جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۱۷)

سلام

باز هم به بخش دیگه ای از این سریال میرسیم قضاوت درباره این خاطرات با شما:

۱.یه آقائی که با شکایت اسهال اومده بود میگفت: اوایل اسهالم قوام مدفوعم خوب بود اما کم کم رقیق شد!

۲.یه خانم باردارو دیدم و توی پرونده بهداشتیش براش نوشتم.

خانمه وقتی میخواست بره گفت: خانمهای کاردان بهداشت خانواده گفتند این پرونده را باید آقای دکتر برگردونه تا یه چیزیو بهش بگیم!

من هم صبر کردم و وقتی حمله تمام شد پرونده رو بردم و گفتم: کاری داشتین؟ و همه کاردانها گفتند: نه! و اینجا بود که فهمیدم اون خانم با این کلک زحمت بردن و پس دادن پرونده رو از سر خودش باز کرده!

۳.به خانمه گفتم: فشارتون بالاست مگه داروهاتونو نمیخورین؟ گفت: چرا مرتب میخورم فقط الان یک ماهه که نخوردم!

۴.شیفت شب بودم و درمونگاه وحشتناک شلوغ بود. حدود ساعت ۲ بود که حمله تموم شد و تا روی تخت دراز کشیدم بیهوش شدم٬ حدود نیم ساعت بعد چشمهام رو باز کردم و دیدم مسئول پذیرش درمونگاه داره صدام میکنه و میگه: چند بار زنگ زدم که یعنی مریض دارین چرا نمیاین؟ رفتم و مریضو دیدم و بعد از مسئول پذیرش عذرخواهی کردم که گفت: این که چیزی نیست دکتر! وقتی دکتر .... تازه اومده بود طرح یه شب بیدار نشد و رفتم تا مثل شما بیدارش کنم. وقتی صداش کردم بلند شد و اطرافشو نگاه کرد و بعد گفت: ببخشید اینجا کجاست؟!

۵.دندونپزشک مرکز میگفت: به پیرزنه میگم کدوم دندونت درد میکنه تا بکشمش؟ میگه: یکی از عقب ول کن بعدیو بکش!!

۶.به خانمه گفتم: سرت یه کم درد میاد یه کم خوب میشه؟ گفت: آره ۵-۴ روز درد میکنه بعد یه روز خوب میشه!

۷.به خانمه گفتم: تپش قلب هم دارین؟ گفت: بله هر وقت از پله ها بالا میرم!

۸.نسخه پیرمرده رو نوشتم و بعد گفتم: اگه خوب نشدین باید برین پیش یه متخصص. گفت: انشاءالله!

۹.نسخه پسره رو که نوشتم گفت: راستی الان چند روزه که توی نافم میسوزه بعد یه کم فکر کرد و گفت: راستی شما اصلا میدونین «ناف» چیه؟!

۱۰.یه آقائی دوتا دخترشو (با سنین ۴ و ۷ ساله) به دلیل سرماخوردگی آورده بود و بعد گفت: این بزرگه الان یک ماهه که همه اش سرفه خلط دار داره. گفتم: پس قانونا باید از سینه اش عکس بگیرین. گفت: باشه پس برای هردوشون بنویس. گفتم: برای اون یکی دیگه چرا؟ گفت: خوب ما که تا رادیولوژی میریم یکدفعه یه عکس هم از اون یکی بگیریم!

۱۱.به خانمه که بدون سابقه قبلی فشار خونش بالا رفته بود گفتم: حرص نخوردین؟ گفت: به میزان کافی!

۱۲.امروز رفته بودم توی یه دبیرستان دخترونه برای معاینه دانش آموزان. به یکیشون گفتم: سابقه هیچ ناراحتی ندارین؟ که همه شون شروع کردند به خندیدن! بعد یکیشون گفت: آقای دکتر این همه اش درحال جوک گفتن و خندوندن ماست٬ ناراحتیش کجا بود؟!

پ.ن۱: میخواستم عکس کیک تولد عمادو اینجا بگذارم که «آنی» گفت: من چندتا عکس دارم از تولدش میگذارم اینو هم بگذار توی وبلاگ من.

از شانس ما همون موقع اینترنت اکسپلوررمون باز هم قاط زد و هرکار کردیم نتونستیم توی موزیلا عکسها رو درست بگذارم توی وبلاگ آنی. انشاءالله به زودی عکسها رو میبینین. اما بعضی از مهمونها از این کیک که درصد زیادی از اون سیاه بود چندان خوششون نیومد.

راستی وقتی مموریو گذاشته بودم توی «رم ریدر» کامپیوتر عماد یکدفعه اونو کشید بیرون. حالا نمیدونم به کجای کامپیوتر فشار اومده که دیگه باید حتما مموریو با دست نگه دارم تا عکسهای توش توی کامپیوتر بیان!

امیدوارم کارش به تعمیرگاه و .... نکشه.

پ.ن۲: همونطور که احتمالا در جریانین چند روز پیش سر یه کامنت بین آنی و یکی از خواننده هاش بحثی پیش اومد که باعث شد اون پست وبلاگ حذف بشه و به دنبال اون و با گذاشتن پست جدید آنی این بحث به دیگر دوستان هم سرایت کرد. من که از دعواهای زنونه سر در نمیارم اما باید بگم من اگه جای آنی بودم اون پستو حذف نمیکردم. اون کامنتو هم یا تایید نمیکردم یا یه جواب منطقی بهش میدادم نه اینکه موضوعو اینقدر داغش کنم.

از طرف دیگه اگر هم جای اون کامنت گذار  محترم بودم اولا که چنین کامنتی نمیگذاشتم و اگه دوست نداشتم اون مطلبو بخونم خوب نمیخوندم و میرفتم یه وبلاگ دیگه رو میخوندم ضمن اینکه وقتی اون پست حذف میشد و توی پست بعدی در این مورد صحبت میشد دیگه موضوعو کش نمیدادم صبر میکردم تا چند روز بعد همه چیز فراموش بشه چون معمولا افکار عمومی حافظه کاملا کوتاه مدتی دارند.

امیدوارم همه ما آداب وبلاگ داری و کامنت گذاری را یاد بگیریم .... آمین

نظرات 37 + ارسال نظر
sevin یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام شبتون بخیر .
باورتون میشه امشب تونستم به وبلاگتون سر بزنم و خاطرات گذشته تونو هم بخونم جالب بودن ولی با این سرما خوردگی شدیدی که دارم خوب تونستم بخونم مگه اینکه در حد مرگ باشیم بهمون مرخصی بدن حالا منم الان دارم از مرخصیم استفاده میکنم . همچنان دارم میخونم تا جایی که بتونم ☺

سلام
ممنون از لطفتون

من(رها)! یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ http://ttp://nemidoooonaam.blogfa.com/

می دونم یادتو نیست اینجا چی نوشتین!!!

خواستم خودم حواسم باشه اینو خوندم آخه این وبلاگ تنها وبلاگیه که آرشیوشو به ترتیب نمی خونم اینه که گاهی یه چیزی رو می خونم بعد بازم می خونم به خط آخر می رسم می گم اااه ه ه ه خونده بودم که!!!
کجای کامپیوتر فشار اومده !!!
ولی جالبه که اونجا یه پزشک مرد می تونه بره مدرسه دخترانه اونم از نوع دبیرستان!!!
اینجا تا جایی که من می دونم اصلا اجازه نمی دن!!!

یادم که نبود الان دوباره رفتم و خوندم
خوب پس میشه نتیجه گرفت که ولایت ما به قول عادل همه چیزش به همه چیزش میاد!

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام.شما بیدار شدین چیزی نگفتین؟
8
درباره پ.ن2 هر حرفی بوده به آنی خانوم گفتم وتمام پس.
عیدتون پیشاپیش مبارک

سلام
نه بابا من دیگه عادت کردم!
آره دیگه تموم بشه بهتره

باران چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:44 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

بازم سلاممممممم
خوبید؟؟
خیلی جالب بودن مثله همیشه خصوصا اولی!!!
می گم چه جریانی بینه انی و کامنت گذارا بوده؟؟؟
کی با انی بحث کرده!!
منم که فضول!
می گم یه مدت نبودم بی اطلاعم از همه چیز!!

بازم سلام
ممنون
دیگه ولش کن تموم شد رفت پی کارش!

لژیونلا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ

آفرین!کشیک بخش تهو یه بودم!

خوب
کم کم داره یادم میاد!

لژیونلا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ق.ظ

پس هم ورودی هستیم !باعث خوشحالیه.

اهه
من دیدم اسمت آشناست
فامیلن پنوموفیلا نبود؟

نیلوفر احمدی سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ق.ظ http://http:/www.oryanist .blogfa.com/

نیلوففر اجمدی هستم از مکتب اصالت ادبی کلمه با معری ژانر شعر واژه شما را به دنیای جدیدی از واژهگان دعوت میکنم

میرسیم خدمتتون اما از همین حالا بگم من اهل بحثهای ادبی نیستم

medisa سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ق.ظ

morede 3 o 9o 11 bahal bud!
man mikham bedunam chera taraf fk kard faghat khodesh manie NAF ro midune?
vase 11 ham mage umade bud kelase ashpazi??
namak felfel b mizane kafi

ممنون
ببخشید که ۹ مورد بی حال داشتیم! :دی

سمیرا دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

اولیش که خیلی ضد حال بود
تولد عماد هم مبارک

چه عجب یاد ما کردی
ممنون

خاله آذر دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

ای بابا!کاش زودتر فهمیده بودم میرفتم قاطی دعوای زنونه میشدم!!بابا...

اون وقت طرف کیو میگرفتی؟!

لژیونلا دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ب.ظ

سلام آقای دکتر.شماورودی چه سالی هستین؟میخوام بدونم ازمن پیرترهم اینجاپیدامیشه؟

سلام از ماست
من قبلا توی وبلاگ نوشته ام
ورودی ۷۱ بودم
حالا رکوردو شکستم؟!

محبوبه دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ب.ظ

در مورد لکنت معذرت
مبارک باشه تولد عماد جان

گفتم شاید داری ادای منو درمیاری!! :دی
ممنون

دکتر سارا دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ق.ظ

نسبت به خاطرات قسمت قبل این قسمت خیلی بیمزه بودن دکتر ربولی جان

وای شرمنده
به همولایتی ها میگم دفعه بعد جبران کنن
برای قسمت بعد تا حالا شماره ۱ و ۲ پیدا شده!

بهداشتی دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:47 ق.ظ

خودم میشم دیلماجتون.شما که بلدین مگه نه؟

نه بلد نیستم

انجو دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ق.ظ

سلام


ما احتمالا همدیگر رو می شناسیم؟

سلام
چطور مگه؟

گلی دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:21 ق.ظ

دکتر معاینه چه قسمتهایی از بدن میشن؟
در ضمن بنده خیلی هم جوان هستم

خوب راستشو بخواین بیشتر برای رفع تکلیف معاینه میشن
مثلا بررسی گواتر یا آنمی و سمع قلب و ریه

mahmonir دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ق.ظ http://manzarehyab.blogfa.com

doctor ajab dastanhai darin shoma. khodaish che kasai peyda mishan.

آره بابا
ما یه پا ماجراجوئیم برای خودمون فقط کسی کشفمون نکرد!

گلی دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ق.ظ

دکتر شماره ۴ خیلی یا حال بود
راراستی مگر دبیرستان هم دانش اموزها را چکاب میکنن؟
مثلا چی را چک میکنن؟زمان ما که از این سوسول بازیها نبود!

ممنون
فقط اول دبیرستان معاینه میشه
زمان ما هم نبود چه برسه به شما!

یک دانشجوی اقتصادی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام.
اقا جالب بودن مخصوصا۶ و۹

سلام
ممنون آقا سید

بهداشتی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ب.ظ

احتمالا فردای سال تحویل من می آیم وای وای...
شما قصد ندارین بیاین ولایت ما؟خوش میگذره ها

من معمولا توی عید مسافرت نمیکنم بخصوص که شیفت هم دارم
اما در مجموع چشم فقط اونجا به دیلماج نیاز است!

مژگان امینی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:06 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

10-یک عکس هم برای بابای بچه ها می نوشتید ثواب داشت.
12- همکلاسی اینجوری داشتم صدای خندهاش همه جا را پر می کرد افسردگی گرفت!
پ.ن.2. هی روزگار

سلام
۱۰.ای بابا بقالی که نیست!!
۱۲.خوب از خنده هاش معلوم بوده! :دی
پ.ن۲: تف به این روزگار!

×بانو! یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:29 ب.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

عکس کیک رو حتماً بذارید پلیــــــــز تا حالا کیک سیاه ندیدم!

میتونین به وبلاگ آنی یه سری بزنین

محبوبه یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:47 ب.ظ http://yaghootekabood.mihanblog.com

سلام خوبین؟
حال پسرون چططوره؟ خانمتون دیگه اپ نکردن
خخخلط بینیش بر ططرفف شد؟

سلام
ممنون
حالا چرا با لکنت؟!
چرا اتفاقا آپ کرد
تقریبا اما نه کاملا

بابک یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ب.ظ http://babaktaherraftar.blogfa.com

سلام دکتر جان
بازم خاطراتتون منو تو این غروب یکشنبه از این دپرسی دراورد که جای تشکر داره در مورد اون پسره باید بگم خوبه نافش می سوخته...
در مورد اون پست آنی خانوم باید بگم که من اون پست رو خوندم خیلی هم نرمال و طبیعی بود ولی من ایشون رو درک می کنم بخصوص وقتی برای منم از این کامنتها میاد اصلا دل و دماغ اومدن تو وب رو ندارمراستی به یک بازی دعوت شدین

سلام از ماست
ای بابا شما که همیشه دپرسین انگار!
تریپ نوستالژی و غم غربت و ایناست؟!
در مورد بازی هم چشم
انشاءالله به زودی

سارای یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ http://zeddehaal.persianblog.ir

اون مورد اول چرا اینجوری بود
شماره 5 هم خیلی باحااااال بودددد

راستی تولد عماد مبارک!
به همسر محترمه هم بگید بیخیال بابا...تو وبلاگ رو برای خودت و دل خودت می نویسی..قرار نیس به خاطر این یه وجب جای مجازی خون به جیگر کنی خودتو!....این دیگرانی که اینجوری برات کامنت می زارند رو به راحتی پرش از روی جوی آب ازشون بگذر و به خودت سخت نگیر...

موفق باشید دکتر جان.

خوب بود دیگه!
آره
من بهش میگم دیگه گوش دادن یا گوش ندادنش با خودش!
ممنون

متین بانو یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:30 ب.ظ

ای بابا اقای دکتر!! نه چرا اینجوری برداشت کردید؟؟!! واقعا نوشته هام اینجوری به نظر میومد؟؟
شرمنده ها ولی حس و حال یه دختر بیست ساله رو هیچ وقت شما نمیتونین درک کنین...!دغدغه هاش.. استرساش خیلی دورتر از این حرفاست... خیلی...

خوب ما اینیم دیگه الکی که دکتر نشدیم :دی
میدونم
اون هم فقط شوخی بود
لابد پیش خودت گفتی: ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجا!!

وفــــــا (... از عهد من تا وفای تو ...) یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:11 ب.ظ http://vafaaa.persianblog.ir

۴- بنده خداااااااااااا .. دلم براش سوخت ...
۸- آخی ... پیر بود دیگه .. حواس نداشت ..!!
۹- چند سالش بود ...!!!!؟؟
۱۱- احتمالا از دست همسرش اینقدر حرص خورده بنده خدا ...
۱۲- نمی دونم دوران دبیرستان چه خاصیتی داره که آدم واسه هر چیزی میخنده .. حتی برای یک زنبور که وارد کلاس شده و داره پرواز میکنه ..
..

خود عماد کوچولو که از کیکش خوشش اومده حتما .. و این مهم تره ... نکنه انتظار داشتن لباس بتمن رو صورتی درست میکردن ..!!!

در ضمن اون کیک برای یک بچه طراحی شده .. به سلیقه ی اون .. نه برای آدم بزرگ ها ... مهم اینه که اون کیف کنه .. چون اون روز .. روز اونه ...

در مورد پ.ن ۲ :

من در جریان نبودم ..
حاشیه همیشه هست .. فراموشش کنین ..

۴. منم همینطور
۸.آره خیلی!
۹.بزرگ بود حدود ۲۵
۱۱.دیوار کوتاهتر پیدا نکردین؟!
۱۲.میدونم خودم هم موقع دبیرستان تجربه شو داشته ام
ممنون
آره مثل فوتبال!

بهداشتی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:57 ب.ظ

جالب بودن زیاد زیاد زیاد...!میبینم که منم دارم میرم به تهران
چهارشنبه سوری وعید وبقیه چیزا پیشاپیش مبارک.انشا... که سال جدید خوبی داشته باشین.

ممنون
شما کی من آمده ام وای وای میشین؟!

شیوا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ب.ظ http://venus4080.blogfa.com

سلام
راستش این مغز هندلی خودم هم گفت یک جای کار میلنگه و شما طرح نیستین !!!!!
موفق باشید
اما قبول دارید دوران طرح فوق العاده زیبا است ؟؟احساس مفید بودن میکنی.....
جالب این جاست ما خودمون .... بگذریم ... موفق و خوشبخت باشید
راستی اگر مردی در خانه و دز زندگی زناشویی اش تامین نشد باید به مسیر صیغه روی بیاورد ؟؟؟شرافتمندانه نیست که مثل آدمیزاد طلاق بگیره ؟؟

سلام
ممنون شما هم موفق باشین
اگه زنش مهریه شو نخواد چرا!!

سلام دوست گلم [گل][گل][گل]علی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.pars.im

سلام دوست گلم [گل][گل][گل]

وب قشنگی داری واقعا بهت تبریک میگم [قلب] کارت حرف نداره عزیز [گل]

اگه دوست داری از وب قشنگت درآمد داشته باشی یه سر به سایت زیر بزن

http://www.pars.im

سایت واقعا عالیه ای هست کارش حرف نداره[بوسه]

این رو برای این نمیگم که خودم عضوش هستم چون کارش با همه سیستم های کلیکی دیگه فرق داره میگم بزار چند تا از مزیت هاش رو بگم

برای هر کلیک تا 80 تومن پول میده که این واقعا عالیههههههههه

هیچ کلیکی رو الکی حذف نمیکنه ( این بزرگ ترین خوبی این سیستمه )

پشتش یه تیم مدیریتی عالیه و به بهترین شکل ممکن مدیریت میشه

پرداخت هاش کاملا تضمین شدست هر موقع درخواست بدید 24 ساعت بعد پول تو حسابتونه

کار باهاش خیلی راحته [قلب]

حد اقل پرداختش فقط و فقط 9000 تومان هست که 2000 تومانش رو هم همون اول هدیه عضویت میده که این واقعا عالیهههه و مزیت عالی این سیستمه نسبت به سیستم های دیگه

امکان عضو گیری و دریافت پورسانت از زیر گروهاتون این واقعا عالیه یعنی خیلی عالیه

دوست من اگه خواستید عضو بشید حتما از لینک زیر عضو بشید [بوسه][قلب]

http://www.pars.im/signup.php?from=ali222&ref_code=a6d8e04479f67f3e58d048d1d6ab64cc

یا موقع عضویت ای دی منو به عنوان معرف وارد کنید

ali222

دوست عزیز سایتت هر چقدر هم بازدید داشته باشه باز هم میتونی ازش درآمد کسب کنی

مطمئن باش اگه 100 تا هم روزانه بازدید داشته باشی باز هم میتونی درآمد خوبی داشته باشی از این سیستم

عضو شو کدش رو تو وبت بزار بعد هر موقع به حد نصاب رسید در خواست پرداخت کن همین هیچ کار دیگه ای هم لازم نیست بکنی همین کد مخصوص بلاگ فا هم میده [قلب]

من که ازش واقعا راضی هستم این آدرس وب منه من که واقعا ازش راضی هستم

http://1900.mihanblog.com

عضو بشید از تک تک بازدید های وبتون درآمد کسب کنید

حداقلش اینه که هزینه کارت اینترنت و زمانی که صرف سایتت کردی رو در میاری پس این فرصت رو از دست نده

از دامینش هم اعتبار سایت مشخصه کارشون حرف نداره

http://www.pars.im

امیدوارم عضو بشی و درآمد خوبی هم کسب کنید منو هم دعا کنید مطمئن باشید پشیمون نمیشید

پس یه امتحان کنید

دوستون دارم

بای[بوسه]

کاش میدونستم اینو برای چند نفر فرستادی!

متین بانو یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ب.ظ

.. اعتماد به نفس آدما بعضی وقتا خیلی دیگه هایپر میزنه!!!

ای جان اون پیرزنه چه باحال آدرس داده بود!! طفلک!!
اون خانوم باردار زرنگه هم دارم فرک میکنم بچه ش چی میخواد بشه!! ماشالله!!

در مورد انی خانوم هم! خب حالا شما چرا کشش دادین؟؟ داشت فراموش میشد ول یشما دوباره بحث رو روی کار اوردین!!! ول یحالا جدی به نظر من هم حذف نمیکردن بهتر بود...ولی خب اینجوری تشخیص دادن بهتره دیگه حتما.

آره دیگه
صلاح وبلاگ خویش ...

لژیونلا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ق.ظ

این عمادخان کمی شیطون تشریف دارن ها

فقط کمی؟!

دکتر نفیس یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

خوب شما بهش چی می گین؟ ما که می گیم روزنه ای در شکم! یا "شکم روزن"!
حالا اونجا کجا بود؟
پیرزنه چقدرم دندون داشتهً!

ما میگیم ....
نه نمیگم این جزء اسراره! :دی

زندگی جاریست... یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ق.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلام
یه ذره !!! جالب بودن. شوخی کردما کلا جالب بودند.
خب شما هم با نوشتن این مطلب موضوع رو کش دادین دیگه ! ولی آنی خانوم ناراحت شدن و فکر کردن که بقیه هم چچنین فکری می کنند که پست رو حذف کردن. و بقول شما اون خواننده هم می تونست وبلاگ آنی خانوم رو نخونه و یک وبلاگ دیگه رو بخونه. کسی مجبورشون نکرده بود که !

سلام
شما اگه یه ذره هم خوشتون بیاد برای ما غنیمته
من فقط میخوام موضوعو یه جوری تمومش کنم

رهــا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ق.ظ http://rad6718.wordpress.com

یعنی اون پسره فکر میکرد فقط خودش ناف داره ؟
منتظر عکسای تولد عماد جون هستیم...

حتما!
اینو دیگه به آنی بگین

من یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:14 ق.ظ http://binam62.blogsky.com

آها!!!

ها؟!

جوان یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ق.ظ http://javan.blogsky.com

سلام. چهارشنبه سوریتون سبز!
چهارشنبه سوری رو نمادین، آروم و سبز برگزار کنیم، با شعله ای که دودش به چشم هیچ کس نره!
خوب از نظر منم جالبن، خاطره ها رو میگم در ضمن عماد کوچولوتون هم خیلی بامزست، ایشالله همیشه سالم و سلامت باشه، خوشحال میشم سری هم به وبلاگ ما بزنی.

سلام
ممنون که به من سر زدین
چشم مزاحم میشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد