جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

روزی که "بیمه" آمد!

سلام

نهایتا دلم نیومد یه پست خاطرات جدید بگذارم ببخشید. فعلا اینو قبول کنید تا دفعه بعد:

اواسط تابستون سال 1399 بود. مثل خیلی ازروزهای دیگه وارد سایت دانشگاه علوم پزشکی شده بودم و یه مقدار از کارهای اداری خودمو انجام دادم. کارم تموم شد و میخواستم سایت را ببندم که تصادفا چشمم گوشه کارتابل خودم به سابقه کارم افتاد.یه لحظه احساس کردم که سابقه کارم این قدر نیست. پس حساب کردم و نهایتا به این نتیجه رسیدم که سابقه کارمو از روزی حساب کردن که استخدام شده ام. یعنی نه دوران طرح برام لحاظ شده و نه دوران کار قراردادی توی شهر اسمشو نبر که قرار شده بود اونجا قراردادی کار کنم تا این که حکم استخدامم بیاد.

در اولین روزی که فرصت شد رفتم شبکه و قسمت کارگزینی و جریانو گفتم. مسئول کارگزینی گفت:  مگه میشه حساب نکرده باشن؟ گفتم: خب حساب نکردن. سایتو همون جا باز کردم و فرستاد پرونده مو هم آوردن و حساب کرد و گفت: آره حساب نکردن! گفتم: حالا چکار کنم؟ گفت: برو ستاد دانشگاه. چند روز بعد که فرصت شد رفتم ستاد دانشگاه و جریانو گفتم. گفتن: مگه میشه حساب نکرده باشن؟ گفتم: خب حساب نکردن. اونجا هم حساب کردن و گفتن: آره حساب نکردن! گفتم: خب حالا چکار کنم؟ گفتن: برو تامین اجتماعی. گفتم: من هیچ وقت تامین اجتماعی نداشتم. یادمه توی دوران طرح هم دفترچه بیمه کارمندی داشتم و آخر طرح ازم تحویلش گرفتن. گفتن: مگه میشه؟ دوران طرح با تامین اجتماعیه! گفتم: خب دفترچه من کارمندی بود. گفتن: حتما داری اشتباه میکنی. برو تامین اجتماعی! گفتم: چشم.

تا چند هفته بعد فرصت نشد برم تامین اجتماعی تا این که بالاخره رفتم و مسئولشو پیدا کردم که گفت: تو هیچ سابقه ای توی تامین اجتماعی نداری الان اومدی اینجا برای چی؟! گفتم: چه عرض کنم؟ گفتند بیام اینجا. برگشتم ستاد دانشگاه و جریانو گفتم. گفتن: مگه میشه هیچ سابقه ای نداشته باشی؟ طرح با تامین اجتماعیه! گفتم: به خدا مسئولش گفت هیچ سابقه ای نداری! گفتن: برو بگو کتبا بنویسن! یکی دو هفته بعد دوباره تونستم برم تامین اجتماعی و بعد از کلی بالا و پائین رفتن از پله ها و درخواست نوشتن و ... بالاخره کتبا نوشتن که من هیچ گونه سابقه ای توی تامین اجتماعی ندارم. بعد دوباره برگشتم ستاد دانشگاه که گفتن: آره! انگار واقعا سابقه ای نداری! گفتم: خب حالا چکار کنم؟ گفتن: حالا برو خدمات درمانی!

رفتم اداره کل بیمه خدمات درمانی استان که پرونده ها را نگاه کردن و گفتن: حق بیمه ای که اون موقع دانشگاه برای شما پرداخت کرده فقط درحد دادن دفترچه بیمه بوده نه درحد حق بیمه بازنشستگی! گفتم: خب حالا من چکار کنم؟ گفتن: برو ببین دانشگاه چرا حق بیمه تو نداده؟!

برگشتم ستاد دانشگاه و جریانو گفتم. منو فرستادن به قسمت حقوقی دانشگاه که گفتن: به نظر ما به دیوان عدالت اداری شکایت کن. گفتم: چشم. چندبار بعد از برگشتن از روستا رفتم دیوان عدالت اداری که رفته بودند.تا این که یک روز تونستم زودتر برگردم و برسم خدمتشون که انصافا خیلی خوب راهنمائیم کردند و با راهنمائی های اونها شکایتم را نوشتم و از مدارکم کپی گرفتم و بردم محضر و کپی ها را برابر با اصل کردم و توی دفتر پیشخوان خدمات قضائی ثبت نام کردم و  ... و بالاخره شکایتم را تحویل دادم که گفتن: میفرستیمش تهران نتیجه براتون پیامک میشه. حدود دو ماه بعد بود که برام پیامک اومد که شکایتم به شعبه شماره ... دیوان عدالت اداری تحویل داده شده. بعد هم هرچقدر منتظر جواب شدیم خبری نشد تا اوایل تابستون سال 1400 که برام پیامک اومد که حکم دیوان عدالت اداری صادر شده و برم و توی سایت ببینمش. رفتم و دیدم یه متن برام فرستادن که پره از اصطلاحات حقوقی ومن ازش سردرنمیارم اما فهمیدم که درخواستم رد شده. ازش اسکرین شات گرفتم و بردمش بخش حقوقی دانشگاه که نگاهش کردن و گفتن: چرا ردش کردن؟ توی این چند ماه این همه از پزشکها شکایت کردند و حکم گرفتند! گفتم: نمیدونم. حالا میشه ببینین چرا رد شده؟ خوندنش و گفتن: برای این رد شده که هم دوران طرح و هم دوران قراردادی را با هم نوشتی. گفتم: یعنی اگه جدا جدا بنویسم درست میشه؟ گفتن: آره. گفتم: باشه. بعد هم میخواستم برم دنبالش که خوردیم به دوران کمبود پزشک و اصلا تا مدتها فرصت نشد که برم سراغش.

بعد از مدتها یک روز رفتم کارگزینی شبکه. یکی شون پرسید: جریان چی شد؟ ماجرا را تعریف کردم. گفت: راستی ما که چند سال پیش به همه پزشکها نامه زدیم که هرکسی دوران طرحش براش لحاظ نشده بیاد و حق بیمه شو پرداخت کنه و سابقه شو بگیره. گفتم: من چنین نامه ای ندیدم. گفتن: مگه میشه؟ ما به همه پزشکها نامه زدیم! (روم نشد بگم شما اول گفتین مگه میشه طرحتو حساب نکرده باشن؟!) بعد گفت: میخوای یه سر بری ببینی هنوز هم میتونی حق بیمه شو بدی یا نه؟ گفتم: باشه. رفتم دنبالش و چند روزی هم اونجا گیر بودم که گفتن باید حق بیمه را به نرخ روز بریزی. حساب کردن و گفتن: ده میلیون و خرده ای بریز به حساب و بیا تا بقیه کارهاشو بکنیم! وقتی به آنی گفتم گفت: کلی پول بدی تا زودتر بازنشسته بشی و حقوقت کم بشه؟! اون هم توی این بدهکاری ها؟

یک روز جریانو برای یکی از همکاران تعریف کردم. که گفت: برم ببینم دوران طرح منو حساب کردن یا نه؟ چند روز بعد که دوباره دیدمش گفت: خوب شد گفتی. مال مرا هم حساب نکرده بودن. رفتم پولو ریختم به حساب و درستش کردم!

مدتی گذشت. دوباره رفته بودم توی کارگزینی شبکه و گفتم: ماجرا به اینجا رسید و حالا اگه بخوام برای دوران طرح جدا شکایت کنم کجا باید برم؟ گفتن: برو از تامین اجتماعی بپرس. گفتم: من هیچ وقت تامین اجتماعی نداشتم. گفتن: مگه میشه؟ طرح با تامین اجتماعیه! دوباره رفتم تامین اجتماعی که گفتند: اصلا بیا یه سر برو اداره تامین اجتماعی شهر محل طرحت از اونجا نامه بیار که هیچ سابقه ای اونجا نداری. شاید برای این اون درخواستتو رد کردن که ما اینجا از اداره تامین اجتماعی استان بهت نامه دادیم. گفتم: چشم.

یک روز مرخصی گرفتم و برای اولین بار از زمان پایان طرح (سال 1380) راهی شهر محل طرح شدم. تامین اجتماعی شو پیدا کردم که هرکاری کردم مدرک ندادن و گفتن: وقتی هیچ سابقه ای اینجا نداری چرا باید مدرک بدیم؟! رفتم سراغ شبکه بهداشت. شبکه بهداشتش همون جا بود اما اون قدر ساختمانهای جدید اطرافش ساخته بودند که به زحمت پیداش کردم.رفتم توی کارگزینی که گفتن: اون روزی که اومدین طرح یه نامه بهتون دادیم که دوست دارین براتون حق بیمه پرداخت بشه یا پولشو بهتون بدیم؟ حتما شما گفتین پولشو میخوام! گفتم: من چنین چیزی یادم نمیاد. گفتن: چرا حتما گفتین! گفتم: ممکنه اون نامه را توی پرونده ام بهم نشون بدین؟ گفتن: نمیشه پرونده ها محرمانه است! رفتم سراغ رئیس شبکه که گفتن: رفته جلسه. رفتم خدمات درمانی شون که گفتن: هیچ پولی برای بیمه بازنشستگی شما به اینجا پرداخت نشده. نهایتا فقط یه مقدار از سوغات اونجا خریدم و برگشتم ولایت! رفتم تامین اجتماعی استان و گفتم: بی زحمت شما یه نامه بهم بدین تا دوباره به دیوان عدالت اداری شکایت کنم. گفتن: تو هیچ وقت تحت پوشش ما نبودی و حالا هم نیستی. چرا ما باید به خاطر تو خودمونو با دانشگاه علوم پزشکی درگیر کنیم؟! دیگه خسته شده بودم. گفتم: اصلا ولش کن به درک! به قول آنی زودتر بازنشسته بشم که چی بشه؟

اوایل تابستون امسال بود که یه نفر (توی پی نوشتها میگم کی بود) بهم پیام داد و گفت: یه قانون جدید اومده که همه کسانی که رفتن طرح و براشون بیمه رد نشده بیمه شون باید توسط دانشگاه علوم پزشکی پرداخت بشه. تشکر کردم و دوباره رفتم ستاد دانشگاه که بهم گفتن: برای ما که چنین نامه ای نیومده. نامه را که برام فرستاده بودن بهشون نشون دادم که گفتن: دوباره به دیوان شکایت کن. رفتم دیوان عدالت اداری و جوابیه اون دفعه را هم بهشون نشون دادم و گفتم: ظاهرا برای این رد شده که هم دوران طرح و هم دوران قراردادی را با هم نوشتم که گفتن: نه! چیزی که نوشتن کلا یه چیز دیگه است! نوشته چون بازرس تامین اجتماعی تائیدش نکرده رد میشه! گفتم: خب حالا چکار کنم؟ گفتن: با این نامه ای که جدیدا اومده راحت تر میتونی به نتیجه برسی.

چند هفته گذشت و دوباره رفتم ستاد دانشگاه که فهمیدم اسامی افرادی که بیمه دوران طرحشون پرداخت نشده فرستادن تهران. رفتم و لیستشونو دیدم و هرچقدر گشتم دیدم اسمم توی لیست نیست. گفتم: پس چرا اسم من نیست؟ گفتن: برو شبکه بهداشت محل طرحت و بگو مدارکتو بفرستن! دیدم حال این که دوباره تا اونجا برم را ندارم. یه زنگ زدم بهشون و به رئیس شبکه جریانو گفتم که قول داد مدارکو بفرسته. چند هفته بعد دوباره رفتم ستاد دانشگاه که گفتن: وقتی شما به دیوان عدالت اداری شکایت کردین و شکایتتون رد شده پس ما دیگه هیچ تعهدی درباره حق بیمه شما نداریم! کلی رفتم و اومدم تا بالاخره اسممو داخل لیست دومی که قرار بود بره تهران اضافه کردم.

چند هفته پیش رفتم توی سایت دانشگاه که دیدم توی بخش سابقه ام نوشته سابقه تجربی قابل قبول و همون مدت قبلی را زده و نوشته سابقه بازنشستگی و توش زمان طرح هم لحاظ شده! امروز صبح هم دوباره رفتم توی سایت که دیدم از روز شروع طرح تا روز استخدام رسمی منو به عنوان استخدام پیمانی ثبت کرده حتی دوران قراردادی را! خلاصه که آخرش نفهمیدم چی شد! اگه کسی میدونه لطفا خبر بده!

پ.ن1. یه روز همون اوایل کار ماجرا را برای یکی از همکلاسهای دوران دانشگاه که خارج از کشور زندگی میکنه تعریف کردم. او هم شماره خانم "ک" را برام فرستاد که ظاهرا زمانی توی تامین اجتماعی ولایت کار میکرده ولی بعدا انتقالی گرفته و به یکی از کلان شهرهای کشورمون رفته. در تمام این مدت مزاحم ایشون بودم و ازشون مشورت میگرفتم و درواقع ایشون بهم خبر دادند که یه دستور جدید اومده و ....

پ.ن2. اخیرا متوجه شدم یکی از همکاران به دیوان عدالت اداری شکایت کرده و خواسته دوران دانشجوئی مون هم جزء سابقه مون لحاظ بشه. بعید میدونم این اتفاق بیفته ولی اگه بیفته من به زودی بازنشسته میشم!

پ.ن3. احتراما ورود عمادرا  به جمع عینکی های فامیل گرامی میداریم!

بعدنوشت: اینو یادم رفت بگم:

اون اول ماجرا هرجا که میرفتم و جریانو میگفتم اول میپرسیدن: چرا تا به حال متوجه نشده بودی؟!

نظرات 70 + ارسال نظر
ن. یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 04:13 ب.ظ http://www.manam1.blog.ir

هوففففففففففف

خدا را شکر که از اول یجا دارم کار میکنم
خدایی چرا فرهنگیان دانشجوییشون حسابه ولی ماها که تو سردی و گرمی میومدیم بهداشت و درمان، نه؟

خوش به حالتون
چی بگم؟

طیبه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 02:12 ب.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام آقای دکتر
باید ازتون یاد بگیرم" پیگیری کردن "رو
عینک آقاعماد مبارک باشه

سلام
شما بزرگوارید
چرا پست جدید نمی‌گذارید آیا؟

الیشاع یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:43 ب.ظ http://daily-elisha.blogfa.com/

سلام، خیلی خوشحالم که مشکل به خوبی برطرف شد.
کارهای اداری واقعا نیاز به پوشیدن هفت کفش آهنین داره ..
در زمینه بیمه نه، اما در خیلی از زمینه‌های دیگه تجربه‌اش کردم متاسفانه.
موفق باشین.

سلام
ممنونم
واقعا
میدونم چی میگین
ممنونم و همچنین

سو یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:35 ب.ظ

ی سلام هم به اون ... بکنیم که به همه دیس لایک میدا فازت چیه یعنی برای تو همه چی خوبه

خب لابد خوبه دیگه

.. یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:13 ب.ظ

منم برای طرحم کلی دوندگی کردم که جایی که میخوام بشه. چه صبر و حوصله ای... بابای من از یه جایی به بعد میره سراغ ریاست و دعوا راه میندازه که چه خبره ارباب رجوع رو این همه میپیچونید که برید اینجا، اونجا و اون یکی جا. منم واسه دو سال طرح چون هر جایی نمیخواستم برم نزدیک یک سال بدو بدو داشتم.هر جا کارمند کار رو درست راه ننداخت یا آدم حس کنه خوب بلد نیست و شانسی میگه باید رفت سراغ رییس اون قسمت اگه رییس اون قسمت هم بگه نمیشه و... از ریاستش تو تهران باید سراغ مطلب رو گرفت یه دفعه آدم میبینه اون مطلبی که میگن نمیشه اتفاقا میشه ولی دیگران خبر ندارن.

حق با شماست
من فقط یک بار رفتم سراغ رئیس که او هم توی جلسه بود!

عمه خانم یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 10:28 ق.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

سلام
یک سوال، چرا اینهمه عجله دارید بازنشسته بشید؟ باتوجه به همه مشکلاتی که برای بازنشسته ها وجود داره؟

سلام
من عجله ای ندارم اما نمیخوام حقمو بخورن!
چند سال پیش یکی از خانم دکترهای طرحی تخصص قبول شد و رفت یه شهر دور. آخرین اضافه کاری هاشو خوردن و یه آب هم روش و او هم که نمیتونست بیاد!

المیرا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1401 ساعت 06:21 ق.ظ

بنده بیمه شخصی داشتم از یه ارگان خصوصی، قبلش هم یکسال و نیم کارمند دولت بودم ، وقتی تصمیم گرفتم بازنشسته بشم، اون مدت ( بیشتر بود مدت استخدام دولتی‌ام، اما برای پر شدن سی سال، همون یک سال و نیم رو نیاز داشتم) اول حساب نشده بود. اینقدر به این در و اون در زدیم که سوابق بالاخره از تامین اجتماعی سر درآورد، تازه یک مبلغ خیلی هنگفت هم ازم گرفتن بابت اون یکسال و من با زحمت فراوان به افتخار بازنشستگی نائل آمدم. حالا بنده که هنوز حالا حالاها مونده بشم شصت ساله و یکسال هم نیست که از شر پرداخت اقساط ماهیانه بازنشستگی خلاص شدم و البته ایران هم نیستم، طبق گفته مسئولان باید شناسنامه به دست می‌رفتم که ببینن زنده هستم! امسال رو سمبل کردم، تا سال دیگه هم خدا کریمه. همه اینه رو گفتم که بگم عکس حکم دیوان عدالت رو پست کنید تا بهتون بگم چرا رد شده درخواستتون. ارادت

ظاهرا هرکسی با بروکراسی توی ایران ماجراها داشته
حالا که به خیر گذشت اما میگردم اگه عکسشو توی گالری پیدا کردم چشم
چون یوزر و پسورد سایتو هم یادم رفته!

آسمان شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 11:01 ب.ظ http://avare.blog.ir

وای چقدر اوضاع پیچ در پیچی بود. از خوندنش هم آدم کلافه میشد چه برسه به اینهمه پاسکاری شدن و به نتیجه نرسیدن
حالا باز خدا رو شکر به سر انجام رسید این همه بدو بدو!

واقعا یه اوضاعی بودا!
خدارو شکر کنین که اینجا نیستین

زری.. شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 10:47 ب.ظ

آخ یادم افتاد به آزاد کردن مدرک ارشد که هنوز انجام نشده:((((


خدا به دادتون برسه

کانین شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 10:28 ب.ظ

حالا چرا واقعا متوجه نشدع بودین اقای دکتر؟

هیچ وقت دقت نکرده بودم
فکر هم نمیکردم چنین اتفاقی افتاده باشه

لیلا شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 09:03 ب.ظ

من سال ۸۱ فارغ التحصیل شدم ولی بعد از اتمام طرح چند سال بدون سابقه بیمه تو بیمارستان کار کردم و الان ۱۶ سال و ۸ ماه سابقه دارم. با این حساب سابقه شما از من خیلی بیشتره. اگه خبری از بیمه دوران تحصیل شد لطفا اینجا اطلاع بدین تا منم برم دنبالش. کار کردن در سیستم بهداشتی واقعا اعصاب پولادین می‌خواد و استهلاک زیادی داره.

از آشنائی با شما خوشوقتم
بعید میدونم چنین چیزی را قبول کنن اما اگه قبول شد چشم

سو شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 08:41 ب.ظ

دکتر با اخلاق مثل شما سریع مخاطب خودشو پیدا میکنه این کارها هم برای شما آسونه. تازه میتونید دوره لیزر برین و اپراتور برای این کارها جذب کنین. اصلا نگران نباشین. همت از شما ایده از ما

شما لطف دارین
چشم اما بگذارین یکدفعه بازنشسته بشم حقوقشو بگیرم چشم

لیدا شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 08:34 ب.ظ

دفتر پیشخوان دوستم تعطیل شد کفتن بره از تمام ادارات مفاصی حساب بگیره.کلی اینطرف و اونطرف رفت تا رسید به دارایی.سه ماه تو نوبت بود تابراش حساب کردن چقدر باید مالیات بده،کلی با مسئول حسابداری حرف زد تا یه خورده تخفیف گرفت.آخرش که باید امضای رئیس رو می‌گرفت به مسئول حسابداری گفت اگر امکانش هست بره با رئیس برای تخفیف بیشتر صحبت کنه که قبول کردن و به اتفاق مسئول حسابداری رفتن اتاق رییس ،وقتی نامه مالیات پرداختی رو نشون رئیس دادن گفت این دفاتر برای هر کاری که انجام میدن همون موقع مالیات رو پرداخت میکنن و هیچ بدهی ندارن.یعنی دوست بیچاره من چند ماه الکی معطل شده بود و تازه سرکیسه هم نزدیک بود بشه برای اینکه مسیولین حسابداری نادان و بیسواد بودن

عجب
کسی که رفت توی ادارات ما رفتنش با خودشه اما بیرون اومدنش با خدا

حسن ف شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام. یعنی اون همکارهاتون که حق بیمه رو پرداخت کردن ضرر کردن؟

سلام
ظاهرا که همین طوره
البته نمیشه تعجب کرد اونقدر از این قوانین خلق الساعه وجود داره که نگو

جان دو شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 07:08 ب.ظ https://johndoe.blogsky.com/

سلام آقای دکتر، امیدوار که این مشکل حل بشه و به حق‌تون برسید
حتی خوندنش هم سخت بود چه برسه انجامش، یه جورایی شبیه لیگ فوتبال شد این رفت و آمدهای اداری، و بازی رفت و برگشت داشتید با هر اداره و دانشگاه ...

سلام ممنون
ظاهرا که مشکل حل شده مگه این که فردا یه قانون جدید سبز بشه!

سو شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 04:35 ب.ظ

بازنشسته بشین جدا مطب بزنین درآمد بهتر نیست؟
یا شاید خواستین از ایران برید. واقعا برای کارهای اداری باید کفش آهنین پوشید. متاسفانه هوشیار نباشی. کلاه سر آدم میره. ی سر آدم با پارتی رفتن سر کار. کار بقیه رو هم لنگ میذارن. خدایا حکمتت رو شکر

نمیدونم والا
میترسم نتونم توی مطب شخصی مشتری جذب کنم بخصوص که شهر پر شده از مطب پزشکهای متخصص و من هم توی این سالها نه ختنه انجام دادم و نه سوراخ کردن گوش و نه کارهای مشابه را

نگار شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 04:20 ب.ظ https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

آخ آخ گفتید... یاد تجربه های خودم تو سیستم اداری ایران افتادم. چرا انقدر بد با آدمها برخورد می کنند؟ کارشون رو کش می دن، جواب نمی دن، اشتباه می کنند.
خیلی بد بود. خدا نصیب هیچکی نکنه. انیدورام واسه شما هم به زودی حل بشه و حالا حالاها گذارتون به این کاغذ بازیا نیفته.

دقیقا
خیلی شون اگه هیچ کمکی نمیکردن بهتر بود!
ضمن این که خودم هم اگه هیچ کاری نکرده بودم بهتر بود

مریم شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 03:10 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
ان شالله که قضیه ی بیمه با لطف و یاری خدای مهربون‌ ختم بخیر بشه

سلام
سپاسگزارم

سارا شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 03:07 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

سلام
اوه اوه نوشتنش هم ادم رو خسته میکنه چه برسه که واقعا پای کار باشه ادم حالا بازم خدا رو شکر ظاهرا دستی از غیب رسیده و مشکل برطرف شده

سلام
بله واقعا خسته کننده بود حتی یه مدتی اصلا قیدشو زدم!

وحیده شنبه 10 دی‌ماه سال 1401 ساعت 02:56 ب.ظ

آفرین و احنست به این پشتکار
علامت دست زدن تو این شکلک ها نبود بجاش گل و کادو به نشانه ی تبریک به ارادتون خدمتتون ارسال میکنم

سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد