جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۱۸۸)

سلام 

۱. شیفت یه درمونگاه شبانه‌روزی بودم. یکی از راننده های آمبولانس که چند روز به دلیل مرگ خواهرش نیومده بود سر کار اومد، با پیراهن مشکی و ریش بلند از ماشین پیاده شد و بعد یه جعبه شیرینی از روی صندلی ماشین برداشت و اومد توی درمونگاه! بهش گفتم: شیرینی برای چیه؟ گفت: توی همین چند روز بابا شدم!

۲. پیرمرده گفت: اینجا دکتر چشم هست؟ گفتم: نه،  گفت: پس چرا به دوست من گفتن باید برای جراحی چشم حتما بری شهر؟! 

۳. داشتم مریض میدیدم که گفتند تلفن کارت داره، گوشیو برداشتم و گفتم: بفرمایید یه خانم گفت: شرمنده آقای دکتر!  الان یه نفر به اسم....  میاد پیشتون بی زحمت ازش بپرسین سوییچ ماشین من پیشش نمونده؟! (آخرش هم نیومد!)

۴. (۱۳+) مریضها تموم شده بودند، نشسته بودم توی مطب که خانم مسئول داروخونه که یه دختر مجرد با سن بالا بود بی مقدمه اومد توی مطب،  گوشی تلفنو برداشت و گذاشتش روی بلندگو، بعد شماره خودشو گرفت و گفت: دکتر ببین چه آهنگ پیشواز قشنگی دارم! بعد هم گوشیو گذاشت و گفت: حالا شماره مو ذخیره نکنی مزاحمم بشی! و رفت بیرون! 

۵. نتیجه آزمایش خانمه رو نگاه کردم و گفتم: فقط تیروئیدتون یه کم مشکل داره. گفت: تیروئید چیه؟ گفتم: یه غده است جلو گردن. با وحشت گفت: پس من غده دارم؟! 

۶. خانمه گفت: بی زحمت دفترچه مو مهر کنین برم پیش متخصص آخه نه که دکترهای اینجا ناواردند! 

۷. دو نفر زیر بغل یه پسر مستو گرفته بودند و آوردنش توی مطب. پسره منو که دید با همون لحن مستانه خودش گفت: این همون کسیه که قراره یه روز منو بکشه!

۸. مرده گفت: شربت و کپسول برای من فایده نداره آمپول بنویس، بعد که نوشتم گفت: حالا آمپول به درد من میخوره؟!

۹. به مرده گفتم: از کی این طور شدین؟ گفت: سردردم یا خشکی دستم؟ گفتم: هردو گفت: هردوشون خیلی وقته! 

۱۰. یه لشکر مریض پشت در مطب توی نوبت بودند. مرده گفت: خب یه زن بره تو بعد یه مرد. خانمه گفت: زنها بیشتر از مردها هستن این طور نمیشه. مرده گفت: آخه یه بار که شما می آیید به اندازه صدبار ماست! 

۱۱. خانمه گفت: سی تا از این قرصها برای دو ماه برام بنویس،  روزی یکی میخورم! 

۱۲. شیفت شب یه درمونگاه شبانه‌روزی بودم و قرار شد تا ظهر همون جا بمونم. یکی از پرسنل گفت: خانم دکتر.....  که عصر شیفته زنگ زد و گفت چون دکتر از دیشب اینجاست و خسته شده زودتر میام. کلی منتظر شدم و نهایتا پنج دقیقه مونده به پایان شیفت اومد و گفت: دکتر پنج دقیقه زودتر اومدم چون خسته بودین!

پ.ن۱: از بس خبر بازگشت وبلاگ نویسهای قدیمیو نوشتم و فقط یه پست گذاشتن و باز ناپدید شدن توی پست قبلی جرات نکردم خبر بازگشت پزشک طرحی گرامیو بنویسم. امیدوارم ایشون دیگه ناپدید نشن!

پ.ن۲: بیشتر شبها برای عسل قصه میگم، یه شب که خیلی دیر شده بود و دیگه حال قصه گفتنو نداشتم خودمو به خواب زدم. عسل چند بار صدام کرد و وقتی دید فایده نداره یکدفعه فریاد زد «قوقولی قوقول»!

نظرات 55 + ارسال نظر
مهربان یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:54 ق.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com

سلام
اگه اورژانس یه حسن نسبت به خانواده داشته باشه اینه که نمیگن مهر کن میخوایم بریم پیش متخصص
البته منم چند باری بین همین ماجرای دکتر وارد و ناوارد نابود شدم.یه بار مریضه بهم گفت یه بچه ی متولد 80 رو گذاشتن اورژانس
دیگه اون آدم سابق نشدم
خب اورژانس هم اعصاب خوردی های خودش رو داره
من یکی هرچی قبول بشم میرم اما عمومی نمیمونم واقعا اعصاب خوردکنه

سلام
واقعا هم اورژانس دردسرهای خودشو داره
یعنی اینقدر بیبی فیس هستین؟

طیبه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:11 ب.ظ

بیچاره شماره ۹ چقدر درد کشیده
۱۱ طفلی فکرش کجا مشغل بوده؟؟هزینه های زندگی؟؟بیماری عزیزانش؟؟؟اگه خانم بوده که شاید داشته فکر می کرده چرا شوهرش بهش اهمیت نمیده
۱۲ واقعا زحمت کشیدند.خسته نباشن.این همه محبت !!!من که باورم نمیشه.هنوز هستند آدم های فداکار؟؟؟؟

ممنون از لطفتون

طیبه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:07 ب.ظ

سلام دکتر مهربون
۳ که خیلی خنده دار بود
۵ هم که طفلی چقدر ترسیده...
حالا اگه خوابی....قوقولی قوقو

سلام
سپاسگزارم

سعید شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:52 ب.ظ http://anti-efsha.blogsky.com

سلام. از همه ش عجیبتر خاطره اون خانمه بود که دنبال سوئیچش بود!

سلام
واقعا

رها شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 06:48 ب.ظ http://barayekhodammmm.blogfa.com/

پیردختر!!! اخه این چه لفظیه؟!
این مریضای شما چرا ابنورین :))))
یعنی زنگ زده برای سوییچش دیگه اخرش بود :)))))
بازگشت من و اعلام نکردیناااااا
تبعیض تا ب کجااااا اخه

حق با شماست تصحیح شد
چه جوری؟
واقعا
خب همین جا اعلام می‌شود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد