جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (287)

سلام

1. توی یک مرکز دوپزشکه به خانم دکتر گفتم: امروز نسخه پیرمرده را که نوشتم بهم گفت: "من آهنگرم. اگه داسی شمشیری چیزی خواستی درخدمتم"! خانم دکتر گفت: "اما یه مریض دیگه به من گفت: اگه برای لکسوست وسیله خواستی به خودم بگو"! تا کی تبعیض آخه؟!

2. توی یکی از مراکز شبانه روزی دیدم آقای مسئول پذیرش یک ظرف پر از یک مایع سفت و چسبناک تیره رنگ گذاشته کنار دستش و گاهی یه کم ازش میخوره. گفتم: این دیگه چیه؟ گفت: چون اینجا نمیشه زیاد قهوه درست کرد توی خونه قهوه گُلد و زعفرونو با آب جوش مخلوط میکنم و میگذارم سرد بشه و با خودم میارم!

3. یه پسر 12 ساله اومد و گفت: استفراغ دارم. نسخه شو که نوشتم  گفت: چون امروز مدرسه نرفتم یه گواهی هم بده. دو سه روز بعد دوباره اومد و گفت: هنوز خوب نشدم. دوباره براش دارو نوشتم و گواهی گرفت و رفت. از مطب که رفت بیرون من هم برای یه کاری از مطب رفتم بیرون و دیدم بدون این که بره سراغ داروخونه از درمونگاه رفت بیرون!

4. پسره گفت: استفراغ و اسهال دارم. گفتم: امروز چندبار رفتی دستشویی؟ گفت: هیچی! گفتم: پس چطور اسهال داری؟ گفت: خب چون غذا نمیخورم این طوریه. اگه غذا بخورم اسهال دارم!

5. شیفتو به خانم دکتر تحویل دادم و از پشت میز بلند شدم که یکدفعه یادم اومد وبلاگ بازه. خانم دکتر هم اونجا بود و دیگه نمیشد برم و ببندمش. نمیدونم چرا تصادفا دستم خورد روی کلید سه راهی برق و برق کامپیوتر قطع شد!

6. نسخه پیرزنه را که نوشتم گفت: دو روزه که ادرار شوهرم نمیاد. چکارش کنم؟ گفتم: بیارینش تا براش سوند بزنن و دارو بنویسم. گفت: الان سوند بهش هست و چیزی نمیاد چکارش کنم؟ گفتم: پس دیگه باید ببرینش پیش متخصص. گفت: پیش متخصص هم بردیمش و باز هم چیزی نمیاد چکارش کنم؟!

7. (14+) خانمه گفت: چند روزه اون قدر باسنم درد میکنه که نمیتونم نفس بکشم!

8. وقتی رفتم سر شیفت آقای مسئول پذیرش گفت: دکتر! آماده باش که امروز غلغله میشه! گفتم: چطور؟ گفت: دیشب دکتر .... شیفت بوده. او هم که هرچقدر مریضها اصرار کنن نه سرم مینویسه نه آمپول. امشب دوباره همه شون برمیگردن تا سرم و آمپول بگیرن!

9. توی یک مرکز دوپزشکه خانم دکتر اومد و گفت: یه نفر الان اومده و میگه من چهارتا تخت معاینه مامایی خریدم و میخوام اهدا کنم. گفتم: خب اینجا که یکی دارین بگین ببره شبکه. گفت: بهش گفتم. گفت نه حتما هر چهارتاشونو میخوام به همین درمونگاه بدم وگرنه توی خونه نگهشون میدارم! روز بعد دوتا صندلی و دوتا تخت معاینه که همه شون کهنه بودند و چرم روی یکی از تختها هم پاره شده بود با یک وانت اومد توی درمونگاه و فهمیدیم جناب خیّر به راننده گفته کرایه شونو از خانم دکتر بگیر! حالا از کجا به دست اون پیرمرد رسیده بودند نمیدونم.

10. پیرمرده جواب آزمایش خون دختر و نامزد دخترشو آورده بود تا ببینم. نگاهشون کردم و گفتم: ظاهرا هردوشون ناقل تالاسمی هستند. بهتون نگفته بودند که نباید با یه ناقل دیگه ازدواج کنه؟ گفت: بهمون گفته بودند با کسانی که توی فامیلمون این مشکلو دارند ازدواج نکنه. اما این پسر غریبه است!

11. خانمه دختر 15 ساله شو آورده بود. گفتم: چی شده؟ گفت: قرص برنج خورده. به دختره گفتم: واقعا خوردی؟ گفت: بله. توی درمونگاه عملا چیزی که به دردش بخوره نداشتیم. پس فقط با آخرین سرعت گذاشتیمش توی آمبولانس تا بره بیمارستان. وقتی آمبولانس برگشت بهیار مرکز اومد و گفت: توی بیمارستان از دختره پرسیدند چی خوردی؟ گفت: چهارتا قرص کلردیازپوکساید!

12. ساعت دو و نیم صبح از خواب پریدم و دیدم دو نفر توی سالن دارن داد میزنن و میگن: دکترررر! و بعد هم سوت میزنن. تا از اتاق استراحت اومدم بیرون دیدم آقای مسئول پذیرش و آقای مسئول تزریقات دارن از درمونگاه بیرونشون میکنن و میگن: یه بار دیگه اومدین زنگ میزنیم 110! گفتم: چی شده؟ گفتن: هیچی. هر چند شب یکبار مست میکنن و میان اینجا سروصدا میکنن!

پ.ن. و سرانجام، آخرین قسط بیمه دوران طرح پرداخت شد و بالاخره از شر پرداخت ماهی 33727000 ریال راحت شدم. اول ازفیشهای پرداختم کپی گرفتم و بعد بردم و تحویل دادم که گفتند: برو و یک هفته دیگه بیا تا مرحله بعدی کارهای اداریشو انجام بدی! خدا به خیر کنه. وقتی اسفند بشه و آخرین قسط کامپیوتر عماد را هم بدیم میزان اقساط پرداختی ماهانه مون برمیگرده به زیر ده میلیون تومن!

نظرات 37 + ارسال نظر
افق بهبود چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1403 ساعت 12:03 ب.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

ما اقساطمون تمام میشود بلافاصله یکی دیگه جایگزین میشه

ما هم تقریبا همین طوریم

درسا آزاد پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 12:34 ق.ظ https://insideout.blogfa.com/

قهوه رزگلد با زعفرون و آب جوش قاطی بشه درسته که فاجعه میشه، ولی سفتی و چسبناکیش برای چی بوده؟!
بعد من دارم فکر میکنم اون خانم دکتر اگر فهمیده باشه شما عمدا سیستم رو از بیخ خاموش کردید، ممکنه فکرهای خیلی وحشتناکتری از داشتنِ یک وبلاگ بکنه

نمیدونم
فکر نمیکنم. ما اینجا سر کار اینترنت داخلی داریم که بیشتر سایتها را اصلا باز نمیکنه. چه برسه به سایتهایی که مد نظر شماست

ریزوریوس چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 09:35 ق.ظ https://risorius.blog.ir/

مورد 11 رو که خوندم، هم خوشحال شدم که قرص برنج نخورده! و هم اعصابم خرد شد که مگه ملت مسخره تو هستن دختر

دقیقا

نگار دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 07:07 ق.ظ

همه اش جالب بود اما دلم خیلی واسه عروس و داماد سوخت. چه شانسی
امیدوارم به زودی قسطها به صفر برسه.

ممنون
من بیشتر از شما امیدوارم

سودا جمعه 2 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 09:47 ق.ظ

سلام جناب دکتر
خاطرات خیلی جالب بود.
خوبه که حواستون به باز بودن وبلاگ بود
بچه‌های مدرسه معلم و مدیرو سرِ کار میذارن حالا دیگه برای گرفتن گواهی خودشون اقدام می‌کنن
خدارو شکر قسط‌ها تا حدودی سبک شده.

سلام
ممنون
بله اما از اون روز روی بستن یا نبستن وبلاگ وسواس پیدا کردم
واقعا
ممنون

مارال یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:09 ب.ظ

اخوی تهران نشین چطوره؟

خوبه سلام میرسونه

نرگس یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 11:41 ق.ظ http://joqdebaroonkhorde.blogfa.com/

شماره ۵: همین دیروز یکی اومده بود دفتر میگفت همسایه لوله ی آبو به جای اینکه از سمت موتورخونه مستقیم بکشه به واحدش، پیچونده و از داخل حیاط اختصاصی ما رد کرده و الان چیکار کنم؟ من تو فکر طرح دعوی مقتضی با در نظر گرفتن نظرات احتمالی کارشناس بودم که همکارم گفت بزن لوله‌شو بشکن:))))) مراجع خودش برگاش ریخت و پرسید نمیره بگه من تخریب کردم؟ گفت تخریب نکردی که! وسط حیاط بوده پات گیر کرده:))) خیلی اتفاقی=))
شماره ۲: بهش بگید در ملاعام نخوره ممکنه سوتفاهم پیش بیاد:))

عجب چیزهایی آدم یاد میگیره! اما واقعا چرا باید لوله ها را این طوری میکشید؟
چشم

من شنبه 26 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 01:12 ق.ظ

نفس کشیدن: این عبارت به معنای عمل تنفس یا دریافت و خارج کردن هوا از ریه‌ها است. همچنین می‌تواند به معنای استراحت کردن یا آرامش یافتن نیز به کار رود.
در مورد شماره ی هفت، تونستم این دلیل را پیدا کنم. احتمالاً منظورش اینه که از بس درد دارم از کار و زندگی افتاده ام یا آرامش ندارم.
ببخشید قصد توهین نداشتم. من خیلی حساسم و خدا را شکر کادر درمان نیستم وگرنه نمی تونستم نفس بکشم.

بعید نیست
خواهش میکنم.

دزیره جمعه 25 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 08:09 ب.ظ https://desire7777.blogsky.com/

وای شماره 5 عالی تر بود اقای دکتر یک اعتراف صادقانه

سپاسگزارم

من پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام دوباره
رفتم جستجو کردم باسن درد این آمد:
https://drforogh.com/%D8%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%84%DA%AF%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D9%88%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86/
تو را خدا فقط خاطرات ننویسید از نت استفاده ی علمی هم بکنید. شاید بیچاره تنگی کانال نخاع یا بیماری دیگری داشته. دو بار هم تکرار کرده

سلام دوباره
دوست عزیز! شما خودتون میپرسین و خودتون هم جواب میدین. من خودم میدونم باسن درد چیه. نکته جالبش بی ربطیش به نفس کشیدن بود!

پت پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:28 ق.ظ

سلام
متوجه شدم که ایمیلتون به وبلاگتون مربوطه و ممکنه چک نکنید. براتون ایمیل فرستادم

سلام
ممنون ایمیلتونو دیشب خونده بودم. اما هنوز فرصت نشده. شرمنده

من چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام
هفت: مگر باسن هم درد میگیره؟! گوشتش استخوانش یا چی؟ بعد هم نفس کشیدن چه ربطی داره به باسن؟ درست گفت یا درست شنیدید؟
یازده: اینها را من می شناسم. دخترهای نوجوان سر به هوا عاشق پسرهای بیخودند، برای این که خودی نشون بدهند دو تا قرص الکی می خورند که آمبولانس را بکشند حالا یا دم در مدرسه یا خونه شون و غیره فقط هم برای جلب توجه همون پسرها که گفتم. قرص برنج که امان نمیده

سلام
قبول کنید که دیگه نمیشد زیاد پرس و جو کرد. اما درست شنیدنو مطمئنم چون باز هم تکرار کرد.
11. حق با شماست. همین که حالش خوبه شکر.

شادی چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:54 ب.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

سلام
چه سمی بوده اون قهوه و زعفرون
آفرین به سرعت عملتون در مورد قطع برق

سلام
بله اما یک بار یک قاشق کوچیک ازش خوردم تا چند ساعت شارژ بودم!
ممنون

آتشی برنگ آسمان چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:26 ب.ظ

حالا چاله رو برای قسط های بعدی بکنید

سلااااام پر روزی و موفق باشید دکتر

چشم
سلام از ماست ممنون

استاد چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 01:42 ب.ظ

ببخشیدا
ولی لکسوس درسته
دکتر که غلط می‌گرفتی همه عمر، دیدی که چجوری غلط املاییتو پیدا کردم؟

الان رفتم چک کردم
حق با شماست ممنون که بهم گفتید الان درستش میکنم.
اما مسئله اینه که خانم مارال که ساکن اون طرف آب هستند هم توی کامنتشون نوشتن لکسوز!

سارینا2 چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 10:52 ق.ظ

سلام
سه تا پست اخیر رو با هم خوندم
و به اون آزمایش اچ سی جی که برای مردها و زنها گفته بودن بنویسید خیلی خیلی خندیدم
در مورد اون صندلی های مامایی هم اگه من بودم می گفتم لطفا برشون گردم به همون آدرسی که آوردی و پول رفت و برگشت رو از همون فرد بگیر والا

سلام
زحمت کشیدید
خنده تون مستدام
واقعا! اما ممکن بود راننده بیچاره ناچار بشه تا ظهر بره و بیاد!

الف. پلف چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 08:32 ق.ظ

سلام ، ش ۱۲ خیییلیی خنده دار بود ، ش : ۱۱ یکی بعد خوردنش پشیمون شد فقط وقت کرد با یکی تماس بگیره و در خونه رو باز بذاره متاسفانه وقتی رسیدن فوت شده بود.ش۹: سکوت میکنم ش۶: بهتون خیلی اعتقاد داشته نظر شما براش مهم بوده.
شاد شدم سر صبحی، مرسی

سلام
12. البته اون لحظه کفرم دراومد!
11. بله معمولا کشنده است.
9.
6.بله. اما خارج از شوخی باید سریعتر پیگیری میشد.
ممنون
حالا چرا از پایین به بالا نوشتین؟!

مارال سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 11:43 ب.ظ http://Mypersonalnotes.blogsky

۵ خیلی نامردی بود
شماره ۱ خیلی باحال بود . ولی اگه لکسوز نداری باور کن آهنگره بیشتر به دردت میخوره
۶ و ۷ از اون موردا بود که ملت شانس آوردن من دکتر نشدم وگرنه دهنشون رو سرویس میکردم با این سوالاشون
۱۱ من که شنیدم کسی که قرص برنج بخوره احتمال نجاتش صفره . امیدوارم اشتباه باشه ولی از یه پزشک شنیدم

5. یعنی باید میگذاشتم وبلاگو ببینه؟
1. هیچکدوممون لکسوز نداریم آخه!
6و7. اما باور کنید این که آدم حتی بعد از زدن سوند ادرار نداشته باشه ترسناکه.
11. بله. واقعا بعیده کسی که قرص برنج خورده زنده بمونه. اما به هرحال باید کاری که میشه را انجام داد.

رها سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 07:38 ب.ظ

چه خوب. از دست قسطاتون راحت میشین

به شرطی که قسط جدیدی اضافه نشه.

لیمو سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 04:00 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com

سلام دکتر
1. شمشیر هم خوبه دیگه ناشکر نباشین.
2. آره جدیدا کافی شاپها بصورت بسته بندی و با بطری های خوشگل میفروشن ولی با زعفروش رو نشنیده بودم دیگه. دلیلش چی بود؟ اصلا چرا سفت و چسبناک بود؟؟ نباید رقیق باشه؟!
3. بنظرم اینبار توی گواهی بنویسین یکماهه سالمه.
5. با یک اقدام به موقع و حساب شده به خیر گذشته.
6. ای باااابااااااااا بس کن زن
8. زرشک! مردم ماشالا خودشون دکترن همه
10. وا ناقل ناقله دیگه غریبه و آشنا نداره! مسخرمون میکنن؟!!
11. خداروشکر من توی کادر درمان نیستم وگرنه وسط راه مینداختمش پایین
پ.ن: خیلی مبارکه. ایشالا آزادی قسمت همه.

سلام
1. بله. اصلا من همیشه آرزو داشتم یه شمشیر داشته باشم
2. گذاشته بود سرد شده بود سفت شده بود.
3. دیگه اونجا نرفتم. احتمالا دو سه بار هم از دکتر بعدی گواهی گرفته.
5. واقعا به خیر گذشت.
6. ولی واقعا چنین موردی باید بررسی بشه.
8. بله. اما اون همکارمون هم واقعا عالمی داره برای خودش.
10. ظاهرا که جدی میگفت!
11. بعد از رسیدن اعتراف کرده بود.
پ.ن: سپاسگزارم.

فنجون سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 08:22 ق.ظ http://Embrasser.blogsky.com

نمیدونم چرا شماره 5 رو که خوندم یاد اون پیرزنه افتادم که موقع رفتن قرصش از دستش افتاد و همراه با قرصی که روی زمین بود برشون داشت :))

یادمه وام مسکن که گرفته بودیم قسطش خیلی برامون زیاد بود، به لطف تورم الان مبلغ قسط اصلا به چشم نمیاد ... تو این مملکت هرچقدر بتونیم وام بگیریم (اگر بتونیم البته) برد کردیم ...
فیش حقوقی من یه جوری طراحی شده که وقتی قسمت دریافتی ها رو نگاه میکنم حس پولدارای بالا شهر بهم دست میده، به ستون مالیات و کسورات که میرسه اوضاع بدتر میشه، به قسمت پرداخت که میرسه میشم جزو مناطق محروم :)))

خب خداروشکر حداقل اندازه یه پیرزن سیاست دارم
اتفاقا وام مسکن ما هم همین طور بود. فکر کنم برای اینه که مدتشون طولانیه. اولین ماههایی که قسط میدادم قشنگ یک چهارم حقوقم میرفت اما سالهای آخر عملا هیچی نبود.
فیش حقوق شما به قرار زیر است:

کوهنورد سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 06:33 ق.ظ http://1kouhnavard.blogsky.com

امان از اتفاقات تصادفی
دیگه بحران باید یه جوری مدیریت میشد

امان
بله خوشبختانه به خیر گذشت. اما دیگه باید حواسمو بیشتر جمع کنم.

پت دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 07:15 ب.ظ

میشه همینجا بهم بگید یا اینکه به آدرسی که گذاشتم ایمیل کنید
راستی، آنی خانم هم بازی رو دیدند؟ چی فکر میکنند؟

چشم
راستش نه ندیدند. شاید فردا که برگشتم خونه بهش نشون بدم.

پت دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 06:05 ب.ظ

خب پس خودتون میدونستید.
هر موقع بازی کردید بهم نظرتون رو بگید. آمار رو نگاه کردم، شما جزو 2 درصدی هستید که این کارو میکنند

بله
چشم!
فقط چطور بهتون بگم؟

لیلا دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 05:28 ب.ظ

من تو دوران طرح که بیمارستان بودم یه خانم جوان با نامزدش اومده بود و ادعا مرد که قرص به قصد خودکشی خورده NGTآوردیم و پرستار در خال گذاشتنش بود که معلوم بود حسابی اذیت شده بود داد زد به خدا نخوردم الکی گفتم برای این گفتم که با نامزدم دعوام شده بود میخواستم بترسونمش


فکر کنم دیگه هیچ وقت چنین ادعایی نکنه! آخه توی قرص برنج نه میشه NGT گذاشت و نه هیچی!

Marjan Emami دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 05:19 ب.ظ

سلام، ۵۵۰۰ نفر که در حال عادی نیستن؟ خدا به خیر بگذرونه.
و فکر کنم تغییر مکان مربوطه به فیلتر شکن های ایران، که آی پی ها رو reroute می کنن به مکانهای دیگه

سلام
نخیر کل جمعیت اون شهر 5500 نفره!
بله حق با شماست. مزاح فرمودیم
فردا یه ایمیل میفرستیم خدمتتون! الان سر شیفت نمیشه.

پت دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 05:18 ب.ظ

سلام
در مورد قطع کردن برق، اگر بروزرتون کروم هست، احتمالا بعد از روشن‌ کردن کامپیوتر صفحه دوباره باز شده

سلام
نخیر! قبلا هم توی همین وبلاگ عرض کرده بودم. من همیشه اول موزیلا را باز میکنم. بعد توی موزیلا یک صفحه خصوصی باز میکنم و اونجا آدرس وبلاگو مینویسم. قبلا سابقه داشته که برق قطع شده و وقتی دوباره کامپیوتر را روشن کردم وبلاگ حذف شده بوده.
راستی هنوز فرصت نشده دوباره برم سراغ سرهمبندی ببخشید!

تیتانیوم دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 04:24 ب.ظ

دکتر قرص برنج سریع میکشه خیلی سریع خیلی کثیفه کارکردش این صد درصد ارامبخش زیاد خورده بوده قرص برنج محاله کسی نجات پیدا کنه محاله کامل و شخص بسیار با زجر و شکنجه شدن میمیره

بله من هم شنیدم. مسئله اصلی اینه که بعد از دو سه روز بستری مرخص شد و حالش خوبه.

نازنین دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 04:11 ب.ظ

سلام‌آقای‌دکتر‌یکی‌از‌فامیل‌هامون‌پزشکی‌
تعهدی‌قبول‌شده‌میخواستم‌بدونم‌الان‌حقوق
یک‌پزشک‌عمومی‌‌که‌مناطق‌محروم‌وتازه کار‌
باشه چقدره؟

سلام
به سلامتی
میزان درآمدشون به خیلی چیزها بستگی داره. مثلا این که پزشک شیفت بشن یا پزشک خانواده؟ یا میزان محرومیت محلی که کار میکنن یا جمعیت جایی که کار میکنن و ...
ضمنا مطمئنا این قوانین تا روزی که ایشون درسشون تموم بشه تغییر میکنه.
اما الان حقوق زیر 15 میلیون توی شهرستان ما وجود نداره.

Marjan Emami دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام، در مورد شماره ۸، ما اینجا پیش یک‌ پزشک هندی، بنگلادشی می رفتیم که قبلا سالیان سال در ایران در یک روستا کار می کرده و فارسی رو هم نسبتا خوب بلد بود، یه روز به ما گفت: چرا شما ایرانی ها همش می گید: دکتر سوزن بزن، سوزن بزن؟ و خیلی جالب بود که زمانی که ایران بوده، تقریبا همه ایران رو گشته بود و از جاهایی صحبت می کرد که ما نشنیده بودیم
البته الان پیش دکتر ایرانی میریم
و نمی دونم چرا من اینقدر محل زندگیم در صفحه شما تغییر می کنه. این فیلتر شکن ها فهمیدن من خیلی سفر دوست دارم ولی امکان رفتن ندارم
و مگر تو ایران آدم های مست می تونن با حال خراب بیان بیرون؟ یعنی مشکلی براشون پیش نمی یاد؟
و آخر اینکه من هم خیلی از باز بودن صفحات شخصی در کامپیوتر می ترسم، ولی برام هم‌ پیش اومده و خیلی ناجور شده

سلام
پس به عنوان آمپولوفیل توی دنیا مشهور شدیم
چی بگم؟ آخه شما که VPN هم استفاده نمیکنین!
ساعت دو و نیم صبح توی یه شهر حدودا 5500 نفری و سوار موتور. کی میخواد جلوشونو بگیره؟
حق دارین.

زهره دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 02:10 ب.ظ

ممنون

مامان یک فرشته دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 01:41 ب.ظ http://Parvazeyekfereshte.blogsky.com

فکر کنم این ترس لو رفتن وبلاگ ها چیزی هست که همه ماهایی که ناشناس مینویسیم داریم.

دقیقا

سارا دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 01:23 ب.ظ https://15azar59.blogsky.com

سلام
۲: چه سمی بوده میخورده بیچاره معده اش
۵: مدیریت بحرانتون عالی
۷:
۹: چه خیر دست و دل بازی خسته نشه یه وقت ای همه هزینه میکنه
۱۰ : اخییی چه بد شانس
۱۱: قرص برنج یا ارامبخش مساله اینست
پ.ن: امان از قسط که یکی هنوز تموم نشده یکی دیگه شروع میشه

سلام
2. و چقدر زیاد!
5.
7.
9. خانم دکتر کلی برای پرداخت کرایه با راننده وانت چونه زد! نمیدونم شبکه کی بخواد بهش این پولو بده؟ و اصلا بده یا نه؟
10. واقعا
11. مسئله اینه که بعدا فهمیدیم دو سه روز بستری بوده. برای چهارتا قرص منطقی نیست.
پ.ن: امااااان!!

دریا دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 12:20 ب.ظ http://Taarikheman.blogsky.com

سلام آقای دکتر
مورد شماره ۳ رو که خوندم یادم اومد یه بار سرما خورده بودم و گلودرد داشتم. رفتم درمانگاه دم خونه مون و ویزیت شدم و دکتر برام دارو نوشت. بعد به دکتره گفتم میشه یه روز استراحت هم بنویسید چون توی محل کار توی یه اتاق کوچیک با همکارم هستم و میترسم اونم بگیره. گفت تو الکی میگی مریضی که استراحت بنویسم. منم چیزی نگفتم. بعد گفت در صورتی استراحت مینویسم که بری این شربت تقویتی رو از داروخانه همینجا بخری و بیاری من ببینم که خریدی. منم رفتم خریدم و برام استراحت نوشت

سلام
عجب! خاطره تون بیشتر نشون دهنده روابط اقتصادی دکتر و داروخونه بود!

سعیده دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 12:13 ب.ظ

فقط مورد شماره12.قیافه شما تو اون لحظه دیدنی بود
مورد 11 عجیب ذهنم رو مشغول کرد.احتمالا از کس دیگه ای خط گرفته
جیبتون پر پول و اقساطتون صفر باد

واقعا
نمیدونم. توی درمونگاه قشنگ آدرس داد و گفت از دوستم گرفتم و توی یک جعبه فلزی گذاشتم تا هوا بهش نرسه و ....
سپاسگزارم.اما اون وقت هم هی میریم گرجستان

الی دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 11:44 ق.ظ

منم واسه شماره ده سوال دارم اتفاقا
اگه فقط مرد توی ازمایش تالاسمی داشته باشه در حالت کلی ناقله؟و بچه حتما مبتلا میشه؟

درخدمتم.
بله ناقله. اگه همسرش کاملا سالم باشه بچه اش ممکنه کاملا سالم باشه یا ناقل ولی دیگه مبتلا نمیشه.

نازی دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 08:58 ق.ظ

دکتر برای مورد شماره ده اگه دوتا ناقل باهم ازدواج کنند بچه مبتلا به تالاسمی به دنیا میاد؟ نباید قطعی ازدواج کنن یا راهی هم هست براش دلم واسه پیرمرده و دخترش سوخت

اگه زن و شوهر هر دو ناقل نباشند بچه مبتلا به تالاسمی نمیشه. اما اگه هر دو ناقل باشند احتمال ابتلا وجود داره. الان دیگه میتونن اجازه ازدواج بگیرن و بعد از بارداری آزمایش بگیرن و درصورت ابتلا سقط کنن. البته نمیدونم بر اساس قوانین جدید برای جوانی جمعیت چقدر برای سقط بهشون گیر میدن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد