جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۵۸)

سلام: 

۱. پیرمرده طبق معمول ۶۰۰ تومن داد به پذیرش تا برای زدن آمپول قبض بگیره اما خانم پذیرش گفت: نامه اومده که دیگه ۷۰۰ تومن بگیرین. پیرمرده گفت: فکر کردین من ساده ام؟ خوب کی این نامه ها رو میزنه اینجا؟ خودتون! 

۲. برای پیرمرده نسخه نوشتم که گفت: من هربار اومدم پیش شما خوب شدم! بعد یکدفعه سرشو آورد جلو و روی سرمو بوسید و بعد هم صداشو برد بالا و گفت: درود بر موهات درود بر موهات!! (ترجمه: موهایت!) 

۳. خانمه گفت: بچه ام از دیروز میگه گوشم درد میکنه بی زحمت یه سری به گوشش بزن! 

۴. دختره گفت: من اصلا علائم سرماخوردگیو ندارم اما این ته گلوم درد میکنه انگار یه مقدار بغض مونده باشه! 

۵. به پیرزنه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: چند روزه که شکمم خیلی گاز میده!! 

۶. نسخه پیرزنه رو که نوشتم گفت: راستی معده ام هم درد میکنه یه قرص براش بنویس .... کمرم هم درد میکنه یه چیزی بده ..... کف پام هم میسوزه یه چیز بنویس ... وقتی رفت بیرون همراهش بهش گفت: حالا اینهارو برای این میگی که چی بشه؟ یه پزشک عمومی که بیشتر نیست! 

۷. خانمه گفت: این بچه از دیشب تب کرده٬ هی براش شیاف میگذاشتم دمای بدنشو می آوردم تا ۵/۳۴ اما باز فوری برمیگشت روی ۳۷!! 

۸. ساعت ۳ صبح با صدای زنگ موبایلم از خواب پریدم. گوشیو برداشتم و دیدم یکی از پرسنل بازنشسته شبکه است که یه سوال پزشکی داره. جوابشو که دادم گفت: خونه که نبودی؟ گفتم: چرا! گفت: وای پس حتما بیدارت کردم ببخشید من گفتم بهش زنگ میزنم اگه سر شیفت نباشه حتما موبایلشو خاموش کرده! 

۹. میخواستم چشم یه نوزاد چهار روزه رو با انگشت باز کنم ببینم زردی داره یا نه که سرشو تکون داد. دستمو عقب کشیدم که یه وقت توی چشمش نره. مادرش گفت: وا آقای دکتر! من نمیدونستم شما از بچه میترسین! 

۱۰. به پیرمرده گفتم: سرفه تون خشکه یا خلط داره؟ گفت: فرقی نمی کنه! 

۱۱. مرده گفت: خانمم از دیروز سرما خورده. میشه من قرص سرماخوردگی بخورم که پیشگیری بشه؟! 

۱۲. به خانمه گفتم: طبق این آزمایش شما کم خونی دارین. مادرش گفت: حالا کجا ببریمش خون بده؟! گفتم: این کم خونی داره چیو خون بدین؟ گفت: خوب پس کجا بریم بهش خون بزنن؟! 

پ.ن۱: یکی از خانمهای خواننده داره آواز میخونه. عماد صدام میکنه و میگه: بیا ببین این خانمه تنهاست و داره میخونه! میگم: خوب مگه اشکالی داره؟ میگه: خوب آخه باید یکی یاشه که این عاشقش شده و براش آواز میخونه! 

پ.ن۲: با یه نظر خصوصی فهمیدم یکی از دوستان مجازی هم دچار مشکلی شده اند شبیه همون چیزی که توی این پست نوشتم.  

متاسفم و امیدوارم هرطور صلاحه همون طور بشه.

نظرات 55 + ارسال نظر
حبه انگور یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

سلام دکی
مریضای این پستت زیاد با نمک نبودن سعی کن از این به بعد فقط مریضای با نمکو ویزیت کنی
خییییییییییییییییلی دوست دارم
تو هم منو دوست داری؟

سلام
شرمنده
چشم
مخلصیم

خانوم معلم یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام خسته نباشین/
خوبین؟
من نرسیدم برا پست قبلیتون نظر بذارم..همینجا میگم..به نظرم برای یه زن یا یه مرد بهترین احساس و بزرگترین هدیه صاحب فرزند شدنه. خدا براتون حفظش کنه... عماد جانم مطمئنا خیلی خوش شانسه که مامان بابایی مثل شما داره.
راستی خداییش مریضای این پستتون خیلی بامزه بودن..بعد چند وقت کلی خندیدم .. دم مریضاتون گرم.. دست شمام درد نکنه.
در ضمن با تاخیر عیدتون مبارک و پیشاپیش اونیکی عیدتونم مبارک

سلام
ممنون از لطفتون
عید شما هم پیشاپیش و پساپس مبارک!

دلژین یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ب.ظ http://drdeljeen.com

یه پزشک عمومی هستین دیگه چه میشه کرد

هییییییییییییییییی

خانم اردیبهشتی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:57 ب.ظ http://mayfamily.blogfa.com

سلام
اون خانمه که تب بچه را می برده روی 34.5 خیلی جالب بوده! یعنی تا این اندازه یکی بی اطلاع؟! حالا تا این دما برده پایین برای بچه مشکل پیش نیامده؟!؟!

سلام
خوشبختانه مشکلی پیش نیومده بود

آفتاب یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ http://parnia86.blogfa.com/

سلام .

میگم دکتر همون لحظه که اینارو میشنوین

چه عکس العملی دارین؟لبخند؟تعجب؟قهقهه؟

نگاه؟

سلام
من دیگه یاد گرفتم خنده هامو بگذارم برای وقتی تنها میشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد