جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۷۱)

سلام 

۱. میخواستم برای خانمه نسخه بنویسم٬ ازش پرسیدم حامله نیستین؟ شوهرش گفت: راست میگین؟ واقعا علائم حاملگیو داره؟! 

۲. مرده با دندون درد اومده بود گفت: باید این چندتا دندون که برام مونده رو هم بکشم دندون مصنوعی بگذارم. دندون مصنوعیو اگه درد بگیره آدم فورا از دهنش درش میاره! 

۳. خانمه بچه شو آورده بود و میگفت: داروهائی که نوشتین بهش دادیم اما هنوز مریضه. نسخه قبلیشو نگاه کردم و گفتم: یعنی هنوز معده اش درد میکنه؟ گفت: نه اون بار معده اش درد میکرد حالا گلو درد داره! 

۴. برای پسره سرم نوشتم. چند دقیقه بعد که برای دیدن یه زخمی رفته بودم توی اتاق تزریقات پسره صدام کرد و گفت: ببینین سرمه چقدر داره سریع میره یعنی اینقدر بدنم تشنه بوده؟! 

۵. مسئول پذیرش گفت: ۲۷ سال سابقه کار دارم سه سال هم یه جای دیگه کار میکردم. گفتم: پس میتونین بازنشسته بشین. گفت: بازنشسته بشم کجا برم؟ حالا اقلا میدونم از خواب که بیدار میشم یه جائیو دارم که برم! 

۶. خانم بهیارمون بهم گفت: آمپول و سرم که زیاد نمی نویسین اقلا برامون چندتا بخیه بنویسین! 

۷. میخواستم برای یه بچه دارو بنویسم به مادرش گفتم: توی خونه تب بر دارین؟ گفت: ما فقط میله شو داریم. بعد از چندتا سوال تازه فهمیدم منظورش دماسنجه! 

۸. پیرمرده گفت: دفعه پیش که برام آمپول نوشتین اینجا خیلی بد بهم آمپول زدن. اما ترسیدم چیزی بگم بهم بگن مگه دختری؟! 

۹. خانمه گفت: اونقدر سرگیجه دارم که موقع راه رفتن باید پامو بگذارم زمین! 

۱۰. مادره با نگرانی بچه چند ماهه شو آورد و گفت: ادرار نمیکنه. گفتم: از کی تا حالا ادرار نکرده؟ گفت: از ۸ تا ۹ صبح ادرار نکرده! 

۱۱. نسخه پیرزنه رو نوشتم که گفت: پس سرم نمیخوام؟ گفتم: احتیاج که ندارین حالا حتما باید بنویسم؟ گفت: نه نمیخواد خودم تا اینجا با پا اومدم! 

۱۲. (۱۶+) به خانمه گفتم: حامله نیستین؟ شوهرش گفت: از وقتی جلوگیری نکردیم تا حالا سه بار س.ک.س داشتیم دیگه نمیدونم! 

پ.ن۱: امروز روز ماماست. این روز رو به همه همکاران ماما تبریک میگم و براشون در همه زمینه ها آرزوی موفقیت میکنم. 

پ.ن۲: وبلاگ خانم قاصدک (یکی از همین ماماها) از چند هفته پیش یکدفعه حذف شده. کسی ازشون خبری نداره؟ آدرسش هم بود: 

http://www.my-dailynotes.blogfa.com 

پ.ن۳: یکی از خانم دکترها چند صد متر پائین تر از درمانگاه مطب زده بود ولی پرنده دم مطبش پر نمیزد. یه روزو ویزیت رایگان اعلام کرد و اون روز مطبش غلغله بود و من که شیفت بودم یه نفس راحتی کشیدم. اما از اون روز به بعد دوباره پرنده هم اون طرفا پر نمی زنه! 

پ.ن۴: واحد کناریمون که توی این پست درباره اش گفتم از چند روز پیش خالی شده. این بار کی همسایه مون بشه خدا میدونه. 

پ.ن۵: وقتی یکی از دوستان برام ایمیل میفرسته و من میخوام همون ایمیلو برای بقیه بفرستم عکسهاش ارسال نمیشه مگه اینکه عکسهارو روی هارد کپی کنم و دوباره به ایمیل ضمیمه کنم! کسی میدونه چرا؟ 

پ.ن۶: یکی از دوستان مجازی راهی حج عمره هستند. امیدوارم زیارتشون قبول باشه. 

پ.ن۷: عماد از مدرسه اومده و میگه: یک ساعت ورزش داشتیم و همه شو توی زمین فوتبال پنالتی زدیم. میگم: چندتا پنالتیو گل کردی؟ میگه: من امسال کلا یه پنالتیم گل شده اون هم مربوط به خیلی وقت پیش میشه! (واقعا به خودم رفته ها!!)

نظرات 52 + ارسال نظر
نگران آینده دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام.
2-

4-
6-حرفای عجیب غریب از مردم عادی بعید نیست اما یک فرد تحصیل کرده؟!!!!!!!!!!!!!!
7-باحال بود!
8-بنده ی خدا.خیلی دلم سوخت!
9-وقتی سرگیجه نداره چکار میکنه؟
10ـ
پ ن3-واقعاااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پ ن7-واقعا!یه اسفند براش دود کنید!
این پست خیلی جالب بود.

سلام
شما همیشه لطف دارین
ممنون

کیمیاگر دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:13 ق.ظ

همون دندون مصنوعیه!

دلی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام

درمورد روز زن و اینا...شبکه پنج یه برنامه داشت یه مرده بود حرف قشنگی زد گفت واسه خانما که طلا میدن چون راحت میشه فروختش ماندگار نیست ولی جوراب واسه مردا نمیشه فروخت همیشه ماندگاره ادم هدیه ش یادش میمونه...دلم واسه مردا سوخت بنده خداها با این حرف آبی رو آتیش دلشون ریختن

درضمن فرداشب ساعت21کلاه قرمزی ویژه عید

سلام
خوب دیگه ما هم مثل وقتی که تیم ملی هی فرت و فرت می باخت و میگفتن شکست مقدمه پیروزیه و فیلان
باید یه حرفی بزنیم دیگه!
اون موقع که سر شیفتم اگه بیماران گرامی بگذارن میبینم
راستی روز زنتون مبارک

کیمیاگر پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ب.ظ http://parsartist.blogfa.com

سلام دکتر.یعنی خداوکیلی جالب بودن.پیرمرده که خدا بود.اون سرمیم که تشنه ش بود واسه خودم پیش اومده

سلام
ممنون از لطفتون
ببخشین اون وقت کدوم پیرمرد آیا؟

جرم شناس پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:26 ب.ظ http://justiceways.blogfa.com

من برگشتم
دکتر این دفه همه ش قشنگ بود و واقعا نیاز به انتخاب نبود
خیلی باحال بود دمت گرم

خوش برگشتین!
ممنون

موشی و پیشی چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ب.ظ http://mushipishi.persianblog.ir

سلام بسیار جالب انگیزناک بودن

سلام
ممنون

سارا چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

ش 4:
ش 6: افرین ب شما.....بعضی از دکترا واسه جیبه خودشونم ک شده امپول ک هیچی.....اندوسکوپی مینویسن

ممنون از لطفتون
اگه من هم آندوسکوپی بلد بودم شاید می نوشتم :دی

yasna چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:04 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

سلام دکتر
ویلیام فاین یه روش ارزیابی ریسک توی صنعته که بیشتر شرکتهای نفتی و پتروشیمی برای دریافت گواهینامه های بین المللی ملزم به رعاین اون یا روشهای مشابه هستنی بسته به فرایند... واستون یه لینک گذاشتم http://seyc.persianblog.ir/post/129 اکه خواستید بیشتر بدونید...

سلام
ممنون از لطفتون
گرچه فکر نکنم دیگه اونقدر کشش داشته باشم که به طور حرفه ای یه زمینه مطالعاتی دیگه رو شروع کنم
عیالواریم دیگه!

yasna چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:08 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

...salam dr harchi fekr mikonam engari man vase in post nazr gozashte bodamm? nemidonam vala

سلام
باور کنین من همه نظراتو تائید کردم البته به جز یکی که نویسنده اش این طور خواسته بود

ز.مومنی چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ق.ظ

مرسی آقای دکتر عالی بود
چه عجب یکی حواسش بود این روز رو من امسال کلی منتظر شدم خبری نشد آخر شب خودم به خودم تبریک گفتم والااااا
شاد باشید

ممنون
واقعا؟ شما هم ماما هستید؟

ماردین چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ

اگه منظورتون کامنت منه حذفش کنید. درضمن پیش از اینکه همچین حقی به ایشون بدم رفتار شما به عنوان مدیر وبلاگ ناراحت کنندس. وقتی اینجا نوشتینش و نظرات رو براش روشن گذاشتین یعنی خواستین که ما هم نظرمون رو بگیم.دقت بفرمایین ((نظرموووووون رو بگیم)) نظر من هم هیچگونه توهینی توش نبود .نه از جانب شما نه ایشون .من فقط گفتم با قریب به 2 دهه تفاوت نسل چجور همزبون شدین. همین. اون هم با جواب شما متوجه شدم .دیگه ای مامانم این توهین بود ای مامانش ناراحت شد نداشت . مثل اینکه گوشت ایشون شیرینتر از ماس واسه شما. خوش باشید با هم.

اولا که من یه تعارفی کردم و حذفش نکردم!!
ثانیا وقتی شما به یه آدم عیالوار که شاخ غولو هم شکسته و رفته دانشگاه میگین بچه حق داره ناراحت بشه نداره؟

جیرجیرک چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ق.ظ http://jirjirakmahtabi.blogfa.com

اون لینکی که تو متن بود رو رفتم مطلب اصلی باحال بود ولی این ندول دیگه خداااا بود!

واقعا واقعا!
سیبیل هم داشت خانومه!

آنا چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:15 ق.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

دکتر یه پ.ن واسه پست بعدیتون جور کردم...یکی از همکارای من روز دوشنبه هفته آینده مشرف میشن برای حج عمره...میتونید تو پ.ن بنویسید که همکار یکی از دوستان مجازی راهی حج عمره هستند. امیدوارم زیارتشون قبول باشه.

آی دستت درد نکنه!
خوب چکار کنم
وقتی اون بنده خدا دوست نداره اسمش برده بشه و از طرف دیگه من اونقدر ذوق کرده بودم؟!

صـُـب چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 ق.ظ http://drmorning.blogfa.com

واسه دندون درد هم به شما مراجعه میکنن؟

بعد از بسته شدن مطبهای دندون پزشکی بله

ماردین سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:55 ب.ظ

دکتر اگه ناراحت نمیشین باید بگم اصلا از جوابتون به دکتر میثم خوشم نیومد. نمیدونم ایشون از کدوم کامنت ناراحت شدن اما قرار نیست تا 2 تا مجازی واستون حقیقی شدن قید بقیه رو بزنین. یعنی چی که اگه ایشون از اون کامنت خوششون نیومده شما حاضرین حذفش کنین؟ یعنی بقیه ادم نیستن ؟ فراموش نکنین اونام یه روز مجازی بودن درست نیست اینجور دل بقیه رو بشکنین.
جسارتمو ببخشین.

خودمونیم یعنی واقعا نمیتونین حدس بزنین که از کدوم کامنت ناراحت شدن؟
قبول دارین که اون کامنت ممکنه از طرف ایشون یه نوع توهین تلقی بشه؟
و در این صورت حق دارن که از من بخوان حذفشون کنم؟

جیرجیرک سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:03 ب.ظ http://jirjirakmahtabi.blogfa.com

ندول آبجی مریم یوسف ایناااا!!!

منم از بد آمپول زدن زیاد خاطره دارم. درمانگاه دانشگاه یزد یه خانومی بود به جای آمپول زدن انگار پرتاب دارت تمرین می کرد ما هم از ترس این که نزندمون هیچی اعتراض نمی کردیم!

اون ندول چه ربطی به این پست داره آخه؟!
واقعا؟

وروجک جیغ جیغو سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

مثل همیشه عالی بود

ممنون

آنا سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ق.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

خودنویس سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ http://jamedadiyeman.blogfa.com/

7 ذلم خواست مریض بشم بیام پیشت بهم آمپول ندی
عماد به خودت رفته دوس داری دخترت به کی بره؟

ببخشید اون وقت این چه ربطی به شماره ۷ داشت آیا؟
مطمئنا به من که نمیتونه بره!!

مریم گلی سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ق.ظ http://http://www.ghalame-parastar.blogfa.com/

دلتون شاد.شاد شدیم

شاد باشید

دانشمنگ سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ق.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

سلام.حال شما؟
هنوز هم این ماجراها ادامه داره....
گل زدن مهم نیست صداقت مهمه که این بچه انباشته از صداقته...

سلام ممنون
تا من سر کار میرم ادامه داره
ممنون

changiz دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ

daset dard nakone

سرت درد نکنه
جواب که نداده
حالا چکارش داشتی؟

لژیونلا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام
2- چه دلیل محکمی... من هم وسوسه شدم!
5-عجب انگیزه ای!
6- خوب راست میگه!
10-بس بچه های ما با این حساب آنوریک بودن!

سلام
واقعا
البته یه مقدارش هم مال این بود که وقتی بازنشسته میشه حقوقش کمتر میشه
یعنی بنویسم؟!
یه چیزی هم اونورتر!!

دلی دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:08 ب.ظ http://1donyasargarmi.persianblog.ir/http://

سلام

پ ن پ منظورم به ثروتشون هم بود

میگم دکتر یه چیزی رو توجه کردین امسال نزدیکای روز زن قیمت طلا داره میاد پایین؟؟
خداکنه بعدش جوراب و زیرپوش مردونه هم بیاد پایین؟؟

سلام
خدا رو شکر کنین که مهریه ها داره کمتر از دیه میشه!

مجتبی هادی پور دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:42 ب.ظ

مجدد سلام راستش خیلی دوست دارم ببینمت دارم تلاش میکنم ببینمت. البته خیلی سرم شلوغه فعلا درس و کار مگه ول کنمونن!!!!!!!!!

سلام
آی گفتی
امان از این درس و کار و ...

بیشعوری ( حالا همچین هم گل نیست) یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.lalikue.blogfa.com

منم یه بار رفته بودم درمونگاه ارتش. اون موقع نمی دونم چرا سرباز هم جلو مطب گذاشته بودن. یه زنه حامله اومد داخل دکتر بهش گفت باید بری سونو داخلی بدی. زنه گفت از خودم سونو بگیرم دکتر گفت نه از بچه‌ت زنه ملتفت نشد گفت نه یعنی خودمم باید برم؟ دکتره حرصش گرفت یه اشاره کرد به سرباز دم در مطب ا گفت نه اینو گذاشتیم واسه این جور وقتا جای اونایی که نمی تونن برن بره سونو حاملگی بده.
خیلی جالب بودن مرسی

حالا بالاخره خودش هم رفت؟!
ممنون

باران یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.barane-deltangiha.com

سلام دکتر جون خوبی..
۲-
۳-وا
۵-آخی دلم سوخت
۷-
۹- آخی قراره پاشو کجا بذاره آخه
۱۰- یعنی بچه چند ماهه هر دقیقه باید ادرار کنه؟؟؟
پ ن۳
ای ول عماد با این صداقت...پنالتی های شما الان گل میشه دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
ممنون از نظرتون
الان دیگه پنالتی می زنم آی پنالتی میزنمممم
هیشکی نمیتونه مث مو پنالتی بزنه!

مجتبی هادی پور یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام . خوبی دکتر جان؟ خیللللللللللللللللللییییییییییییی جالب بود جناب عبید زاکانی!!!!!!!!!!! راستی یه روز میام به دیدنت ............ ولی حالا وقتش ندارم فقط به خاطر تو

سلام
ممنون
پس اون ماجرای اومدم و دیدمت و ... فیلم بود دیگه؟!

آناهیتا یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.elahebaran.blogfa.com

سلام
خاطرات از نظر ما هم جالب بود

سلام
ممنون

چام چام یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://marina60.persianblog.ir/

دکتر من که خدا به سر شاهدهبی توقع میام کامنت میذارم!!! ولی خیلی منون که انقدر با دقت می خونید و کامنت می ذارید.خوشحال میشم.

خواهش میشود
وظیفه است

روزهای پیلگی یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ http://peeeleh.blogfa.com

سلام
1. انگار خیلی بچه دوس داشت آقاهه!
3. چه دکترایی پیدا می‌شنا!! واه واه! نمی‌تونن بیماری چند ماه بعدِ مریضو پیش بینی کنن!!!
10. سطحِ نگرانیِ مردم!!! رنج نرمالش چقد بوده از نظر ایشون اونوقت؟!؟

سلام
خیلی
منو میگین دیگه؟!
اگه باز دیدمش ازش می پرسم

changiz یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ

salam, migam in dostaye majaziton ke miran haj, aya parvaz kardan ya na hanoz, age na hanoz shayad man ye zahmat beheshon bedam.

سلام
راستش نمیدونم
اما از ولایت ما نیستا
حالا یه ایمیل براش میفرستم اگه جواب داد که یعنی هنوز اینجاست

JASMIN شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ب.ظ http://neverminds.persianblog.ir

دکتر ربولی عزیزم!! مدتهاست که از خوانندگان وبلاگ خیلی خیلی خوبتون هسنم و تو مجله سپیدم نوشته هاتونو خوندم. خیلی خوشحالم که آدمایی مثل شما هستن که از هر لحظه ی زندگیشون خاطره میسازنو قدر لحظه لحظه های زندگیشونو میدونن!! امیدوارم روزی نیاد که من حسرت بخورم واسه روزای از دست رفته!!

ای وای
یه جوری نوشتین که حالا یه کتک از آنی میخورما!!
ممنون
اگه این وبلاگ هنوز سرپاست به خاطر لطف شما و سایر دوستانه وگرنه اون بار که خداحافظی کردم واقعا قصد برگشتن نداشتم

سمیرا شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ http://ekhrajiha90.blogfa.com/

۹

دیادیا بوریا شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ

یعنی من تو کف صداقت مورد دوازده هستم
دکتر جان از طرف من یه بوس گنده به عماد جان بدید
یعنی اخر اعتماد به نسه خیلی باحال بود نمی دونم چرا حتی انگار صداشو می شندیم تو این جمله....
در مورد اون جواب...ایشون چیزی ننوشتن که جواب رو خوندن یا نه....خیلی مفصل نوشتم براشون بگردم ببینم تو ایمیل های فرستاده شده هست هنوز....

واقعا
چشم فقط بگذارین از مدرسه بیاد!
شما لطف دارین
به هرحال ممنون خییییلی لطف کردین میدونم

الهام شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:15 ب.ظ http://57degreeeast.persianblog.ir/

همیشه برام سوال بود شما که اسمتون رضا است چرا نوشتین حسن و اصلا چرا کور و اصلا اصلا چرا ریولی.. الان خوندم که چرا... حالا که خودتون پیشقدم شدین میشه بگین ریولی یعنی چی؟؟

گفتم که فقط یه اصطلاحه
اما ظاهرا به زبون عبری هم «ای معلم» معنی میده!

مژگان امینی شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:25 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام
شما کارهای دندان پزشکی هم می کنید؟
مورد8 را به مورد 6 بگویید.
امیدوارم یک همسایه ی خوب گیرتون بیاد.

سلام
در حد نوشتن مسکن و آنتی بیوتیک تا درد دندون موقتا قطع بشه
چشم
ممنون

آنا شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:32 ق.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

خیلی مریضا بامزه ای دارید..خدا زیادشون نکنه..
عماد هم خیلی بچه بامزه اییه

اگه خدا زیادشون کنه برای این وبلاگ بهتره ها!
ممنون

دکتر رزین شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:29 ق.ظ

نه دکتر جان بچه های ما یعنی دوستان مدرسه اونم از نوع سمپادی!ما هنوز شوینداریم چه برسه به طفل
خدایی هم همه دکتر شدن و چه وضعییییی

عجبا
پس همه مون همدردیم

ژیلا شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ق.ظ http://www.drjila.com

درود
2
1
4
5 بهشون بگید بیان برن جای ما سر کلاس که حاضری بخوریم البته اگه فقط نگران اینن که کجا برن
7 میله ی تب بر!
8
9 مگه تا حالا پاشو کجا میذاشته؟!
روز ماما به همه ی ماما ها مبارک
پ ن 3
عماد دست خط انگلیسیش میارزه 100 تا پنالتی رو !

سلام
ممنون از نظرتون
درباره عماد که واقعا لطف دارین

یک ماما با چکمه های سفید جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

بازهم جالب و قشنگ بودن
مرسی از تبریکتون دکتر

ممنون
خواهش

دکتر رزین جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ

ایندفعه از همیشه بامزه تر بودبن دکتر جان یا شایدم چون من خیلی حالم گرفته بود زیادی بهم چسبید به هرحال خندیدیم!!!!!!!!!!
به عماد هم بگین غصه نخوره همین که زنگ ورزشو میره تو زمین خودش خیلیه ما که بچه هامون زنگ ورزشم داشتن درس میخوندن یادش بخیر

ممنون
بچه هاتون یعنی بچه های خودتون؟ خوب عوضش چهار روز دیگه دکتر میشن کلللللی وضعشون خوب میشه اونقدر که اصن یه وعضی!

آلا جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ب.ظ

چرا این پیرزنهای شما اینطوریند:)) یعنی ما هم وقتی پیر میشیم اینطوریا میشیم؟:)
راستی ممنون از توضیح کنار وبلاگ ..بیشتر از قبل از این اسمتون خوشم اومد...

چی بگم؟ باید صبر کرد و دید
خواهش می گردد

کافه چی جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ http://cafekolangi.com

درود
مثل همیشه موقع خوندن پست هاتون عضلات صورتم درد گرفتن!! البته تا سوژه ی نوشته ی بعدی تون نشدم بگم به خاطر خنده مداوم
دکتر حیف قسمت نشد همسایه شیم :(
در مورد اون کامنت هم که مخاطب وبلاگتون گذاشته بود با این که به شدت من و ژیلا رو آزرد اما نخواستم محیط دوستانه ی وبلاگ شما رو با بحث های این شکلی خراب کنم.
بدرود دکتر همیشه دوست داشتنی

سلام
شما لطف دارین
انگار قسمتو فراموش کردینا اگه قرار باشه همسایه بشیم می شیم
شرمنده اگه لازمه تا حذفش کنم

sahar جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ

salam
merci babate khaterate jaleb
migam Dr mishe esme ye daru ro begid ke baraye darmane tanbaliye comment gozashtane?
man chan vaghtiye mobtala shodam....

سلام
ممنون
یه داروی گیاهی هست به نام کامنتوگل
البته فکر نکنم اون طرفا پیدا بشه :دی

پزشک جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:13 ب.ظ http://eltiam.persianblog.ir

۳ زیادی آشنا بود !!

مادر بچه می گه دکتر از ۳ ماه پیش که آوردم پیشتون هنوز خوب نشده !!
من در حال شاخ درآوردن :
یعنی سه ماهه اسهال داره ؟!!!!!!!!!
نه ! از دیروز عطسه می کنه !!

واقعا؟
یعنی اونجا هم؟

دلی جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:20 ب.ظ http://1donyasargarmi.persianblog.ir/http://

سلام

جالب بودن مثل همیشه
پ ن4:شاید ایندفعه خود سوسن خانم با گروهش اومدن

پ ن 6:پدرو پسر به کریس و کاکا رفتین
(نیمه نهایی اروپا)

سلام
ممنون
وای نههههههه
پس فقط در همین یه مورد؟

دکتر نفیس جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:44 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

2. ای ول !!!!!!!!!!!!!!
3. اینو نشنیده بودم ؟
8. ای جان غرور رو !
پ ن 6 : به سلامتی !
پ ن 7 : عاشق صداقتشم . بذار ببینیم 15-16 سالگیش چطور می شه !

واقعا
نه اون شبیهش بود!

سلامت باشین
پس میگذارمش روی دور تند زودتر به اون سن برسه :دی

دکتر پرتقالی جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:07 ب.ظ

ای بابا دکتر ربولی شما هم؟

از نظر ورزشیو میگین؟
آره دیگه!!!

نگار جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ

فقط میتونم بگم ممنون عالی بود

ممنون شما لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد