟!
12. آمین.
فعلا که مشکل حل شده خداروشکر. آمار هم که برگشته. فقط میانگین ماهیانه ام به شدت پایین اومده!

تیلوتیلو یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:59 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام و روز بخیر
من که طبق معمول از همه دیرتر میرسم اینجا
و این خیلی بد هست ...

سلام
خواهش میکنم.
سرتون شلوغه. کاریش نمیشه کرد.

رضوان یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:23 ق.ظ https://nachagh.blogsky.com/

وقتی یک پزشک از روز مرگی ها می نویسد.
خیلی خوبه که می نویسید.احترام به خواننده های پرو پا قرص خود می گذارید.
شماره گذاشتن هم خوبه.پایان پاراگراف معلوم میشه.
من نیز همانند دیگر کامنت گذاران خوشم آمد.
با توجه به اینکه من پرستار بوده ام ،من نیز دیده ام آمپول چقدر طرفدار داره.شاید بدین دلیل باشد که بیماری شان را خانواده جدی نمیگیرد و بیمار شدن برای شان نفع ثانویه دارد لذا به شما متوسل می شوند که با نوشتن سرم یا آمپول اثبات کنید بیمار است و نیاز به توجه دارد و اگر به قول مسئول داروخانه میگه شما همه یک مشت عقده ای هستید یعنی درک نمی کنید من چه جایی گیر کرده ام.خوب شد برای آقا با فشارخون بالا سرم نوشتید شاید اگرلازیکس تو سرم می ریختند فشارش پایین می آمد(البته شما دکتر هستید نه من)
مهربانی و نرم خویی و ملاطفت شما با بیماران باعث شده همه جا از مهارت شما در تجویز دارو سخن بگویند .چاره ای نداریم که با دردمندان بسازیم.

دوستان همیشه به من لطف دارند.
و شما هم همچنین.
کاملا با شما موافقم. دیدم مریضهایی که با افتخار از تعداد سرم و آمپولهایی که تزریق کردن تعریف میکنن.
بله شما درست میگین ولی ترسیدم زیر سرم اذیت بشه. ضمنا ممکن بود تبدیل به یک روال بشه. چند سال پیش پزشکی داشتیم که برای فشارهای بالا سرم TNG تجویز میکرد!

سمیرا جمعه 21 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:05 ب.ظ

سلام آقای دکتر ممنون بابت پست عالیتون

سلام سپاسگزارم

مینا جمعه 21 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:00 ب.ظ

چقد خسیسید ک سرم نمینویسید ..منم سرما میخورم تا سرم نزنم خوب نمیشم..بعد خیلی لجم درمیاد دکتر قبول نکنه سرم بنویسه!!چون سرم بر هر درد بیدرمان دواس‌.

وا
چه ربطی به خساست داره؟ مگه من پولشو میدم؟!

پونیو جمعه 21 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:16 ق.ظ

فقط پیرزنه
مرسی


سپاسگزارم

Pariiish چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1403 ساعت 04:38 ب.ظ http://magicgirl.blogsky.com

درست میگی.ما هم از این ماجراها کم نداریم.منتهی بعضی وقتا که مساله جدی و مهمی نیست، من به اون روی قضاوت کنندم اجازه میدم دخالت کنه.بعضی وقتا با خود مسافرا میخندیم یا در مورد یه مساله خصوصیش اظهار نظر میکنیم.
من فقط تو مواقع خطرناک و ریسکی میتونم حرفه ای رفتار کنم
مثلا وقتی داریم واسه نقص فنی فرود اضطراری میکنیم با قیافه کاملا مطمعن که باورتون نمیشه بگم جای نگرانی نیست همه چی تحت کنترله لطفا آرامش خودتونو حفظ کنید و برگردین سر صندلی تون.اون لحظه انگار تموم احساسات دیگه من خاموش میشه و فقط آماده باش بودن،هوشیاری و جدی بودنه فعال میشن.

امیدوارم هیچ وقت به چنین حالتی نیاز نباشه

Pariiish چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1403 ساعت 02:53 ب.ظ http://magicgirl.blogsky.com

سلام و خسته نباشید به دکتر زحمت کش و بسیاررر صبور.
هرچی بیشتر میخوندم بیشتر دلم میخواست موهای سرمو بکنم خیلی سخته بتونی ظاهرو با دیدن و شنیدن بعضی چیزا حفظ کنی و من واقعا نمیتونم.
و به عنوان کسی که بارها و بارها شربت برون کلد مصرف کرده و عکس بادمجون رو ندیده بود، یک بار دیگه به بی دقتی خودم پی بردم.معمولا اون لحظه انقد حالم ناخوشه که از تو جعبه درش میارم استفاده میکنم و میرم میخوابم.

سلام
عادت میکردین
میدونم شما هم ماجراهایی با بعضی از مسافرها دارین!

مامان یک فرشته چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:01 ق.ظ http://parvazeyekfereshte.blogsky.com

سلام
خدایی اون شربت رو همه به شربت بادمجون میشناسن فقط طراحش
واقعا اکثر ایرانی ها ارادت خاصی به سرم دارن

سلام
پس حق داشته مریض بیچاره!
واقعا

وحیده چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:51 ق.ظ

صحبت سرم و فشار خون شد یا خودتون افتادم امیدوارم با مصرف دارو فشاز خونتون تحت کنترل باشه و تو این چند وقته مشکلی نداشته باشید
منم رفتم رو شربت برون کلد هلث اید رو دیدم دقیقا مثل منیژه نعنا و بادمجون دیدم توضیحاتش رو خوندم و دیدم برای حال واحوال این روزهای ما چه مفید هست
ممنونم و سلامت باشید

ممنون از لطف شما
من هم همچنان همون روزی نصف قرص را میخورم. چند روز پیش یک روز یادم رفت بخورم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد اما جرات نکردم قطعش کنم. حداقل از اون سردردهایی که بهم گفته بودند مال دندون عقل نهفته است راحت شدم!
بله شربت خوبیه.
خواهش میکنم شما هم سلامت باشید.

منیژه چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:22 ق.ظ

سلام صبح بخیر
رفتم دیدم، شربت بادنجون و ریحونه

سلام

ناری سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام دکتر اون که زده بود خانمش رو یه پماد بده پاش قطع بشه... حیف که خانواده اینجاست وگرنه...

سلام دیر گفتین نسخه شو گرفت و رفت

پگاه سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1403 ساعت 02:50 ق.ظ

من تا حالا شرم نزدم، ولی واقعا از خیلیا می‌شنوم که حس کردم بیحالم و رفتم سرم زدم بهتر شدم. واقعا چه تاثیری داره؟ بنظرم اون آرامش و دوری از محیط و تلقین می‌تونه عاملش باشه. درمورد خوب شدن سرماخوردگی با سرم هم که حتما کورتون میزنن، وگرنه سرماخوردگی تا دوره ش نگذره، چیزی خویش نمیکنه. درسته؟

سرم مفیده اما به جای خودش. مثلا برای کسی که فشارخونش پایین باشه. یا آب بدنشو از دست داده یا به قول خود شما وقتی کورتون یا داروهای دیگه داخلش تزریق میشه. یا گاهی که کسی به خاطر بیماری اشتهاشو از دست داده و داره ضعیف میشه میتونه از سرم سود ببره.

درسا آزاد سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1403 ساعت 01:38 ق.ظ https://insideout.blogfa.com/

همه سرم دوست ها یه طرف،
ولی بشکنه پای اونی که کتک زده...

آمین

من. سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:54 ق.ظ

چرا اونی ک فشارش بالا بود و سرم ننوشتید اخرش تسلیم شدین؟ حالا هرچی ام اصرار کرد مگه ضرر نداشت؟ می گفت آمپول هوا بزن میزدید؟یا شایدم من متوجه نشدم منظورتون چی بود ک پایین نسخه نوشتید
یکی از اقوام من با فشار بالا براش سرم نوشتن درجا سکته کرد

باور کنید توی یک درمونگاه شلوغ میون یک مشت آدم .... خیلی تحمل کردم. امیدوارم هیچوقت در چنین موقعیتی گیر نکنید. اما مطمئن باشید این بشر نهایتا سرم میزد حالا به هر بهانه ای.

دزیره دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:48 ب.ظ https://desire7777.blogsky.com/

امیدوارم پای شماره 3 قطع بشه
دکتر جان بیزحمت یک سرم زرد هم برای من بنویسین شاید ریزش موهام خوب شه

آمین
به دکتر خانوادگی کانادا بگین تا بنویسه

شکوه دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام آقای دکتر خداقوت بخصوص این روزها که فصل شیوع انفلوانزاست و میدونم که مجبورید خیلی جاها به میل بیماران رفتار کنید پسرم یه ماه پیش دچار آنفلوآنزا شدو من هم گفتم درمان علامتی کنم ولی درنهایت بعد از چند روز هم ازم آنتی بیوتیک گرفت و هم وادارم کرد که بهش،سرم بزنم

سلام
واقعا درکتون میکنم.

نازی دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:23 ب.ظ

بلاگتون برام باز نمیشد الانم اتفاقی باز شدش

بله متاسفانه مشکل داره. امیدوارم درست بشه

مریم دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:20 ق.ظ

سلام آقای دکتر.
ببخشید زیر پست سوال پزشکی می پرسم.
کسی که صبح قرص لوازامیکس می خوره و شب قرص والسارتان، چرا باید فشارش بالا باشه؟
ممنونم

سلام
خواهش میکنم.
شاید نیاز به داروی قوی تری دارند. شاید هم مثلا کلیه شون دچار مشکل شده. به نظر من حتما نظر یک متخصص را هم بپرسین.

مریم دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:14 ق.ظ

سلام آقای دکتر.
ببخشید زیر پست سوال پزشکی می پرسم.
کسی که صبح قرص لوازامیکس می خوره و شب قرص والسارتان، چرا باید فشارش بالا باشه؟
ممنونم

سلام
خواهش میکنم.
شاید نیاز به داروی قوی تری دارند. شاید هم مثلا کلیه شون دچار مشکل شده. به نظر من حتما نظر یک متخصص را هم بپرسین.

مادر خونه دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:34 ق.ظ

یه جای این پست انقد غم داشت که مانع شادی بقیه شد..
خدا نگذره از همینچین مردی
و کاش اون زن صبر نکنه برای همچین زندگی ....

آمار همه تقریبا همینطور شده آقای دکتر

بله درست میگین
خشونت قابل قبول نیست.
بله متاسفانه.

ساغر دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1403 ساعت 05:43 ق.ظ http://kachab.blogsky.com

وای خدا عکس قاشق رو من هم بادمجون دیدم اول، بنده خدا گناهی نداره

بله شبیهند.
ممنون که به اینجا سرزدین.

مراد یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:55 ب.ظ

سلام
۳مگه توپه شوت کنه بیشور‌ . خوبه نگفته سرش خورده به پام
۴.تنها مورد نزدیکی که در مورد طبابت یادم میاد" دردم از یار است و درمان نیز هم" میباشه o_o
۱۰.وضعیت به گونه ای شده دیگه شربت بادمجون برا داروخونه ها شناخته شده تر از برون کلده .

یه بخش بزنین، بدون ویزیت بفرما سرم .هم سرتون خلوت میشه هم ملت به آرزوشون میرسن یه رنگ بندی هم بذارین قرمز زرد

پ.ن:کد آمارگیر وبلاگ چندین مدل هست بدون اینکه همینو پاک کنین موقتا یکیشونو پیدا کنین اعمال کنین ببینین کدوم کار میکنه

سلام
3. چی بگم؟
4. این حدیث بود؟
10. دقیقا
این هم فکر خوبیه
چند سال پیش بلاگ اسکای هرچی ابزارک خارج از بلاگ اسکای گذاشته بودیم حذف کرد. نمیدونم دیگه اجازه میده یا نه؟

غزل یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:53 ب.ظ

سال دوازدهم درس خوندنه و شب امتحانه و چون جراحی را دوست داشتم سرچ کردم ببینم چه خاطراتی پیدا میشه و بلاگ شما بالا اومد!
لذت بردم و خواب رو از سرم پروند

خوش اومدین.
امیدوارم الان سر کلاس درحال چرت زدن نباشین

رها یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:30 ب.ظ

با این حساب باید توی همه نسخه هاتون سرم هم بنویسین

اون وقت سروصدای تزریقاتی ها درمیاد! باید یه طوری هر دوطرف را راضی نگه داشت!

لیدا یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 10:29 ب.ظ

در مورد حدیث حتما با خودش گفته :دیگران ساختند و ما خواندیم ،ما بسازیم و دیگران بخوانند

بعید نیست

مهسا یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:23 ب.ظ https://wheelchairandme.blogfa.com

عالی بود آقای دکتر همیشه سلامت باشین

ممنونم خانم دکتر

فاطمه یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:29 ب.ظ https://ftmhs.blogfa.com/

سلام
حقیقتا منم وقتی دیدم گفتم چرا شربت باید بادمجون داشته باشه؟!
حتی رفتم توضیحات شربت رو هم خوندم دیدم پس اینکه بادمجون نداره!کلی زوم کردم تا فهمیدم چیه!:))

سلام
بله شکل جالبیه

ی یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:28 ب.ظ

ای دکتر آمار دوستِ ضد سُرُمِ زرد ندوستِ دشمنِ بادمجون
دکتر:آخه مرده؟!!! مگه مرده هم حرف میزنه؟ بنویس مردِ

ادبیاتم اومد ناگهان

شرمنده
اون وقت میشه کسره مالکیت که در اینجا کاربرد نداره. میشه مثلا گفت یه مرد.

پری دریایی یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:49 ب.ظ

سلام آقای دکتر

خیلی لذت بردم از خاطراتتون
البته فقط اون مورد 3 واقعا ناراحت کننده بود

آقای دکتر من فقط میتونم وبلاگ شمارو ببینم بقیه وبلاگهای دوستان باز نمیشه. مرورگر من مشکل پیدا کرده یا واقعا وبلاگها مشکل پیدا کردن؟!!!

سلام
ممنون
بله واقعا ناراحت کننده بود.
متاسفانه بلاگ اسکای چند روزه که مشکل داره

عسل بانو یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:19 ب.ظ

6-سرم که مجدد فشارشون رو بالا می‌برد، نترسیدی مشکلی واسشون پیش بیاد؟

ترسیدم. اما وقتی ول نمیکنن چکار کنم؟

مریم و سعید یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:17 ب.ظ http://Saghf.blogsky.com

مثل همیشه عالی بود خاطرات
۲ هرگز به وزنه در حالی که کسی داره استفاده می کنه مخصوووصا اگر خانم باشه نگاه نکنیم

۳ ایشون رو از مطب بندازید بیرون احوال خانم رو جویا شوید لطفا

۴ در هر موردی حدیث هست نگران نباشید

۹ خب دکتر سرم بنویسید لطفا از نوع زرد

سپاسگزارم
2. من هم نگاه نکردم به خدا!
3. دیگه دیر گفتین. رفت!
4. اون که صددرصد!
9. شیفت من نبود. وگرنه مینوشتم. توی این سالها متوجه شدم تغییر نگرششون با تلاش من و ده تا مثل من اتفاق نمی افته.

لیمو یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:54 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com

سلاااام بعد مدتها به موقع رسیدم.
1. باز خوبه خانومه بومی بوده قلقشون رو میونسته.
2. مگه چقدر بوده؟!
3. کاش برای شکاف جمجمه بر اثر ضربه زنش میومد جاتون. واقعا دلم میخواد بمیره.
5. خب آخه تو که میتونستی صبر کنی تا فردا همون فردا میومدی دیگه!
6. وای من دیگه اعصابم خراب شد. کاش بنویسین برن بزنن بمیرن دیگه. انقدر کودن آخه!؟؟
7. آخی
8.
9. اه خب واقعا کاش بنویسین. فوقش میمیرن. دو تا کودن هم کمتر بشه زندگی بهتره.
10.
11.
12. دلم میخواد ازش بپرسم بقیه شون کجان؟
پی نوشت2: اوضاع بلاگ اسکای داغانه دکتر.

سلام
بله خوش اومدین.
1. واقعا
2. روم نشد ببینم!
3. خشونت مورد قبول نیست. از هیچ طرفی.
5. چه عرض کنم؟
6. اگه نمینوشتم هم نهایتا میرفت فردا می اومد!
7. واقعا
8.
9. مسئله اینه که بعد خانواده اش ولمون نمیکنن!
10.
11. من هم همین طور
12. ترسیدم واقعا بهم نشونشون بده
پ.ن2. امروز بهتر شده خداروشکر

فرزان یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام
دقیقا اینجوره که تا سرم‌نزنند خوب نمیشن
ما یه پزشک آقا داریم که همگی خیلی اعتقاد زیادی به ایشون داریم و کل خانواده و فامیل میرن پیشش و همه ام تا یکی سرمامیخوره میگن برو پیش دکتر.....یه سرم و چندتا امپول میده خوب میشی

راستی اقای دکتر‌حساسیت به بادمجون و کلداکس ربطی بهم دارهچون من جدیدا فهمیدم به بادمجون حساسیت پیدا کردم و پوستم قرمز میشه و خارش پیدا میکنم امروز کلداکس خوردم و لبام ورم کرد و قرمز شد و‌حس کردم توی گلوم ورم کرده
حسابی ترسیدم اما خوب شد
گفتم بپرسم ببینم ربطی بهم داره یا نه

شماره سه را واقعا واسش متاسفم مرد حداقل یکم خجالت بکش

سلام
دقیقا
به هم ربطی ندارند. شاید تصادفا به هردوشون حساسیت دارین.
واقعا

ندا یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:38 ق.ظ http://Diyazpame10.blogfa.com

خنده تون مستدام

الف پلف یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:26 ق.ظ

سلام ، چند سال پیش که سرم کم بود ، اهالی اونجا چه مشقتی کشیدن!
ش.۱ فکر کردم میخواد بگه لباس زرد بپوشید
ش۳: شدنیه؟!!
ش۴: خیللللی خوب بود
ش۱۲: فکر کنید نصفه شب باشه ، مریض اینو بگه ، چادرش رو بگیره بالا واقعا چند تا پا داشته باشه
مرسی

سلام
سالهای اولیه کارم موقع جمع کردن آمپولهای کلسیم از مراکز تا مدتی دردسر داشتیم وحشتناک اما خوشبختانه کم کم از سرشون افتاد. ولی درمورد سرم فکر نکنم به این راحتی براشون عادی بشه.
1.
3. جرات نکردم بپرسم!
4. فکر کنم نیازی به توصیف چهره مرده نباشه!
12. اون وقت من باید بگم یاااا ابوالفضضضضل!
خواهش

آذردخت یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:05 ق.ظ http://azardokht.blog.ir

سلام آقای دکتر. عجب پست سرم تو سرمی شده
فکر کنم سرم واقعا کالای استراتژیکی توی ایران هست. بنده که هر وقت احساس پایین بودن فشار می‌کنم یه پارچ شربت درست می‌کنم و همه‌ش رو می‌خورم فشارم تنظیم می‌شه

سلام واقعا!
بله دیگه سرمها یا قندی هستند و یا نمکی و یا مخلوط این دوتا (البته صرفنظر از بعضی سرمهای خاص) و معمولا میشه از طریق خوراکی هم آب بدنو جبران کرد.

نگار یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:49 ق.ظ https://soundsoflife.blogfa.com/

سلام آقای دکتر سالهاست که وبلاگتون رو می خونم و لذت میبرم. دیدم آمارگیر وبلاگتون خراب شده گفتم خودم هر وقت اومدم یه حضور بزنم تیکش رو برام بزنین

سلام
ممنون از لطف شما
فقط امیدوارم بقیه از شما یاد نگیرن

الهه یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:09 ق.ظ

سلام .وقت بخیر .مثل اینکه خیلی داغ داغ پستتونو خوندم سوختم. پنج دقیقه بعد از پست گذاشتن .واقعا انگاری مردم علاقه خاصی به سرم دارن این پست شمام کلا سرمی شد .آخی پسر بچه مورد هفت .

سلام
اگه سوختگی تون زیاد نیست همون پماد سوختگی کافیه اگر هم شدیدتره میتونین از سیلورسولفادیازین استفاده کنین
ممنون که تشریف آوردین. بله پزشکی که سرم ننویسه اصلا قبول ندارن!
بله خوشبختانه مادرش گفت: خودم میبرمت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد