جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (126)

پیش نوشت:

سلام

مدت ها از زمان شروع نوشتن این خاطرات میگذره. بیشتر دوستانی که از این وبلاگ بازدید کردن بهشون و به من لطف داشتن و بعضی هم خوششون نیومده.

تا به حال چند نفر اومدن و گفتن که این خاطرات تمسخر بیمارانه و من هربار قبول نمی کردم. تا این که برای اولین بار کامنت منطقی و بدون ناسزا و ... یکی از دوستان خوب مجازی توی این پست بهم نشون داد که ممکنه من تا به حال اشتباه کرده باشم و بعضی از این خاطرات واقعا باعث تمسخر بعضی از بیماران شده باشه.

پس از این به بعد ممکنه بعضی از خاطراتو که اونهارو تمسخر به بیماران تشخیص میدم ننویسم.

باز هم از خانم الهه برای نوشتن اون کامنت ممنونم.

واما خاطرات این بار:

۱. فشار پیرزنه رو گرفتم و گفتم: فشارتون یازدهه. گفت: خوبه؟ پیرزن دیگه ای که همراهش بود گفت: یازده فشار دخترهای بیست ساله است پس بده؟!

۲. یه بچه رو آوردند و گفتند: چندروزه که از بینیش خون میاد. گفتم: خونریزیش زیاده؟ پدرش گفت: نه در حد معمولی!

۳. خانمه گفت: برام آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟ گفت: هر آزمایشی اینجا هست برام بنویس به جز آزمایش ادرار!

۴. خانمه گفت: من تازه فهمیدم که حامله ام. مدتی هم بود که این قرصهارو میخوردم طوری نیست؟ مادرش که همراهش بود گفت: نه مشکلی نداره نمیدونستی که حامله ای!!

۵. مرده گفت: دیروز سر کار نرفتم یه استعلاجی برام مینویسین؟ گفتم: آخه بنویسم به چه علت؟ گفت: یه چیزی بنویس که ازش سردرنیارن مثلا بنویس به علت CRG!

۶. به پیرزنه گفتم: آمپول می زنین براتون بنویسم؟ گفت: اگه فقط یه آمپول مینویسی بنویس. چون اگه رفتم بیرون دیگه جرات نمی کنم برای آمپول بیام!

۷. گلو مرده رو نگاه کردم و گفتم: عفونت ندارین فقط حساسیته. گفت: خودم هم از رنگ زبونم میفهمم که عفونته یا حساسیته!

۸. (۱۴+) خانمه گفت: مدتیه خونریزی زیاد دارم برام یه سونوگرافی از رحم بنویس. نوشتم. گفت: میشه از کلیه هم بنویسین؟ میترسم از اونجا باشه. گفتم: بعیده اما باشه می نویسم. گفت: از کبد نمیخواد؟!

۹. مرده گفت: من به پنی سیلین و همه آمپول های دیگه ای که با پ شروع میشن حساسیت دارم!

۱۰. به مرده گفتم: بفرمائین. خانمش که همراهش بود گفت: ایشون وکیلند و الان سرما خورده اند!

۱۱. برای خانمه آزمایش نوشتم. گفت: شما همیشه اینجائین یا شغلتون عوض میشه؟!

۱۲. خانم مسئول تزریقات اومد و گفت: برنامه شیفت این ماه پزشکان اومده؟ گفتم: نه چطور؟ گفت: آخه مدتیه ما هم برنامه مونو براساس شیفت های شما مینویسیم. برای هرنفر چند شیفت با پزشک هائی که آمپول مینویسن و چند شیفت با اونهائی که نمینویسن!

پ.ن۱: از اول امسال هربار که یه پست مینویسم چند ساعت بعد با خودم میگم: ای وای باز یادم رفت!! پس با تاخیر روز بهورز (۱۹ فروردین) روز دندان پزشک (۲۳ فروردین) روز علوم آزمایشگاهی (۳۰ فروردین)  روز زن (۳۱ فروردین) روز بهداشت حرفه ای (۹ اردیبهشت) روز کارگر (۱۱ اردیبهشت) روز معلم (۱۲ اردیبهشت) و روز ماما (۱۵ اردیبهشت) رو تبریک میگم. روزی رو که یادم نرفت؟!

پ.ن۲: (۱۴+) کسی میدونه چرا چند هفته است شصتاد نفر دارن با سرچ عبارت (با عرض پوزش) «خوا.بیدن رو.ی زن» به وبلاگ من میان؟!

پ.ن۳: چند شب پیش جائی مهمان بودیم. عماد کتاب تعبیر خوابو از روی طاقچه برداشت و چند دقیقه ای ورق زد و بهم گفت: چرا خوابی که من دیدم توی این کتاب نیست؟ گفتم: مگه چه خوابی دیدی؟ گفت: خواب دیدم اسپایدرمن و بتمن اومدند خونه مون!

نظرات 59 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام
خواهش می کنم آقای دکتر
من خیلی خوشحالم که با انتقاد من اینقدر منطقی برخورد کردین
شماره ی 4 خیلی بامزه بود
کلی خندیدم
راستی یه روزو فراموش کردین تبریک بگین

تولد منو روز 10 اردیبهشت بود

سلام
ممنون
آدم باید حرف دشمنشو هم بادقت گوش کنه دیگه دوست خوبی مثل شما که جای خود داره
باورتون میشه چند دقیقه فکر کردم که بنویسمش یا نه؟
واقعا؟ تولدتون با تاخیر مبارک

سارا یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:03 ق.ظ http://haleman1.blogsky.com

4-5-9-11
و هردو پی نوشت
عالییییییییی بودن

ممنون
اما سه تا پی نوشت بودنا!

yasaman یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:07 ق.ظ

10/ می خواستن تبعیض قائل بشین به نفع آقای وکیل(مطمئن نیستم اینجا می شد تبعیض رو به کار برد یا نه، یعنی در معنای مثبت) این کار خانومشون شبیه طرز نوشتن شما در پ.ن3 همین پست بود که می خواستید اشاره کنین خونه خودتون این نوع کتابها رو ندارین(البته اشاره به جایی بود )
8/یعنی فکر کردن ممکن خونریزی داخلی باشه و تک تک اندام ها رو نام بردن؟طفلک چقدر ترسیده
5/همیشه گاستروانتریت
4/مامانشون فکر کردن مثل روزه گرفتن که اگه آدم حواسش نباشه و روزه خواری کنه مشکلی نیست
12/عجب،پس توهم نیست،دکترا 2 دسته هستن
1/من می رم مطب دکتر فشارم می رسه به سقف می شه 15
2/نفهمیدم والله،یعنی متناوب بوده اما زیاد نبوده دیگه
پ.ن.1: آقای دکتر حرفه ای شدین ها

ممنون از نظرتون
حرفه ای؟ از چه نظر آیا؟

ققنوس یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام
به نظر من تمسخر نیست. چون کسی بیمارهای شما را نمی شناسه... ولی خوب هر طور صلاح می‌دونید آقای دکتر...
عماد خیلی شیرین و خواستنی... ماشا... خدا حفظش کنه.
خانم بارداره خیلی بامزه بود که نمی Nونسته بارداره و قرص خورده... حالا هم اشکال نداره... انگار جز احکام روزه حساب می شه :)))))
روز ۵ شهریور هم مبارک

ممنون از نظرتون داروساز گرامی

صدای قلم2 یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 04:07 ق.ظ http://sedayeghalam2.blogfa.com

واقعا جالب و خواندنی
به منم سر بزن دکتر
راستی ویزیت اینترنتی هم راه بندازی خوبه ها

ممنون
چشم
اون وقت نسخه اینترنتیو داروخونه میپیچه؟

مکس یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:52 ق.ظ

سلام دکتر.روز رادیولوژی یادتون رفت.17 آبان

سلام
حالا کو تا اون موقع؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام جناب دکتر...خیللبییی عاااالی... خداقوت
2و4:
10:
پ.ن 2:پ.ن3:
راستی عسل بانو جاش خالی بود...

سلام بر دوست ناشناس ممنون
عسل هم توی پست بعد داریم!

گل سپید شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:56 ب.ظ http://gole3pid.blogsky.com/

سلام ،من تازه با وبلاگتون آشناشدم، خاطرات بامزه ای دارین
تو پست قبلی نظراتو خوندم آخه منم تصمیم دارم دوباره بشینم برا کنکور بخونم برا امسال که نمیتونم قبول شم ولی امیدوارم سال بعد قبول شم چون واقعا از رشته ام بدم اومده به هیچ عنوانم دوسش ندارم ،اگه این درسا رو ترم قبل میخوندم مطمئنم زودتر شروع میکردم برا خوندن ولی خب...
راستی عماد و عسل برام مجهول بودن نمیدونم کی هستن ولی کلا بچه های جالبی هستن

سلام
خوش اومدین
امیدوارم هرطور که صلاحتونه بشه
عماد و عسل پسر و دختر من هستند به ترتیب نه و دو ساله

soodi شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:51 ب.ظ http://soodi.blogfa.com

سلام...خسته نیاشید
4مث این میمونه که طرف بگه روزه بودم ولی حواسم نبود آب خوردم بعد بگی اشکال نداره خب حواست نبوده...
خب شماهم به مورد 10 میگفتین:منم ترانه ام 15سال دارم منتها هورمونام قوی بوده ریش سیبیل درآوردم...
12.الان شما جزو اونایی هستین که زیادآمپول تجویزمیکنین یاکم؟

سلام ممنون
واقعا
این خنده دار ترین کامنتی بود که امروز دیدم!
یه بار تشریف بیارین تا یه نسخه براتون بنویسم متوجه میشین!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد