جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۶۰)

سلام 

۱. چند روز پیش توی یکی از درمانگاه های شبانه روزی شیفت بودم. بعدازظهر دسته عزاداری از جلو درمونگاه رد شد و همون موقع برق قطع شد. یکی از پرسنل که دید من دارم به لامپ خاموش شده نگاه میکنم گفت: ما دیگه عادت کردیم دکترجان! هر روز دسته که رد میشه علم های دسته سیمهای برقو قطع میکنه و چند دقیقه بعد از طرف اداره برق میان و درستشون میکنن! 

۲. خانمه میگفت: چند روزه سرما خوردم طعم هیچ غذائیو نمیتونم بشنوم! 

۳. پیرمرده گفت: هرچقدر روی دستم پماد مالیدم خوب نشد. گفتم: چه پمادی بهش زدین؟ گفت: پماد فاضلی! (ترجمه: وازلین) 

۴. ساعت یک بعداز نصف شب٬ یه پسر جوون اومد توی مطب. گفتم: بفرمائین. گفت: من چیزیم نیست٬ سه هفته پیش یه دونه قرص کلونازپام خوردم حالا که توی خونه گفتم به زور منو آوردند دکتر! همون موقع همراهش اومد تو و گفت: این پسر معتاده٬ یک ساعت پیش سه بسته قرص خورده آوردیمش! پا شدم و از مطب اومدم بیرون که با پرسنل برای شستشوی معده و ... هماهنگ کنم که همراهش صدام کرد و گفت: بیائین نگاه کنین! رفتم و دیدم پسره هنوز داره با صندلی من حرف میزنه! 

۵. پسره گفت: چند روزه دارم لرز میکنم. لرزم اونقدر شدیده که اصلا غیرقانونیه! 

۶. به پیرزنه گفتم: هم قندتون بالاست هم چربیتون٬ باید پرهیز کنین. گفت: دیگه چقدر پرهیز کنم؟ میدونی چند ساله حسرت یه لقمه کره و مربا به دلم مونده؟! 

۷. مرده پسرشو آورده بود دکتر٬ گفتم: این دفترچه که مال پسر شما نیست! گفت: میدونم دفترچه خودشو دادیم به بچه یکی از اقوام که میخواست بره پیش متخصص اما خودش هم یکدفعه مریض شد! 

۸. موبایل مسئول داروخونه سر شیفت زنگ خورد٬ او هم گوشیو برداشت. یکی دو دقیقه فقط گوش کرد و بعد آدرس خونه شونو داد. وقتی تماسو قطع کرد ازم پرسید: سیمکارت چیه؟ گفتم: چیزیه که الان توی گوشیته و باهاش صحبت میکنی! گفت: خوب من که یکی از اینها دارم! فکر کنم یه چیز دیگه باشه آخه الان بهم زنگ زدند و گفتند یه سیمکارت هست که شماره اش شبیه سیمکارت خودمه آدرس بدم تا برام بفرستند! 

۹. نسخه پیرمرده رو نوشتم و همراهش رفت و گرفتش. بعد اومد توی مطب و گفت: براش سرم ننوشتین؟ گفتم: نه! گفت: بی زحمت یه سرم براش بنویسین آخه امشب توی خونه تنهاست میخوایم خیالمون از جانبش راحت باشه! 

۱۰. مرده پسرشو آورده بود و گفت: براش آمپول بنویس! گفتم: تا حالا پنی سیلین زده؟ گفت: نه ولی بالاخره باید از یه جا شروع کنه! 

۱۱. به پسره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دیشب اسید معده ام زیاد بود شربت آلومینیوم ام جی اس خوردم. فکر کنم توی شربتش «باز» هست چون طبق کتابمون عمل کرد. آب به وجود اومد و گاز و نمک٬ آبش که با ادرارم دفع شد٬ گازش داره توی شکمم میچرخه٬ حالا میترسم نمکش به کلیه هام آسیب بزنه! 

۱۲. امروز صبح یه پیرزن متولد ۱۳۰۳ گفت: چندوقته وقتی میرم دستشوئی ازم یه صدائی میاد مثل شلیک تفنگ و آبروم میره براش دارو بنویس!!

نظرات 71 + ارسال نظر
×بانو! یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ب.ظ http://x-banoo.blogfa.com/

4 اطرافیان بیچارش چی کشیدن از دستش و چجوری آوردنش اونجا!!

11 وای!!!!

12 آخی طفلی

واقعا
آره
متولد ۱۳۰۳ و طفلی؟!

زبل خان یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com/

مریض شماره 4 خدا بود....
5. یعنی بندری میشه..؟؟؟!!
12. صداگیر خوبه....

ممنون
تقریبا
دیگه از اون هم کاری برنمیاد!

mikah یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ب.ظ http://jarrahcomicstrips.mihanblog.com/

2
3 دکترا معمولا تو خط حرفه ای تشخیص می دن شما تو گفتار هم حرفه ای شدید !!! نمونه خط نسخه نویسی تون رو بذارید

حالا 4 خوب شد ؟

اون قرصه چیه؟

5
7 حسودی کرده
9
10
11
همش جالب بود آقای دکتر آتو taker

ممنون از لطفتون
واقعا کلونازپام رو نشنیدین؟
یه داروی معروف ضد اضطراب و خواب آوره و مورد سوء استفاده معتادان عزیز!
ممنون

افسون یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ

هرکدوم به تنهایی واسه انبساط مبسوط خاط کفایت میکرد! دست مریزاد!٬

وای پس الان چقدر خاطرتون منبسط شده :دی

یه دیوونه خسته(رها)! یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

۱.
۲.راست می گفته خب!!!
۳.آخییییییییییییییییی !!! پیرمردا هر چی بگن همونهههههههه!!!!
۴.
۱۱.
۱۲. آخی طفلک سنی نداره که بخواد از این صداها شنیده باشه!!!!
.
دکتررر اینارو می نوشتید دپسرده بودید!!!

ممنون که سر زدین
از کجا فهمیدین اونوقت؟ :دی

زری* یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ق.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

4.دلم خیلی میگیره این مدلی که میبینم
8.دکتر مسئول داروخونه تونم اره؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
11.منم این مشکلو زیاد دارم ادعام میشه واسه خودم توجیه دارم ولی اخرش میشم عین همین پسره
کلا با خودم خیلی درگیرم اینروزا دکتر زیاد میرم کلی باخودم تمرین میکنم سوتی ندم

ممنون که این همه وقت گذاشتین
اگه یه سوتی دادین یه سرچی توی وبلاگا بکنین!

باران یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ http://barane-deltangiha.blogfa.com

سلام ...
من قبلا به وب شما سر زدم اما درست زمانی بود که داشتید خداحافظی میکردید
بیشتر خاطرات شما رو خوندم وخیلی خوشم اومد کلی هم ناراحت شدم که دارید خداحافظی میکنید
چند روز پیش یکی از دوستام گفت شما برگشتید باور کنید خیلی خوشحال شدم
باید اعتراف کنم که وب شما جزء بهترین هاست
مرسی که برگشتید

سلام
شما لطف دارین

دوستدار دکتر یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ق.ظ

سلام
یعنی این 12 آخرش بود
و شماره 12

سلام
یعنی هم ۱۲ و هم ۱۲؟

چای گرم شبهای امتحان یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ق.ظ http://marina60.persianblog.ir

اون بچهه در اینده یک شیمیدان میشه!! دقتش جالبه

شاید

دکتر نفیس یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

4.
11. توجیهات علمیش یه طرف ! گازی که داره توی شکمش می چرخه یه طرف دیگه !
12. ای جاااان.... ضد گلوله چی نوشتین اونوقت ؟


واقعا
اون بیشتر به صدا خفه کن احتیاج داشت تا ضد گلوله :دی

بلا یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.didanihabin.blogfa.com

شماره ۱ ۴ ۵ ۱۰

ممنون

نانی نار شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ http://ran-haskik.persianblog.ir/

فاضلی؟هر کار میکنم شباهت سازی کنم نمیشه ماشاالله شباهت سازی طرف
اخی یه لقمه کره مربا!؟فقط یه لقمه نه بیشتر!چرا نذاشتین دکتر؟فردا حصرت بدل مرد شما جوابگو میشین؟
چه مسول داروخانه ماشاالله!
میگم بچه نذارین اینقدر غرق درس شه واسه همینه خودشو ازمایشگاه یکی میکنه!
1303؟جانم ماشالله

ممنون که اینقدر وقت گذاشتین

پارمیس شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ http://tanhayieman.persianblog.ir

خوشحال میشم به من سر بزنی

مزاحم میشم

دلوار سرگرمی شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ب.ظ http://delvarsargarmi.persianblog.ir/http://

سلام.......همش عالی بود
1-یعنی برق اونا رو نمیگرفته؟؟
2-5-10:درکشون میکنم...چون منم شدیدسرما خوردم...مزه غذارو نمیشنوم..لرزام غیر قانونیه..تاحالام پنی سیلین نزدم باخودم میگم بالا خره باید از یه جایی شروع کنمفکر کنم باید بیام درمونگاه شما.چون شما به این موارد آنشایید

11-این در آینده دانشمنگ میشه.شک نکنید

سلام
ممنون که وقت گذاشتین

ریحان شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ http://dr-reihan.persianblog.ir

بابا این مریضای شما کلی روجیه ان بخدا! فک کن پسره روده هاشو با لوله آزمایش اشتباه گرفته!

شما هم تشریف بیارین چهارتا شیفت بدین!

آفتاب شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ http://parnia86.blogfa.com/

محشر بود دکتر .

پیرزنه که دیگه آخرش بود.

دست مریزاد.

ممنون
مخلصیم

زهرا شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ http://mamoshii.persianblog.ir

ای خدایا!اینم از مملکت باسوادمون

لرز غیر قانونی اخرش بود!

پیرزنه متولد 1303ماشاله!

واقعا
ممنون
هزار ماشاءالله!

یک معلم شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:55 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام مورد 4 ب حال بود منم می گم به حرفهای مردم درمورد خودشون نباید مطمئن باشیم . آخه دلم واسه پیرزنه تو مورد 6 سوخت . مورد 11 هم تحلیل کرده بچه دیگه .

سلام
واقعا
ممنون که سر زدین

sahar شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام

جالب بودند مرسی‌!

میگم دکتر اگه سرم اینجور وقتا جواب میده لطف کنید یه سرم هم واسه من بنویسید چون هم تنهام و هم امتحان دارم.دیگه اینجوری خیال همه راحت میشه.

حرف زدن پسره با صندلی‌ هم آخرش بود!

سلام
ممنون
چشم دفترچه تونو بیارین درخدمتیم

دلژین شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:14 ب.ظ http://drdeljeen.com

یه دیکشنری تالیف کن!!!
فاضلی=وازلین

چشم
یه ناشر سراغ ندارین؟!

neda شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ

فاضلی!!!
ببخشید لرز قانونی چجوریه؟؟؟
وای ۱۱ اخرش بود
ایندفه همش خیلی باحال تود مرسییییییییی

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد