جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (124)

سلام

۱. داشتم خانمه رو معاینه میکردم که موبایلش زنگ زد. گوشیو برداشت و یه کم گوش کرد و گفت: باشه. بعد گوشیو قطع کرد و شروع کرد به خندیدن. گفتم: چیه؟ گفت: پسر کوچیکه ام بود. گفت یه کم دیرتر از درمونگاه بیا خونه آخه امشب تولدته میخوایم سورپرایزت کنیم!

۲. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: چند روزه که یه سوزش ادرار بدبو دارم!

۳. به پیرمرده گفتم: آمپول میزنین یا کپسول بنویسم؟ گفت: هرکدومو به عقل خودت می رسه بنویس!

۴. پیرزنه گفت: رفتم آزمایش گفت نمیدونم چی چیت بالاست!

۵. مریض نداشتم و از مطب اومدم بیرون که دیدم یه مرد که ظاهرا تازه دندونشو کشیده داره از در درمونگاه میره بیرون. مسئول پذیرش صدام کرد و گفت: اینو میبینی؟ هرچندوقت میاد الکی یکی از دندوناشو میگه درد میکنه تا بکشنش. گفتم: چرا؟ گفت: آخه عاشق خانم دکتر (دندون پزشک) شده میگه جای دیگه که نمیتونم این قدر از نزدیک ببینمش!!

۶. برای یه بچه نسخه مینوشتم که پدرش گفت: این تا آمپول نزنه خوب نمیشه. نسخه رو که نوشتم مرده به بچه گفت: بگو دستت دردنکنه. بچه هم درحالی که واقعا احساس کردم میخواد خرخره مو بجوه گفت: دستت درد نکنه!

۷. به پسره گفتم: وقتی روی دلت دست میگذارم درد میگیره؟ گفت: دست هم که نگذاری درد میکنه!

۸. پیرزنه گفت: چند روزه که چشم جلوم سیاهی میره!

۹. پیرمرده گفت: هفته پیش اومدم اینجا بعضی از داروهاشو که میخورم خیلی اذیت میشم. حالا بی زحمت از روی نسخه قبلی اونهائی که اذیتم نمیکنن بنویس!

۱۰. مریض که از مطب رفت بیرون یه خانم اومد تو. یه خانم دیگه هم پشت سرش اومد تو و گفت: خانم نوبت من بود.  خانم اولی گفت: نه نوبت خودم بود. اونها درحال بحث بودند که یه مرد با پای شکسته پرید توی مطب و نشست روی صندلی و گفت: اول نوبت پاشکسته هاست!

۱۱. به مرده گفتم: سرفه هاتون خشکه یا خلط داره؟ گفت: یه چیزی وسطش!

۱۲. به خانمه گفتم: بچه تون سرفه هم میکنه؟ خانمه گفت: بله. بچه به مادرش گفت: تو .... خوردی!

پ.ن۱: به یکی از پرسنل شبکه میگم: میخوایم تا عسل دوسالش تموم نشده که هزینه اش یهو بالا بره دومین سفر خارجی مونو هم بریم. میگه: حالا آنتالیا میرین یا آفریقای جنوبی؟!

پ.ن۲: یه نامه هم اومده که از این به بعد هرکدوم از پرسنل شبکه که بخوان سفر خارج از کشور برن باید قبلش با حراست هماهنگ کنن!

پ.ن۳: نشستم پای کامپیوتر که عسل ظاهر میشه. میگم: چی میخوای؟ دستهاشو میچرخونه و میگه: نای نای!

براش یه آهنگ میگذارم. با دست اشاره میکنه که ردش کن. یه آهنگ دیگه میگذارم باز اشاره میکنه که ردش کن. میگم: پس کدوم نای نای رو میخوای؟ شروع میکنه به ادای «عطسه کردن» رو درآوردن. میگم: یعنی چه؟ عماد میگه: همون آهنگیو میخواد که تازه دانلودش کردم. بعد هم آهنگ جدید سا.سی مان.کنو میگذاره: عطسه!

خاطرات (از نظر خودم) جالب (123)

سلام

اول شرمنده از این تاخیر طولانی

و اما بعد:

۱. به خانمه گفتم: وقتی راه میرین کمردردتون بیشتر میشه؟ گفت: یعنی میگین توی خونه هم راه نرم؟!

۲. به پیرزنه گفتم: چه داروئی میخورین الان؟ گفت: قرص دونه ای میخورم!

۳. داشتم برای یه خانم سرماخورده نسخه مینوشتم که گفت: من هروقت که سرما میخورم با قطره بینی بهتر میشم! 

۴. خانمه گفت: اینجا اکثر مواقع حساسیت دارم برم اهواز زندگی کنم؟!

۵. مرده گفت: دفعه قبل آمپول زدم بهتر نشدم بی زحمت برام این بار سرم بنویس!

۶. برای یه پسر پنج شش ساله نسخه مینوشتم. به باباش گفتم: آمپول زده تا حالا؟ پسره گفت: دیشب یه جا مهمونی بودیم عموم وقتی در ماشینو بست در ماشین له شد. تازه اون که عموم بود دیگه ببین بابام چقدر قدرت داره!

۷. نسخه پیرزنه رو که نوشتم دست کرد توی جیبش و سه نوع قطره چشم آورد بیرون و گفت: از این سه تا قطره دوتاشونو برام بنویس!

۸. به پیرزنه گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: من قند دارم، چربی دارم، عزا دارم، ماتم دارم، ....!

۹. پسره گفت: چندساعت پشت سرهم به تلویزیون نگاه کردم برق چشممو زد دیگه نمیتونم نگاه کنم!

۱۰. پیرزنه گفت: به جون خودت قسم مریضیم سخته!

۱۱. خانمه گفت: گلوم اون قدر درد میکرد که یه قرص جوشان گذاشتم دهنم!

۱۲. (۱۳+) خانمه گفت: الان چند ماهه که هرماه یه هفته زودتر پریود میشم!

پ.ن۱: قبلا هر چند ماه یه بار به کاردان های بهداشت خانواده که یه مورد وازکتومی یا توبکتومی (لوله بندی) معرفی میکردن یه مبلغی برای تشویق می دادن که به سلامتی اون هم قطع شد. ضمن این که نامه اومده باز کردن لوله های بسته شده از این به بعد رایگان انجام می شه!

پ.ن۲: و سرانجام برای اولین بار درطول تاریخ ما کارانه گرفتیم! چند روز پیش یه اس ام اس از بانک برام اومد که نوشته بود واریز مبلغ دویست و سی و هشت هزار و خرده ای برای کارانه سه ماهه اول سال نود و دو!