جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۶)

سلام

شرمنده که آپ کردنم دیر شد:

۱. توی یه درمونگاه روستائی دفترچه یه خانم متولد ۱۳۱۳ را آوردند تا براشون مهر بزنم و برن پیش متخصص. گفتم: پیش چه دکتری میخوان برن؟ آورنده دفترچه گفت: دکتر مشاوره. یه لحظه مخم سوت کشید٬ پیش خودم گفتم اینجا جوونا پیش دکتر مشاور نمیرن چه برسه به این پیرزن روستائی. گفتم: مشاوره برای چی؟ گفت: قراره چشمشو عمل کنن گفتن برو مشاوره ببینیم توانائی عملو داری یا نه؟!

۲. برای یه پسر ۶-۵ ساله نسخه نوشتم که پدرش گفت: راستی سوزش ادرار هم داره. گفتم: چند وقته؟ گفت: چند ماهی میشه! گفتم: نبردینش دکتر؟ گفت: نه٬ گفتیم پسره اشکالی نداره!

۳. به پیرزنه گفتم: کمرتون دردش زیاده؟ گفت: آره موقع بلند شدن باید حتما یه «یاعلی» بگم تا بتونم بلند بشم!

۴. یه آقائی با یه «گوشی» پزشکی به دستش اومد توی مطب و گفت: ببخشید من امروز این گوشی رو با یه فشارسنج برای توی خونه مون خریدم اما انگار خرابه. گفتم: چرا خرابه؟ گفت: آخه وقتی توی خونه گذاشتم توی گوشم از توش صدای تلویزیون میومد

۵. دوتا زن جوون یه بچه ۱ ساله را آوردند و چندتا نسخه رو هم گذاشتند جلوم و گفتند: چند هفته است که سرما خورده٬ همه این داروها رو هم بهش دادیم و خوب نشده. معاینه اش کردم و براش دارو نوشتم٬ موقع بیرون رفتن یکی از زنها به اون یکی گفت: آخه بگو چندتا متخصص نتونستن اینو خوبش کنن توی عمومی میخوای خوبش کنی؟!

۶. به آقائی که با گرفتگی عضلات اومده بود گفتم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: اگه دردش از ۶.۳.۳ کمتره بنویسین!

۷. به خانمه گفتم: شما نه توی سونوگرافیتون بچه توی رحمتون بوده نه آزمایشتون مثبته پس حامله نیستین. گفت: چی میگی دکتر؟ پس این چیه که از صبح تا شب توی دلم «لول» میخوره؟

۸. چند روز پیش رفتم توی یه درمونگاه روستائی و کلی به خودم امیدوار شدم چون وقتی برای یه پیرزن نسخه نوشتم و داشت از مطب میرفت بیرون به بقیه مریضها که پشت در ایستاده بودند گفت: چرا هرچی دکتر بچه ساله میفرستند اینجا؟!

۹. یه پسر جوونو که با موتور زمین خورده بود آورده بودند٬ بهیار مرکز به همراهش میگفت: زود برو از مسئول داروخونه دوتا «گاز» بگیر بیا! پسر بیچاره چند ثانیه فکر کرد تا فهمید منظور خانم بهیار «گاز استریل» بوده نه «گاز دندانی»!!

۱۰. با بقیه پرسنل شیفت نشسته بودیم دور میز تا شام بخوریم٬ گفتم: آقای ... (مسئول داروخونه) نیست؟ راننده آمبولانس گفت: رفته دستشوئی الان میاد٬ بعد هم در حالی که داشت در بطری «دلستر» رو باز میکرد گفت: دکتر! حالا لیوانتو بده تا برات توش دستشوئی کنم!! یه لحظه سکوت کامل٬ و بعد همه منفجر شدیم از خنده (توضیح: دلسترو خودمون خریده بودیم نه اینکه از طرف شبکه باشه)

۱۱. برای مَرده دارو نوشتم که گفت: لطفا چندتا مسکّن هم برام بنویسین٬ گفتم: از کدوم مسکّن ها؟ گفت: از همون مسکّن ها که مال درده!


پ.ن۱: «عماد» و مادرش روز دوشنبه با خرید بلیت ۵۰۰۰ تومانی رفتند تماشای برنامه گروه «فیتیله» وقتی برگشتند به عماد گفتم: برنامه شون قشنگ بود؟ گفت: خیلی قشنگ بود اما قسمت آخرش خیلی بد بود! گفتم: چرا؟ گفت: آخه دیگه از بس دستشوئی داشتم دلم درد گرفته بود!

پ.ن۲: آقای دکتر «ناخوتسریشویلی» رو که یادتون هست؟ اگه نیست یه نگاه به پست قبل بندازین٬ دیشب متوجه شدم که ایشون پاسخ ایمیلمو دادن (من فکر میکردم منظورشون از اگه عکسو برام ایمیل کنی من هم عکسو برات ایمیل میکنم اینه که همون عکسی که در حال گرفتنش هستند میفرستند غافل از اینکه به صورت مخفیانه از خودم عکس گرفته بودند و اونو برام فرستادن!). راستش من یه زرنگی کرده بودم و به جای ایمیل عکسشون آدرس وبلاگو گذاشتم که عکسشونو از اینجا بردارند و حالا ایشون توی جواب نوشته بودند از خواندن وبلاگتان لذت بردیم تازه اینکه چیزی نیست  آخرش نوشته بودند به امید دیدار!!

خوب دیگه٬ ما بریم دنبال بلیت گرجستان٬ کشوری که بالای نقشه توریستیش اولین افتخاری که برای ملت گرجستان نوشته اینه که در ۷۰۰۰ سال پیش مخترع «شراب» بوده اند!

تا جائی که میدونم ایشون اولین سیاستمدار و اولین تبعه یه کشور دیگه هستند که وبلاگمو خونده اند و امیدوارم که باز هم از این طرفها تشریف بیارن .

نظرات 47 + ارسال نظر
من(رها)! پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ

اینو جواب ندادید!!![

الان میام

من(رها)! چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:24 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

۲. یکی بود بچه بدنیا آورده بود دختر بود بچشو درست نمی شست!!! می گفت دختره نباید ... شست!!!
۴. ما هم تا آخر نتونستیم در طول عمرمون از این گوشی ها استفاده کنیم!!!
۷.
۸.
۱۰.
۱.عمادددددددددددد

آخه چه جوابی بهش بدم آخه؟!

امین شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ق.ظ http://amin.area@


سلام دکتر/خیلی باحال بود/اومدی مشهد ما در خدمتیم

سلام
چشم
میگم چرا من روی سایتتون کلیک میکنم اوت لوک باز میشه؟

زبل خان یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:52 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

جمعه صبح خونه داییم بودیم داشت پسرداییم داشت از دستشویی منفجر میشد به خاطر فیتیله نمی رفت دیگه گفت بهشو بگید نرن من برم دستشویی...

پس اون هم مثل عماد شده

رهـــــا جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ http://rad6718.wordpress.com

اون پیرزنه شماره ۳ خیلی بامزه بود
شماره ۱۰ هم که

ورود بازدید کننده های خارجی هم مبارک ایشالا روز به روز تعدادشون بیشتر شه

ممنون
واقعا
باز هم ممنون

فینگیلی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ب.ظ

ای بابا!!آخرش پاک شد چرا!!!میخواستم بگم اون روز پولداری میرفتم اروپا!!!
در هر حال خوش بگذره!!جای ما هم مشروب بخورین بعد بهمون بگین چه مزه ایه!!!!

نمیدونم!
اولا که گرجستان هم توی اروپاست ثانیا مگه من چقدر پول دارم؟!
خاک عالم. مگه قراره بریم اونجا از این چیزا بخوریم؟ خدا به دور!!

فینگیلی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.ruzegaran.blogsky.com/

خب این آقای ناخوت فارسی چجوری خونده؟!!
دکتر ربولی دیگه دارین روی مارکوپلو رو سفید میکنینا!!ولی خب چرا گرجستان؟!!من اگه یه روز قدر شما پولدار شم میرم!!!

وقتی میگم مطلبو درست نمیخونی همینو میگم دیگه!
طرف دکترای ایرانشناسی داشت میخوای فارسی بلد نباشه؟
میری کجا؟؟؟

رضا مدهنی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ

ممنونم

خواهش میشود

یک جراح جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ب.ظ http://1jarah.blogfa.com

رضا مدهنی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ

با سلام وآرزوی قبولی طاعات و عبادات
مثل همیشه از خواندن مطالب جذاب و کم نظیر شما لذت بردم
یکی از خوانندگان من یک سوال پزشکی از من پرسیده :
(با سلام چند روز گذشته درد کمر داشته به طوری که طی همین چند روز به شانه ها و زیر کمر رسیده است و در حال حاضر خم و راست شده برایم مشکل است.کار بنده بیشتر روی صندلی میباشد.لطفا راهنمایی در این زمینه بفرمایید خیلی درد دارم. سن 29 سال متشکرم )
بنظر من گرفتگی و اسپاسم عظلانی باشد چون در حیطه کاری من نبود گفتم به شما منتقل کنم تا در صورت امکان توصیه لازم را بفرمایید تا برایش بفرستم
با تشکر

سلام
گرچه توضیحات کامل نیست اما ظاهرا حق با شماست
و اگر چنین باشد مشکل با داروهای برطرف کننده اسپاسم مانند متوکاربامول و یا باکلوفن حل خواهد شد انشاءالله

دکتر نوید پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ http://yaghesh.persianblog.ir


ملت بیچاره چیکار کنن....
کسی که آموزش ندیده چیکار کنه؟

ببخشین کدومشونو میگین؟

دکتر نفیس چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

سلام
بدجوری زدن تو مساوات!
سه و یازده !!!!! به افتخارشون!

سلام
ای بابا
حالا ما یه بار یه شوخی کردیم شما ول نمیکنین؟!

کمیل۸۸۱ سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ http://komeil881.blogfa.com

سلام
وبلاگتون بسیار جالب بود!
موفق و سربلند باشید در ژناه مهدی فاطمه(عج)

سلام
ممنون
شما هم

خانم ورزش سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ

راستی از دکتر سارا چه خبر؟ نیستند؟!!!

نخیر
متاسفانه مدتیه که هیچ خبری ازشون نیست

یک جراح سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ب.ظ http://1jarah.blogfa.com

نخیرم!(شبیه این بچه مهدکودکیا بخونید!)
اتفاقا" همه چیش کامله! تویه یه سایت دیگه هم رفتم آواتارمو نمایش داد. تازه به همه ی حرفای راهنما گوش دادم رده ی سنیو هم همونی که گفت انتخاب کردم فقط تو وب شما نمایش نمیده

چی بگم؟
لابد ایراد از وبلاگ منه

کیمیاگر سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ http://parsartist.blogfa.com

سلام دکتر!!میگم از این دکتر گرجستانیه میپرسیدی نظرای وبلاگتم خونده یا نه؟!اون وقت منم اولین سیاستمداری که نظرمو خونده ایشونن:دی

سلام
نه اتفاقا نپرسیدم
یعنی روم نشد!

یک جراح دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://1jarah.blogfa.com

پس چرا این آواتاره منو نمایش نمیده!
تو نظر قبلی داشتم آواتارمو نگاه میکردم که چشام اونطرفی بود!

چون ایمیلتونو ننوشتین لابد

یک جراح دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ http://1jarah.blogfa.com

یک جراح دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:54 ب.ظ http://1jarah.blogfa.com

قضیه ی همون بیچاره رو برای مامان بابام دیشب تعریف کردم بابام هنوز خنده ش بند نیومده!!!
(دستشویی تو لیوان!)

سلام ما را خدمت ایشان ابلاغ فرمائید
خنده عالی مستمر

×بانو! دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ب.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

سلام
خیلی ممنون

سلام
خواهش میشود!

مژگان امینی دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

مظهرگلی دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ق.ظ http://mazhar-goli.blogfa.com

سلام همشون خیلی جالب بود((((((:
حیف که نمیشه نام برد کدوم قشنگ تر بود!!!

سلام
ممنون

دکتر سلطان دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ق.ظ http://doctorsoltan.blogfa.com/

سلام...
4 خیلی با مزه بود
چشم حاج خانوم روشن! چلچراغونی! دیگه برنامه سفر مجردی میریزین؟؟؟!! اون از اون 3 روز که تنهاشون گذوشتین اینم از حالا که میخواین برین ممالک خارجه! اصلا مگه 6 ماه دیگه امتحان ندارین؟؟؟؟----مسوول ایجاد شر !!

سلام
ممنون
نه بابا حالا ما هم یه حرفی زدیم شما باور نکنین!

خیالاتی دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ق.ظ http://aghushekhiyal.blogfa.com

آخی عماد خوب از فتیله لذت نبرده.
دکتر داره وبلاگتون جهانی میشه ها

فقط از قسمت آخرش
نیان بدزدنمون؟!!

سارای دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://zeddehaal.persianblog.ir/

اون مورد 4 چگونه اتفاق افتاده آیا؟!

دکتر داری خارجکولی می شیااا...!..امضا بده

احتمالا تلویزیون روشن بوده
چطور مگه؟

وروجک دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ http://jighestan.blogfa.com

۲/۳خیلی جالب بود
برای مورد ۸ هم منظور پیر زنه این بوده که پیر مرد هم سن و سال خودش بیاد که بتونه تورش کنه هم از تنهایی در میاد هم طرف دکتره همیشه دردشو می فهمه

ممنون
شاید

مژگان امینی یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:15 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

خیلی خارجی شدید! نظرات هم آواتار می خواهد؟حالا این آواتار من

خوبه دیگه دخترها را دکتر نمی برند عیب و ننگه . پسرها هم که اشکالی نداره.پس فقط منتظر پیرمردها وپیرزنها باشید.

با خارجیها گشتیم دیگه :دی
نه بابا این لطف بلاگ اسکای بود
خودم هم تازه ثبت نام کردم
حالا آواتارتون شبیه خودتون هست؟!

ملیحه یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ب.ظ http://drmhadinejad.blogfa.com

سلام
اون شماره ۵ دیگه خیلی بی انصافی بود. خوب از اول نیارین...

سلام
همینو بگو

×بانو! یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

سلام بر جناب دکتر بچه سال
9 خیلی باحال بود حالا مطمئنید مسئول دارو خانه رو گاز نگرفته؟!

سلام مادربزرگ!
ممنون
من که معاینه اش نکردم چی بگم؟!

من و هسملی یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://manohasmali.blogfa.com

آره چرا مگه 7 تا کمه؟؟؟ بابا بزرگم 7 تمی می باشد!

نه من تعجب کردم که حسابشو دارین!

آتی یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.ati-70.blogfa.com

نظرم فرستاده نمیشه

حالا که ارسال شد که!

یک جراح یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ http://1jarah.blogfa.com

سلام علیکم
میگم مطمئنین آقایی که حرف از دست شویی توی لیوان و اینا زد از قصد نبود!؟

نه بابا
بیچاره اهل این حرفها نیست!

گل رز یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://golerosam.persianblog.ir

سلام آقای دکتر ماه رمضونتون مبارک نماز روزه هاتون قبول حق باشه خیلی جالبه خاطراتتون با بیمارا ادم خوشش میاد.التماس دعا داریم

سلام
ممنون

خاله آذر یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

پنجمی خیلی با حال بود...یعنی آخر .... بود!!!

ما که نفهمیدیم پس برای چی اومده بودن؟!

یک دانشجوی اقتصادی یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ

خوش به حالت

و همچنین

زندگی جاریست... شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلام
بازم خلاصه می کنم
7.9.10.
پ . ن 1 : آخییییییییییی عماد کوچولو وجدانش ناراحت بوده لازم بذکره این اصطلاحو جدیدا یاد گرفتم

سلام
ممنون
حالا چرا وجدانش؟

شهاب حسینی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

بابا دکتر اینترنشنال !
یه عکس هم با ما بنداز دکتر جون !

ما اینیم دیگه
هروقت تشریف آوردین چشم

مرجان شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

سلام
تاحال یه سری چیزا درباره شماره ۷و۸ نوشتم بعد تلفن زنگید و یه ساعت مشغول صحبت و اینا و این حرفا دیگه همش پاکیده شد!
پس از ۱۰ شروع میکنیممم.
۱-بیچاره هل شد.مگه مرکز بهداشت شامم میده؟دلستر رو که میشد حدس زد!

الهی فدای آقا عمادم بشم.

دوست جدیدتون مبارک !
گرجستان کشور کوچک و قشنگی هست.نرفتما اما یه بار تو تلویزیون همسایه !!! داشت نشون میداد .مزه داره آدم با ماشین خودش راه بیفته بره.البته به شرطی که گروه آدمای باحال و اهل سفر باشن.ما یه بار از رشت تا کیش با ماشین خودمون رفتیم اینقدر حال داد

راستی آقای دکتر اونجا هم ویزیت آزاد تغییر کرد؟من نمیفهمم این ویزیتا چرا وسط سال تغییر میکنن.تامین اجتماعی شده ۱۰۲۰۰ ریال.خوب بگن یا ۱۰۰۰ یا ۱۰۵۰۰ .بیچاره کارگرا که باید ۶۴۰۰۰ پرداخت کنن !!!

سلام
کاش از اول مینوشتین تا نظرتونو بدونم
یکی از مراکز غذا میده توی بقیه خود پرسنل میپزن
ممنون
آره تازه اگه بنزین هم داشته باشی
بله اینجا هم گرون شد ویزیت آزاد شده ۳۴۰۰ تومن
خوشبختانه ویزیت بیمه روستائی هم گرون شد و کلی درمونگاههای روستائی خلوت شدند

سمیرا شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:39 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

۹ خیلی باحال بود
اخی عماد چه زجری کشیده
نمیشه ادرس وب ما رو هم به آقای «ناخوتسریشویلی» بدین که به وب ما هم بیان ؟ خواهش میکنم

ممنون
دقیقا
درباره اش فکر میکنم :دی

من و هسملی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:18 ب.ظ http://manohasmali.blogfa.com

دکتر جان رفتی گرجستان سلام منو به جدو آبادم برسون! من 7 تا جد قبلم از گرجستان امد ایران! یعنی اگه این جدمونو ببینم ته کوچه خفش می کنم! جا بهتر نبود بری!!! روز به روز هم که گل و بلبل تر میشه!

حالا مطمئنی ۷ تا بودن؟
چشم
برای خودتون هم آرزوی سلامتی دارم

دکتر اشتباهی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 ب.ظ http://www.dreshtebahi.wordpress.com

این مورد ۴ خیلی باحال بودبسی خنده شد!!
بقیه شم مث همیشه عالی بود

ممنون

بهداشتی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام.نماز روزتون قبول انشا...
میگم این آقایی که گوشی طبی خریده بوده احیانا صدای خش خش TV نمیومده؟
گاز بگیر
آخی طفلی عماد.الهییییهر جا میریما این وظیفه خطیر دستشویی بردن بچه به عهده منه.
ها یه چیز دیگه:این ایمیل دکتر اسم سخته رو بدین تا خودمان کشف نماییم شما کیستی؟؟؟

سلام
ممنون
شاید
توی ترکیه که دستشوئی عماد وظیفه من بود
اهه حالا که داریم یه رفیق خارجی پیدا میکنیم؟!

خانم ورزش شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:20 ب.ظ

سلام طاعاتتون قبول باشه شما هم با این مریضها حوصله اتون دیگه سر نمی ره ها جالب بود مخصوصا مورد ۲ . این عماد خان هم واسه خودش ماجراهایی داره

سلام
اینها فقط قطره ای از دریاست!

مجتبی از دورک اناری شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:15 ب.ظ

سلام دکتر. بابا این همه سوژه کجا پیدا میکنید. راستی بیا سبزه کوه شاید سه چیز شکار کنید بز کوهی-سوژه-یه هوایه تازه. در خدمتیم.

سلام
لطف همولایتی هاست
چشم اما نمیدونم کی

نگین شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:07 ب.ظ http://neginsky.blogsky.com

با ارزو ی موفقیت وبلاگ خوبی دارین.

ممنون
و همچنین

لژیونلا شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ

انگار من وشما هم قسم شدیم با هم آپ کنیم.
این دفعه همه خوب بودند. گاز از مسئول داروخونه از همه بهتر بود.
ببین چه اوضاعیه که پیرزنها هم ما رو قبول ندارن

پس پست بعدی رو از همین حالا معلوم کنید!
ممنون
واقعا

خان داداش شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:46 ب.ظ http://asemann.wordpress.com/

سلام
ما اومدیم

سلام
خوش اومدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد