جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۸۵)

سلام:

۱. خانمه بچه چند ماهه شو آورده بود و گفت: چشمش عفونت کرده. هفته پیش خودم این طور شده بودم. نمیدونم چون توی چشمش نگاه کردم اون هم گرفته؟!

۲. مرده گفت: چند روزه وقتی میرم دستشوئی تا مینشینم ادرار می کنم!

۳. مرده گفت: نمیدونم چرا توی خانواده ام فقط من مریض میشم؟ البته باز جای شکرش باقیه که بقیه سالمند!

۴. (۱۸+) یه روز رفته بودم به جای پزشک مسئول مرکز مشاوره ازدواج. دیدم کارشناس مرکز مشغول بحث با یه مرده که طبق آزمایش هم خودش و هم عیال آینده اش ناقل ژن تالاسمی بودند. کارشناسه مرتب میگفت: بهتره که با هم ازدواج نکنین. مرده هم میگفت: من نمیتونم این دخترو ولش کنم. کارشناسه بهش گفت: یعنی اینقدر عاشقش شدی؟ شما که اصلا اهل این استان هم نیستین. مرده گفت: باباجان ک....ش نمیتونم دیگه ولش کنم میفهمی؟!

۵. رفتم سر شیفت و خانم دکتر رفت خونه. چند دقیقه بعد یکی از پرسنل گفت: دیشب خانم دکتر داشت مریض میدید که یکی از پرسنل رفت دستشوئی. چند دقیقه بعد اومد بیرون و به من گفت: نمیدونم این کیف مال کیه که مونده توی دستشوئی؟ خانم دکتر نگاهی کرد و گفت: این که کیف منه! توی اتاق استراحت بود کجا بود؟ بعد نگاه کرد و دید همه مدارکش توی کیفه اما از پول هیچ خبری نیست!

۶. خانمه پسرشو آورده بود و گفت: توی کمرش یه لکه زده میخواین ببینین؟ گفتم: باشه. گفت: ببخشین که باید پشتشو بکنه بهتون!

۷. خانمه گفت: این آزمایش قبلیمه. این هم آزمایش جدیدم. گفتم: اسم روی این دوتا آزمایش که با هم فرق میکنن. گفت: دفعه پیش با اسم مستعار آزمایش دادم!

۸. یه زن و شوهر بچه شونو که زمین خورده بود آوردند و گفتند: ببینین بخیه میخواد؟ گفتم: بله بخیه میخواد. خانمه به شوهرش گفت: بیا بریم از دکتر .... بپرسیم. دکترهای اینجا که چیزی حالیشون نیست!

۹. به خانمه گفتم: به پسرتون برای اسهالش هیچ داروئی هم دادین؟ گفت: آره شربت تئوفیلین بهش دادم. گفتم: اون که ربطی به اسهال نداره. گفت: میدونم اما وقتی دیگه هیچ داروئی توی خونه نداریم چکار کنم؟!

۱۰. پیرزنه اومد توی مطب و گفت: دیشب اومدم اینجا پیش دکتر. وقتی رفتم خونه یادم افتاد که فشارمو نگفتم بگیره حالا اومدم بگیرم!

۱۱. خانمه ازم پرسید: ممکنه بعد از گرفتن رژیم، وزن آدم برگرده؟!

۱۲. پیرمرده رفت داروخونه نسخه شو قیمت زد بعد رفت پذیرش پولشو حساب کرد و بعد دوباره برگشت داروخونه تا داروهاشو بگیره. بعد به مسئول داروخونه گفت: تو هم به پول نیاز داری؟!

پ.ن۱: خونه ای که توی پست پیش گفتم یادتونه؟ سر یه قیمتی توافق کردیم و رفتیم بنگاه تا قولنامه شو بنویسیم که فروشنده محترم یک دفعه به قیمت هر متر مربع صد و پنجاه هزار تومن اضافه کرد و ما هم دیدیم پولمون نمیرسه پس گفتیم: خداحافظ!

توی این هفته چندتا خونه دیگه دیدیم و یکیشونو از هر نظر پسندیدیم به جز جاش! یعنی اگه دو سه تا خیابون بالاتر بود فورا میخریدمش اما حالا هنوز شک داریم.

پ.ن۲: نصف شب از مهمونی برگشتیم خونه که دیدیم در میزنن. درو باز کردم که دیدم یکی میگه: من همسایه طبقه پائینتون هستم. در دستشوئیمون قفل شده و باز نمیشه. از نگهبان آپارتمان پرسیدیم که گفت: قبلا برای شما هم همین اتفاق افتاده شما چکار کردین؟ گفتم: زنگ زدیم آتش نشانی!

پ.ن۳: عماد یکی از اون بستنی های جایزه دارو خورده و میگه: با این همه زحمت خوردمش اما چیزی برنده نشدم! 

پ.ن۴: به نظر شما ما چطور باید به عماد حالی کنیم که باید بره بخوابه چون فردا باید بره مدرسه؟!

نظرات 59 + ارسال نظر
miss-apple شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:58 ب.ظ

اون جمه آخر رو نگرفتم!یعنی چی؟!

کافیه به ساعت آپ کردن یه نگاهی بکنین!

مژگان امینی شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:31 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

11.کاش برنمی گشت.
12.کی به پول نیاز ندارد؟
3.حالا بیماری اش چی بود؟
5.خوبه فقط پول ها را برداشته.
پ.ن.4 چه قدر به حرف معلمش گوش می دهد؟اگر معلمش را دوست دارد یواشکی به او بگویید تا در کلاس کلی مطرح کند.


همینو بگو
سرماخوردگی
ظاهرا که از معلم امسالش خوشش اومده
تا ببینیم چی میشه؟

الهام مامان دل آرام شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ق.ظ http://delaramemaman.persiablog.ir

عماد رو حسابی باید خسته اش م یکردین تا خودش غش کنه بخوابه

اگه قرار به خسته کردن باشه خودمون زودتر از اون خوابمون میبره!

بهداشتی شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ق.ظ

وقتی برین ببینینشون شرایط زندگیشونو سطح درک خانوادشون رو اونوقت همه چی تقریبا عادی جلوه میکنه!مامانه خودش بدتر از بچه ارجاعی بود!میگفت اهالی روستا گفتن بچه خجالتیه مشکل نداره بزرگ میشه حل میشه!دختر به اون خوشگلی وقتی باهاش حرف میزدی فقط لبخند میزد!تازه مامانش نمیخواست لو بده!!!
بععععععععله جناب ربولی حسن کور
خوب ی خورده درمورد ربولی توضیح بدین آخه!!!من ک چیزی نفهمیدم ازش
اوضاع خونه همینه دیگه!الان بخواین خونه خودتونو بخرین فکر کنم 20 سی میلیون باید روش بزارین!نه؟؟؟؟

واقعا
درباره ربولی که کنار وبلاگ توضیح داده ام
شکر خدا فعلا اینجا بازار راکد شده

بیوطن شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:43 ق.ظ

سلام
اسم مستعار باحال بود

حالا مگه این خونه تو کدوم خیابونه ...
بازم بگردید انشا الله بهترش .

سلام
ممنون
عرض میکنیم
چشم

نگران آینده شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:18 ق.ظ http://skn.blogfa.com

سلام.
1-
2-
3-
5-
6-
7-
8-
9-
10-الهی !
11-
12-
پ ن 1-امیدوارم خونه ای بهتر از اون خونه بخرین.
پ ن 2-چه صبری داشتن اینها.به فکر خودشون نمی رسید زودتر با آتش نشانی تماس بگیرن؟
پ ن 3-الهی !چقدرم زحمت کشیده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام
ممنون از نظرتون
پ.ن1: ممنون
پ.ن2: واقعا
پ.ن3: خییییییلی!

miss-apple شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:40 ق.ظ

اه اون همه نوشتم ÷ریدددددددد اه
نظری درباره خاطرات ندارم فقط اون مورد 2 واقعا چقدررر؟؟؟؟!!! ولش
امیدوارم زودتر خونه ÷یدا کنید!
اما در مورد عماد من همسنش بودم زود می خوابیدم اما الان خیلی کم ÷یش می آد زودتر از 3 بخوابم!
اما بهش بگید خواب 10 تا 2 خیلی مفید هم برای قد هم برای هوش! بگید یعنیییییییییی یه چی می گم یه چی می شنوهههههه!!! البته شما بهر می دونید دیگه!
اما در کل می دونی دکتر! اگه بچه به حرف گوش نداد همون عملکرد فیزیکی خیلی خوبه!حتی کمربند!اصلا فلککک!!!
الان من کمی عصبیم!

خوب اگه همون نوشته هارو باز مینوشتین که کمتر وقت میگرفت!
چقدررررر! ممنون
من و آنی هم بهش میگیم اما کو گوش شنوا؟
چشم باز هم بهش میگم
انگار آمپولو فراموش کردین!

[ بدون نام ] شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:47 ق.ظ

سلام دکتر خسته نباشید اینا فکر کنم میخوان بیان دکتر هول میکنن استرس دارن چشون میشه
ایشاله بزودى زود این مشکل ملکى حل بشه
همین مونده سر بچه ها رو هم کلاه بزارن میزنید جایزه داره بدید دیگه

سلام ممنون احتمالا
ممنون
آخه همه شون که جایزه ندارن که از هر خدا میدونه چندتا یکیشون جایزه داره

هانیه شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ق.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام جالب بودمن خودمم فردا باید برم برای اولین بار دانشگاه اما خوابم نمیبرهبه عماد حق میدم

سلام ممنون واقعا؟ چی قبول شدین؟ موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد