جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (42)

سلام: 

1. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: گلوهام درد میکنن! 

2. مرده گفت: قرصهای فشارم تموم شده برام بنویسین. گفتم: اسمشون چیه؟ گفت نمیدونم اما نارنجیند لطفا شما بنویسین من برم بگیرم ببینم نارنجیند؟! 

3. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دو روزه که همه تنم سردرد داره! 

4. نسخه پیرزنه رو که سرما خورده بود نوشتم و بعد گفتم: مشکل دیگه ای ندارین؟ گفت: من همه بدنم درد میکنه دیگه غیر از این چی میتونه باشه؟! 

5. به خانمه گفتم: وقتی می ایستین یا راه میرین کمردردتون بیشتر میشه؟ گفت: آره بخصوص وقتی روی کمرم می ایستم! 

6. پیرزنه گفت: قرصهای فشارم هم تموم شده برام بنویسشون. گفتم: قرصهاتون چه رنگیند؟ گفت: آخه من سواد دارم که بدونم چی رنگیند؟! 

7. به خانمه گفتم: قرصهای فشارتونو مرتب میخورین؟ گفت: نه از دیشب تا حالا 3-2 شبه که نخوردم! 

8. پسره اومد و گفت: من دیابت دارم و بهزیستی گفته اگه 18 سالَم تموم بشه منو تحت پوشش میگیره (واقعا میگیره؟) لطفا پرونده مو نگاه کنین ببینین من 18 سالم تموم شده؟! 

9. دیروز صبح پیرزنه جواب آزمایششو آورده بود ببینم. گفتم: ناراحتی داشتین که آزمایش دادین؟ گفت: نه. گفتم: پس همینطوری آزمایش دادین؟ گفت: نه دکتر نوشت! 

10. دیشب پسره میگفت: عضلات پام گرفته برام آمپول بنویس. گفتم: یه آمپول مینویسم نصفشو این طرفتون میزنن نصفشو اون طرف. گفت: من فقط عضله یه طرفم گرفته ها! 

11. دیشب یه دختر جوونو با علائم حمله عصبی آورده بودند. گفتم: حرص خورده؟ مادرش گفت: آره! برای یه چیز خوب هم حرص نمیخوره ها فقط برای چیزهای بد! بعد هم که نسخه شو نوشتم و خواستند ببرنش مادرش خواست چادر دختره رو بکنه سرش که دختره گفت: ولم کن، این چادرو بزنمش توی سرم؟! 

12. امروز صبح پیرزنه میگفت: اونقدر سرگیجه دارم که وقتی راه میرم سرم دنبالم نمیاد! 

13. امروز پیرزنه میگفت: برام سوزن الکلی بنویس ببینم قندم میاد پائین؟! (ترجمه: انسولین)

نظرات 66 + ارسال نظر
آیدا پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ب.ظ http://1002shab.blogfa.com/

آخی شماره 12 چه باحال بوده

ممنون

مرجان پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ب.ظ

سلام
اومدم خاطرات شما رو بخونم بر خوردم به خاطرات یک عاقد.بعد اینقدر خوندم چشام درد گرفت!
خدمت میرسیم.پست آنی هم هنوز نخوندم.
روراستم دیگه!

سلام
پس منتظریم

خاله آذر چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

وای این شماره شش دیگه باید تو کتاب گینس ثبت بشه!!

با چه عنوانی؟!

بهداشتی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ

نه پاک نشده بود.الان دیدم اون یکی صفحه بود.
آخه به نظرم شبیه نوشته های شما اومد واسه همین گفتم.
خیلی بد حالمو گرفتینااااا
شما چی خودتون واقعا ازش خوشتون میاد؟؟؟؟؟ آرومتون میکنه؟

پس دیدین حق با من بود؟
آهان
شرمنده
من فقط بهش غبطه میخورم!

مرضی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

دلم واسه موارد ۶و۸ سوخت

ممنون از نظرتون

صـُـب چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ http://drmorning.blogfa.com

آمار مشکل محاسباتی رفته بالا گویا!
خب بعضی ها رو کمرشون می ایستن!
درد بدتر از اینکه همه ی بدن آدم درد کنه چی می تونه باشه؟! تومور هم که باشه تازه همه جاش درد نمی کنه

لابد
چطوری؟!
یعنی شما به جز درد هیچ مشکلی سراغ ندارین؟!

دکتر پرتقالی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ب.ظ http://dr-orange.blogfa.com

توی دنیای پزشکیت اوایل به تناقضهایی برمیخوردی که ناخودآگاه خنده ات می گیره اما هر چی زمان بگذره می بینی داره روتین میشه، خوبه که دیدتون به اطراف ظریفه

خوب پس من هنوز اوایل کارم
به خودم امیدوار شدم!

neda چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ

salam
khandedartarinesh 12 bud
hala 1 soal
shoma khandatun nemigire az harfashun?
rasy chera az emad neminevisin dge?
bayad be khoedsh begam biad khateratesho benevise

سلام
ممنون
دیگه عادت کردم که خنده ها رو بگذارم برای بعد از رفتن مریضا
شرمنده آخه کار جالبی نکرده!
انگار نیومده داره خواننده های ما رو غر میزنه!!

دلژین چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ب.ظ http://drdeljeen.com

ایندفعه دیگه محشر بوده انقدر خندیدم که سرم داره دنبالم میاد!!!

ممنون

لژیونلا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ

سلام
6-امان از بیسوادی
7- چه شب پربرکتی!
9-احتمالا دکتره ناراحتی داشته
10- این مورد بارها برای من پیش اومده

سلام خانم دکتر
ممنون که سر زدین

فینگیلی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:38 ب.ظ http://ruzegaran.blogsky.com

واای این پیرزن پرمردا با رنگ قرصا روان نمیذارن واسه آدم!!قرص سفید و قرمز و نارنجی و ۴گوش و...!
اون دختره حمله اش الکی نبود؟!!یه چیز مهلک تر پیدا نکرد باهاش خودکشی کنه؟!!

بخصوص حالا که بعضی از قرصها توی چند مدل داره تولید میشه
چی بگم؟ ممکنه

باران چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلامم دکتر جاان!
حال شما؟
من از پست پایینی جا موندم الان می رم اونم می خونم
چه اتفاقای جالب و حرفای جالبی تو مریضاتون پیدا می شه
مثلا شماره ۱۲ خیلیی باحال بودددد
شماره ۸ هم اخرش بود حالا ۱۸ سالش تموم شده بود؟؟
می گم این مدل نظر دادنم بد نیستا منظورم نظر بالاییه!!!!! شاید منم دفعه بعد این جوری نظر دادم تنوعه واسه خودش
عماد چطوره؟؟ سرش کبود شده بود! شما دیدین؟

سلام
ممنون
اشکالی نداره این بار گذشت میکنم
ممنون
هرطور راحتین
ممنون خیلی بهتر شده
موفق باشید

من(رها)! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:07 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

ما امدیم!!!
۱. اون ته مها یه جیزی هست دوتاست شاید منظورش اون بوده!!!خودمم نمی دونم چی گفتم!!
۳.اتفاقا منم همه تنم دندون درد داره!!!
۴.راست می گه دیگه دکتر!!!
۵.شاید ورزشکار بوده!!!
۷.شاید زمانش با ما فرق داره!!!
۱۰.کلا بدم می آد از آمپول!!!
۱۱.
۱۲.

خوش اومدین
ممنون از نظرتون
منظورتون از ۱ که بالای ۱۸ نبود که؟!

سورملینا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.aroskhanoomgon.persianblog.ir/

پیرزنه که سرگیجه داشته شماره 12 عالی بود

ممنون
خدا رو شکر که این بار راضی بودین

من(رها)! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ب.ظ

عجب دنیایی ایه!!!
از خواب بیدار شدم گفتم احتمالا اپ کردید دیدم جدالخالق آپ کردید!!!
ولی بالای ۱۸ نداره!!!
انگیزم از بین رفت می رم دوباره می آم می خونم!!!

به به
پس غیبگو هم شدی!!

Sh** چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ

هی ی ی من اولم!!سلام!مث همیشه جالب وخنده دار!مخصوصا 5و6!
پیرزنها هم دنیایی دارنا!

تبریک
ممنون
چه جورررر!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد