جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۱۰)

سلام 

چون دیگه قرار شد پستهام زیاد طولانی نشه گفتم تا تعداد این خاطرات هم  خیلی زیاد نشده بنویسمشون. 

البته سه موردو هم به خاطر مسائل بالای ۱۸ سال حذف کردم اگه میشد بنویسمشون آی میخندیدین آی!! 

۱.یه آقائی اومد درمونگاه که دیدم انگشت کوچیک دست چپش یه زخم خیلی ناجور داره. گفتم: چرا انگشتتون این طور شده؟ گفت: با یکی دعوام شد. طرف دید زورش بهم نمیرسه انگشتمو «جوید!!» 

۲.برای یه پیرمرد نسخه نوشتم و بلند شد که بره. 

چند قدم که برداشت برگشت و گفت: خیلی ممنون آقای دکتر! انشاءالله همیشه سلامت باشید تا بتونید به ما خدمت کنید!! 

۳.یه پیرزن نفس نفس زنون اومد و نشست روی صندلی و گفت: آقای دکتر! چندتا قرص برام بنویس! گفتم: چه قرصی؟ گفت: چه میدونم؟ قرص درد بی درمون بنویس!! 

۴.یه مرد جوون اومده بود که اخیرا فتق نافشو جراحی کرده بود اما نافش عفونت کرده بود و از توش (گلاب به روتون) چرک میومد بیرون. گفت: آقای دکتر شما میتونین توی نافمو پانسمان کنین؟! 

۵.خانمی بچه یک سال و نیمه شو آورده بود. گفتم: مشکلش چیه؟ گفت: چند روز بود توی خونه دنبال یه سنجاق که گمشده بود میگشتیم. امروز بچه ام استفراغ کرد و سنجاقو هم آورد بالا! 

۶.پیرزنه پنج شش نوع قرص آورده بود و میگفت: اینهارو تموم کردم برام بنویس البته چند نوع قرص دیگه هم میخورم که دفعه بعد میارم. 

گفتم: همین حالا می آوردی مینوشتم. گفت: میخواستم از هر کدوم یه بسته بیارم برام بنویسی اما زورم نرسید پلاستیکشونو بلند کنم!! 

۷.یه بچه سه چهار ساله رو آوردند و گفتند: آقای دکتر! پای این بچه رو چند هفته پیش عمل کرده بودیم حالا که گچ پاشو باز کردیم پاش درد میکنه. 

گفتم: این پاشو عمل کردین؟ پدرش گفت: بله آقای دکتر! البته الان اون یکی پاش درد میکنه! 

۸.یه آقائی اومد توی مطب و گفت: آقای دکتر من سرما خورده ام. گفتم: بسیار خب! بفرمائین بشینین. گفت: نه خیلی ممنون! گفتم: آقای محترم! بشینین تا گلوتونو ببینم. گفت: آخه توی تلویزیون گفته وقتی سرما خوردین از یک متر به کسی نزدیکتر نشین!! 

۹.یه خانم جوون اومد و گفت: من مدتهاست که سر درد دارم. رفتم دکتر که بهم گفت: .......... آهان! «میگرن عسگری» داری! (ترجمه: میگرن عصبی!) 

۱۰.یه پیرمرده اومده بود و میگفت: آقای دکتر چند روزه سرفه خلط دار دارم. خلطهام هم اونقدر چسبنده اند. عین آدامس!! 

۱۱.یه خانمی دختر ۱۳ ساله شو آورده بود با علائم تیپیک کم خونی. گفتم: این کم خونه. تا حالا آزمایش بردینش؟ گفت: نه! بعد گفت: راستی ۳ ماهه که پریوده. گفتم: ۳ ماهه که پریود میشه؟ گفت: نه ۳ ماهه که همه اش پریوده!! 

گفتم: نبردینش دکتر؟! گفت: چرا از ۵-۴ روز که بیشتر شد بردیم دکتر که گفت: دفعات اول گاهی کمی بیشتر از حد معمول طول میکشه ما هم دیگه نبردیمش دکتر! 

۱۲.یه آقائی اومد و گفت: میخوام برام یه آزمایش PT بنویسین. بعد گفت: راستی میدونین PT چطوریه؟ توی دفترچه بیمه شو گشت و بعد گفت: ایناهاش اینطوریه!! 

13.یه زن و شوهری بچه 2 ساله شونو آورده بودند. وقتی نشستند روی صندلی و سلام کردند، بچه هم با زبون بچه گونه خودش گفت: سلام!! 

پدر و مادرش شروع کردند به ذوق کردن و تشویق کردن بچه. بچه هم که ظاهرا فکر کرد باید هر چقدر میتونه هنر نمائی کنه یکدفعه به من نگاه کرد و گفت: هاپ هاپ ..... 

14.با خوندن پست جدید دکتر سارا دلم گرفت و تصمیم گرفتم من هم یه پست ناراحت کننده بگذارم: 

یه زن و مردی یه بچه رو آوردند که هم سن «عماد» بود. به محض اینکه رسیدند مادره گفت: آقای دکتر! شما پرورشگاهی چیزی سراغ ندارین ما این بچه رو بگذاریم؟! از بس مریض شده خسته ام کرده!! 

گوشی رو گذاشتم روی سینه اش و گفتم: نفس بکش! که مادرش گفت: نفس بکش دیگه عقب افتاده که نیستی!! 

نگاه اون بچه بیچاره رو یادم نمیره وقتی مادرش میگفت: این باید حتما آمپول بزنه تا خوب بشه اگه الان ننویسین مجبورم فردا بیارمش یه دکتر دیگه براش بنویسه!! 

واقعا هوس کرده بودم بهش بگم: خانم به اصطلاح محترم! تو که عرضه بچه بزرگ کردنو نداری برای چی بچه دار شدی؟ 

بیچاره بچه .... 

راستی من اینجا هم هستم ....

نظرات 56 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ب.ظ

می گما مورد ۴ به نظرتون نباید سانسور می شد!!!!
۱۰:من دیگه عمرا بتونم آدامس بخورم!!!
۱۱.عجب صبری داشته!!! ۳ ماه ه ه ه ه
ولی اون کلمه رو باید سانسور می کردینا!!!
۱۳
۱۴.ووووووی ی ی ما هیچوقت این موارد رو با کسایی که می شناسم مقایسه نمی کنیم !!!
چقدر ناراحت کننده بود!!!
بقولی مادر و پدر شدن کاره یه شبه و چه آسان!!! مادر و پدر بودن چه سخت است!!!
رها

ممنون از نظرتون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ب.ظ


ای ی ی ی ی ی ی شما هم همه رو سانسور می کنین!!!
اصلا خوبه دعا کنیم وبلاگتون سان.... ر بشه !!! ها ها ها ها ها!!!
خب می خواین بکنینم چرا می گین آدم کنجکاو بشه!!!!
.
.
.
.
.

رها!!!

ما اینیم دیگه!

مژگان امینی دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

من دیگه می رم توی وبلاگ آنی نظر می ذارم

چرا؟!
البته اگه دوست دارین اونجا هم تشریف ببرین اما مگه من چی گفتم؟

مژگان امینی یکشنبه 13 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

در مورد ،مورد 14
یک دانش آموز دوم دبیرستان داشتیم همیشه مریض می شدوغایب.مادرش یک دختر 4ساله را هربار باخودش یدک می کشید و می گفت این که برایم دختر نشد بلکه این کوچیکه یه چیزی بشه .بعد دیگه نگذاشت مدرسه بیایدوسال بعدکه آمد پرونده اش را بگیرد ،گفت شوهرش دادم به یک زرگرگفتم مال خودت یا خوبش کن یا بذار بمیره.اونم بردش دکتر دردش را خوب کرد .حالا می خواد بره شبانه درس بخواندولی حق نداردهیچ جا تنها برود.

از این دانش آموزها دیگه سراغ ندارید!!!
(اگه آنی اینو بخونه!!)

گل‌ناز جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ http://://http://charismatic.ws/weblog

سلام
مورد آخرت بد جور ناراحت کننده بود، من مدتی درگیرم با خدا و خودم که اختیار بچه دار شدن رو نباید به هر کی می‌داد...

خوب شما دارین وارد یه مبحث عمیق فلسفی میشین و من هم هیچ سر رشته ای توی بحثهای جدی ندارم شرمنده!

رها جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

راست میگین؟؟؟؟؟ من همه ی اون پستا رو هم ثبت موقت کردم هم رمز گذاشتم اما فقط همین پست آخری رمز دار میاد تو گوگل ریدر...!
ببینم اگه حتی کامل حذف هم کنم بازم میمونه ؟؟؟؟

دروغم کجا بود؟
چه میدونم الان توی گوگل ریدر من که هستن!

مانگی سو جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ http://mangisoo.blogfa.com/

سلام. دیدم تو کامنتای قبلی جاتون خیلی خالیه وظیفه ام بود حتما یادی از شما داشته باشم. پست قبلی منو از نگاه پزشکی هر کی می تونه بخونه. من اولش به چشم یه درد دل به پست قبلی ام نگاه می کردم اما با حضور دکتر بابک شرایط پستم تخصصی و پزشکی شد. اگه دوست داشتید من مشکلی با درد دل کردن با یه پزشک ندارم. به خصوص بعد از بلایی که سرم اومد تصمیم گرفتم به مسائل به شکلی جدیتر از یه حیا یا هرچی که بشه اسمش رو گذاشت نگاه کنم. ممنونم. اون پیرزنی که نتونست پلاستیک قرصاشو بلن کنه خیلی با حال بود.

سلام
خودتون گفته بودین ورود آقایون ممنوع خوب من هم تا جائی که میدونم آقام دیگه :دی

مرجان جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ب.ظ

الوعده وفا ها...یه چنتا پاورپوینت سند فرمودیم برای همسر گرامیتان.
فعلا در عزای وبلاگمان هستیم و شاید به سراغ وبلاگ جدید دیگر نرویم.اگر رفتیم چشم

ممنان گشته ایم!
روشن

رها جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:19 ق.ظ

فکر میکنم نبودن اینجور پستا تو وبلاگم بهتره نه ؟ دلم نمیاد اصلا ننویسم...مینویسم حذف میکنم

در وبلاگتان خصوصی پاسخی نگاشتیم!

مرجان پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 ب.ظ

این شکلکه یعنی سلام علیکم علیکم علیکم علیکم
نه مطمئنا" ربطی به بازی لینکی نداشت.اتفاقا کلی ذوقیدیم!

جواب کامنتها شکلک نداره وگرنه شکلک علیکم السلام رو میگذاشتم براتون
خوب خدا رو شکر خیالم راحت شد امیدوارم هرچه سریعتر وبلاگ جدیدتان را زیارت نمائیم

رها پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:02 ب.ظ http://rahaarad.persainblog.ir

خصوصی دارین دکتر...

خواندیم
ممنون
میرسیم خدمتتون

fifi پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:36 ب.ظ http://zanaane.blogsky.com

Doctor joon,khob nemikhasti oon +18 ro bezari chera esmesho mibari?
mardom del daran ghalbeshoon ham zaeefe.
Man khodam az in moredaye shomare 13 ziyad mibinam,bahal bood.

ببخشید یعنی هر بچه ای شما رو میبینه بهتون میگه هاپ هاپ؟!

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:12 ب.ظ

من هیچ قراری نداشتم!بعدش من می خواستم نظری مثل اون رو بدم دیگه چه فرقی می کنه فوقش یک تعجب کمتر میذاشتم![!!!

مردم کل مطلب ما رو کپی می کنند (منظورم شما نیستین!)ما چیزی نمی گیم حالا یک خط برداشتما!چقدر خسیسین!
ولی در کل چشم ببخشین!!دیگه هیچی بر نمی دارم اصلا!

جالبه!!
کی مطلبتونو کپی کرده برم آبروشو ببرم؟!
خسیس هم خودتی!!
ولی در کل خواهش میکنم
شما هم این طور حرفهای منو جدی نگیرین تا خلافش ثابت بشه!!

متین بانو پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:51 ب.ظ http://dandanpezeshke-matin.blogfa.com

شماره ی ۷ که رسما جوک بود...!!!
۱۴: خیلی ناراحت کننده بود... آدم حتی نسبت به بچه ی دیگرون هم نمیتونه یه همچین حسی داشته باشه... چه برسه بچه خودش... اینا دیگه کین...؟!!!

اما واقعی بود!
اینا همولایتی های ما هستن!!

سارای پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:46 ب.ظ http://zeddehaal.persianblog.ir

تمام کیفش به این بود که اون +18 هاش رو هم بگی!...
اینا که باحال بودند..مثل همیشه...ولی کاش اونا رو هم یواشکی بگی...
به جان خودم اونایی که نباید بخونن زودتر از من و شوما خوندن +18 هارو...پس بنویس دکتر جان!

ما از نوشتنش حرفی نداریم
از فیل.تر بعدش میهراسیم!

ریحان پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ب.ظ http://dr-reihan.persianblog.ir

آی خندیدم!!!
مرسی!

خوش اومدین
ممنون
فکر کنم از طریق وبلاگ همولایتیتون تشریف آورده باشین آره؟

جلجل پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ http://drgloria.blogfa.com/

هاپ هاپ

حالا این جواب اون کامنت خصوصیه که برات دادم؟!

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ب.ظ http://manopezeshki.persianblog.ir/

1-
3- خیلی جالب بود!
4- اه اه فتق نافی
8-چه فرد حرف گوش کنی!
13-چه حسی بهتون دست داد هاپ هاپ کرد؟
بیچاره بچه!

چه حسی؟!
خنده ام گرفت و نتونستم جلو خودمو بگیرم اما چون پدر و مادرش هم میخندیدند چیزی نگفتند!

یک دانشجوی اقتصادی پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ق.ظ

مثل اینکه همه به این قضیه مثبت ۱۸ گیر دادن.
می ترسم به جاهای باریک کشیده بشه

آره
اون هم گیر سه پیچ!!

مرجان چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ب.ظ

سلام علیکم
آقای دکتر پست جدید زدید سه تا سوت بزنین من بیام بخونم.نیست وبلاگ ندارم زیاد غصه نخورین بنده در خوشی و ناخوشی میام نوشته هاتون رو میخونم و هر هر میخندم

بازم قرار بود ایمیل بدم؟نمیدونم برم ببینم برای عماد چی چی دارم بفرستم!
راستی آنی که من رو فرامشونمیکنه.آخه صفحه دسکتاپ رو میبینه یاد من میفته !!!!

سلام
فکر نمیکنم صدای سوتم تا اونجا برسه
بله خودت گفتی کلی پاورپوینت دارم میفرستم دیگه نزن زیرش!!
دقیقا
امیدوارم به خاطر اون بازی معرفی لینکهای من مجبور نشده باشی وبلاگتو حذف کنی

شهاب حسینی چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام دکتر جون !

مطلب شماره ۱۳ خیلی باحال بود !

راستی چرا لینک منو برداشتی !؟؟؟؟!!!

سلام
ممنون
برنداشتم آپ کنین میاد بالا!!

همون چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ب.ظ


18 سال به بالا می خواااام...

قبلا جوابتو دادم
میترسم دوباره یه چی بگم .....

یکی مثل خودم(مرجان) سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام
آقای دکتر من رفتم.اما بدون خوندن پستهای شما خوابم نمیبره.واسه همین میام این ورا یه سر و گوشی آب میدم.تحویلم بگیرینـــــــــا

همیشه خدا دلتون شاد باشه و خدا سایتون رو بالای سر همسر و پسر گلتون نگه داره

نههههههههههههههههههههههههههههههههههه
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه بی مقدمه و بی دلیل؟
اقلا اول اون ایمیلها که قرار بود برای عماد بفرستی میفرستادی!!!
اما خارج از شوخی
دلم براتون تنگ میشه
حتما دلیل منطقی داره که وبلاگتونو یکدفعه حذف کردین
موفق باشید

یک دانشجوی اقتصادی سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ب.ظ

بالا ۱۸ دقیقا؟
همشو خودنم.من موندم چطور اینارو تو حافظت سیو می کنی
انشالا همیشه سلامت باشید تا اینجا خاطرات بنویسین

دقیقا!!
خوب ما اینیم دیگه چه میشه کرد؟!

باران سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام
وای چقدر کنجکاو شدم اون مطالبه بالای ۱۸سالو بدونم!!!!
حسابی کنجکاو شدم!!!
وای اون اقاهه که انگشتشو جویدنو خوندم چندشم شد شدید!!!!به نظرم خیلی ظاهره بدی داشته دستش اخه جویدن!
و هم چنین اوون پیرمرده هم که خلط داشته عینه ادامس!!!!!!!!!!!!!!!!!
از دوتا شون خیلی خوشم اومدو کلی خندیدم!!!
کی اون خانومه که دختره ۱۳ سالش سه ماه پریود بوده!!!!!!!!!!!
و بیشتر از همه از اون خانومو اقایی که بچشون بعد از تشویقه پدر مادرشون هاپ هاپ کرده!!!!!!!!!!
خیلی باحال بود
می گم خوش به حالتون چه باحاله مریض دیدن من ارزو دارم مریض ببینمو برم بیمارستان یا درمونگاه!!!
و در اخرم واقعا برای اون مادر متاسفم که اگه بچه نمی خواد مجبورش که نکردند خب بچه دار نمیشد!!!! اگه اینجا بود خانومه حالشو جا میاوردم تا با بچه طفله معصوم درست رفتار کنه

وااااا
تو دیگه چرا؟
تو که از این به بعد اینقدر از این چیزها ببینی که ....

likemoon سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:36 ب.ظ http://1of1000.blogfa.com

ینی اگه بدونید این شماره ۱۳ چقد بامزه بود با آب طلا مینوشتید میزدید تو مطبتون۹ هم جالب بود
بقیه هه در الویتهای بعدی جالب بودن

شما لطف دارین

جلجل سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ http://drgloria.blogfa.com/

خیلی با حال بود خصوصا اون هاپ هاپ

ممنون از حضورتون

خطبه امام حسین ع 5 سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ق.ظ

خداوندا تو خود میدانی عملکرد ما ،نه برای آن است که به ریاست و سلطنت دست یابیم و یا از روی دشمنی و کینه توزی ،سخن بگوییم،لیکن (پیکار ما برای این است که)پرچم آیین ترا برافراشته گردانیم و بلاد بندگان تورا آباد سازیم و به ستمدیدگان از بندگان تو امنیت بخشیم،و احکام و سنن و فرایض ترا در جامعه پیاده کنیم . و شما اگر مارا یاری و پشتیبانی نکنید ،ستمگران بر ما چیره می شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان می کوشند ولی بدانید خداوند ما را کفایت خواهد کرد و اتکای ما بر اوست و در مسیر او گام خواهیم برداشت و بسوی او باز خواهیم گشت.
منبع تحف العقول
این خطبه رو گذاشتم از اونجا که بازدیدکنندگان وبلاگتون زیاده
باشد که از سخنان امامون عبرت بگیریم

خطبه امام حسین ع 4 سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ

در هر شهری بر فراز منبر گوینده ای دارند و با صدایبلند سخن می گوید . زمین در تسلط کامل آنان است . و دستشان از هر جهت باز و گشوده از هر جهت باز و گشوده است . مردم بردگان آنانند بدان گونه که هر دستی بر سر آنان کوبیده شود قادر به دفاع نیستند گروهی از این جباران کینه توز ،سخت بر بی نوایان چیره گشته اند و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا را می شناسند و نه به روز معاد عقیده دارند. عجبا!!! و چرا تعجب نکنم؟! که زمین را مردی حیله گر و مکار و فردی تیره روز تصرف کرده و بار مسولیت مومنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی کند . خدا در این نزاعی که بین ما و او در گرفته بهترین حاکم است و در نبرد ما با او قضاوت خواهد کرد
.

خطبه امام حسین ع 3 سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ

چه بسیارند کسانی که مورد احترام مردم نیستند ولی شما به خاطر خدا در میان بندگانش احترام دارید. شما می بینید پیمان های الهی در هم شکسته می شود ولی هیچ دم نمیزنید و به هراس نمی افتید . برای در هم شکستن بعضی از پیمانهای پدارنتان ناله سر می دهید لیکن شکستن تعهدات و پیمان های رسول خدا را نادیده می گیرید. کورها لال ها و فلج ها در شهرها بی سرپرست مانده اند و شما نه رحمی بر آنان می کنید و نه عملی را که در خور مقام خودتان باشد،در مورد آنان انجام می دهید ،و یا قصد انجام آن را دارید فقط با چاپلوسی و تملق ،پیش ستمگران رفاه و آسایش خویش را می جویید.خدا دستور فرموده است از این اعمال پلید جلوگیری شود ولی شما از آن غافلید،و شما مصیبت بارترین مردم هستید زیرا از از مسولیت عالمانه و آگاهانه خود دست کشیدید (زمام امور و اجرا احکام باید به دست علماء الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند) ولی این مقام و منزلت از ما سلب شده است. چرا که از محور حق پراکنده شده اید و با وجود دلاءل روشن ،در سنت پیغمبر اختلاف کردید .اگر با رنجها و آزارها شکیبایی داشتید و سختیهای راه خدا را تحمل می کردید،اجرا امور دین خدا به دست شما می افتاد ،لیکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود،جایگزین ساختید و امور دین خدارا بدست آنان سپردید. وآنان به اشتباه عمل می کنند و و در شهوات خود گام بر می دارند.(می دانید چرا ستمگران بر امور مسلط شدند؟)چون شما از مرگ فرار کردید ،عاشقانه به زندگی گذرا دل نهادید (در پی این وابستگی )شما شما ضعیفان و بی نوایان را به دست ستمگران سپردید تا برخی را برده و مقهور خود ساختند و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و بینوا کردند.ستمگران در ملک خدا ،طبق میل و خواسته خود گام بر میدارند . و با تمایلات خود راه پستی و مذمت را هموارتر می سازند . از اشرار و دون صفتان پیروی می کنند. و جسورانه در مقابل خدای متعال می ایستند .

خطبه امام حسین ع 2 سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:35 ق.ظ

شما ای بزرگان که در علم و دانش پر آوازه اید!و در خیر و نیکی زبانزد دیگران و در نصیحت و پند دادن شهره ی این و آنید . به خاطر خدا ،در دل مردم عظمت و شکوه دارید افراد قوی و نیرومند شما را به حساب می آورند و ضعیف و ناتوانان شما را گرامی و محترم می شمارند ،کسان خود را بر شما ایثار می کنند که هیچ برتری بر آنها نداریدوقتی خواسته هایشان بر آورده نمی شود از شما شفاعت می جویند و شما با شکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در میان آنها راه میروید.
آیا این همه برای این نیست که مردم امید دارند که شما به احیاء حقوق خداوند قیام کنید؟لیکن شما در بیشترین موارد ،از اداء حق الهی کوتاهی کردید و حقوق ائمه را سبک شمردید حق ضعیفان را پایمال نمودید. شما آنچه حق خود تصور می کردید به ناروا گرفتید ولی در راه خدا نه مالی بخشش کردید ،نه جانتان را به مخاطره انداختید و نه از اقوام و خویشانتان برای رضای خدا بریدید. وچه پر رویی با این اعمال زشت ، بهشت خدا و همجواری پیامبران او را آرزو دارید و می خواهید از عذاب الهی در امان باشید. ای کسانی که چنین آرزو از خدادارید. می ترسم بر شما عذابی از عذابهای خدا نازل گرددزیرا شما در پرتو عنایت خدا به مقامی رسیدید که بر دیگران برتری پیدا کردید

هرمان سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.hermanhese.blogfa.com

سلام
جناب ربولی همه ی خاطراتتون جالب بود و مورد آخر غمناک.
خطبه امام حسین یک سال قبل از واقعه ی کربلا در جمع بزرگان و علماء
هان ای مردم !عبرت بگیرید و پند بیاموزید از آنچه خدا اولیاءخود را با مذمت و سرزنش علماءیهود پند داده است آنجا که می فرماید :چرا خداشناسان و احبار آنها را از ناسزا گفتن و حرام خوردن منع نمی کنن.مائده 62.
باز می فرماید آنان که به کفر گرائیدند از اولاد اسرائیل لعنت شده اند و چه بد بود اعمالی که انجام می دادند.
وچرا این چنین خدا آنان را سرزنش می کند ؟ برای اینکه آنان ستمگران را می دیدند که چگونه ستم روا می دارند و فساد بر می انگیزند،ولی آنان را از این اعمال نهی نمی کردند تا توسط ستمگران به نوایی برسند و از گزند آنان در امان باشند در حالی که خداوند می فرماید :از مردم نهراسید و فقط از من بیمناک باشید.مائده44.
باز هم می فرماید :مردان و زنان مومن ،دوستداران یکدیگرند به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند.
خداوند در این آیه امر به معروف را اولین فریضه قرار داد زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد،تمام فرائض چه آسان وچه مشکل عملی می شود . علاوه بر این امر به معروف و نهی از منکر دعوت کردن به اسلام است ،همگام با طرد ستمگریها و مخالفت با ستمگران ،و دعوت کردن به تقسیم بیت المال و غنائم و گرفتن مالیات ها از عوامل آن و پرداختن آن به موارد حقیقی شان است.

Bizan سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:44 ق.ظ http://gholali.com

Deghat kardi onaee ke talebe +18 hastan kian?!!! Yop!

آره
دارم آمارشونو!

دکتر نفیس سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

سلام دکتر جان
۷- هیستوری رو حال می کنی ؟ آخ که می چسبه واسه دستیاری سوالش کنن!
۸- افزایش سطح سوشیو اکونومیک ملت!
۹-میگرن یاقوتی کیلو چنده ؟
۱۱- فکر کنم خدا کلی نماز روزه به دختر ه بدهکاره!
۱۲- آموزش مداوم که میگن همینه؟ دوربین مخفیه؟
۱۳- هاپ از ماست!!!
عجب کامنت مفصلی دادیم!باز هم بنویسید

سلام
ممنون از نظرتون
مواظب عمو نوروز هم باشین!!

رها دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ب.ظ

راستی اینجا که همه +۱۸ ان...چرا سانسور میکنین پس ؟

شرمنده اما اینجا خانواده رفت و آمد میکنن!!

رها دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 ب.ظ

آخی...........نازی....اون پیرزنه

کدومشون؟!

زندگی جاریست... دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com

لیلقت= لیاقت

دانستیم!

زندگی جاریست... دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com

سلام
در مورد شماره ۲ فکر کنم ملت اصلا تشکر کردن بلد نیستند که وقتی یکیشون تشکر کرده شما اینقدر ذوق زده شدین ! نه ؟
در مورد شماره ۱۴ هم بعضی ها لیلقت بچه دار شدن ندارند !

هیییییییییییی .............

امیلی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ب.ظ

اگه قرص درد بی درمون دارید طالبیم خشکه حساب کنین همشو میبریم

مورد5 احتمالا ساکن استان همجوار شما نبودند

آدمس رو هم از جلو چشمامون انداختید


و اما مورد آخر آدم تو حکمت خدا میمونه بعضی ها که شایسته نگهداری فرزند هستن بچه دار نمیشن و بعضی ها اصلا لیاقت داشتن فرزند رو ندارن یه جین بچه دارن

فعلا سفارش دادیم برامون بیاد!!
شاید!!

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ب.ظ

اینی که نوشتم یعنی چی اونوقت؟زیر+18؟؟؟؟منظورم همون +18 بود

فکر کردم میخواستی بگی اگه بفهمن براشون آزاده نمیرن بخونن!

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ب.ظ

راستی سلام

علیک!!

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ

÷ا برهنه= پابرهنه

جدی میگی؟!

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ

راستی اون بالای ۱۸ ساله ها رو بزارین توی ادامه مطلب بعد بنویسین زیر +۱۸ دیگه اصـــــــــــــــــــلا " زیر 18 ساله ها نمیان بخونن.یا از این ÷ستهای رمزی بسازین بعد رمزش رو برای ما بالای 18 ساله ها بفرستی.آخه خوب نمیخواستین بنویسین چرا گفتین .نمیگین امشب ÷ا برهنه میخوابم از فضولی

خوب اخلاق ما هم اینطوریه دیگه
شما به بزرگواری خودتون ببخشین

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ب.ظ

قسمت رو تو رو خدا یکی لیاقت نداره بچه بزرگ کنه خدا بهش بچه میده یکی آرزوشه اما قسمتش نیست که بچه دار شه..قربون برم حکمت خدا رو

دقیقا!!

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ب.ظ

هاپ هاپو خیلی باحال بود

آره
خودم هم خنده ام گرفت!

یکی مثل خودم دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ب.ظ

دیگه آدامس نمیخورمممممممممم

تازه شدی مثل من!!

زبل خان دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ب.ظ

به جون خودم ما بالای 18 سالیم...ببین....

کجا رو؟!

عاطیش پارح دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ب.ظ

درمورد شماره ۱۴ باید لینک اون پست منو به جای نسخه میزدید تو سر مادره بقیشو من خودم حل میکردم!!!
(مدیونین اگه فک کنین همه ی این آتیش پاره ها من بودم!!!)
خب دیگه‌دکتر جان سلام سفارشیه منو به آقامون برسونید +۱۸ هاشم بنویسین که ما بیایم پستتونو بخونیم!!
کامنت فرت!

چشم
انشاءالله دفعه بعد
اما خودمونیم این کامنتهات از کل پست من جالبتر بود!!

زبل خان دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

ببشخید میشه بیایید ووردپرس نظر بدیدو اینا...

چطور مگه؟
خواننده هاتونو دو قسمت کردین؟!

عاتیش پاره دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ

این دلاور شماره ۱۱اگه به تانکر خونم وصل بود تا الان تموم شده بودا!!

آخه کدوم تانکر خون سازه خودش؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد