جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (ازنظر خودم) جالب (۱۰۱)

سلام

۱. به مرده گفتم: بچه تون چش شده؟ گفت: چندروزه که سرماخوردگی بهم زده!

۲. به مرده گفتم از کی سرما خوردین؟ گفت: از دیروز یا پریروز یا پس پریروز!

۳. یکی از معتادان محترم اومد و براش سرم نوشتم. ازم پرسید: ببخشید میشه سرمو زد توی کیسه خون؟ گفتم: چی؟ گفت: من یه روز هرکار کردم رگ پیدا نکردم توش مواد بزنم دستمو گذاشتم اینجا (یه کم بالاتر از مچ دست) دیدم خیلی ضربان خوبی داره. سرنگو کردم توی کیسه خونی که اینجا بود به جای اینکه مواد توی سرنگ بره توی رگم خون از رگم اومد توی سرنگ!

۴. پیرمرده گفت: بی زحمت برام آزمایش قند و روغن بنویس!

۵. به پیرزنه گفتم: سرفه تون خلط داره؟ گفت: متوجه نمی شم. گفتم: میگم سرفه تون خلط داره؟ گفت: خب من که میگم متوجه نمی شم که از سینه ام خلط بیاد بیرون!

۶. خانمه گفت: اونقدر صدا توی گوشم میپیچه که انگار پرده گوشم اومده دم در!

۷. به مرده گفتم: گلوتون درد نمی کنه؟ گفت: واقعا؟ درد نمی کنه؟!

۸. خانمه شرح حالشو داد و گفت: ممکنه اثر داروی بیهوشی که برای سزارین بهم داده اند هنوز توی بدنم مونده باشه؟ گفتم: نه ربطی به اون نداره. موقع نسخه نوشتن گفتم: راستی بچه هم شیر میدین؟ گفت: نه دیگه بچه هام همه شون بزرگند!

۹. دستمو بردم جلو تا نبض خانمه رو بگیرم که پسر چهار پنج ساله اش آروم به مادرش گفت: بپا انگشترتو ندزده!! 

۱۰. خانمه گفت: برام یه آزمایش گروه خون بنویسین. نوشتم. گفت: میشه توی یه برگ دیگه از دفترچه ام برای دوستم هم همین آزمایشو بنویسین؟!

۱۱. مرده گفت: چندروزه که احساس میکنم چشمم کمی زرد شده. میخوام برام آزمایش کبد بنویسین. اما میخوام هرچی آزمایش توی کبد هست بنویسینا. نمیخوام جوابشو بگیرم و برم پیش متخصص بگه کاش فلان آزمایشو هم نوشته بود!

۱۲. به خانمه گفتم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: توروبه خدا آمپول ننویس!

پ.ن۱: هرسال از نمایشگاه کتابی که توی ولایت برگزار میشه چند کتاب میخرم که وقتی چندسال توی نوبت موندند بعد از دیدار سالیانه با دوستان قدیمی اونهائی که چندسال پیش خریدمو میخونم. امسال با توجه به اینکه موعد دیدار بعدی جلو افتاده فقط تونستم یه کتاب خیلی باریک و کوچیکو بخونم. کتابی که با خوندن صفحات اولش احساس کردم توی انتخابش اشتباه کردم و داستان متعلق به نوجوانانه اما هرچه به اواخر کتاب نزدیک شدم برام جذاب تر شد و اعتراف میکنم که در پایان کتاب چند دقیقه ای توی شوک بودم. مطالعه کتاب جنگل واژگون اثر سالینجر رو به همه جوانان بخصوص دختران جوان توصیه میکنم.

پ.ن۲: معلم عماد ازشون خواسته بود برای آماده شدن برای امتحان آخر سال از هر درس کتاب فارسی یه جمله بنویسن. عماد هم همه تلاششو میکرد که کوچکترین جملات هر درسو پیدا کنه. اما جالب ترین جمله ای که از یکی از درسها نوشته بود این بود: گفتم: «نه»!

پ.ن۳: باتوجه به تعطیلی قریب الوقوع گودر رفتم سراغ یه جانشین برای اون. اما نمیدونم چرا پیدا کردن جانشینی برای گودر برای من طلسم شده بود. نه برنامه فیدلی درست دانلود شد و نه جایگزین های دیگه مثلnetvibes ویا newsblur درست کار کردند. تا اینکه تصادفا اینجارو پیدا کردم.

خدائیش درحد گودر نیست اما برای رفع کتی بد نیست! فقط نمیدونم چطور میشه کدشو گذاشت توی وبلاگ.

احتمالا به زودی دوران بولد شدن لینک هائی که آپ کرده اند به پایان خواهد رسید.

 پ.ن۴: لازمه یه بار دیگه و این بار به صورت عمومی از کمکی که دوست خوب مجازی پزشک طرحی بهم کرد واقعا تشکر کنم.

نظرات 92 + ارسال نظر
منصوره(مامای مهربون) سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ب.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

سلام دکتر
وای چرا کامنتم نصفه رسیده؟؟
بله داشتم میگفتم
خانمه واسه وقت عمل دفترچه خواهرشو اورده بود
ززایمان بریچم طبق رفرنسمون که ویلیامزه اندیکاسیون سی ای نیس ولی اکثرا سی اس میکنن.اما این یه موردو گفتن نمیخواد سی اس بشه

سلام
چی بگم؟
واقعا؟
کاملا درسته

فضایی سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/

برای داستان انگشتر مناسب بود
الحمدلله اون طرف که رفتین کامنت یادتون نره! ؟
ببخشید اینو متوجه نشدم

منظورم وبلاگی بود که میخواستین برین

مهاجر زمان سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:48 ب.ظ http://mohajerezaman.persianblog.ir

وااااااااااااای این بچه خیلی عجیب بوووووودا!!!!

نه!!! خیلی جالب بوووووووووووووود

حالا کدوم بچه رو میگین؟

م سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:04 ب.ظ

شماره 10 برا دوستش هم نوشتید؟

می شد نوشت؟!

سنجاقک سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:58 ب.ظ http://sanjaaghak.persianblog.ir/

مرسی از اون دوستی(محمد)جایگزین برای ریدر معرفی کردن!!
خیلی عالیه..حتی بنظر من بهتر از گودر..ممنون از اقای ریولی که در این مورد نوشتند و دوستی که کامنت گذاشتند بابتش..

خواهش
از طرف ایشون هم خواهش!

فاطمه سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

این واسه مطالب زیباتون
ویه سوال :شما وقتی تو درمانگاهید وسرتون شلوغه برای هرمریض چقدروقت می ذارید؟
وقتی حرف می زنه بهش می گید:زود باش سریع تر؟؟

ممنون
یه جواب
بستگی به شلوغی درمونگاه داره
خدائیش من هیچ وقت چنین جمله ای رو نگفتم اما وقتی درمونگاه شلوغه خود مریض های پشت در این وظیفه رو به عهده میگیرن!

یک معلم سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:32 ق.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام
3و 6 و 8 خیلی جالب بود

مورد 9 هم حتما تازه رابین هود رو دیده بوده

چقدر باحاله این عماد از بچه های شیطون خوشم میاد

سلام
ممنون از لطفتون
شرمنده که زیاد به وبلاگتون سر نمی زنم

فضایی دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/

سلام
7- فامیلشون شیرزاد نبود؟
9- خیلی مناسب بود !
پ.ن .1
پ.ن.2
پ.ن4 . حالشون خوبه؟ ..ا وبلاگشونم آپ شده من برم اونور

سلام

مناسب چی اون وقت؟
یعنی این قدر مایه تعجبه؟

الحمدلله اون طرف که رفتین کامنت یادتون نره!

مرجان-رشت دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:54 ب.ظ

شماره 9 واقعا خنده دار بود.

ممنون

یه خانم مهندس دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
خدا خیرتون بده نزدیکه امتحانات روحیه ی آدمو خوب میکنید
3)ما که متوجه نشدیم
4)آقای دکتر شما خنده تون نمیگیره همون لحظه؟آخه چطور خودتون رو کنترل میکنید؟
8)
9)جای خانمه بودم میزدم پس کله بچه تا فرق بین دکتر و دزد رو متوجه شه
12)نمیدونم من چرا درد هیچ آمپولی رو حس نمیکنم یا لیدوکایین زیاد میزنن یا من غیر طبیعی ام
پ.ن)خیلی وقته رمان نمیخونم ولی باشه این یکی رو میخرم فقط اگه ترسناکه بگید من نخرمش!!!!
پ.ن2)برای هزارمین بار میگم این بچه در آینده یه پروفسری نابغه ای چیزی میشه به جون خودم شوخی نمیکنم

سلام
وا پس موقع امتحانات نشستین پای اینترنت؟ فکر کنم تمرکز اصلیتونو گذاشتین برای کنکورا!
انشاءالله وقتی اومدین پزشکی متوجه میشین
چرا اما هرطور هست کنترلش میکنم
ایضا
نه بابا بچه است دیگه
فکر کنم شما غیرطبیعی هستین
نه بابا ترسناک کجا بود فقط خداکنه وقتی خوندینش فکر نکنین پولتونو هدر دادین!
فقط دکتر نشه هرچی میخواد بشه

دکتر پرتقالی دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:32 ب.ظ http://dr-orange.blogfa.com

سالینجر جادوگری واسه خودش. حسابی آدمو درگیر خودش میکنه با کلی مسیر واسه انتخاب

موافقم

پزشک تازه کار دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام، ممنون از وقتی که در خواندن سوالاتم می گذارین و همچنین پاسخ می دین.
از فردا هم برا پاسخ به سوالم متشکرم، خیلی بدردم خورد.

سلام خواهش
گرچه خدائیش این بار کاری نتونستم بکنم

مونا دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:01 ق.ظ http://orphee786.blogfa.com

خوبم ABG میگرفته ها!!معرفیش کنین بره تو ICU کار کنه

شهرزاد دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ق.ظ

سلام آقای دکتر :)
هر چهار تایی خوبین؟ :)
این پستهم مثل همیشه خیلی جالب بود، مرسی :)

وای من همین طوری هم عاشق شیطنت های معصومانه پسربچه هام، کارای عمادو که میخونم دیگه واقعا دلم میخواد منم یکی از این پسربچه ها داشته باشم. برعکس بیشتر دختربچه ها ادای آدم بزرگا رو در نمیارن، همه کاراشون شیرینی بچگونه داره :)

سلام
ممنون شما چطورین؟
ممنون
شما لطف دارین درباره داشتن یکی از این پسربچه ها هم فکر نمی کنم کار خیلی سختی باشه :دی

جرم شناس دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ق.ظ http://elen.blogsky.com

اره همون موقع براش پیامک فرستادم...ای بابا یعنی ما اینقد غریب شدیم دیگه

وا
این چه حرفیه
آخه مسئله اینه که توی یه جای عمومی نمی شه گفت!

فردا یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ب.ظ http://med84.blogfa.com

برای ۹: حتی به فکرشم نرسیده که جلوی یه دزد حرفه ای! نباید نشون داد که فهمیدیم می خواد انگشترمونو بدزده!!!
یه اوضیح بدم به پزشک تازه کار واسه مریض قلبی:
البته این کارو باید در سیستم بیمارستانی انجام داد نه درمانگاهی... مریضی که با درد اپی گاستر میاد اول نوار قلب می گیریم اگه ایسکمی داشت یک پرل تی ان جی می دیم اگه درد اروم شد که قلبی و اگه نه همان مشکلات گوارشیه.. در صورت ایسکمی باید حداقل 12 ساعت در یک سنتر قلبی تحت مراقبت باشد و نوار قلب های سریالی گرفته شود. آنزیم های CPK یک بار و CKMB رو سریالی چک می کنیم 3بار و حدود هفت هشت ساعت بعد در صورت شک به اینفارکت، تروپونین رو چک می کنیم(برای بالا رفتن تروپونین در خون چند ساعتی زمان لازمه) گاهی مریض بدون ST elevation دچار اینفارکت می شه.

دست شما درد نکنه حالا دیگه دزد حرفه ای هم شدیم
ممنون از توضیحتون اما خدائیش وقتی من دانشجو بودم هم از این قرتی بازی ها نبود!!
جهت اطلاع پزشک تازه کار

ترنم یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:02 ب.ظ

پ.ن 1: نه ؟؟ واقعا ؟؟ ما پارسال این کتابو از نمایشگاه کتاب تهران خریدیم اما هنوز نخوندمش چون دو سه سال پیش کتاب دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم رو ازش خوندم و نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و دلیل اینکه جنگل واژگونشو هنوز نخوندم اینه که ترسیدم این کتابشم مثل همین کتابش باشه و احساس کنم وقتم هدر رفته !!! ( منو باش ... خودم نتونستم بفهمم چی گفته تو کتابش بعد از نویسنده به این بزرگی ایراد میگیرم که ممکنه با خوندن کتابش وقت با ارزش من ( ! ) هدر بره )
9- دمش گرم بابا !
7- این عین اون جوکه اس که به طرف میگن چشمت قرمز شده میگه واقعا ؟ دردم میکنه ؟ !!!!
6 - جان من ؟!!!
2 - منو یاد ساعتای سوئیسی انداخت !!!

من نظر شخصی خودمو گفتم شاید خیلی ها با من موافق نباشند
میگم شما وبلاگو از آخر به اول میخونین؟!

جرم شناس یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ب.ظ http://elen.blogsky.com

حالا چه کمکی کردن این دوست ما؟
میگید یا برم از خودش بپرسم؟

یادتون هست گفتم ازش بپرسین ایمیلم بهشون رسیده یا نه؟

اوا یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:01 ب.ظ

سلام اقای دکتر مث همیشه بیستی
من کامنت دفعه قبلمو تصحیح میکنم قدرعماد رو هم بدونید خداییش خیلی بامزه اس البته ازنوع باهوشش

سلام
ممنون از لطفتون
حالا باید برم بگردم کامنت قبلتونو پیدا کنم!

خانم گل یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:26 ب.ظ

سلام. فکر کنم شماره 12 من بودم!!!

سلام پس منو شناختین

وانی یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ق.ظ

یادم رفت بگم شماره هفت حسابی بلند خندیدم
تو خونه شما مادر و دختر چی کار می کنن که به ما وقت نمی دن دکتر چقدر بگم وبلاگتونو از اینایی کنین که پاسخ کامنت ها یه نسخه اش به ایمیل آدم ارسال می شه خب چجوری یادم باشه کجا چه نظری گذاشتم و بگردم تا جوابشو ببینم
ای بابا تیک خصوصی هم که ندارین
اینا صرفن جهت نق زدن بود نشون شما رو قسم به قسم اون خانومه
!!! آبروی یه ترک حواس پرتو نبرین!!

خنده تون همیشگی
از خودش بپرسین
شرمنده چنین امکاناتی هنوز توی بلاگ اسکای نیست اما میتونین توی قسمت تماس با من نظر خصوصی بگذارین

وانی یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ق.ظ

یعنی معتاده چی کار کرده خون برگشته قضیه ورید و شریان بوده؟! چی؟ به من گفتین بی سواد؟!
بگید کوپن قند و روغن اعلام شد می نویسم! اعتراف می کنم که خیلی وقت ها می رم پزشک عمومی آزمایش بنویسه تا دو بار پول ویزیت
متخصص ندم ولی آزمایش کامل کبد رو ظاهرن فقط شما بلدین بنویسین وای دختر جوون!! یعنی من!!! این عماد زرنگی اش به شما رفته؟!

جواب قبل تکرار میگردد

[ بدون نام ] یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ق.ظ

یعنی معتاده چی کار کرده خون برگشته قضیه ورید و شریان بوده؟! چی؟ به من گفتین بی سواد؟!
بگید کوپن قند و روغن اعلام شد می نویسم! اعتراف می کنم که خیلی وقت ها می رم پزشک عمومی آزمایش بنویسه تا دو بار پول ویزیت
متخصص ندم ولی آزمایش کامل کبد رو ظاهرن فقط شما بلدین بنویسین وای دختر جوون!! یعنی من!!! این عماد زرنگی اش به شما رفته؟!

بله زده بود توی شریان
من گفتم بی سواد آیا؟
کار خوبی میکنین
شما که هنوز نوجوونین :دی
به من که نرفته مطمئنا

سنجاقک یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:07 ق.ظ

حال و هوای خوبی ندارم اومدم نت..
اما با اون شماره 9 غش رفتم از بس خندیدم..خیلی باحال بود..

خوش اومدین
خنده تون مستدام

پزشک تازه کار یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:46 ق.ظ

سلام، خاطرات بامزه ای دارین. البته نکته سنج هم هستین که این وقایع را به خوبی می تونین تو ذهنتون دسته بندی کنین، به نحوی که کاسه صبرتون لبریز نشه... .
4پنیسیلین 800000را هر 12ساعت برا دندان درد بزنیم، یا روزی یکبار؟
در بیمار با درد اپی گاستر که رانیتیدین، کوکتل، حتی پنتوپرازول دادم و خوب نشد، با بالا رفتن یک خانه اس-تی در لید وی2، خواستم آنزیم قلبی چک کنم، CPK-MB و Troponin-I یکبار درخواست کنم کافی است.
چه محدوده ای(رنجی) باشد تشخیص بیماری قلبی می دهیم؟ از دوره دانشجویی یه چک LDH به ذهنم می آید، آیا آن را هم درخواست می کنیم. کدام را 3بار درخواست می کنیم؟ آیا چندبار نوار قلب می گیریم؟

سلام
ممنون از لطفتون
من که هر دوازده ساعت میدم
درمورد آنزیم قلبی شرمنده سالها کار توی درمونگاه هائی که خودتون میبینین منو به فسیلی تبدیل کرده که دیگه کمتر چیزی از کتاب یادم میاد!

بیوطن یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ

انگشتر



پ ن ک: مام دس کم از عماد خان نداریم ها خلاصه ... کوتاه

ممنون از این که سرزدین
ضمنا زیارت قبول

آذرخش یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:33 ق.ظ http://asarakhsh.persianblog.ir

رد 8 و 9 بسیار جالب بودن!!
داروی بیهوشی!! این همه مدت :-o البته کمی نگاه رشته ای هم بوده
و دزدیدن انگشتر!! احتمالا کارتون. رابین هود دیده

ممنون از نظرتون

مرجان یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ق.ظ http://mahroo1371.blogfa.com

سلام
"ممکنه اثر داروی بیهوشی که برای سزارین بهم داده اند هنوز توی بدنم مونده باشه؟ ..." دور از جونش اینقدر اگه قرار بود اثر کنه که تا حالا مرده بود!

"بپا انگشترتو ندزده" مردم به بچه هاشون چی یاد میدن؟! دکتر دزدی کنه؟! بی تربیت

"میخوام برام آزمایش کبد بنویسین" دیگه آخرش بود!

عاشق این حرکات جانانه ی عمادم دیگه! بچه ی باحالیه!

سلام
ممنون از نظرتون

Maryam شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ http://soir.blogfa.com

شماره9 خیلی خنده دار بود. چه جالب تو نمایشگاه شهر شما کتاب خوب گیرم میاد. نمایشگاههای شهرما که من هروقت میرم از همون راهی که اومدم برمیگردم. ضمن اینکه از سلینجر ناتور دشتشو خوندم فوق العاده بود.

ممنون
بله خوشبختانه
ناتور دشتو هم خریدم اما هنوز فرصت نشده بخونم اما شنیدم بهترین کتابشه

دخترمهربون سرزمین احساس شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 ب.ظ

خوندم جالب بودن اما دریغ از لبخند
فکر کنم افسرده شدم
شاید تاثیر رفتنه کیوانه2هفته دیگه می ره من از الان تب دارم اونم39درجه

شرمنده که نتونستم لبخندی روی لبتون بیارم

منصوره(مامای مهربون) شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ب.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

سلااااام خوبین؟؟
وای بازم این خاطرات
کلا بیمارای شما هم عتیقه هستنااااااااا
3.خیلی باحال از خودش رگ گرفته ها
4.روغن؟؟؟؟
6.

7.دقیقا عکس العملتون چی بود؟؟

8.وای خدای منننننننننن
9.یعنی تصورش از پزشک اینه؟؟
10.یکی از بیمارامون دفترچش تموم شده بود واسه بستری شدنش واسه زایمان
12.از امپول میترسییییییید؟
من همیشه خودم پیشنهاد امپول میدم ولی بهم نمیدن

سلام
ممنون از لطفتون
7. تعجب
9. بچه بود دیگه
10. خب؟

فلفل شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ http://felfelane.persianblog.ir

قند و روغنانگشتر


ند نیک شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

اون نظر اولی مال من بود.
نمیدونم چرا اسمم ننوشته بودم.

دیگه تکرار نشه :دی

محمد شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:46 ب.ظ

من هم یه مدت دنبال عنوان جایگزین برای Reader گشتم و بهترین گزینه ای که پیدا کردم اینه:
http://theoldreader.com
چون خیلی شبیه Google Reader است باهاش راحتم. هرچند تا آخرین روزی که گودر باشه ازش استفاده می‌کنم!
شما هم یه نگاهی بهش بنداز شاید کارت راه بیفته.
(راستی، من از خوانندگان پر و پا قرص خاموش هستم که از Gooder پام رو بیرون نمی‌گذارم و همه چیز رو همونجا می‌خونم!)

ممنون از لطفتون
برم ببینم چطوره

mohamad شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:09 ب.ظ http://janiuy@yahoo.com

سلام مثل همیشه عالی بود

سلام ممنون

دکتر نفیس شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

به همه جوانان به خصوص دختران جوان !


خوندینش؟

خبرنگار شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:57 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.cim

گفتم نه

خدا حافظش باشه

ممنون

soudeh شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:34 ب.ظ

من اصلا نمی تونم نخندم! ینی یه جوری میخندم که طرف پاشه بزنتم!

مهدیه شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:34 ب.ظ

سلام مثل همیشه جالب بود
از معرفی کتاب هم ممنون
امیدوارم توی کتابفروشیهای شهرمون پیداش کنم

سلام
خواهش
پس امیدوارم خوشتون بیاد وگرنه ....

آزیتا شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ب.ظ

ایول به عماد!خود خودمه!

واقعا؟

غزاله شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:42 ب.ظ

مثل همیشه جالب و قشنگ.9از همه با حالتر بود.

ممنون

[ بدون نام ] شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام
باز میام اینجا چند ثانیه میخندیم.
خوشحالم که میخوونمت.

این عماد خیلی باحاله. راستی چرا بچه ها اینقدر تنبل شدند؟ من بودم بزرگترین جمله را پیدا میکردم

سلام
ممنون از لطفتون
چی بگم؟ ظاهرا خیلی از بچه ها اینطوریند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد