جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

اولین

سلام 

میخوام اولین پستم را درباره پزشکی بنویسم ولی نمیتونم چیزی در مورد زمان حال بنویسم وقتی کلی خاطره از سالهای گذشته دارم که همیشه براشون به دنبال یک گوش شنوا بودم و در چند سال گذشته جرات نداشتم که اونها رو بنویسم. 

سال ۷۱ بود که راهی دانشکده پزشکی شدم اونهم در ۱۷ سالگی چرا که یک سال را به صورت جهشی خونده بودم. گرچه در نهایت با همسالان خودم فارغ التحصیل شدم که دلیلشو به موقع براتون مینویسم. 

کلاس ما ۴۵ نفر بود که ۱۳ نفر از اونها دختر بودند (فکر کنم الان این نسبت برعکس شده) 

نماینده کلاسمون هم آقای ص بود که وقتی در مهر ماه پارسال دیدمش گفت که هنوز درسش تموم نشده !! 

از اون کلاس الان دو نفر خارج از کشورند و تعداد زیادی متخصصند. امسال میخواستم بیفتم دنبال مراسمی به مناسبت دهمین سالگرد جشن فارغ التحصیلی اما حالا که میخوام شروع کنم به درس خوندن بگذاریمش برای بیستمین سالگرد ! 

اون موقع فکر میکردم وقتی وارد رشته پزشکی میشیم روز اول کتاب را باز میکنیم و میخونیم: 

۱.گلودرد: درمان: پنی سیلین ..... 

اما بعد فهمیدم که این خبرها هم نیست. کلی مقدمات داره. 

گرچه من هنوز هم دلیلی برای خوندن خیلی از دروس علوم پایه ندارم. 

در پایان ترم اول علوم پایه من ساختمان همه ۲۰ اسید آمینه را از حفظ بودم اما دو سال بعد حتی یکی از اونها را هم یادم نبود. 

نمیدونید چقدر حرص میخوردم وقتی مجبور بودم همه علایم و درمان تب زرد رو از حفظ کنم وقتی میدونستم این بیماری تا به حال در قاره آسیا دیده نشده! 

اما مسخره ترین چیزی که از علوم پایه یادم مونده یکی از تستهای امتحان انگل شناسیه: 

مالاریا به چه طریقی منتقل میشود؟ 

۱.نیش آنوفل ماده 

۲.نیش آنوفل نر 

۳.تخم آنوفل ماده 

۴.تخم آنوفل نر!!!! 

به هر حال در نهایت علوم پایه را در ۵ ترم خوندیم و راهی فیزیوپاتولوژی شدیم (ادامه این داستان در پست بعدی!) 

و اما در زمان حال: 

الان دارم به جزوه هایی نگاه میکنم که پارسال برای امتحان دستیاری خریدم و وقت نشد همه اونها رو بخونم چون پولش دیر جور شد و تا پولشو فرستادم و اونها هم جزوه ها رو خیلی دیر شده بود و کلی از جزوه ها نخونده موندند و حالا بسته های پستی حاوی جزوه ها دارن بهم دهن کجی میکنند. 

ظاهرا امسال ۱۰ تا از رفرنسها عوض شده و شاید دیگه بعضی از جزوه ها عملا به درد نخورن پس باید هر چه زودتر شروع کنم وگرنه برای سال بعد دیگه هیچکدوم به درد نمیخورن. 

امروز میخوام برنامه ریزی لازمو انجام بدم و اگه حالشو داشتم از همین امشب وگرنه از فردا بعد از برگشتن از سر کار و یک استراحت کوچیک (چند ساعته!) درسو شروع کنم اما قول میدم هر چند روز یه بار عرض ادبی خدمتتون بکنم 

فعلا

نظرات 13 + ارسال نظر
طیبه پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1396 ساعت 06:17 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com

سلام
حالا دارم از اخر به اول می خونم البته به جز فوتبال که هیچ علاقه ای ندارم و البته مطالب تخصصی شما رو هم که متوجه نمیشم
اما تا الان فهمیدم وقتی ورودی ۷۱ هستید یعنی احتمالا متولد ۵۳ یا ۵۴ هستید .خوشبختم آقای دکتر مهربون
منهم متولد اول اردیبهشت ۵۳ هستم(آیکن گل تقدیم به شما)

سلام
شما لطف دارین
خوشوقتم

نسیم چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 03:07 ق.ظ http://www.khatkhatimajazi.persianblog.ir

تخم آنوفل نر

آره

دخترمهربون سرزمین احساس چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ب.ظ

تصمیم گرفتم همه مطالب و از اوب بخونم
البته به جز فوتبال

آره از اوب بخونین خوبه!

نگران آینده پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ق.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
بالاخره اولین را پیدا کردم!خیلی جالبه.
در مورد خوندن درس هایی که بعدا همه مطالبش فراموش میشه باید بگم حرف دل منو زدین!
از حالا هولم گرفته واسه کنکور!رشته من گرافیک کامپیوتره
انوقت باید درسهایی مثل شیمی و فیزیک و (زبان و ادبیات )فارسی و دین و زندگی 1 تا 3 رو هم واسه کنکور بخونم!
خب خیلی سخته!من به این درس ها علاقه دارم ولی به نظر من بهتر بود اگه کنکور از درسهای تخصصی می بود!
ببخشید که زیاد نوشتم!

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
تبریک میگم!!
کاملا با شما موافقم
کاش اونهائی که باید موافق باشند هم موافق بودند!

زری سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

خداوندا تو را سپاس که از 45 نفر فقط وفقط دو نفر ترک وطن نموده اند
از اون امارهای باور نکردنیه!

تا جائی که من میدونم!

الهام یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ http://daneshjooye86.blogfa.com

شیطونه میگه بیخیال احمدی نژاد و موسوی و خاتمی و...

میگه آخه آدم عاقل! کی وقتی اینهمه کار داره واسه انجام دادن میچسبه به سیاست؟

میگه خوب تو هم مث همه ی همکلاسیات .. مث همه ی هم دوره ایهات بچسب به درس و دانشگاه.

میگه..

.
به من سر بزن. منتظر نظرت هستم.

باران پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:33 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام خوبین؟؟ نه ناراحت نشدم ممنون که راحت حرفتونو می زنین راست می گین ایجوری نمی شه باید یه تصمیم اساسی بگیرمممم خوشحال می شم از راهنمایهاتون استفاده کنممممم

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ب.ظ http://www.manopezeshki.blogfa.com/

سلام.مگه کسی هست که بیوشیمی یادش مونده باشه! دیدم رفتین تو دوره فیزیوپات .گفتم با اجازه تون نظر بدم من خیلی دوست دارم از این به بعد درباره این دوره بنویسم ولی تا الآنش اونقدر یکنواخت بوده که مطلب جالبی برای نوشتن نداره .راستش به نظرمن طول این دوره بیش از اندازه زیاده!من که اصلا از فارما خوشم نمیاد .خوب شد داروسازی نرفتم.
امیدوارم سال بعد که نتایج دستیاری اومد شما هم جزوه قبولی ها باشید.

باران پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام من درس خونم؟؟؟؟ چطور مگه؟ من که گفتم هیچی نخوندم یا مسخره کردین نه؟؟

الهام پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ق.ظ http://daneshjooye86.blogfa.com

سلام .
من هنوز ترم چهارم!
عزا گرفتم از الان واسه علوم پایه و پره و رزیدنتی!
من چه جوری درس بخونم؟؟؟؟

باران چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلاممممم خوبین؟ خیلی خوشحالم با یه همکار اشنا شدم ابته ببخشیدا من تازه ترم اوام مسخره نکنیدا ولی خیلی دوست دارم شماهاا که دیگه یه دکترین بهم سر بزنید من منتظرم پس بیانااااااا

مدلاگر چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ب.ظ http://medlog.blogfa.com/

دکتر جان خیلی عالی بود. اگر همینجوری سیستماتیک بنویسی خواننده زیادی خواهی داشت.

چرا نمی آیی به جمع مدلاگیان بپیوندی!
بیا گاهی هم با مدلاگیان بپر!
جواب ؛کارتون دارم؛ راهم برو بخون و عبرت بگیر...
منتظریم.
.............................
مابرای وصل کردن آمدیم
۲۳۵
وبلاگ دانشجویان پزشکی و پزشکان

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

سلام دکتر جون.خوبی ؟ روزانه هات جالبه .اکثرشون رو خوندم.در ضمن کار سختیه آدم چهار تا وبلاگ رو با هم اداره کنه.ولی به نظر من همون اولی بیشتر به آدم میچسبه.نه؟من هم به روزم. بدو بیا ببین چه خبره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد