جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۹۱)

سلام

اولا ممنون به خاطر لطف شما چه توی پست رمزدار قبل و چه برای فوت زن داداش آنی.

مطمئن باشین که اگه مجبور نبودم پست قبلو رمزدار نمی کردم. هنوز خاطرات شهر اسمشو نبر و عکس العملی که چند نفر از مردم اون شهر نشون دادند از یادم نرفته و برای همین ترجیح دادم این بار هم که بحث درباره یه شهر خاصه همه نتونن اون پستو ببینن.

به هر حال ممنون و شرمنده.

۱. برای خانمه که هم سردرد داشت و هم درد پا به اصرار خودش هم استامینوفن نوشتم و هم دیکلوفناک. وقتی داروهاشو گرفت اومد توی مطب و گفت: کاش برام یه مسکن هم نوشته بودین!

۲. یک روز توی مرکز نبودم. روز بعد که اومدم پیرمرده گفت: فقط یه روز اینجا نبودی ها من حالم بد شد و آوردنم اینجا یه دکتر اینجا بود که نجاتم داد دستش درد نکنه!

۳. مرده گفت: همه شکمم از ناف به پائین درد می کنه. بی زحمت برام یه سونوگرافی از زیر ناف بنویس!

۴. به پیرمرده گفتم: برای قندتون از کدوم قرصها میخوردین؟ گفت: اصلا یادم نیست اما از اون کوچیکهاش بنویس!

۵. خانمه گفت: بهم گفتن بچه ات به باقلا حساسیت داره میشه یه شربت بنویسین که این حساسیتش از بین بره؟!

۶. به پیرزنه گفتم: قندتون خیلی بالا بوده مگه رژیمتونو رعایت نمی کنین؟ دخترش گفت: دیروز چندتا شیرینی خورده. از مطب که می رفتند بیرون پیرزنه به دخترش گفت: چرا بهش گفتی شیرینی خوردم؟ آبروم رفت!

۷. به مرده گفتم: پنی سیلین می زنین؟ گفت: بله اما فقط به آمپول 6.3.3 حساسیت دارم!

۸. به پسره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: استهال دارم!

۹. پیرزنه پرسید: ببخشید فشارسنج از روی لباس هم اثر داره؟!

۱۰. نسخه مرده رو که نوشتم گفت: اگه میشه ویزیتشو رایگان کنین. گفتم: چرا؟ گفت: آخه جای پارک نبود ماشینمو الان یه جای ممنوع پارک کردم و پلیس هم رسید. برای اومدن پیش شما بیست هزار تومن جریمه شدم!

۱۱. پسره گفت: بی زحمت یه چیزی برام بنویس که وقتی سیگار می کشیم حالمون بد بشه!

۱۲. پیرمرده گفت: از صبح تا حالا یا سرم گیج میره یا سرگیجه دارم!

پی نوشت: از دو شب پیش به جز سافاری بقیه مرورگرهای اینترنتیمون از کار افتاده و نه اینترنت اکسپلورر کار می کنه نه موزیلا و نه گوگل کروم. کسی میدونه چرا؟

سه ساعت جهنمی (رمز فقط به دوستان نزدیک داده میشه با عرض پوزش)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ممنون

سلام

الان نزدیک هشت ساله که وبلاگ دارم و پست پیش برای اولین بار بود که نظرات یه پستو غیر فعال می کردم. برای اینکه دوستان خوب مجازی به زحمت نیفتند و احساس نکنند که باید حتما تسلیت بگند.

اما خیلی از دوستان با کامنت های عمومی و خصوصی منو شرمنده خودشون کردند.

از همه تون ممنون.

چه دوستانی که کامنت گذاشتند و چه دوستانی که ناراحت شدند.

این طور که فهمیدیم خبری که قبلا بهمون داده بودند یعنی ترخیص مریضمون از آی سی یو و مرگش توی بخش درست نبوده و اون توی آی سی یو فوت شده.

باتوجه به حرف پزشک معالجش که به شوهرش گفته بود: مریضتون بر اثر تصادف و آمبولی بعد از اون بیشتر ریه شو از دست داده بود و اگه هم مرخص می شد دیگه هیچ وقت یه آدم نرمال نمی شد توی این چند روز دارم فکر می کنم که یعنی اگه مرخص می شد و همه اش محتاج کپسول اکسیژن و ... بود و (شاید) هر روز عذاب می کشید بهتر بود؟

خلاصه که خدا این طور صلاح دونست من فقط به خاطر پسر و دخترش ناراحتم. 

راستی ببخشید که کامنتهای پست پیش بی جواب موند

حیف

سلام

زنداداش آنی امروز صبح دقایقی بعد از ترخیص از آی سی یو و آوردن به بخش یکدفعه فوت کرده.

من هم هنوز جریان دقیق ماجرا رو نمیدونم

چند روزی نیستیم.

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۹۰)

سلام

مریضمون که تازه به هوش اومده بود و رو به بهبود بود دچار عفونت شده. دقیقا نمیدونم با چه میکروبی اما ترجیح دادن دوباره بیهوشش کنن. خدا خودش به خیر کنه.

۱. به مرده گفتم: هیچ داروئی مصرف نکردین؟ گفت: فقط یه آمپول عمومی برام نوشتند زدم. یه نگاه به نسخه قبلیش کردم، بتامتازون زده بود!

۲. خانمه گفت: تا حالا چندبار رفتم دکتر اما خوب نشدم. شما دکتر ششمی هستین به سلامتی!

۳. برای یه بچه شربت دیفن هیدرامین نوشتم. مادرش گفت: شربتو بدم غرغره کنه؟ بچه گفت: قرقره رو بدش به من. من قرقره میخوام!

۴. (۱۴+) خانمه گفت: چندبار از این آمپول های ضد بارداری زدم حالا دیگه پر.یود نمیشم. گفتم: حالا باز هم میخواین آمپول بزنین؟ گفت: خوب آره دیگه!

۵. مرده گفت: مدتیه سینه ام درد میکنه. هفته پیش رفتم آنژیو اما خوب نشد. فهمیدم که از آنژیو نیست!

۶. به پیرزنه گفتم: چند سالتونه؟ گفت: پنجاه و شش سالمه البته شناسنامه مو هم کوچیک گرفتن!

۷. شیفتو که تحویل گرفتم پزشک قبلی گفت: دیشب کاغذ دستگاه EKG (نوار قلب)مون تموم شد. من تا صبح خدا خدا میکردم که مریض قلبی نیاد. گفتم: پس من هم تا آخر شیفت خدا خدا می کنم. گفت: خیلی ممنون!

۸. برای خانمه نسخه نوشتم. گفت: توی اینها داروئی نیست که اثر IUD رو از بین ببره؟!

۹. پیرمرده گفت: سرفه هام خلط داره خلطش هم مثل اینه که سفیده تخم مرغو با گندم مخلوط کرده باشی! 

۱۰. پیرمرده گفت: رفتم پیش دکتر گوش گفت باید هربار میری حمام درپوش بگذاری در گوشت!

۱۱. مرده گفت: سرماخوردگی هم آلرژی ایجاد میکنه دیگه. درست میگم یا اشتباه؟!

۱۲. به پیرمرده گفتم: چه آزمایشی میخواین بدین؟ گفت: یه شکافت کامل!

۱۳. به پیرزنه گفتم: دارو احتیاج ندارین. گفت: پس حالا که تا اینجا اومدم اقلا فشارمو بگیر!

پ.ن۱: یه نکته جالب که اخیرا فهمیدیم اینه که توی کلاس عماد یه نفر هست که اسم و فامیلش دقیقا مثل منه!

پ.ن۲: هیچوقت باور نمیکردم یه روز صبح پنج نوع دارو بخورم و برم سر کار. اما بعد از کشیدن دندونم این کارو کردم: قرص مترونیدازول و کپسول آموکسی سیلین برای عفونت دندونم، قرص بروفن برای دردش، کپسول NO FLU که سال پیش برای تبلیغ بهم دادند و داشت تاریخش میگذشت (!) و بالاخره یه قرص رانیتیدین چون با خوردن اون داروها معده ام درد میگرفت!